این مقاله توضیح میدهد که چرا شکاف میان آگاهی و استفاده واقعی از هوش مصنوعی همچنان پابرجاست و چگونه سازمانها میتوانند از چرخه آزمایش, پایلوت و استقرار عبور کنند. بن اوانس نشان میدهد که مشکل اصلی مدلها نیست, بلکه زیرساخت, یکپارچگی داده, امنیت و اراده سازمانی است.
او مفهوم «داروینیسم شناختی» را مطرح میکند که رهبران را وادار میکند فراتر از سرعتبخشی به کارهای دیروز بیندیشند و تجربههایی بسازند که قبلاً ممکن نبود. این مقاله نقش مدیرعامل و هیئتمدیره را در مالکیت استراتژی هوش مصنوعی برجسته کرده و نشان میدهد اتوماسیون موفق چگونه نامرئی میشود.
در نهایت, سازمانهایی پیروز خواهند بود که تجربهسازی را بر مدلسازی مقدم بدانند و تحول را از درون جریان کار آغاز کنند.
شبکه اطلاعرسانی روابطعمومی ایران (شارا) || بن اوانس هر سال تصویری تازه از مسیر تکامل هوش مصنوعی ارائه میکند؛ تصویری ترکیبی از نمودارها, روندها و مشاهدات دقیق که نشان میدهد هوش مصنوعی چگونه در حال بازطراحی بازارها, مدلهای کسبوکار و رفتار انسان است. دادهها نشان میدهد شکاف قابلتوجهی میان «آگاهی از هوش مصنوعی» و «استفاده واقعی روزمره» وجود دارد. بسیاری آن را امتحان میکنند, اما تعداد کمی آن را در فرایندهای کاری خود نهادینه میکنند. این همان «شکاف درگیری با هوش مصنوعی» است. رهبران باید ابزار, جریانهای کاری و تجربههایی طراحی کنند که افراد را از مرحله آزمایش به مرحله استفاده پایدار منتقل کند.
اوانس این پرسش را مطرح میکند که آیا استفاده کم بهدلیل نوپا بودن فناوری است یا بهخاطر مشکلات ریشهای در ادغام آن با کار روزمره. پاسخ او بر اهمیت طراحی تجربه کاربری و ایجاد «همکار نامرئی هوش مصنوعی» در دل ابزارها تأکید دارد. مردم بهدنبال مدل زبانی نیستند, آنها میخواهند کارشان سریعتر, سادهتر و بهتر انجام شود.
هوش مصنوعی نیز مانند هر فناوری دیگر یک چرخه دارد: جذب در محصولات فعلی, سپس نوآوری, و در نهایت بازآفرینی صنعت. مشکل اینجاست که بسیاری از سازمانها هنوز در مرحله جذب ماندهاند, در حالی که رقبا موج بعدی را طراحی میکنند. کاربردهای اولیه مانند کدنویسی, اتوماسیون پاسخگویی و تولید محتوا «پیروزیهای سریع» هستند, اما دفاعناپذیر و قابل کپیبرداری.
نمودارهای «آزمایش, پایلوت, استقرار» نشان میدهد بیشتر سازمانها در مرحله پایلوت گیر میکنند. شکست پایلوتها معمولاً به خاطر ضعف مدل نیست, بلکه به دلیل نبود امنیت, یکپارچگی داده, مسائل حقوقی, سیستمهای قدیمی و مقاومت سازمانی است. چالش اصلی «زیرساخت و نیت» است, نه هوشمندی مدل.
تحقیقات مدیران فناوری نشان میدهد استفاده از مدلهای زبانی در شرکتها پراکنده و نامتمرکز است. این همان الگوی تحول دیجیتال است: پیشبینیهای بزرگ, حرکت کند, و سپس جهش ناگهانی. رهبران باید این منحنی را بشناسند و نه یک سال را بزرگنمایی کنند و نه پنج سال را نادیده بگیرند.
مدیران ارشد از «نمایشهای هوش مصنوعی» خسته شدهاند. آنها به نتایج جهشی نیاز دارند, نه نسخهای سریعتر از فرآیندهای دیروز. این همان جایی است که «داروینیسم شناختی» مطرح میشود: تنها کسانی ادامه مییابند که جسورانه فکر کنند و جهان را از ابتدا طراحی کنند. پرسش اصلی این نیست که «کارهای دیروز را سریعتر انجام دهیم», بلکه این است که «امروز چه کارهایی ممکن شده که دیروز ممکن نبود».
موضوع مهم دیگر مالکیت استراتژی هوش مصنوعی است. اگر همه مالک باشند, در واقع هیچکس مالک نیست. استراتژی باید در سطح مدیرعامل و هیئتمدیره قرار گیرد تا یکپارچگی میان فناوری, استعداد, فرآیندها و مدل کسبوکار ایجاد شود.
اوانس یادآوری میکند که اتوماسیون موفق همیشه نامرئی است؛ همانطور که آسانسورهای بدون اپراتور در زندگی ما حل شدند. وظیفه رهبران این است که این گذار را انسانی, هدفمند و سازنده مدیریت کنند. در نهایت باید از «تجربه» شروع کرد نه از «مدل». مدیران اغلب نمیدانند چه میخواهند تا زمانی که نمونه آن را مشاهده کنند. رهبران آینده کسانی هستند که تجربههایی خلق میکنند که امروز حتی مطالبه نمیشوند.
پیام نهایی واضح است: هوش مصنوعی جهان را میبلعد, با شما یا بدون شما. مسئله این است که آیا حاضر هستید فرضیات دیروز را کنار بگذارید و فرایندها و ارزشهای جدید خلق کنید, پیش از آنکه دیگری این کار را برای شما انجام دهد.
با کلیک روی لینک زیر به کانال تلگرام ما بپیوندید:
برای اطلاعات بیشتر درباره روابط عمومی و اخبار سازمانهای مختلف، میتوانید به وبسایت شارا مراجعه کنید.
انتهای پیام/

نظر بدهید