شبکه اطلاعرسانی روابطعمومی ایران (شارا)–|| در سال ۱۹۹۳، جف بزوس جوان در حال تغییردادن شغل خود بود. او میخواست که شغل اجرایی خود را در شرکت سرمایهگذاری رو به ترقی «دیای شاو اند کمپانی» ترک کند. در حال ترک شرکت بود که یک نسخه از کتاب «بازمانده روز» کازوئو ایشیگورو را برداشت و با خود برد. ایشیگورو این کتاب را در سال ۱۹۸۹ نوشته بود و داستانش درباره کسی بود که از پس سالها، به گذشتهاش نگاه میکند و فرصتهای ازدسترفته و خاطراتش را مرور میکند. فضای این کتاب برای بزوس الهامبخش بود
یا هرچه که بود، او توانست ایده «چارچوب کمترین حسرت» را در تصمیمگیریهای خودش با الهام از این کتاب درست کند. او با این حالوهوا توانست در سال ۱۹۹۴ یک کتابفروشی آنلاین بسازد. کتاب بهترین کالایی بود برای تجربهای که آن موقع به آن تجارت الکترونیک میگفتند. همسر بزوس، مککنزی اسکات، هم نویسنده بود و در نقش دستیار تحقیق با تونی موریسون کار میکرد و توانست در سال ۲۰۰۵ اولین کتاب خود را منتشر کند. با این وصف، شرکت آمازون که به یک هیولای فروش الکترونیک کتاب تبدیل شد، متولد و توانست یکی از بزرگترین پیامدهای ادبیات در دوران بعد از رواج فناوری ارتباطات باشد.
کتاب جدید مارک مکگرل این استدلال را پیش میکشد که نهتنها کتابها از شرکت نشئت میگیرند و مسیرشان مشخص میشود بلکه خود شرکت آمازون نیز در حال شکلدادن به ادبیات است؛ همان روایت افسانهای که سلطه یک شرکت باعث میشود تمام کاربرانش را در دسته کسانی قرار دهد که عروسکهای کوکی در دستان آن هستند.
مکگرل مینویسد که این وضعیت نیرویی درست میکند که خلق تمام فرهنگ نشر را شکل میدهد و «در مقام پلتفرم جدید حیات ادبی، خودش وضعیت را تعیین میکند». این شیوهها که شرکت آمازون به کار میگیرد آنقدر وسیع و عمیق شدهاند که به بخشی از نیمهخودآگاه کاربران تبدیل شده است. این روشها واقعیتی از فرهنگ ما هستند که آنقدر به ما نزدیکاند که اصلاً کسی بهشان توجه نمیکند، مثل آب که برای ماهی یک امر خیلی معمولی است. تا سال ۲۰۱۹، شرکت آمازون کنترل فروش آنلاین ۷۲ درصد از کتابهای جدید و نیمی از فروش تمام کتابهای جدید را بر عهده داشت.
کتابخوان «کیندل» شرکت آمازون محبوبترین کتابخوان الکترونیکی جهان است و بر اساس یکی از تخمینهایی که درباره آن زده شده است، شرکت «کیندل دایرکت پابلیشینگ» نزدیک به شش میلیون کتاب الکترونیکی را در اختیار خوانندگانش میگذارد. آمازون صاحب هر دو شرکت «آدیبل» و «گودریدز» هم است. «آدیبل» بزرگترین شرکت خدمات کتابهای صوتی در ایالات متحده و «گودریدز» یک رسانه اجتماعی مرور کتاب محبوب است که بهخاطر نقدهای منفیاش مشهور شده است. اگر اینها کافی نیست، باید گفت که آمازون همچنین ۱۶ انتشارات را در هم در مالکیت خود دارد که کتابهای فیزیکی تولید میکنند، از جمله یک انتشارات فعال در حوزه چاپ ادبیات به نام «لیتل ای».
طبق آنچه مکگرل نوشته است، چه خوشمان بیاید چه نیاید، ما در عصر آمازون ادبیات زندگی میکنیم؛ درست مثل نویسندگانی که در اواخر قرن هجدهم میلادی در دوران جانسون زندگی میکردند و آنهایی که در اوایل قرن بیستم میلادی خودشان را در وضعیتی یافتند که دارند در دوران ازرا پاوند زندگی میکنند و البته همچون کسانی که بعد از جنگ جهانی دوم در دوران برنامه زندگی میکردند، یعنی دوران نویسندگی خلاق که مکگرل کتاب قبلی خود را درباره آن زمان نوشته است. شرکت آمازون همانقدر که یک نیروی اقتصادی است، یک نیروی هنری هم است. ادبیات با وضعیت مواجه است که ساختارهایش تضعیف شدهاند، همان ساختارهایی که کنترل جذب خوانندگان را برای کتابهای ادبی در دست دارند.
