واقعیت مجازی چیست؟ چرا باید فضای اینترنت را فضای مجازی بدانیم، نه واقعی؟ اینترنت با آنچه ما واقعیت میپنداریم چه کار میکند؟ آیا روزی این تمایز، خواسته یا ناخواسته از بین میرود و بیمعنا خواهد بود؟
اینترنت به مثابهی یک ابررسانه، آمیزهای از تصویر، صدا و نوشتار است و از ابزارهای ذخیرهی الکترونیکی محتوا و همچنین از امکان بازیافت آنها برخوردار است. به طور کلی، یکی از راههایی که از طریق آن، فناوری جدید در حال اثرگذاری بر ارتباط جمعی است، امکان کنترل بیشتر بر فرآیند، برای استفادهکننده یا کاربر است؛ مسئلهای که مطلوب متفکران ارتباطات اجتماعی بوده است و عدم توازن میان فرستنده و گیرنده و یکطرفه بودن ارتباطات را نوعی کاستی مطبوعات، رادیو و تلویزیون دانستهاند.
امروزه با ظهور اینترنت، نمونهی آرمانی پخش با سازمان انتشار متمرکز، که محتوای مشابهی را برای مخاطبان وسیع و ثابت ارسال کند، دچار تغییر شده است. به یک معنی این گزینشگری زیاد ناشی از فناوری جدید، میتواند نوعی تعادل ایجاد کند که در ارتباط جمعی وجود نداشته است و در آن مخاطبان و تولیدکنندگان پیام، برابری بیشتری در قدرت دارند. افزایش کنترل استفادهکننده میتواند این اثر مفید را داشته باشد که در امر انفجار اطلاعات، اختیارات بیشتری به استفادهکننده بدهد. این اختیارات به استفادهکننده کمک میکند با تراکم اطلاعات یا تأخیر معنی مقابله کند. به تعبیری شخص میتواند به جای اینکه زیر سیل قطعات معماهایی که بسیاری از آنها نادرست هستند غرق شود، قطعهای را درخواست کند که به آن نیاز دارد.
اما اطمینانی وجود ندارد که فناوریهای جدید ارتباطی، مانند اینترنت، در دسترس همه قرار گیرد تا همه به طور برابر از آنها استفاده کنند. یک نگرانی این است که فناوریهای جدید به نوعی به گسترش شکاف میان داراها و ندارهای اطلاعاتی کمک کند که نتیجهی آن میتواند شکاف آگاهی باشد. دیگر نتیجهی فرعی نامطلوب گزینشگری عرضهشده با فناوری جدید این است که این فناوری افراد را به جایی خواهد برد که خود را از اطلاعاتی که ممکن است به نظرشان ناخوشایند یا مخل آسایش بیاید، دور نماید. شاید فرآیندهای مواجههی گزینشی و درک گزینشی با فناوری جدید ارتباطی بیشتر شود. این امر میتواند نوعی از بحث آزاد را که یک جامعهی آزاد به آن نیاز دارد، به شدت کاهش دهد (سورین و تانکارد، ۱۳۸۴: ۳۱ تا ۳۴).
بنابراین افزایش قدرت مخاطب در کنترل و گزینش محتوا در اینترنت ممکن است شکلی از ارتباطات شخصیشده را به وجود آورد که تماماً دلخواه فرد باشد. در اینجا ممکن است توازن کارکردها و نقشهای آموزشی، اطلاعاتی، تفریحی، اجتماعیکننده، کاهش تنشهای اجتماعی، جلب حمایت برای ارزشها و هنجارهای اجتماعی و ایجاد وفاق اجتماعی از بین برود و بسته به نظر، کار برخی کارکردها تقویت و برخی دیگر نادیده گرفته شود. در حالی که در رسانههای پیشین، مانند مطبوعات، رادیو و تلویزیون، این کارکردها و نقشها در یک کلیّت نسبتاً هماهنگ وجود دارند..
