با نیت خیر آمدم، با وجدان آسوده رفتم…

چهار سال پیش این افتخار نصیب این حقیر شد تا در کسوتِ مدیریت روابط عمومی شرکت بزرگ صنعتی و معدنی گل گهر قرار بگیرم. از همان روز با باوری سترگ و با دلی امیدوار، همه تلاشم را برای ایجاد یک روابط عمومی موثر و پویا در منطقه گل گهر به کار گرفتم تا علاوه بر وظایف درون سازمانی، گل‌گهر را در عرصه‌ عمل به مسوولیت‌های اجتماعی به یک همراه فرهنگی واقعی برای سیرجان و سیرجانی‌ها تبدیل کنم.

شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)|| چهار سال پیش این افتخار نصیب این حقیر شد تا در کسوتِ مدیریت روابط عمومی شرکت بزرگ صنعتی و معدنی گل گهر قرار بگیرم. از همان روز با باوری سترگ و با دلی امیدوار، همه تلاشم را برای ایجاد یک روابط عمومی موثر و پویا در منطقه گل گهر به کار گرفتم تا علاوه بر وظایف درون سازمانی، گل‌گهر را در عرصه‌ عمل به مسوولیت‌های اجتماعی به یک همراه فرهنگی واقعی برای سیرجان و سیرجانی‌ها تبدیل کنم.

نمی‌گویم معجزه‌ کرده‌ام اما اکنون که به پشت سرم نگاه می‌کنم، مفتخر و خشنودم که در حد توانم و با ایجاد حس همدلی و تکیه بر حرکت گروهی، هدفمند و برنامه‌محور، به لحاظ فرهنگی توانستیم، گل‌گهری متفاوت در اذهان مردم سیرجان خلق کنیم. اگر امروز یک رضایتمندی نسبی بین اهالی رسانه، فرهنگ و هنر سیرجان از گل‌گهر در حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی وجود دارد، حکایت از یک سعی و تلاش شبانه‌روزی دارد که حتی بیماری و این قلب دمدمی مزاج نیز، سدی در برابر آن ایجاد نکرد. این تلاش، از این باور نشات می‌گرفت که با همه‌ی موانع و محدودیت‌ها، اگر منافع شهر و مردم را به منافع فردی، گروهی و سیاسی، ترجیح بدهی، هنوز هم در این مرزوبوم، خواستن توانستن است.

اینک که شرایط به گونه‌ای رقم خورد تا از روابط عمومی شرکت گل‌گهر استعفا دهم، بر خود لازم دانستم از لطف، همکاری و هم‌یاری همه مدیران ارشد شرکت و همکارانم در گل‌گهر و هم‌چنین اهالی فرهنگ، هنر و رسانه سیرجان، تشکر و قدردانی کنم و البته از خانواده‌ام که شرایط خاص من در این شغل را پذیرفتند و نبود همیشگی من را با لطف و محبت خود، تحمل کردند.

خون‌دل‌ها خورده شد تا امروز این شرکت در عرصه‌های فرهنگی به گوهری تابان تبدیل شود و صد البته که در این مسیر دشوار، از هجمه‌های ناجوانمردانه‌ رفیقان و رقیبان، بی بهره‌ نبودم. آن‌ها که از هر تلاشی فروگذار نکردند تا راه وحدت را به کج‌راهه زحمت بکشانند تا شاید با پرتاب کردن سنگ‌های ریز و درشت، این قطار به راه افتاده را از حرکت باز بدارند. دست همه‌ی منتقدان بی کینه را که با راهنمایی‌های خود، در راه این مسیر من را کمک کردند، می‌بوسم و بر مخالف خود زنده‌باد می‌فرستم تا این دل بی‌کینه، درس آموز آن‌ها باشد. و نهایت این‌که؛ ما چه می‌دانستیم که غوغای جهان، این همه فارغ دارد، تا به تعجیل امضا نزنیم برگه استعفا را…

با تقدیم احترام؛ ابوذر حلوایی پور، ۱۶ بهمن ۱۳۹۷