نمیشود در برابر بعضی رفتارها سکوت کرد. انسانیت ما نمیپذیرد که از اتفاقی ناگوار و غیراخلاقی باخبر شویم، اما خشمگین نشویم. به این خشمِ برآمده از مشاهدۀ بدرفتاریها خشم اخلاقی میگویند، خصیصهای که همیشۀ تاریخ در جوامع انسانی وجود داشته است، اما ظهور شبکههای اجتماعی ماهیت و ابعاد این خشم را از بنیاد دگرگون کرده است. مالی کراکت، در این مقاله، جوانب گوناگون این تغییر را با تکیه بر تحقیقات جدید تشریح میکند.
شبکه اطلاع رسانی روابطعمومی ایران (شارا)–|| مالی کراکت، نیچر هیومن بیهیویر — خشم اخلاقی۱ حسی قدرتمند است که مردم را برمیانگیزد تا متخلفان را رسوا و مجازات کنند (سالرنو و هاگِنه). مجازات اخلاقی میتواند نیرویی در خدمت خیر باشد، زیرا با انداختن تقصیر به گردن کنشگرانِ بد همکاری را تحکیم میکند. اما مجازات جنبهای منفی نیز دارد، زیرا با انسانیتزدایی۲ دیگران (فینچر و تتلاک) و دامنزدن به خصومتهای ویرانگر میتواند تعارض اجتماعی را تشدید کند.
خشم اخلاقی حداقل به اندازۀ خود تمدن قدمت دارد، اما تمدن در مواجهه با تکنولوژیهای نوین دارد بهسرعت دگرگون میشود. امروز، در سراسر جهان، بیش از یک میلیارد نفر حداقل یک ساعت در روز را صرف رسانههای اجتماعی میکنند، و خشم اخلاقی مد روز زندگی آنلاین است. در سالهای اخیر، رسواییهای آنلاین ویروسی۳ به قیمت میلیونها دلار برای شرکتها، ازدسترفتن شانس پیروزی در انتخابات برای نامزدها، و ازدستدادن یکشبۀ شغل برای افراد تمام شده است.
ازآنجاکه رسانههای دیجیتال دارند به زندگی اجتماعی ما نفوذ میکنند، حیاتی است که دریابیم این تکنولوژیها چگونه میتوانند ابراز خشم اخلاقی و نتایج اجتماعی آن را دگرگون سازند. من در اینجا چارچوب روانشناختی سادهای برای حل این مسئله تشریح میکنم (شکل ۱). خشم اخلاقی با محرکهایی برانگیخته میشود که توجه ما را به نقض هنجارهای اخلاقی جلب میکند. این محرکها گسترهای از پاسخهای رفتاری و عاطفی را برمیانگیزد که از لحاظ هزینهها و الزامهایشان با هم فرق دارند. نهایتاً ابراز خشم به گسترهای از نتایج فردی و اجتماعی منجر میشود. این چارچوب نشان میدهد که رسانههای دیجیتال میتوانند، با تقویت محرکهای برانگیزانندۀ خشم اخلاقی، کاهش برخی هزینههای آن و افزایش بسیاری از فایدههای فردی آن، ابراز خشم اخلاقی را تشدید کند.
محرکهای خشم اخلاقی
مردم وقتی فکر کنند هنجاری اخلاقی نقض شده است، خشمگین میشوند (سالرنو و هاگنه). مطالعهای اخیر در آمریکا و کانادا نشان میدهد که رویارویی شخصی با نقض هنجارها نسبتاً نادر است: کمتر از ۵ درصد تجارب روزمرۀ گزارششده دربرگیرندۀ مشاهده یا تجربۀ مستقیم اعمال غیراخلاقی بود (هافمن و همکاران). اما اینترنت مجموعۀ وسیعی از خلافکاریها را در معرض دید ما قرار میدهد، از فساد بانکداران در وال استریت، تا قاچاق کودکان در آسیا، تا نسلکشی در آفریقا، و این فهرست همینطور ادامه دارد. درواقع، دادههای حاصل از مطالعهای دربارۀ تجربۀ اخلاقی روزمره (همان) نشان میدهد که مردم با احتمال بیشتری بهطور آنلاین از اعمال غیراخلاقی آگاهی مییابند تا شخصاً یا از طریق انواع رسانههای سنتی (شکل ۲، بخش الف.
