پس از ورود به جامعه اطلاعاتی مفهوم جدیدی به نام «جامعه دانشی» یا «جامعه دانایی» شکل گرفت.
اگر کشاورزی عنصر اصلی عصر فئودالیسم و صنعت عنصر اصلی عصر جامعه صنعتی و اطلاعات عنصر اصلی عصر جامعه اطلاعاتی باشد، دانش عنصر اساسی عصر جامعه دانایی است.
شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)– یکی از بزرگترین معضلات دنیای امروز اضافه بار اطلاعاتی و انقلاب اطلاعاتی است که گسترش تکنولوژی های نوین ارتباطی و اطلاعاتی آن را سبب شده است.
پس از ورود به جامعه اطلاعاتی مفهوم جدیدی به نام «جامعه دانشی» یا «جامعه دانایی» شکل گرفت.
اگر کشاورزی عنصر اصلی عصر فئودالیسم و صنعت عنصر اصلی عصر جامعه صنعتی و اطلاعات عنصر اصلی عصر جامعه اطلاعاتی باشد، دانش عنصر اساسی عصر جامعه دانایی است.
در واقع جامعه دانایی قرن بیست و یکم با تمام ویژگی های مثبتی که دارد، یک ناهمگونی با توده مردم به صورت یک کل دارد و آن سرعت بالای آن نسبت به سرعت فراگیری بشر است.
افزایش دانش در میان مردم به کندی اتفاق می افتد اما در جامعه دانایی محور، دانش به سرعت گسترش پیدا می کند و زمانی که در این جامعه از دانش سخن می گوییم، مقصودمان دانش محض است.
دانش محض، بسیار خشک و انعطاف ناپذیر است. دانشی است که برای کسب آن نیاز به تحصیلات آکادمیک و با کیفیت وجود دارد و از این نظر نیز با رشد جامعه بشری همخوان نیست.
در این میان یکی از کشورهایی که در برخورد با این پدیده متفاوت عمل کرده است، کشور کانادا است. این کشور دانش خشک را انسانی کرده و آن را در اختیار توده مردم قرار داده است. به این عمل انسانی کردن دانش می گویند.
انسانی کردن دانش سبب می شود که دانش به صورت کاربردی درآید. در واقع این خلا در روابط عمومی ها نیز وجود دارد و آن بهره مندی از دانش انسانی شده است.
دانش انسانی شده با بحث داستانسرایی در روابط عمومی در ارتباط است. در واقع روابط عمومی باید دانش خشک خود را که عمدتا از نظریات این حوزه سرچشمه می گیرد، انسانی و قابل درک برای همگان کند و این روند ترویج دانایی در عصر جامعه دانشی باعث می شود که شرکت ها و موسسات دانش بنیان بتوانند بازار خود را گسترش دهند.
امروزه در روابط عمومی کشور تحقیقات کاربردی بسیار محدود است و عمده دلیل آن نیز به سبب عدم وجود تحقیقات بنیادی در روابط عمومی است. چراکه ما در ایران روند متفاوتی را در علوم مختلف سپری کرده ایم و به ویژه در علوم ارتباطات پیشینه بسیار متفاوتی داریم.
این تفاوت در پیشینه و تفاوت های فرهنگی و تاریخی استفاده از منابع غربی را برای ما چالش برانگیز می کند. هیچ گاه فراموش نمی کنم که در شروع درس اقناع و تبلیغ، دکتر بروجردی علوی، گفت: «شرم دارم که به شما درس اقناع را درس بدهم، چراکه با اصول و معیارهای اخلاق اسلامی سازگار نیست.»
لذا در این بستر سخت نیازمند دانش بومی هستیم که می تواند با چهار رویکرد به دست آید:
1. رویکرد تاسیسی: یعنی اساتید ارتباطات صرفا بر مبنای داشته ها و میراث تمدن اسلامی و ایرانی، به نظریه پرداری همت گمارند. این رویکرد مستلزم فراموش کردن سایر منابع و آثار غربی است.
