تحول سازمانی زمانی شکست میخورد که رهبران به تجربههای گذشته تکیه میکنند و از درک شرایط جدید غافل میمانند. بسیاری با تساهل غیرضروری، تغییر را به امری اختیاری تبدیل میکنند و اجازه میدهند مقاومت و رفتارهای ناسازگار ریشه بدواند.
در کنار این، ناکارآمدی بهتدریج عادی میشود و نیروهای ناهماهنگ بدون پاسخگویی در سازمان باقی میمانند. اشتباه دیگری که مسیر تحول را منحرف میکند، تربیت جانشینانی است که تنها نسخهای مشابه مدیر قبلی هستند و خلاقیت تازهای به همراه نمیآورند.
رهبران با انتخاب شجاعت، تمایز رفتاری و مسئولیتپذیری میتوانند تحول پایدار و الهامبخشی ایجاد کنند.
✍️ نویسنده: ران کاروچی
📅 تاریخ انتشار: ۲۸ اکتبر ۲۰۲۵
📰 منبع: Fast Company
حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد از تحولهای سازمانی با شکست مواجه میشوند—و در بسیاری موارد، ریشه این ناکامی در رفتار و تصمیمگیری رهبران است. ران کاروچی در این مقاله پنج خطای رایج را معرفی میکند که رهبران ناخواسته مرتکب میشوند و مسیر تحول را به بیراهه میبرند.
در یکی از پروازها، نویسنده زنی را مشاهده میکند که تلاش داشت کیف دستی و چمدانی بزرگ را بهطور پنهانی وارد هواپیما کند. وقتی مأمور گیت مانع شد، او با غرور کارت پروازش را بالا برد و گفت: «میدونی این یعنی چی؟ یعنی من میتونم هر کاری بخوام بکنم!» این رفتار، نمونهای کوچک از همان ذهنیتی است که در بسیاری از رهبران دیده میشود: تصور برتری و استثنا بودن در برابر قواعد. نتیجه چنین ذهنیتی در سازمانها، شکاف اعتماد و در نهایت شکست تحول است.
در حالیکه عوامل بیرونی میتوانند برنامهها را پیچیده کنند، بیشتر موانع تحول از درون خود سازمان و در تصمیمات رهبران شکل میگیرد. پنج خطای اصلی عبارتند از:
۱. افسانهٔ قیمومیت: تکرار نسخههای موفق گذشته
توجیه: «این کار را قبلاً انجام دادهام؛ دوباره هم جواب میدهد.»
واقعیت: گذشته تجربه است، نه نسخهبرداری.
رهبرانی که به موفقیتهای گذشته تکیه میکنند، اغلب فراموش میکنند که شرایط امروز متفاوت است. مدیری که یک برند زیبایی را با کمپینی موفق نجات داده بود، همان مدل را در یک شرکت فناوری تکرار کرد—و شکست سختی خورد.
راهحل: هر محیط را از نو بشناسید، سؤال بپرسید، مشاهده کنید و نیازهای واقعی را تحلیل کنید. از اصول تجربه استفاده کنید، نه از نسخههای تکراری.
۲. تساهل بیش از حد: تبدیل تغییر به امری اختیاری
توجیه: «زمان همه چیز را درست میکند.»
واقعیت: برخی افراد هیچوقت همراه نمیشوند.
رهبرانی که از درگیری میترسند، مهلتها را عقب میاندازند و رفتارهای مخالف تغییر را نادیده میگیرند. در چنین فضایی، کارکنان پیام میگیرند که تغییر جدی نیست.
راهحل: پاسخگویی را عملی کنید. با نشانههای رفتاری محکم نشان دهید که تحول ضروری است. گاهی کنار گذاشتن مدیران باسابقه اما ناسازگار، لازم است.
۳. عادیسازی ناکارآمدی: پذیرش وضعیت نادرست بهعنوان واقعیت
توجیه: «فعلاً همین است، بعداً درست میشود.»
واقعیت: بدون پیگیری مداوم، انحرافها ریشه میگیرند.
رهبر منصوبشده برای اصلاح فرهنگ سازمانی، پس از مدتی فرسوده شد و خود رفتاری شبیه مدیر قبلی نشان داد. کارکنان گفتند: «حداقل با مدیر قبلی میدانستیم چه میخواهیم!»
راهحل: الگوهای غلط را شناسایی کنید، چرایی آنها را بفهمید و ارزشهای مطلوب را بهطور عملی پیاده کنید. حتی پیشرفتهای کوچک، مسیر را زنده نگه میکند.
۴. محافظت از نیروهای ناهماهنگ: ترس از تصمیمات سخت
توجیه: «کامل نیست، اما فعلاً به او نیاز داریم.»
واقعیت: نیروی ناسازگار، جریان تحول را مسموم میکند.
رهبران غالباً از برکناری افراد باسابقه یا محبوب اجتناب میکنند، اما باقی ماندن چنین افرادی پیام خطرناکی میدهد: «عملکرد اهمیتی ندارد.»
راهحل: کنار گذاشتن نیروهای ناهماهنگ نشانهٔ قاطعیت است. نگه داشتن فردی در شغلی که نمیتواند در آن موفق باشد، بیرحمی است نه مهربانی.
۵. درهمتنیدگی گزارشدهی: اشتباه گرفتن شباهت با شایستگی
توجیه: «مدتها کنار هم کار کردهایم؛ او نسخه بعدی من است.»
واقعیت: رابطه بلندمدت اغلب به تقلید منجر میشود، نه رشد.
جانشینی که دقیقاً مانند مدیر قبلی رفتار میکند، نمیتواند تحول ایجاد کند؛ زیرا همان الگوهای قدیمی را تکرار خواهد کرد.
راهحل: گردش شغلی را تقویت کنید و افراد را در معرض تجربههای متفاوت قرار دهید. رشد واقعی در مواجهه با چالشهای جدید شکل میگیرد.
انتخاب مسیر درست
تحول سازمانی با تصمیمات رهبران آغاز میشود. این انتخاب که «قواعد برای من متفاوت است» یا «من هم در برابر تغییر مسئولم»، مرز میان شکست و موفقیت را تعیین میکند. رهبرانی که صداقت، شجاعت، انعطافپذیری و قاطعیت را پیش میگیرند، سازمانهایی میسازند ماندگار، الهامبخش و آمادهٔ آینده—اما کسانی که به توجیهات تکراری پناه میبرند، بذر شکست را از ابتدا میکارند.

نظر بدهید