شبکه اطلاعرسانی روابطعمومی ایران (شارا) || امروزه شرکتها، بهویژه برندهای جهانی همچون مایکروسافت، دلتا ایرلاینز و آفیس دیپو، صرفاً واحدهای اقتصادی نیستند، بلکه بهعنوان بازیگران فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی شناخته میشوند. آنها باید پاسخگوی انتظارات اجتماعی، رسانهای و اخلاقی گستردهتری باشند. تصمیمگیری درباره تنبیه یا اخراج کارمندان به دلیل اظهارنظر سیاسی، گویای آن است که شرکتها بهصورت فعال در شکلدهی به گفتمان عمومی و چارچوبهای اخلاقی جامعه نقش دارند.
روابط عمومی سیاسی
در این فضا، روابط عمومی سیاسی تنها محدود به دولتها یا احزاب نیست. شرکتها نیز ناگزیرند سیاستورزی کنند:
– باید بین آزادی بیان کارکنان و ارزشهای برند تعادل ایجاد کنند،
– مواضع خود را در قبال شخصیتها یا رخدادهای سیاسی مشخص کنند،
– نسبت به واکنشهای عمومی حساس باشند،
– و از بحرانهای رسانهای پیشگیری یا در صورت بروز، آنها را مدیریت کنند.
در مورد مرگ چارلی کرک، شرکتها وارد موقعیت سیاسی-اجتماعی شدند که ماهیت دوگانه داشت: برای بخشی از جامعه کرک چهرهای محبوب و برای بخشی دیگر چهرهای افراطی بود. اتخاذ موضع، به هر شکل، میتوانست یک گروه را خشنود و گروه دیگر را خشمگین کند. این دوگانگی، نمونهای روشن از چالشهای روابط عمومی سیاسی به شمار میرود.
چالش بین آزادی بیان و سیاست سازمانی
یکی از مسائل محوری در روابط عمومی سیاسی شرکتها، نحوه تنظیم مرز آزادی بیان است. در نظامهای حقوقی غربی، آزادی بیان اصولاً حق شهروندان است، اما شرکتها نیز حق دارند بر مبنای سیاستها و ارزشهای خود، استانداردهایی برای اظهار نظر عمومی کارکنان تعیین کنند. وقتی کارکنان پستهایی درباره مرگ کرک منتشر کردند، شرکتها دو ملاحظه را سنجیدند:
– حفظ یکپارچگی فرهنگی درونسازمانی
– پاسخگویی به افکار عمومی، مشتریان و سرمایهگذاران
بنابراین، تصمیم به اخراج یا تنبیه کارمندان، بخشی از مدیریت ریسک رسانهای و اعتبار برند بود. اینجا، روابط عمومی وارد حوزه سیاستگذاری منابع انسانی میشود و با مفاهیمی چون سیاست رسانههای اجتماعی، تنوع و شمول، و ارزشهای سازمانی پیوند میخورد.
ارتباط با تحولات سیاسی و دوقطبیسازی اجتماعی
مرگ چارلی کرک، با توجه به اینکه او شخصیتی نزدیک به دونالد ترامپ و نماد جناح راست محافظهکار آمریکا بود، در دل فضایی دو قطبی سیاسی رخ داد. این دوقطبی به فضای کاری، رسانهای و شبکههای اجتماعی نیز کشیده شده است. هر اظهارنظر عمومی در مورد او، حامل بار ایدئولوژیک تلقی میشود.
در چنین فضایی، شرکتها ناچارند موضعی مشخص در قبال کارکنان خود اتخاذ کنند. این موضوع مستقیماً به روابط عمومی بحران مربوط میشود و نشان میدهد شرکتها نمیتوانند نسبت به رخدادهای سیاسی بیطرف بمانند، چرا که افکار عمومی، کاربران رسانههای اجتماعی و حتی رهبران سیاسی (مانند ایلان ماسک که مایکروسافت را بابت این موضوع هدف قرار داد) از آنها پاسخگویی میخواهند.