برای مثال، گمنامی و واقعیت شبیهسازیشدهی اینترنت، امکان پرهیز از تعهد داشتن را فراهم میآورد. جستوجوگران گمنام و نامتعهد اینترنت، لذت را به محور زندگیهای کاربران بدل میکنند. به قول دریفوس: «برای آزمودن اینکه آیا فردی تعهد بیقیدوشرط دارد، باید دید که آیا فرد اشتیاق و شجاعت انتقال دادن آنچه را آموخته است از شبکه به دنیای واقعی دارد یا نه.» اینترنت میتواند وسیلهای خطرناک برای یادگیری شمرده شود که به علت گرایش ذاتی آن بر غلبه یافتن بر ما و سوق دادن ما به سوی زندگی بدون تعهد در حوزهی زیباشناختی، باید با احتیاط بسیار با آن برخورد کرد.
.
بیمکان، بیزمان
اینترنت را بهوجودآورندهی فضا یا مکان مجازی دانستهاند. در واقع اینترنت تعبیر آرزوی انسان برای غلبه بر مکان و زمان در ارتباطات است. اکنون نیز اینترنت به فضای دوم تبدیل شده است و از یک نظر، جهان بیرونی در آن به نوعی بازتولید شده است. اگر تولیدات فضای مجازی را مانند سیاست، هنر، جامعه، علوم فنی، ادبیات، خبر و… تولیدات فرهنگی در نظر بگیریم، باید گفت که هرچند هر فرد و سازمانی بالقوه میتواند از فضای اینترنت استفاده کند و به ارائهی کالاهای فرهنگی خود بپردازد، ولی محدودیتهای اقتصادی، فنی و علمی باعث میشود که در عمل، همه نتوانند از این فضا به طور یکسان استفاده کنند و هر کس در جهان بیرونی از قدرت بیشتری برخوردار است، سلطه و قدرتش به فضای مجازی هم تسری پیدا میکند و او با قدرت خود، توانایی بیشتری در جهت تولید محتوای اینترنتی دارد و در نتیجه، در سطح جهان تأثیرگذارتر است. در زمینهی مصرف نیز تمام افراد قدرت یکسانی برای استفاده از این فضا ندارند. در کشورهای توسعهنیافته یا کمتر توسعهیافته، به علت محدودیتهای سختافزاری و علمی، تمام افراد نمیتوانند از این فضا استفادهی کافی را ببرند و میتوان گفت که نظریهی شکاف آگاهی در اینجا به شکاف دیجیتال تبدیل میشود و همهی افراد نمیتوانند از آن استفادهی مساوی ببرند و ضعیف در دیدی خوشبینانه ضعیف میماند و قوی، قویتر میشود.
شبهواقعیت
واقعیت مجازی از مسائل محوری بحث دربارهی فلسفهی اینترنت است، واقعیت مجازی چیست؟ چرا باید فضای اینترنت را فضای مجازی بدانیم، نه واقعی؟ اینترنت با آنچه ما واقعیت میپنداریم چه کار میکند؟ آیا روزی این تمایز، خواسته یا ناخواسته از بین میرود و بیمعنا خواهد بود؟ آیا منطق دیجیتال و گسسته و مبتنی بر صفر و یک و تفکر مبتنی بر آن، ما را از منطق آنالوگ و جهان پیوسته دور میکند؟
فیلم علمیتخیلی ماتریکس، ساختهی برادران واچوفسکی، نشاندهنده بخشی از نگرانیها و تصورات جوامع دربارهی فضای مجازی و واقعیت مجازی است؛ حقیقتی که شخصیت اصلی فیلم تصور میکند ساخته و پرداختهی نوعی شبیهسازی پیچیدهی کامپیوتری است به نام ماتریکس که توسط نوعی هوش مصنوعی بدخواه طراحی شده است. ماتریکس حقیقت را از بشریت مخفی میسازد و به آنها اجازه میدهد تا یک زندگی متقاعدکننده و شبیهسازیشده در سال ۱۹۹۹ را داشته باشند. در حالی که ماشینها در حال رشد کردن هستند و مردم را وادار میکنند تا از آنها به عنوان یک منبع انرژی دائمی استفاده کنند.
این نگرانیها و اندیشه دربارهی آینده، تنها مختص فیلمهای علمیتخیلی نیست و در آثار و آرای متفکران اجتماعی نیز وجود دارد. بودریار با بهکارگیری اصطلاح معروف مارشال مک لوهان، مدعی است که دوران کنونی مرز میان تصویر یا وانموده و واقعیت در معرض انفجار درونی قرار میگیرد و به طور کلی، در راستای این جریان، زمینههای واقعیت در معرض زوال قرار میگیرد.