قبل از ظهور اینترنت، هدفِ شایعه عبارت بود از انتشار اخبار دربارۀ اینکه به چه کسی در درون شبکههای اجتماعی محلی میتوان اعتماد کرد (دونبار). طبق این منطق، اطلاعات باید به اشتراک گذاشته شود زیرا کارکرد آن عبارت است از توانایی آن در تقویت اعتماد و همکاری در درون جامعه. اما پلتفرمهای آنلاین انگیزههای بهاشتراکگذاری اطلاعات را عمیقاً تغییر دادهاند. ازآنجاکه آنها بر سر جلبتوجه ما برای درآمدزایی تبلیغاتی رقابت میکنند، الگوریتمهایشان محتوایی را ترویج میکند که بیشترین احتمال بهاشتراکگذاری را دارد، قطع نظر از اینکه آیا آن محتوا برای بهاشتراکگذارندگان فایده دارد، یا حتی اصلاً درست است یا نه.
پژوهشها دربارۀ انتشار ویروسیِ محتوا نشان میدهد که مردم به احتمال بیشتر محتوایی را به اشتراک میگذارند که احساساتی اخلاقی نظیر خشم را برمیانگیزد (برادی و همکاران). زیرا محتوای تکاندهنده از طریق بهاشتراکگذاری ویروسی درآمدزایی بیشتری دارد، شاید نیروهایی شبیه به انتخاب طبیعی محرکهای «فراعادی»۴ را ترجیح میدهند که، در مقایسه با تخلفاتی که ما بهطور عادی در زندگی روزمره با آنها برخورد میکنیم، پاسخهای خشمناک بسیار شدیدتری را برمیانگیزند.
شواهدی در تأیید این فرضیه وجود دارد که نشان میدهد اعمالی غیراخلاقی که در فضای مجازی مشاهده میشود خشم اخلاقی شدیدتری را برمیانگیزد تا اعمالی غیراخلاقی که شخصاً یا از طریق انواع رسانههای سنتی مشاهده میشود (شکل ۲، بخش ب). این ملاحظات نشان میدهند که رسانههای دیجیتال با تغییر ماهیت و میزان شیوع محرکهای برانگیزانندۀ خشم اخلاقی آن را دگرگون میسازند. ساختار مدیریت توجه جریانی پیوسته از «تلهکلیکهای»۵ تکاندهنده میآفریند که مردم میتوانند هر جا و هر زمان به آن دسترسی داشته باشند.
تجربه و ابراز خشم اخلاقی
نقض هنجارهای اخلاقی باعث میشود مردم خشم اخلاقی را تجربه کنند و آن را از طریق شایعهپراکنی، رسواسازی و مجازات ابراز کنند. رسانههای دیجیتال میتوانند تجربۀ شخصی از خشم را بهشیوههای مختلفی دگرگون کنند. با افزایش فراوانی و شدت محرکهای برانگیزاننده، یک نتیجۀ بلندمدتِ رسانههای دیجیتال ممکن است «فرسودگی خشم»۶ باشد: قرارگرفتن مدام در معرض اخبار تکاندهنده میتواند شدت کلی تجارب خشمگینکننده را کاهش دهد، یا موجب شود تا مردم خشم را بهنحوی گزینشیتر تجربه کنند تا نیازهای عاطفی و توجهی را کاهش دهند. از دیگر سو، مطالعات نشان داده است که ابراز خشم باعث ایجاد خشم بیشتر میشود (بوشمن). اگر رسانههای دیجیتال ابراز خشم را راحتتر میکنند، ممکن است همین تجربههای بعدیِ خشم را تشدید کند. پژوهشهای بیشتر برای روشنساختن این احتمالات ضروری است.
مردم خشم را بهشیوههای مختلفی ابراز میکنند که از نظر نتایج و محدودیتهایشان با هم تفاوت دارند. بهطور آفلاین، مردم میتوانند از طریق شایعهپراکنی به شهرت متخلفان آسیب بزنند، یا با تنبیهات زبانی یا خشونت فیزیکی مستقیماً با آنها برخورد کنند. دو روش آخر مستلزم کوشش بیشتری هستند و همچنین ریسکهای فیزیکی بالقوهای برای مجازاتکننده در بر دارند.
در سوی مقابل، مردم در دنیای آنلاین میتوانند صرفاً با فشردن چند کلید در فضای راحت اتاقخوابشان خشمشان را مستقیماً به متخلف یا مخاطبانی گستردهتر ابراز کنند. مردم حتی با کوشش کمتری میتوانند به اظهار نظرات خشمگینانۀ دیگران واکنش نشان دهند یا آنها را بازنشر کنند. ازآنجاکه ابزارهای لازم برای ابراز راحت و سریع خشم بهطور آنلاین، به معنای دقیق کلمه، در سرانگشتان ما قرار دارند، حد آستانۀ فرد برای ابراز خشم احتمالاً در حالت آنلاین پایینتر از حالت آفلاین است.