شرکتها و اعتبار اخلاقی
اخراج یا برخورد انضباطی با کارمندان، اگر چه ممکن است واکنشهایی منفی ایجاد کند، اما برای برخی شرکتها راهی برای حفظ اعتبار اخلاقی تلقی میشود. این شرکتها میخواهند نشان دهند که:
– از خشونت یا توهین حمایت نمیکنند،
– با همه افراد با احترام برخورد میکنند، حتی اگر شخصیت مورد نظر محبوب بخشی از جامعه نباشد،
– استانداردهای رفتاری مشخصی دارند.
تأثیرات اقتصادی تصمیم شرکتها
این تصمیمات تنها بُعد اخلاقی یا سیاسی ندارند، بلکه در ارزش بازار شرکت، اعتماد مشتریان و ارتباط با شرکای تجاری نیز تأثیرگذارند. شرکتهایی که مدیریت مناسبی در چنین بحرانهایی دارند، بهتر میتوانند روابط خود با سهامداران، کاربران و رسانهها حفظ کنند. بیتفاوتی یا واکنش نادرست میتواند منجر به تحریم مصرفکنندگان، افت برند، یا نارضایتی داخلی شود.
نقش رسانههای اجتماعی
شبکههای اجتماعی مانند ایکس، امروزه میدان اصلی بروز بحرانهای روابط عمومی هستند. در مورد چارلی کرک، ویدیوهای کوتاه، کامنتها و واکنشها در چند ساعت صدها هزار بار دیده شد و شرکتها را مجبور به واکنش فوری کرد. این سرعت انتقال اطلاعات، الزامات جدیدی برای روابط عمومی شرکتها ایجاد کرده است:
– تیمهای رصد آنلاین
– واکنش سریع و هماهنگ
– مدیریت پیام در محیطهای چندزبانه و چندفرهنگی
– تدوین پروتکلهای پاسخ به اظهارنظرهای کارکنان
پیامدهای حقوقی و حقوق کارکنان
تصمیم به اخراج کارمندان بابت اظهارنظر میتواند از منظر حقوق کار نیز محل مناقشه باشد. بسته به کشور و حوزه قضایی، ممکن است این اخراجها قابل اعتراض یا غیرقانونی باشند، خصوصاً اگر اظهارنظرها در خارج از محیط کاری و در قالب شخصی صورت گرفته باشد. اما در مقابل، شرکتها استناد میکنند به:
– آسیب به اعتبار برند
– نقض سیاست رسانههای اجتماعی
– ایجاد ناهماهنگی در تیمها
– نقض فرهنگ سازمانی
این تقابل، نیاز به بازتعریف قراردادهای روانی بین کارکنان و کارفرما دارد، و روابط عمومی نقش کلیدی در این بازتعریف ایفا میکند.
نتیجه اینکه در این زمینه، چندین نقطه کلیدی وجود دارد:
کنشگری سیاسی کارکنان: کارمندان دیگر تنها به عنوان نیروی کار دیده نمیشوند، بلکه به عنوان افراد دارای دیدگاههای سیاسی نیز شناخته میشوند. نظرات آنها در مورد مرگ چارلی کرک، که یک شخصیت بحثبرانگیز در فضای سیاسی آمریکا است، مرز بین اظهارات شخصی و نمایندگی سازمانی را محو میکند. زمانی که یک کارمند مرگ یک شخصیت سیاسی را جشن میگیرد، این عمل میتواند به عنوان موضعگیری سیاسی شرکت تلقی شود.
مسئولیت اجتماعی شرکتها: این مسئله به شرکتها فشار میآورد که ارزشها و سیاستهای خود را نه تنها در داخل، بلکه در خارج از سازمان نیز به نمایش بگذارند. شرکتهایی مانند مایکروسافت با تأکید بر اینکه «جشن گرفتن خشونت پذیرفتنی نیست»، در واقع به جایگاه خود در گفتمان عمومی سیاسی شکل میدهند. این موضعگیریها بخشی از استراتژی روابط عمومی سیاسی آنها برای حفظ اعتبار و جذب مشتریان یا استعدادهایی است که با ارزشهای آنها همسو هستند.