در توجیه این مسئله، او از واژهی واقعیت مجازی یا اغراقآمیز (Hyper-reality) بهره گرفته است. در دنیای چیرگی واقعیت مجازی، میان واقعیت و عدم واقعیت، هیچ گونه حدومرزی وجود ندارد. واقعیت مجازی شرایطی است که در آن انگارهها جانشین واقعیت میشوند. در واقع در جریان انفجار درونی، معناها و پیامها در هم میآمیزند و همهی شئون جامعه در یک جریان فروریزی از درون، با هم ادغام میشوند و مرزهای محکم و قطعی خود را از دست میدهند. دیگر بنیاد و ساختار محکمی در حوزه زبان، جامعه و فرهنگ باقی نمیماند و گسترهی اصلی جهان در سیلان رویدادها و اتفاقات خلاصه میشود و آنچه باقی میماند منظومهی شناور نشانهها، رمزها، انگارهها و نمودهاست (ضمیران، ۱۳۸۲: ۴۵).
.
ابرمتن
برخی از رویکردها در حوزهی فلسفهی اینترنت، توجه خاصی به فرم و شکل ارتباطات دارند. نقطهی شروع این رویکردها، شیوهی ارائهی محتوا در اینترنت است. اینترنت بر خلاف سایر رسانهها، مانند مطبوعات، کتاب و حتی رادیو و تلویزیون، نوع جدیدی از متن به نام ابرمتن را به کاربر عرضه کرده است. ابرمتنها چرخهی بیپایانی از متنهای متصل به هم یا لینکها را به وجود آوردهاند. ابرمتنها چگونه توسط مخاطب قرائت میشوند؟ تأثیرات ابرمتن بر ادراک و دانش مخاطبان و به طور کلی، ذهن انسان چگونه است؟ آیا ابرمتنها حواس و ادراک مخاطب را متوازن کرده یا آن را در چرخهی بی پایان سرگشتگی قرار داده و آن را آشفتهتر کرده است؟ ابرمتنها به ساختار پیچیده، تودرتو و سیال ذهن ما نزدیکترند یا متنهای نوشتاری خطی؟
دو کلمهی ابرمتن و ابررسانه را برای نخستین بار رد نلسن، در سال ۱۹۶۵، برای توصیف رسانههای انفورماتیک به کار میبرد. از دید او، مهمترین خصوصیت ابرمتن، ناخطی بودن آن است؛ یعنی هنگام نوشتن یا خواندن یک ابرمتن، کاربر در قید خطیت تکیهگاه متن نیست. بر خلاف کتاب که صفحه به صفحه خوانده یا نوشته میشود، ابرمتن مجموعهای از صفحههاست که میتوان آن را به انواع شیوهها ورق زد. به اعتقاد او، با رهایی از انقیادهای کاغذ، ابرمتن امکان تجلی چندیها و چونیهای تازهای برای نوشتن و خواندن را میدهد و بنابراین، جنس جدیدی از ادبیات را پدید میآورد.
.ابرمتن، نگارش بدون ترتیب خطی رایج در رسانههای نوشتاری است. زبان گفتاری، سلسلهای از کلمههاست. نگارش قراردادی هم جز این نیست و مخاطبان آنچنان به نگارش ترتیبمند خو گرفتهاند که به سادگی میپندارند نگارش باید ذاتاً دارای ترتیب باشد. از این رو، از نظر طرفداران ابرمتنها، به دو دلیل اصلی باید بازنمایی ترتیبمند متن را کنار گذاشت؛ نخست اینکه موجب تنزل وحدت و ساختار شبکهی متن میشود و دوم آنکه ترتیب یکسانی از خوانش را به همهی خوانندگان تحمیل میکند، بدون آنکه این ترتیب یکسان لزوماً خوشایندشان باشد. اصولاً از این منظر، ساختار تفکر به خودی خود، ترتیبمند نیست، بلکه سامانهای از اندیشههای بههمبافته است که در آن هیچ اندیشهای لزوماً پیش از اندیشههای دیگر جا نمیگیرد. بنابراین هر تلاشی برای قطعهبندی اندیشهها و مرتب کردن آنها، به شکل یک بازنمایی ترتیبمند فقط فرآیندی خودسرانه و پیچیدهکننده است (کاشیگر، ۱۳۸۲: ۱۹۹ و ۲۰۰).
