شبکه اطلاعرسانی روابطعمومی ایران (شارا)-||نویسنده| جاکلین استرایر |||مینا نظری || نام تجاری شخصی … موضوعی است که به آن فکر می کنید یا به آن اهمیت می دهید؟ یا اینکه با خود می گوید: “من نیازی به این کار ندارم.” همانطور که کارآفرین، نویسنده و فعال حقوق بشر دن پالوتا اظهار داشت، “برند همه چیز است و همه چیز برند است.” همانطور که شرکت ها به برندهای خود اهمیت می دهند، شما نیز باید به این امر مهم توجه داشته باشید.
بخشی از این مسئله ممکن است در این باشد که بسیاری از مردم تصور اشتباهی از اینکه برند شخصی چیست و تا چه حد ویژگی آن قدرتمند است، دارند. نام تجاری و یا برند شخصی به عنوان “روند مداوم ایجاد، استقرار و انتقال بیانیه یا تصویری واضح از اینکه شما با دیگران هستید” تعریف شده است. من دوست دارم در مورد برند شخصی به عنوان تلاقی نحوه مشاهده خود و دیگران توسط شما فکر کنم (نمودار زیر را ببینید) فضای همپوشانی جایی است که برند شخصی شما در آن قرار دارد.
در مورد قدرت نام تجاری شخصی، طبق صحبت های رایان ارسکین به عنوان کارآفرین، می گوید:” ما به عنوان کارمند می توانیم ۱۰ برابر بیشتر از حساب های شبکه های اجتماعی شرکت خود فالور داشته باشیم و محتوایی که ما به عنوان کارمند به اشتراک می گذاریم می تواند هشت برابر بیشتر از محتوای به اشتراک گذاشته شده توسط کانال های تجاری بیننده داشته باشد. در واقع ، نود و دو درصد مردم به توصیه های مشترک افراد (حتی اگر آنها را نمی شناسند) در مورد برندها اعتماد دارند.
این موضوع ما را وادار می کند یک قدم به عقب برگردیم و تشخیص دهیم که با یک برند شخصی که طنین انداز و قدرتمند است و با مردم ارتباط برقرار می کند، می توانیم چقدر قدرتمند باشیم. در حالی که روش های زیادی برای ارزیابی برندهای شخصی ما وجود دارد، پیروی از ساختاری که شرکت ها در بازاریابی به کار می برند، روشی منطقی برای دستیابی به این امر فراهم می کند. هر یک از ما می توانیم استراتژی برند شخصی خود را بسازیم و پیشرفت کنیم که به ما در رسیدن به مقصد کمک کند.
سازمان ها تحقیق می کنند تا بفهمند واقعیت نام تجاری آنها چیست. آنها یک بیانیه چشم انداز از جایی که شرکت در آینده به آنجا خواهد رسید، تهیه می کنند – “ستاره شمالی” برای راهنمایی آنها و مجموعه ارزش های همراه آنها.
این بیانیه پایه ای را تشکیل می دهد که آنها در کارهایی که انجام می دهند، محصولاتی که آنها پیش می برند، کارمندانی که درگیر می شوند و ذینفعانی که با آنها در ارتباط هستند نشان می دهند. به همین ترتیب، برند شخصی ما می تواند توسط تحقیقات بازار که در مورد خودمان انجام می دهیم، اطلاع رسانی شود و این امر بر مناطقی که ما بر آنها کنترل داریم تأثیر می گذارد و همچنین مناطقی را که می خواهیم کاهش دهیم، شناسایی کنیم.
هفت مرحله زیر روشی سازمان یافته برای بررسی برند شما و کارهایی که باید انجام دهید را فراهم می کند و به شما کمک می کند تا برای موفقیت درآینده برنامه ریزی کنید.
مرحله اول: ویژگی های نام تجاری مورد نظر خود را شناسایی کنید: چه ویژگی خاصی می خواهید با نام تجاری شما مرتبط باشد؟ من به طور کلی پنج مورد را توصیه می کنم، زیرا پشتیبانی بیش از این موارد دشوارتر می شود. آیا می خواهید به عنوان خلاق دیده شوید؟ سازمان یافته؟ قابل اعتماد؟ یا در هر صورت می خواهید دیده شوید، باید مشخص کنید که این ویژگی ها چیست و چگونه می خواهید دیده شوید.
متخصصان به شما خواهند گفت، “مارک شما این است که کسی هنگام بیرون آمدن از اتاق، شما را توصیف می کند.” بنابراین لیستی از ویژگی هایی که می خواهید با آنها شناسایی شوید را بنویسید و مهمترین ها را برای نام تجاری شخصی خود انتخاب کنید. زمان بیشتری وجود دارد تا بعداً به این لیست ۵ موردی اضافه شود اما ابتدا باید اطمینان حاصل کنید که بر لیست موجود تسلط دارید.یا نه؟
مرحله دوم: تحقیق درباره درک و احساسی که دیگران از برند شخصی شما دارند: مرحله دوم در این فرآیند این است که مشخص کنید واقعیت برند شما چیست؟ دیگران چگونه شما را درک می کنند؟ این امر به تحقیقات بازار و انجام تحقیقات کمی و یا کیفی در مورد برند شما نیاز دارد. نکته اصلی در این فرآیند ، پرسیدن سوالات برجسته ای است که شما باید بدانید تا بتوانید در مورد دیدگاه دیگران نسبت به شما درک کنید و همچنین بدانید که چگونه می توانید برند خود را معنادارتر کنید.