مدیریت بحران سیاسی: هنگامی که یک کارمند اقدامی جنجالی انجام میدهد، شرکت بلافاصله وارد وضعیت مدیریت بحران میشود. واکنش سریع دلتا ایرلاینز و آفیس دیپو با تعلیق یا اخراج کارکنان، نشاندهنده تلاش برای کنترل روایت و جلوگیری از آسیب بیشتر به برند است. این اقدامات، پیامی قاطع به عموم و سرمایهگذاران میدهد که شرکت ارزشهای خاصی را رعایت میکند.
تحلیل این رویداد از منظر تحولات سیاسی و اقتصادی نشان میدهد:
قطبیسازی سیاسی و بازار: در حال حاضر، قطبیسازی سیاسی عمیقاً بر فضای اقتصادی و روابطعمومی تأثیر گذاشته است. شرکتها باید انتخاب کنند که در کدام سمت طیف سیاسی قرار گیرند یا حداقل چگونه از درگیر شدن در این درگیریها اجتناب کنند. واکنشهای متفاوت شرکتها به این رویداد نشان میدهد که هر یک استراتژی متفاوتی برای مدیریت ریسکهای مرتبط با این قطبیسازی دارند.
تغییر نقش مدیران: مدیران ارشد، به خصوص در بخش روابط عمومی، دیگر تنها مسئول سودآوری نیستند، بلکه باید به موضعگیریهای اخلاقی و سیاسی نیز توجه کنند. آنها باید سیاستهای روشنی برای رسانههای اجتماعی تدوین کنند و کارمندان را آموزش دهند تا از مرزهای حرفهای عبور نکنند. عدم وجود این سیاستها میتواند به آسیب مالی و کاهش ارزش سهام منجر شود.
اقتصاد توجه: در دنیایی که توجه عمومی به سرعت از طریق رسانههای اجتماعی جلب میشود، هر اقدام کوچک یک کارمند میتواند به یک خبر بزرگ تبدیل شود. این امر به شرکتها فشار میآورد تا به سرعت و به طور قاطعانه واکنش نشان دهند. این تحول، هنجارهای سنتی روابط کارفرمایی و کارمندی را به چالش کشیده و کارمندان را مجبور به پذیرش مسئولیت بیشتری در قبال اظهارات آنلاین خود میکند.
به طور خلاصه، این رویداد نشان میدهد که سیاست و اقتصاد دیگر دو حوزه جدا از هم نیستند. شرکتها ناچارند در محیطی فعالیت کنند که نظرات سیاسی کارکنان میتواند مستقیماً بر موفقیت و شهرت آنها تأثیر بگذارد، و این امر نیازمند یک استراتژی روابط عمومی سیاسی هوشمندانه و پیشگیرانه است.
با این حا ماجرای برخورد شرکتها با کارکنان در پی اظهار نظر درباره مرگ چارلی کرک، نمونهای زنده از پیچیدگیهای روابط عمومی در دوران سیاستزده امروز است. شرکتها نه تنها باید موضع خود را در برابر تحولات سیاسی شفاف کنند، بلکه باید چارچوبی اخلاقی، حقوقی و رسانهای برای مدیریت کارکنان، روابط عمومی و ارزشهای برند تدوین کنند. این پرونده نشان میدهد که مرز میان شهروندی دیجیتال و مسئولیت سازمانی روزبهروز باریکتر میشود، و روابط عمومی سیاسی به مهارتی حیاتی برای بقای شرکتها در دنیای پرآشوب کنونی تبدیل شده است.
در ادامه با #شارا همراه باشید:
با کلیک روی لینک زیر به کانال تلگرام ما بپیوندید:
انتهای پیام/
نظر بدهید