اصولاً در فرهنگ کتابخانهای که متعلق به نگارش ترتیب خطی است، طبقهبندی، پایدار، هرمی و واضح است، ولی در هایپرلینکها، منعطف، یکسطحی و درهم. در فرهنگ کتابخانهای، کیفیت، صحت و حذف قدیمیها مهم است، اما در هایپرلینکها، کلیّت، در دسترس بودن و نگه داشتن همه چیز مورد نظر است.
از این رو، ابرمتن که شالودهی محتوای در اینترنت بر پایهی آن است، میتواند نوید رهایی از سلطهی نظم خودسرانهی متن باشد. با این حال، برخی این ادعا را رد میکنند و عقیده دارند ابرمتنها به آشفتگی و سردرگمی مخاطب دامن میزنند. برای مثال، کاربری که از خواندن متن اخبار، وبگردی خود را شروع میکند، به ناگاه در پایان ممکن است خود را در یک سایت نامرتبط، مثلاً خرید اینترنتی ببیند.
اینترنت حاوی مقادیر هنگفتی از اطلاعات ابرپیوندیافته (هایپرلینکشده) است، بدون آنکه کتابداری وجود داشته باشد که آنها را طبقهبندی یا انتخاب کند. سازمانبندی اطلاعات در اینترنت تکسطحی و انعطافپذیر است و امکان پیوند همهی لینکهای ممکن را میدهد. هر چیزی را حفظ میکند و همهی متنها را در دسترس قرار میدهد. چنین خصوصیاتی، به گفتهی دریفوس، زمینه را برای رشد یافتن، گسترش بینمتنی و جستوجوی بازیگوشانه و غیرمتعهد بدون هدف واضح، فراهم میکند. به این ترتیب، اینترنت «سوژهی مدرن با هویت ثابت را، که میل به داشتن مدلی کامل و قابل اعتماد از جهان دارد» موجب نمیشود، بلکه سوژهی پستمدرن متلونی را میآفریند که آمادگی گشایش به افقهای همیشه جدید را دارد.
علاوه بر این، ساختار ذهن انسان، بر اساس نظریهی طرح ذهنی، از یک نوع طرح ذهنی برای پردازش اطلاعات جدید و بازیافت اطلاعات ذخیرهشده استفاده میکند، افراد از این نظر برای مواجهه با اطلاعات با تشکیل الگوهای سادهی ذهنی دست به صرفهجویی شناختی میزنند. برای مثال، مخاطبان ممکن است در مورد یک گزارش طولانی با جزئیات فراوان دربارهی مسائل اقتصادی، به جملهای کوتاه (بیکاری افزایش مییابد)، کلمهای کلیدی (تورم) یا راهنمایی ذهنی اکتفا کنند. این فرآیند در مورد فرامتنها، به خاطر تنوع داشتن، سیال بودن و گستردگی، به مراتب برای کاربر دشوارتر است. ممکن است به خاطر تنوع و گستردگی محتوا، اصولاً استفاده از این طرحهای ذهنی هم دیگر برای کاربر فایدهای نداشته باشد. شاید نوستالژی رسانههای پیشین در میان برخی کاربران اینترنت بخشی از این واقعیت است که از نظر آنها فرامتن نمیتواند آن میزان دانش، اطلاعات و انسجام ذهنی را که در گذشته، کتاب، مطبوعات یا تلویزیون به آنها میداد به آنها عرضه کند.
اینترنت به مثابهی تکنولوژی
یکی دیگر از علایق فلسفهی تکنولوژی به طور عام و اینترنت به طور خاص، بحث پرسش از تکنولوژی و نقد آن و بررسی آثار و پیامدهای آن است. این نوع علایق در آثار نیل پستمن بیشتر دیده میشود. او در آثار متعدد خود، از جمله کتاب «زندگى در عیش و مردن در خوشى» (۱۹۸۶) و «ساختن پلى به قرن هجدهم و تکنوپولى، تسلیم فرهنگ به تکنولوژى» (۱۹۹۲) به تاریخ و تأثیر انواع تکنولوژی از جمله تلگراف، صنعت چاپ، تلویزیون، کامپیوتر و اینترنت بر زندگی و ذهن بشر میپردازد و اندیشهی پیشرفت و تکامل بشری در اثر تکنولوژی را مورد تردید قرار میدهد.
