مدیریت عموم روابط در روابط عمومی

پروین خدادادی حدادان خبرنگار حوزه حمل و نقل – در کشور ما کماکان همان مدیریت سنتى حاکم است که با بررسى اهداف و خواسته ها در عموم روابط و خاصه در روابط عمومی، در نهایت باید منجر به کسب موفقیت در زمان معین شود و آنچه در این میان از اهمیت بسیارى برخوردار است.

شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)  روابط عمومی از ابتدا همیشه دغدغه ای به نام مدیریت داشته است و این عموما ناشی از تعریف ما و درخواست ما از این منصب بوده و هست.


در شرایط عادی ما وقتی به مدیریت فکر می‌کنیم، تصویر یک آدم دستوردهنده و غرزن به ذهن‌مان می‌رسد. این تصویر تا حدودی به تعاریف کلاسیک علم مدیریت نزدیک است.


مدیریت در تعریف کلاسیک‌ خود انجام کارها به‌کمک دیگران است. بنابراین وظیفه‌ی اصلی مدیر این است که از کارکنان زیردست‌ش برای رسیدن به اهداف سازمانی استفاده کند.


این تعریف، ریشه در اندیشه‌ها و پژوهش‌های بسیاری از متفکران کلاسیک مدیریت و اقتصاد دارد. جریانی که از کتاب مشهور و جریان‌ساز “ثروت ملل” آدام اسمیت آغاز شد، آدام اسمیت معتقد بود که اصل اساسی تولید انبوه در دنیای صنعتی “تقسیم کار تخصصی” است. یعنی هر کسی را بهر کاری ساختند! اگر پیش‌فرض اصلی خود را بر این قرار دهیم که انسان‌ها تنها و تنها برای پول کار می‌کنند.


برای جلوگیری از پررو شدن آدم‌ها باید کار آن‌ها را این‌قدر تخصصی کرد که هیچ کس روی کل فرآیند تولید محصول یا عرضه‌ی خدمت مسلط نشود، اما به مرور همه به این نکته رسیدند که، گرچه پول عامل مهمی است، اما تنها عامل تأثیرگذار بر خروجی آدم‌ها نیست.


این پارادایم‌های جدید مدیریتی که با تلاش‌های محققان در قالب مکتب “رفتار سازمانی” صورت‌بندی شد، زمینه‌ساز پدید آمدن علم مدیریت به‌شکل امروزی شد، که بیانگر این موضوع است که نگاه صرفا اقتصادی به انسان، نمی‌تواند پاسخ‌گوی تمامی جنبه‌های زندگی او در محیط کار باشد و باید به تمامی ابعاد وجودی بشر به‌ویژه دو حوزه‌ی “روح و روان” و “اخلاق” نیز توجه کرد.


مدیران اثربخش همانند کاتالیزور عمل می‌کنند. از آن‌جایی که فکر کردن مهم‌ترین کاری است که ما امروز انجام می‌دهیم، مدیران نیازمند پرسیدن سؤالاتی مهیج برای بیرون کشیدن راه‌حل‌های نو از ذهن افراد و انجام کارهای ذهنی توسط آن‌ها هستند. این امر باعث می‌شود تا مدیران برخلاف آن‌چه از قدیم پنداشته می‌شود، بیش‌تر نقش تسهیل‌گر را داشته باشند تا تصمیم‌گیر.


مطمئنا آن‌ها هنوز هم تصمیماتی را می‌گیرند؛ اما مدیران با اثربخشی پایین، بیش از حد به فکر خودشان تکیه می‌کنند و در نتیجه از کسب بالاترین نتیجه‌ی ممکن از منابع در دسترس‌شان باز می‌مانند.


بنابراین مدیریت در دنیای امروز به‌معنی “تصمیم‌گیری برای تخصیص بهینه‌ی منابع محدود در دسترس، جهت دست‌یابی به اهداف از پیش تعیین شده” است. این تعریف واژه‌های کلیدی مهمی دارد که لازم است همه‌ی ما به آن‌ها عمیقا فکر کنیم.


بر این اساس باید گفت که گذشت آن روزی که روابط عمومی از دیدگاه سنتى مدیریت بر این باور بود که مدیریت یک ذوق است و هر کس این ذوق را داشته باشد، مدیر خوبى است و عده اى مدیریت را یک استعداد مى دانستند، که بعضى افراد از آن بالقوه یا بالفعل برخوردار هستند و عده اى هم براین باور بودند که مدیریت یک نوع هنر است و هر که از این هنر برخوردار باشد مى تواند مدیرى موفق باشد!


امروزه ثابت شده که مدیریت، علاوه بر مطالبى که ذکر شد یک توانمندى علمى است. گرچه در طول ۵۰ سال گذشته که علم مدیریت پیشرفت چشمگیرى داشته است،

 

در کشور ما کماکان همان مدیریت سنتى حاکم است که با بررسى اهداف و خواسته ها در عموم روابط و خاصه در روابط عمومی، در نهایت باید منجر به کسب موفقیت در زمان معین شود و آنچه در این میان از اهمیت بسیارى برخوردار است، هدف گذاری صحیح است، وگرنه صادقانه باید گفت که براى رسیدن به موفقیت در روابط عمومی، باید اهداف را از پیش تعیین کرده و با مدیریت علمی آن را به پیش ببریم، در غیر این صورت آنچه در روابط عمومی هر روز رقم می خورد و به شکل خبر و یا هر چیز دیگری از آن استخراج می شود، فقط محصول یک یا چند حادثه است که نه تنها قابل تکرار نیست، بلکه اعتماد و رضایت خاطر مخاطبان، که مهمترین رکن از ارکان وظایف روابط عمومی هاست، را هم نمی تواند در بر بگیرد.
 

منبع مرجع: شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)