بهعلاوه، ابراز خشم بهطور شخصی (یعنی از طریق تنبیهات زبانی یا خشونت) ضرورتاً مستلزم مجاورت فیزیکی با متخلف است، اما ابراز خشم آنلاین با مکان، ساعتِ روز، یا احتمال برخوردهای تصادفی با خطاکاران محدود نمیشود. مردم میتوانند اهدافی برای ابراز خشم پیدا کنند و این کار را میکنند، حتی اگر آدمهایی کاملاً غریبه باشند که در این سو و آن سوی جهان در منطقههای زمانی متفاوتی زندگی کنند. مثال بارز آن ماجرای جاستین ساکو است، زنی که توییتی را دربارۀ ایدز در آفریقا منتشر کرد که بسیاری آن را نژادپرستانه تلقی کردند.
طی چند ساعت، او ترند اول توییتر شد چرا که میلیونها بیگانه در سراسر جهان به قطار رسواسازی او پیوستند. آسانیِ پیوستن به قطار رسواسازی این امکان جالبتوجه را پدید میآورد که، در چارچوبهای آنلاین، مردم قادر باشند خشم اخلاقی خود را ابراز کنند بدون آنکه واقعاً میزان خشمی را تجربه کنند که رفتارشان به همراه دارد.
فرضیۀ دیگر آن است که طراحی پلتفرمهای رسانههای دیجیتال ممکن است ابراز خشم از روی عادت را تشویق کند. در حالت آفلاین، محرکهای برانگیزانندۀ خشم و انتخاب نحوۀ واکنش از سوی مردم معمولاً تابع ویژگیهای خاص موقعیت مربوطه است، اما اپلیکیشن رسانههای اجتماعی محرکهای برانگیزاننده و پاسخهای در دسترس را به یک ساختار «محرک-پاسخ-نتیجه» با طراحی شکیل ارتقا میدهد که در سراسر موقعیتها یکسان عمل میکند. تلهکلیکها در کنار نمادهای تصویری بسیار خاصی ارائه میشود، بهنحوی که به مردم اجازه میدهد تا با اشارۀ انگشت ابراز خشم کنند.
بازخورد مثبت برای این پاسخها (لایکها، بهاشتراکگذاریها، و…) در زمانهای پیشبینیناپذیر ارائه میشود، یعنی طبق الگویی از تقویت که بهخوبی میدانیم شکلگیری عادت را تسهیل میکند (دیکینسون و همکاران). و درست همانطور که معتاد به تنقلات میخورد، بدون آنکه احساس گرسنگی کند، کسی که به رسواسازی آنلاین عادت کرده ممکن است ابراز خشم کند بدون آنکه واقعاً احساس خشم کند. بنابراین، هنگامیکه ابراز خشم در حالت آنلاین صورت میگیرد، بسیار راحتتر در دسترس است، کوشش کمتری میطلبد، و طبق برنامۀ زمانیای تقویت میشود که احتمال ابراز خشم در آینده را، بهشیوههایی که میتواند احساس خشم را از تجلی رفتاریاش جدا کند، بیشینه میسازد.
هزینهها و فایدههای خشم اخلاقی
ابراز خشم اخلاقی ممکن است پرهزینه باشد. در حالت آفلاین، مجازات اخلاقی خطر اقدام متقابل را به همراه دارد، اما شبکههای اجتماعی آنلاین این خطر را محدود میکنند. آنها به مردم امکان میدهند تا خودشان را در اتاقهای پژواک۷ با مخاطبانی همفکر حبس کنند (برادی و همکاران). هنگامیکه شما فقط نارضایتی اخلاقیتان را با دیگر همفکرانتان در میان میگذارید، احتمال اقدام متقابل پایین است. بهعلاوه، این همفکران به فرد امکان میدهند تا در میان جمع پنهان شود. رسواکردن فردی غریبه در خیابانی خلوت بسیار مخاطرهآمیزتر از پیوستن به باندی هزاراننفره در توییتر است.