استدلال اصلی او این است که هر وسیلهی ارتباط جمعی از نوعی بازتاب برخوردار است. هر وسیله و ابزاری، صرف نظر از چارچوب محدود و کاربرد اولیهی آن، این قدرت را دارد که از محدودهی نخستین جدا شود و سیطرهی خود را در چارچوبی نوین و غیرقابل پیشبینی گسترش دهد. این نقش تا آنجا پیش میرود که نه تنها در برداشت و استنباط ما از مفاهیمی مانند نیکی و پارسایی و زیبایی اثر میگذارد، بلکه حتی بالهای تأثیر خود را بر نوع و چگونگی برداشت و بیان ما از هستی و حقیقت میگستراند.
پستمن تصریح میکند که سیطرهی تکنولوژی و تفکر وابسته به آن، خود به یک کیش جدید بدل شده است که میکوشد همه چیز را تحت سلطه و انقیاد خود درآورد. او تکنولوژی را به صراحت نوعی ایدئولوژی میخواند و میگوید: «الهیات شایع حاصل از تکنولوژی جدید مستلزم آن است که همهی هوش و خرد و توان خود را متمرکز بر این پرسش کنیم که تکنولوژی چه کارهایی برایمان انجام میدهد؛ اما تقریباً هیچ پرسشی در این باره نمیکنیم که چه چیزهایی را به زوال و انحطاط میکشاند و نابود میکند.»
پستمن برای دگرگونیهای حاصل از تکنولوژی پنج مؤلفه برمیشمارد:.
نخست اینکه ما همواره برای تکنولوژی بهایی میپردازیم. هر چه تکنولوژی عظیمتر باشد، بهای آن بیشتر است..
دوم اینکه در نسبت با تکنولوژی، همیشه برخی برنده و برخی بازندهاند و برندهها سعی دارند بازندهها را متقاعد کنند که واقعاً برنده هستند.
.سوم اینکه در هر تکنولوژی بزرگی، یک پیشداوری و تعصب اجتماعیسیاسی یا معرفتشناسانه وجود دارد. گاه این پیشداوری و گرایش نهفته برای ما بسیار سودمند است، اما گاه نیز چنین نیست. برای مثال، صنعت چاپ سنت شفاهی را نابود کرد، تلگراف فضا را از بین برد، تلویزیون کلام را خوار و خفیف کرد و کامپیوتر شاید زندگی اجتماعی را تضعیف کند.
چهارم اینکه تغییر و دگرگونی حاصل از تکنولوژی، یک تغییر افزودنی نیست، بلکه تغییری بومشناختی است. به این معنی که هر چیزی را تغییر میدهد و بنابراین مهمتر از آن است که یکسره در دستان بیل گیتس رها شود.
پنجم اینکه تکنولوژی متمایل به آن است که به امری اسطورهای بدل شود؛ یعنی به صورت بخشی از نظم و نظام طبیعی اشیا درآید. از این رو، مستعد آن است که بیش از اندازهی لازم، زندگی ما را تحت کنترل خود درآورد.
پیداست که میزان اطلاعات و اخبار و تصاویر، بر خلاف دوران گذشته، هیچ نسبتی (یا تناسبی) با حل مسئله ندارد. به عقیدهی پستمن، ما دیگر کنترلی بر اطلاعات نداریم و نمیدانیم با آنها چه کنیم. این امر دو علت دارد: «نخست اینکه ما دیگر نگرش و تصور منسجمی نسبت به خود، نسبت به عالم و نسبت به رابطهمان با یکدیگر نداریم. نمیدانیم اطلاعات مفید چیست و اطلاعات زائد و غیرمفید کدام است. دوم اینکه همهی انرژی و هوش و استعداد خود را صرف تکنولوژی و اختراع ماشینآلاتی کردهایم که کاری جز افزودن بر حجم اطلاعات ندارند. در نتیجه، نظام امنیت اطلاعاتی ما بیاثر است. ما نمیدانیم اطلاعات را چگونه تصفیه و پالایش کنیم، آنها را چگونه کاهش دهیم و چه استفادهای از آنها کنیم.»