2. رویکرد تطبیقی: در این رویکرد نظریه پردازان ارتباطات با در نظر گرفتن داشته ها و میراث تمدنی و تاریخی ایران و اسلام، به مقایسه دست می زنند و از دل این مقایسه ها اشتراکات، تشابهات و نیز اختلافات و مغایرت ها بیرون کشیده شده و در نهایت تجزیه و تحلیل هایی در ابعاد خرد و کلان انجام شده و به نظریه پردازی و شکل گیری مدل های بومی ختم می شود. در روابط عمومی به طور مشخص دکتر احمد یحیایی ایله ای در زمینه ارائه این مدل ها پیشرو است.
3. رویکرد انطباقی: در این رویکرد ابتدا کلیه نظریات در حوزه روابط عمومی گردآوری شده و سپس یک به یک با موازین اسلامی و داشته های فرهنگی ایرانی مطابقت داده می شود. در صورتی که مغایرت داشت رد شده و در صورت تشابه امضا می شود.
4. رویکرد تلفیقی: این رویکرد از همه رویکردهای پیشین از استفاده می کند. در واقع با این رویکرد پژوهشگر و نظریه پرداز ایرانی مسلمان، خودباور، نقاد و پذیرنده حق است که هم به ایجاد تئوری ها و مدل های منطبق می پردازد و هم از تئوری های موجود استفاده می کند.
اما تئوری پردازی که البته یکی از مباحث چالش بر انگیز حوزه روابط عمومی به شمار می رود در کنار خود، بحث انسانی شدن را دارد. اینکه این تئوری چگونه اجرا می شود دقیقا به اهمیت انتخاب رئیس جمهوری برای اجرای قوانین قوه مقننه است.
چنانچه رئیس جمهوری نتواند به خوبی قوانین را درک کند، نمی تواند آنها را در عمل پیاده کند و این مساله صرفا برای رئیس جمهوری صادق نیست. بلکه برای تمام مردم نیز مهم است که قوانین را به نحو شایسته درک کنند و ادراک مفاهیم در شرایطی که بر مبنای آخرین تحقیقات در جهان غرب، تحصیلات عالی روند نزولی پیدا کرده است، چالش برانگیز خواهد بود.
مفاهیم انسانی شده، یعنی مفاهیمی که اگر چه در قالب مدل ها و نظریات مطرح می شوند، اما بیانی داستانی دارند که با درک خواننده و مخاطب همخوان است.
نمونه بسیار خوب از این انسانی کردن در کتاب «سقوط تبلیغات و ظهور روابط عمومی»، نویسنده: لورا ریس و آل ریس است که توسط خانم سیمین بهمنیار ترجمه شده است.
امروز نه تنها در حوزه روابط عمومی، بلکه در تمام حوزه ها، کتاب ها به این سبک نزدیک می شوند. چراکه با این کار، قابلیت درک دانش خشک برای تعداد بیشتری وجود خواهد داشت.
این مساله به هیچ وجه ارزش آثار علمی را کاهش نمی دهد، اما در عین حال راهی برای درک بهتر از دانش را در جامعه دانشی روبه رشد قرن بیست و یکم را معرفی می کند.
برای مثال می گویند: در اوایل انقلاب اسلامی که کلاس های نهضت سواد آموزی در روستاها شکل گرفته بود، معلمی را به روستایی کاملا بی سواد می فرستند.
معلم کار خودش را شروع می کند و اولین واژه را روی تخته سیاه می نویسد: «مار»
ناگهان یکی از دانش آموزان که احتمالا سن زیادی هم داشته، گچ را از معلم گرفته و روی تخته سیاه عکس یک مار می کشد و به دانش آموزان می گوید: این مار است و این معلم می خواهد شما را گمراه کند.
همه به تصویر مار خیره می شوند و فکر می کنند که بله! این تصویر به مار شبیه تر است و همه با هم به سر معلم ریخته و او را از ده بیرون می کنند.
این چیزی است که در برخورد با جامعه دانایی در دنیا اتفاق می افتد. برای این که از این موارد جلوگیری کنیم باید ابتدا دانش را به «شکل مار» برای مردم ترسیم کنیم و سپس دریچه ای به سوی دانش محض بگشاییم.
منبع مرجع: شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)
|
نظر بدهید