هزینۀ دیگرِ ابراز خشم اندوه ناشی از همدردی است: مجازاتکردن و رسواکردن مستلزم آسیبرساندن به دیگر آدمیان است، که برای بیشتر ما طبیعتاً ناخوشایند است. چارچوبهای آنلاین، با بازنمایی دیگران بهمثابۀ نمادهای تصویری دوبعدی که رنجکشیدنشان بهراحتی دیدنی نیست، اندوه ناشی از همدردی را کاهش میدهند. رسواکردن یک آواتار در مقایسه با کسی که میتوانید چهرهاش را ببینید بسیار آسانتر است.
بهرغم اینها و دیگر هزینهها، مردم باز هم آشکارا انگیزه دارند که خشم اخلاقیشان را ابراز کنند. یک دلیلش آن است که ابراز خشم اخلاقی به سود افراد است، زیرا ویژگی اخلاقی آنها را به دیگران نشان میدهد (جردن و همکاران)، یعنی ابراز خشم پاداش شهرتِ خوب به بار میآورد. مردم هنگام ابراز خشم ضرورتاً از این پاداش آگاه نیستند. اما این حقیقت که مردم هنگامیکه دیگران تماشا میکنند با احتمال بیشتری مجازات میکنند (کورزبن و همکاران)، نشان میدهد که دغدغۀ شهرت حداقل بهطور ضمنی میل ما را برای ابراز خشم اخلاقی برمیانگیزد. البته شبکههای اجتماعی آنلاین فایدههای شهرت ناشی از ابراز خشم را بهطرزی چشمگیر تقویت میکنند.
درحالیکه مجازاتکردن آفلاین فضیلت شما را فقط به کسانی نشان میدهد که میتوانند شما را تماشا کنند، انجام آنلاین این کار بیدرنگ شخصیت شما را به کل شبکۀ اجتماعیتان و فراسوی آن نشان میدهد. یک توییت با فقط چند صد مخاطب اولیه میتواند بهسرعت از طریق بهاشتراکگذاری ویروسی به میلیونها مخاطب برسد، و خشم به پدیدۀ انتشار ویروسی دامن میزند (برادی و همکاران).
ابراز خشم اخلاقی صرفاً به نفع اشخاص نیست؛ این کار میتواند به نفع جامعه نیز باشد، زیرا کنشگران بد را مسئول تشخیص میدهد و به دیگران پیام میفرستد که چنین رفتاری از نظر اجتماعی ناپذیرفتنی است. پلتفرمهای آنلاین این ابزارها را در دسترس همه میگذارند، بهنحوی که گروههای بهطور سنتی قدرتزدوده را قادر میسازند تا رفتار ذینفعان قدرتمندتر را مهار کنند. ابراز خشم آنلاین میتواند پایبندی مردم به یک هدف را تشدید کند، چرا که در انظار عموم خود را ملزم به عمل میکنند. اما رسانههای دیجیتال منافع اجتماعی بالقوۀ خشم اخلاقی را به چند شیوه محدود میکنند. نخست، افتراق ایدئولوژیک آنلاین از این امر جلوگیری میکند که افرادِ قربانیِ خشم پیامهایی دریافت کنند که بتواند آنها -و دیگر همفکرانشان- را به تغییر رفتارشان ترغیب نماید.
در مورد مسائلی با بار سیاسی، نارضایتی اخلاقی در داخل اتاقهای پژواک کمانه میکند اما فقط گهگاه از آنها میگریزد (همان). دوم، رسانههای دیجیتال، با پایینآوردن آستانۀ ابراز خشم، میتوانند توانایی خشم در تمایزگذاری بین امورِ واقعاً شریرانه از امور صرفاً ناخوشایند را کاهش دهند. سوم، ابراز خشم آنلاین ممکن است به مشارکت کممعناتر در آرمانهای اجتماعی، برای مثال از طریق کار داوطلبانه یا کمک مالی، منجر شود. مردم با احتمال کمتری پول صرف مجازات بیعدالتی میکنند، هنگامیکه درعوض از فرصت ابراز خشم از طریق پیامهای نوشتاری برخوردار هستند (شیائو و هوسر).
سرانجام، خطری واقعی وجود دارد و آن اینکه خشم اخلاقی در عصر دیجیتال شکافهای اجتماعی را عمیقتر خواهد کرد. مطالعهای تازه نشان میدهد که رغبت به مجازات دیگران موجب میشود آنها کمتر «انسان» به نظر برسند. بنابراین، اگر رسانههای دیجیتال خشم اخلاقی را تشدید میکنند، این کار میتواند با انسانیتزدایی بیشتر از افراد قربانیِ خشم منجر به افزایش چنددستگی اجتماعی شود. چنددستگی در آمریکا با شتابی هشداردهنده، همراه با کاهش روزافزون و گستردۀ میزان اعتماد و سرمایۀ اجتماعی، در حال افزایش است. اگر رسانههای دیجیتال این فرایند را از این هم بیشتر شتاب ببخشند، عواقب نادیدهگرفتن آن بر عهدۀ خودمان است.