اخلاق و اینترنت
مسائل اخلاقی اینترنت، یکی از ابعاد مورد توجه فلسفهی اینترنت است. مسائلی مانند ارزشهای اجتماعی و اخلاقی، حریم خصوصی، امنیت، چگونگی، میزان و نوع دسترسی کاربران گروههای مختلف به اطلاعات، از عمدهترین مسائل اخلاقی اینترنت است..
امروزه نگرانی دربارهی تهدید حریم خصوصی افراد در اینترنت، به اشکال گوناگون مطرح شده است. سرقت اطلاعات شخصی، ارائهی اطلاعات کاربران از سوی سایتهای معتبر و موتورهای جستوجو به شرکتهای تجاری، مواجههی کاربران با اطلاعات نامتناسب و… از این موارد هستند..
در یک تلاش جدید برای حفظ حریم خصوصی، اتحادیهی اروپا عزم خود را جزم کرده تا قانونی را به تصویب برساند که بر اساس آن، کاربران اینترنت از حق به فراموشی سپرده شدن در دنیای اینترنت برخوردار شوند. اتحادیهی اروپا از سایتها میخواهد به مردم این امکان را بدهند که کنترل بیشتری روی اطلاعاتشان داشته باشند. اما طبیعت اینترنت باعث میشود که چنین قوانینی خیلی زود به دست فراموشی سپرده شوند، چون در واقعیت، چطور میتوان حدومرزی را برای اطلاعاتی که روی اینترنت گذاشته میشوند تعیین کرد؟ وقتی کاربر اطلاعاتی را روی اینترنت به اشتراک میگذارد، به سادگی کپی میشود و به طور گستردهای هم پخش میشود..
یکی از نگرانیها در بُعد اخلاقی اینترنت، رواج آنارشی اخلاقی است. اینترنت دو خصلت بارز دارد: بینالمللگرایی (انترناسیونالیسم) و عوامگرایی (پوپولیسم). جستوجو در اینترنت کاملاً نسبت به مرزهای ملی بیاعتناست؛ مردمانی که در غیر از فضای شبکه با هم غربیه هستند، به وسیلهی علایق مشترکی پیوند مییابند که هیچ ربطی به ملیتشان ندارد. به همین دلیل، اینترنت جدا از دلایل دیگر، دارای این توان است که از لحاظ سیاسی ضدحکومت و برانداز باشد؛ اما شکل این براندازی بسیار عمیق است و این وضع صرفاً به خاطر این نیست که جاسوسان یا افرادی مانند آنها، به کمک اینترنت اکنون شیوهای تقریباً غیرقابل شناسایی از ارتباط با رهبران سیاسیشان را در اختیار دارند یا اینکه تروریستها میتوانند در امنیتی نسبی، اطلاعات را مبادله کنند؛ بلکه دلیل اصلی این وضع آن است که همهی تعاملات بر روی شبکه میتوانند بدون توجه به مرزهای ملی صورت گیرند. از آنجا که جهان روابط بینالملل تا کنون عمدتاً به صورت روابط بین دولتها بوده است، وضع جدید به معنای آن است که اکنون فضایی در حال رشد از تماس و همکاری وجود دارد که دولتها، حتی در هماهنگی با یکدیگر، کنترل ناچیزی بر آن دارند.