مانند بازخورد ۳۶۰ درجه که اغلب در محل کار انجام می شود، این تحقیق به دنبال بازخورد دیگران است (که باید برای به حداکثر رساندن میزان پاسخ شما و کیفیت بازخورد شما ناشناس باشد) که شما را می شناسند، با شما کار کرده اند و درک درستی از شما دارند
ذینفعان خود را شناسایی کنید – افرادی که ارتباط معناداری با شما دارند و در موفقیت شما تأثیر دارند. ما اغلب گروه های ذینفع خود را لیست نمی کنیم، اما دقیقاً همانطور که برای سازمان ها لیست می کنیم، باید افراد عمومی خود را نیز شناسایی کنیم – در ارتباط با برند شخصی خود به چه کسانی اهمیت می دهیم؟ یک نظرسنجی کتبی یا در صورت امکان و در صورت تمایل افراد، یک سری مصاحبه بسازید. هر آنچه برای یافتن این اطلاعات بهترین نتیجه را دارد. گرفتن تعداد کافی از افراد برای توزین اهمیت خواهد داشت.
مرحله دوم این قسمت از فرآیند انجام ارزیابی از خود در کانال های رسانه های اجتماعی است که کنترل می کنید. این برای بسیاری می تواند یک تجربه چشم نوازی باشد. چه نوع محتوایی را در کانال های اجتماعی خود ارسال می کنید؟ چقدر در آن کانال ها فعال هستید؟ آیا محتوای شما شباهت هایی دارد یا به طور چشمگیری متفاوت است؟ آن محتوا را در ابر کلمه قرار دهید. چه کلماتی برجسته تر در آن کلمه ابر ظاهر می شوند؟ آیا آنها کلماتی هستند که می خواهید با نام تجاری شما مرتبط باشد؟ آیا انواع نظرات ، عکس ها و مطالب مورد نظر شما با آن پنج ویژگی که در مرحله یک نوشتید مرتبط است؟
مرحله سوم: چشم انداز شما. غالباً ما این مفاهیم بازاریابی و سازمانی را در مورد خود به کار نمی بریم اما آنها اساسی هستند. می خواهی کجا باشی؟ در طی پنج تا هشت سال چه تصوری از خود دارید. خودت را به کجا می بینی؟ داشتن درک روشنی از اینکه دیدگاه شخصی شما نسبت به خود چیست، برای درک کارهایی که برای حمایت از برند شخصی خود باید انجام دهید مفید خواهد بود. آیا شما یک کارآفرین هستید که به دنبال رشد تجارت خود هستید؟ آیا به دنبال این هستید که شبکه خود را گسترش دهید، زیرا به طور بالقوه به دنبال کار در یک بازار رقابتی هستید؟ آیا به دنبال ساخت حرفه خود هستید زیرا تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده اید؟ یا می خواهید بعد از سالها فعالیت در یک حرفه خاص به یک مسیر جدید بروید؟
همانطور که فکر می کنید به اهدافی که برای خود دارید ، پس باید درک کنید که چگونه نام تجاری شخصی و نمایه شما برای حمایت از آینده شما احتیاج دارد! اگرچه یک طرح تجاری شخصی نمی تواند جایگزین توانایی ها، سابقه و تجربه شما شود، اما می تواند به شما در پشتیبانی از تلاش هایی که انجام می دهید و برداشتی که می خواهید ایجاد کنید کمک کند.
مرحله چهارم: ارزش های شما؛ همانطور که سازمان ها سیستم عامل های ارزشی را که برای خود تعیین کرده اند، ارزش های اصلی شما نیز بایستی مشخص شود به چه چیزی اعتقاد دارید و فعالانه از آن حمایت می کنید؟ منتظر چی هستی؟ این سوال خوبی برای پرسیدن از کسانی است که برای آنها تحقیق می کنید. به عنوان مثال: اگر آنها مجبور می شدند ارزش های شما را نام ببرند، چه ارزشی دارند؟ ما این سوالات را غالباً از خود نمی پرسیم اما آنها مهم هستند. پس آیا شما به محیط زیست اهمیت می دهید؟ آیا شما به حقوق بشر متعهد هستید؟ آیا شما روی هنر متمرکز هستید؟ هر آنچه که برای شما ارزش قائل است، آنها را بیان کنید.