نتیجه
اگر خشم اخلاقی آتش است، آیا میشود اینترنت را نفت دانست؟ شرکتهای فناوری استدلال میکنند که محصولات آنها پلتفرمهایی خنثی برای رفتارهای اجتماعی فراهم میکنند، اما آن رفتارها را تغییر نمیدهند. این پرسشی تجربی است که دانشمندان علوم رفتاری باید به آن پاسخ دهند، زیرا پاسخ آن دارای پیامدهای نظارتی و اخلاقی است.
چارچوب پیشنهادی در اینجا مجموعهای به دست میدهد از فرضیههای آزمونپذیر دربارۀ تأثیر رسانههای دیجیتال بر ابراز خشم اخلاقی و نتایج اجتماعی آن. رسانههای دیجیتال میتوانند ابراز خشم اخلاقی را ترویج کنند، با بزرگنمایی محرکهای آن، کاهش هزینههای فردی آن و تقویت منافع فردی آن. درعینحال، شبکههای اجتماعی آنلاین میتوانند منافع اجتماعی خشم را کاهش دهند، با کاهش احتمال اینکه پیامهای مربوط به اجرای هنجارها به اهدافشان برسند، و حتی میتوانند با افزایش چنددستگی هزینههای اجتماعی جدیدی به بار آورند.
دادههای اولیه پیشبینیهای چارچوب پیشنهادی را تأیید میکند، بهنحوی که نشان میدهد گویا محتوای برانگیزانندۀ خشم در حالت آنلاین، در مقایسه با آفلاین، رایجتر و نیرومندتر است. مطالعات آتی باید در این باره پژوهش کنند که پلتفرمهای رسانههای دیجیتال تا چه حد احساسات اخلاقی را تشدید میکنند، شکلگیری عادت را ترویج میکنند، گفتارهای اجتماعی ثمربخش را سرکوب میکنند، و ماهیت خود خشم اخلاقی را تغییر میدهند. مجموعههای گستردهای از دادهها وجود دارند که مستقیماً به این پرسشها مربوط میشوند، اما تمام این دادهها بهطور عمومی در دسترس نیست. از این دادهها میتوان و باید برای فهم این موضوع استفاده کرد که چگونه فناوریهای جدید میتوانند احساسات اجتماعی کهن را از نیرویی در خدمت خیر جمعی به ابزاری برای خودنابودگری جمعی دگرگون سازند.
شکل ۱. چگونه رسانههای دیجیتال میتوانند خشم اخلاقی را دگرگون کنند. خشم اخلاقی احساسی است که با محرکهایی برانگیخته میشود که بهعنوان نقض هنجارهای اخلاقی ارزیابی میشوند. تجربۀ ذهنی خشم در واکنش به چنین محرکهایی ابراز پاسخهایی رفتاری نظیر شایعهپراکنی، رسواکردن و مجازاتکردن را برمیانگیزد. ابراز خشم میتواند به نتایج منفی و مثبت برای فرد و جامعه منجر شود. رسانههای دیجیتال میتوانند ابراز خشم را ترویج کنند با بزرگنمایی محرکهای آن، کاهش هزینههای فردی آن و تقویت منافع فردی آن، و درعینحال منافع آن برای جامعه را کاهش دهند.
شکل ۲. قرارگرفتن در معرض اعمال غیراخلاقی و خشم اخلاقی حاصل، حالت آنلاین در برابر حالت آفلاین. در مطالعهای قبلی (هافمن و همکاران)، گوشیهای هوشمند افراد پنج بار در روز به مدت سه روز به افراد پیام میدادند تا تجارب اخلاقی روزمره در نمونهای متنوع از نظر جغرافیایی و جمعیتشناختی از بزرگسالان آمریکای شمالی نمونهگیری شود (N=۱۲۵۲). الف. تحلیل مجدد این دادهها نشان داد که مشارکتکنندگان با احتمال بیشتری بهطور آنلاین از اعمال غیراخلاقی آگاهی مییابند تا شخصاً یا از طریق انواع رسانههای سنتی (مکتوب، تلویزیون و رادیو؛ χ۲=۹.۵۱، P=۰.۰۰۹). در شکل درصد کل اعمال اخلاقی/غیراخلاقی گزارششده نشان داده شده است که در هر چارچوب دربارۀ آنها آگاهی حاصل شده است.