اکنون نکتهی تکاندهنده در مورد اینترنت این است که شکلگیری «همآمیزی مطلق علایق» ممکن است و حتی تشویق خواهد شد. منظور از این اصطلاح این است که توانایی پرسه زدن صرف در شبکهی ساختارنیافتهای از پسندهاست که صرفاً مجال همسانی (congruence) و نه هماهنگی (coordination) را فراهم میآورد. وبگردها این فرصت را دارند که در جستوجوی افرادی با روحیههای مشابه با خود باشند و آن نوع تأثیرات اصلاح و تزکیهکننده را که در فرآیندهای طبیعی یادگیری عمل میکنند نادیده بگیرند. این وضعیت بارزتر از همه، شاید در مسائلی مانند شبکههای پورونوگرافی کودکان خود را نشان میدهد که مانعی در برابر پسندهای شریرانه وجود ندارد؛ چرا که وبگرد میتواند آن چیزهایی را که مانع این نوع پسندها میشوند، نادیده بگیرد و سپس تمایل این وبگرد با دریافت کردن پاسخهای تأییدکننده از جانب افراد دارای پسند مشابه، تقویت میشود. پیامد منطقی چنین وضعیتی، فروپاشی اخلاقی است و نه یگانگی اخلاقی. اما آنچه این روش نوین برقرار شدن تماس را بین انسانها امکانپذیر میکند، انتشار یافتن گستردهتر تمایلات آزادشده، بدون تأثیرات پالایندهای است که به طور طبیعی بر آنها لگام میزند و آنها را محدود میکند. از این رو، جرایم سازمانیافته، علایق و خواستههای مغایر با ارزشها و هنجارها، ممکن است با توجه به محدودیتهای کمتر عرفیقانونی در فضای مجازی، به نسبت فضای واقعی، مجال بروز و ظهور و همگرایی یابند.
بسیاری از فیلسوفانی که دربارهی اینترنت نوشتهاند این بحث را به میان کشیدهاند که ارتباط افراد از طریق اینترنت به شیوههای مختلف نسبت به انواع معمول و روزمرهی ارتباط، که با حضور جسمی افراد همراه است، حالتی تقلیلیافته دارد. هیوبرت دریفوس در کتاب خود با نام «در باب اینترنت» استدلال میکند که درک ما از واقعیت اشیا، افراد و توانایی ما در برقراری ارتباط مؤثر با آنها، به شیوهای که بدن ما به نحوی بیسروصدا در پسزمینه عمل میکند ارتباط دارد. توانایی بدن ما در دستیابی به چیزها فراهمآورندهی درک ما از واقعیت کاری است که انجام میدهیم و آمادهایم که انجام دهیم. دریفوس در جای دیگری استدلال میکند که اعتماد به اشخاص دیگر تا حدی بر اساس این تجربه است که آنها از آسیبپذیری ما در یک موقعیت رودررو، هنگامی که فرصت استفاده از آن وجود دارد، بهره نمیبرند (اخترمحققی، ۱۳۸۵: ۳۹).
به گفتهی شیفتگان اینترنت، در فضای وب از محدودیتهای بدن (ازریختافتادگی، افسردگی، بیماری، مرگ و پیری) خلاص میشویم. ترک کردن جسم، افلاطون و سقراط را که جسم را مدفن روح میدانستند، خوشحال میکند. نظریهی افلاطونی نیچه، که مورد استقبال اکستروپینهاست، بزرگترین فایدهی اینترنت را به پاشنهی آشیل آن تبدیل میکند.
برخی از متفکران عقیده دارند که روابط اینترنتی، در مقایسه با روابط واقعی و همراه با حضور جسمی، روابطی ضعیف هستند. در مقابل این تفکر، عدهای این مسئله را مطرح کردهاند که روابط غیرمجازی واقعی، در معرض انواعی از تحریف قرار دارند که عمدتاً در روابط اینترنتی وجود ندارد. یکی از این تحریفها به مسئلهی جذابیت جسمی مربوط میشود. نکتهی مهم دیگر این است که ما بر اساس ادراکمان از جذابیت جسمی افراد استنباطهای ناموجهی دربارهی افراد انجام میدهیم. برای مثال، در پیامد آنچه روانشناسان اثر مثبت هالهای مینامند، افراد جذابتر از لحاظ جسمی، باهوشتر، اخلاقیتر، سازگارتر، بهتر و کارآمدتر شمرده میشوند (همان: ۴۰).
.
نظام نوین سلطهی جهانی
اینترنت پهنهای شبکهای متشکل از سایتها و محتواهای گوناگون است و به ظاهر، این مسئله هیچ گونه تسلط و برتری را برنمیتابد، حتی میتوان گفت این مسئله یک ایدهآل بوده است. ساختاری شبکهای که در آن کشورها، گروهها، افراد و شرکتها در یک رابطهی برابر قرار گیرند.