پس همانطور که با استراتژی بازاریابی یا ارتباطات کار می کنیم، نکات اثبات شما چیست؟ کارهای ملموسی که شما در حمایت از این ارزشها انجام می دهید چیست و آیا برای عموم قابل مشاهده است؟ ارزشهایی که شما به طور عمومی پیش می برید همانهایی است که مردم شما را با آن می شناسند این سوال برای بسیاری سوال سختی است زیرا ممکن است بعضی از افراد یافتن مدرک کافی برای اثبات قاطعانه تشخیص اینکه این ارزشهای شما هستند سخت باشد. اگر چنین است، این را به عنوان یک فرصت در نظر بگیرید.
مرحله پنجم: تجزیه و تحلیل: در این مقطع زمانی، شما باید یک کار تحلیلی انجام دهید. چه احساسی در بین کسانی که با آنها تحقیق کرده اید وجود دارد و دیگران چگونه شما را می بینند؟ محتوای قابل کنترلی که ارسال می کنید و در مورد شما می گوید چیست؟ پس چگونه می خواهید دیده شوید؟ شکاف هایی وجود خواهد داشت. برای همه وجود دارد. ممکن است دریابید که دیگران ویژگی های ظاهری در مورد برند شما دارند که هرگز در مورد خودتان فکر نکرده اید. شما ممکن است تصمیم بگیرید که آن پنج صفتی که می خواهید دیده شود نیاز به تعدیل دارند. ایرادی ندارد. این طرحی است که به مرور ساخته و ساختار بندی خواهید کرد. به این کار به عنوان کاری که شروع و پایان می دهید نگاه نکنید. همیشه در حال تنظیم دقیق آن خواهید بود.
مرحله ششم: ایجاد استراتژی شما: به دنبال تجزیه و تحلیل تحقیقات و خصوصیات شخصی شناسایی شده، کار شما این است: شناسایی فرصت های بهبود؟ آیا مواردی در مورد خودتان پیدا کرده اید که شما را متعجب کند؟ آیا دیگران شما را همانطور که خودتان می بینند می بینند؟ آیا ویژگی هایی در مورد مارک شخصی شما وجود داشت که دیگران در شما می بینند و آنها را در نظر نگرفته اید؟ آیا می خواهید در مورد ویژگی هایی که به عنوان کانون توجه خود انتخاب کرده اید ، تأمل کنید (و شاید حتی در آن تجدید نظر کنید)؟ آیا محتوایی که درباره خود در سایت های اجتماعی خود ارسال می کنید راهی است که می خواهید دیده شود؟ آیا با افرادی در ارتباط هستید که به شما در پیشبرد نام تجاری شخصی شما کمک می کنند؟
همانطور که در مراحل بعدی خود فکر می کنید، این سوالات و سایر سوالات برجسته خواهند شد. هنگامی که به این سوالات پاسخ می دهید ، می توانید اهداف مشخصی را که می خواهید برای خود تعیین کنید و تاکتیک هایی را که به شما در دستیابی به این اهداف کمک می کند تعیین کنید. این کمک می کند تا استراتژی نام تجاری شخصی شما شکل بگیرد.
مرحله هفتم: اندازه گیری: از آنجا که شما از تحقیقاتی که انجام داده اید، یک پایه دارید، می توانید پیشرفت خود را کنترل کنید. شما می توانید میزان بهبود محتوایی را که درباره خود در سایت های رسانه اجتماعی خود ارسال می کنید، بسنجید. به عنوان مثال، آیا سایت های جدیدی در شبکه های اجتماعی ایجاد کرده اید؟ آیا سایت های قدیمی شبکه های اجتماعی را که رها کرده اید از بین برده اید؟ آیا فالوور پیدا کرده اید؟ آیا برای مقادیر خود نقاط قویتر اثبات pithier دارید؟ آیا در حال پیشرفت در جهت چشم انداز خود هستید؟
همچنین ممکن است تحقیقات خود را طی شش تا ۱۲ ماه تکرار کنید تا ببینید آیا احساسات در مورد شما تغییر کرده است یا خیر. فقط داشتن بازخورد “حکایت” کافی نیست که فکر کنید در حال پیشرفت هستید، بلکه می خواهید اثبات ملموسی داشته باشید.
اندازه گیری برای این امر حیاتی است. پس این روند، برای شما شروع است. این یک نقشه راه برای سازماندهی، آدرس دهی و توسعه استراتژی نام تجاری شخصی شما فراهم می کند و مانند استراتژی، هنگام یادگیری چیزهای جدید در مورد خود و رشد آرزوهایتان تغییر می کند یا جایگزین می شود، باید در این مسیر تنظیماتی انجام دهید و هر آن از تغییر نهراسید.
[۱] استاد ارتباطات و برند جهانی دانشگاه نیویورک
[۲] پژوهشگر حوزه ارتباطات و روابط عمومی
منبع فارسی: شارا – شبکه اطلاعرسانی روابطعمومی ایران
|
نظر بدهید