ب. برای هر عمل غیراخلاقی، خشم اخلاقی با ضرب خشم و نفرت گزارششده از سوی خود افراد محاسبه شده است. با استفاده از دستور میکسد۸ در نرمافزار اس.پی.اس.اس.۹ با نوع چارچوب (رسانههای سنتی، شخصاً یا آنلاین) بهعنوان متغیر بی.وای.۱۰ نامشروط، رتبهبندیهای خشم اخلاقی در یک مدل آمیختۀ خطی وارد شد. این نشان داد که اعمالی غیراخلاقی که در فضای مجازی مشاهده میشود خشم بیشتری را برمیانگیزد تا اعمالی غیراخلاقی که شخصاً (t(۷۷۱)=۲.۷۲۳, P=۰.۰۰۷) یا از طریق انواع رسانههای سنتی (t(۷۶۲)=۴.۵۵۵, P < ۰.۰۰۱) مشاهده میشود. ستونهای خطا نمایندۀ اس.ای.ام. هستند؛ *P < ۰.۰۱، **P < ۰.۰۰۱.
پینوشتها
• این مطلب را مالی کراکت نوشته و در تاریخ ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۷ با عنوان «Moral outrage in the digital age» در مجلۀ نیچر هیومن بیهیویر منتشر شده است و برای نخستینبار با عنوان «خشم اخلاقی در عصر دیجیتال» در هشتمین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی با ترجمۀ علی برزگر منتشر شده است. وب سایت ترجمان آن را در تاریخ ۱۳ دی ۱۳۹۹ با همان عنوان منتشر کرده است.
•• مالی کراکت (Molly Crockett) استادیار روانشناسی دانشگاه ییل است. مقالات علمی او در مجلات معتبری مانند ساینس و جرنال آو نوروساینس به چاپ رسیدهاند. به گفتۀ خودش، یکی از حوزههای تخصص او «بررسی احساسات اخلاقی در عصر دیجیتال» است.
[۱] Moral outrage
[۲] dehumanizing
[۳] viral online shaming: ویدئوهایی که در فضای مجازی بهطور ویروسی بین کاربران دست به دست میشوند [مترجم].
[۴] supernormal
[۵] clickbait: لینکهایی که کاربر را وسوسه میکند تا به وبسایت یا ویدئوی خاصی مراجعه کند [مترجم].
[۶] outrage fatigue
[۷] echo chamber: توصیفی استعاری از وضعیتی که در آن باورها و افکار فرد در یک سیستم با تکرار و ارتباطات تقویت میشود [مترجم].
[۸] MIXED
[۹]SPSS
[۱۰]BY
منابع
Salerno, J. M. & Peter-Hagene, L. C. Psychol. Sci. 24, 2069–۲۰۷۸ (۲۰۱۳)
Fincher, K. M. & Tetlock, P. E. J. Exp. Psychol. Gen. 145, 131–۱۴۶ (۲۰۱۶)
Hofmann, W., Wisneski, D. C., Brandt, M. J. & Skitka, L. J. Replication data for: morality in everyday life. Harvard Dataverse https://doi.org/10.7910/DVN/26910 (2014)
Dunbar, R. I. Rev. Gen. Psychol. 8, 100–۱۱۰ (۲۰۰۴)
Brady, W. J., Wills, J. A., Jost, J. T., Tucker, J. A. & Bavel, J. J. V. Proc. Natl Acad. Sci. USA 114, 7313–۷۳۱۸ (۲۰۱۷)
Bushman, B. J. Pers. Soc. Psychol. Bull. 28, 724–۷۳۱ (۲۰۰۲)
Dickinson, A., Nicholas, D. J. & Adams, C. D. Q. J. Exp. Psychol. Sect. B 35, 35–۵۱ (۱۹۸۳)
Jordan, J. J., Hoffman, M., Bloom, P. & Rand, D. G. Nature 530, 473–۴۷۶ (۲۰۱۶)
Kurzban, R., DeScioli, P. & O’Brien, E. Evol. Hum. Behav. 28, 75–۸۴ (۲۰۰۷)
Xiao, E. & Houser, D. Proc. Natl Acad. Sci. USA 102, 7398–۷۴۰۱ (۲۰۰۵)
مرجع: Nature Human Behavioure
|
نظر بدهید