اما تا کنون این ساختار، متوازن و برابر نبوده است و منطق قدرت آن گونه که در جهان خارج وجود دارد، در آن بازتولید شده است. کشورهای که بیشترین زیرساختها و فناوریها و شرکتها و مؤسسات ارتباطی و اطلاعاتی را دارند، تسلط بیشتری در عرصهی تولید، توزیع و انتقال اطلاعات و محتواها دارند. از این گذشته، این کشورها نقش قاطعی در قانونگذاری و تنظیم مقررات حاکم بر وب دارند..
اخیراً نمایندگان ۱۹۳ کشور جهان در دبی گرد هم آمدند تا در همایش جهانی ارتباطات، دربارهی معاهدهی جهانی ارتباطات در سطحی بسیار وسیع به مذاکره بپردازند. محور اصلی مورد بحث در این همایش، درخواست روسیه، چین، کشورهای خاورمیانه و آفریقا برای تغییر قوانین و نهادهایی بود که قوانین و مقررات حاکم بر اینترنت و تنظیم سازوکارهای آن را بر عهده دارند. این نهادها اکنون در آمریکا هستند. روسیه و چین به همراه کشورهای مستقل جهان تأکید دارند که این وظیفه به نهادی درون سازمان ملل منتقل شود. گوگل، غول اینترنت، هشدار داده است که همایش جهانی ارتباطات و درخواست روسیه و چین در این همایش، اینترنت آزاد را تهدید میکند و اتحادیهی اروپا نیز میگوید نظام کنونی اینترنت کارآمد است و اگر این نظام کار میکند، نباید در آن مداخله کرد..
سرانجام اینکه امروزه بخشی از متفکران از تولد و شکلگیری نوع جدیدی از جامعه، موسوم به جامعهی اطلاعاتی، صحبت به میان آوردهاند؛ جامعهای که در آن، اطلاعات منبع اصلی قدرت است و مناسبات و روابط اقتصادی، فرهنگی و سیاسی از نو بازتعریف میشوند و شکل جدیدی پیدا میکنند. تصور جامعهی اطلاعاتی بدون بزرگراههایی ارتباطاتی مانند اینترنت غیرممکن است؛ چرا که یکی از زمینههای شکلگیری این جامعه، گسترش تکنولوژیهای ارتباطاتی و توسعهی اینترنت است. پنج دسته تعریف از جامعهی اطلاعاتی وجود دارد که هر یک معیارهایی را برای تعریف ارائه میدهند: معیارهایی فناورانه، اقتصادی، شغلی، فضایی و فرهنگی..
با توجه به نقش پررنگ اینترنت در جامعهی اطلاعاتی، احتمال دارد در آینده، نبض مباحث مرتبط با فلسفهی اینترنت و تکنولوژیهای نوین ارتباطی در نظریات جامعهی اطلاعاتی بتپد؛ چنان که تا کنون نیز نظریات جامعهی اطلاعاتی تصاویر دقیقتر و قانعکنندهتری از تغییرات و تحولات جدید ارائه کردهاند.(*)
.
منابع:
– اختر محققی، مهدی (۱۳۸۵). جامعهشناسی اینترنت. ایبوک. ناشر: مؤلف.
.– دریفوس، هیوبرت (۱۳۸۹). دربارهی اینترنت. ترجمهی علی فارسینژاد. تهران. نشر ساقی.
.– مک کوایل، دنیس (۱۳۸۵). درآمدی بر نظریهی ارتباطات جمعی. ترجمهی پرویز اجلالی. تهران. دفتر مطالعه و توسعهی رسانهها.
.– مجرد، مریم. فلسفهی تکنولوژی با نگاهی به نظریات مارتین هایدگر. سایت: ۲۹۹۹ http://new-philosophy.ir/?p=
.– وبستر، فرانک (۱۳۸۴). نظریههای جامعهی اطلاعاتی. ترجمهی مهدی داودی. تهران. مرکز انتشارات وزارت امور خارجه.
۱۳۸۲). بودریار و واقعیت مجازی. کتاب ماه ادبیات و فلسفه. شمارهی ۷۰٫
.– سورین، ورنر. تانکارد، جیمز (۱۳۸۴). نظریههای ارتباطات. ترجمهی علیرضا دهقان. تهران. انتشارات دانشگاه تهران.
.منبع : پایگاه تحلیلی تبیینی برهان
|
نظر بدهید