بنابراین ادبیات زمانه دشواری برای بقا را میگذراند. مکگرل این وضعیت از اوضاع را در کتاب خود شرح میدهد و میگوید آمازون با اقداماتی که دارد انجام میدهد، بیشتر در حال نابود کردن ادبیات است تا کمک به آن، به این صورت که در حال کمک به خریدهشدن کتابهای عامهپسند و ادبیات بیمایه است تا ادبیاتی که ارزش ادبی و هنری داشته باشد.
مکگرل که استاد ادبیات دانشگاه استنفورد است، کمتر روی خلاقیت کارهای خاص هنری تمرکز میکند و بیشتر متمرکز است بر تحولات تاریخیای که اثر هنری هنگام خلقش از سر میگذراند. پژوهش او در سال ۲۰۰۹ که کتابی شد با عنوان «دوران برنامهریزی» شیوه غریبی را برای مواجهه با داستان در نظر گرفت و نویسندگان آثار ادبی اواخر قرن بیستم را تحلیل کرد که برنامه بیشترشان در مسیر نوشتن خلاق پیش میرفت. در میان نویسندگانی که از این شیوه برای تولید ادبیات استفاده کردند میتوان به کن کیسی، وندل بری، ریچارد فورد، مایکل چابن، ریک مودی و تاما جانوویتز اشاره کرد. مکگرل به این نتیجه رسیده است که «تمایل زیباییشناختی غالب برنامههای نویسندگی بهسمت ادبیات رئالیستی بوده است.
کارکردن در دانشکدههای بسته دانشگاهها و تدریس معدود روشهایی برای به دست آوردن حیات ادبی، باعث شد نویسندگان در دوران برنامهریزی تمایل پیدا کنند که روی بیان حالات و زندگی خود متمرکز شوند و لحنهای شخصی خود را فراتر از یک تفسیر سیاسی با مقیاس بزرگتر ارائه کنند. استدلال مکگرل این است که یک سری فعالیتهای مخرب، مثل استفاده از قوانین فیزیک منتها برای فرهنگ، باعث شد که هویت و درستی کار آن نویسندگان تحتالشعاع قرار بگیرد و ظاهراً او درست میگفت.
مکگرل در کتاب خود از پلتفرمهای دیجیتالی بهسبک آمازون صحبت میکند و تأثیر آنها را همچون اثر نویسندگی خلاق بر ادبیات در دوران برنامهریزی میداند. با اینکه تعداد چشمگیری از افراد خارج از «گودریدز» و «آدیبل» کتابها را نگاه میکنند و میخوانند و گوش میدهند، اما شمار عظیمی از افرادی که میخواهند کتاب بخوانند یا کتاب صوتی گوش بدهند وارد روندی میشوند که در دره سیلیکون به آن «کشف» میگویند. این کشف در وهله اول با پیشنهادهایی اتفاق میافتد که پلتفرمها بر اساس معیارهایی درباره محصولات خود به کاربران ارائه میکنند.
هر پلتفرمی یک نوع ارائه و معیار و غربال برای چیزی دارد که بیشتر از بقیه محصولاتش به مخطبان نشان میدهد، و یک سری اصول که بر اساس آن، پیشنهادهای بعدی را به مخاطب میدهد. مثلاً توییتر بر اساس اینکه یک متن چقدر تند است و مطب جنجالی و حساس است، آن را به مخاطبان زودتر و با اولویت بیشتری نشان میدهد. اینستاگرام نیز عکسهایی را که روشنتر هستند و رنگ و کنتراست بیشتری دارند، در اولویت قرار میدهد. تیکتاک ترانههایی را بیشتر تبلیغ میکند که آهنگهای تندتر و ریتمیکتری داشته باشد.
پلتفرمهایی که موضوعشان ادبیات است نیز از همین تأثیرات همگونسازی استفاده میکنند و سعیشان این است که همه محصولات را به یک چوب برانند. یکی از مهمترین موارد آزمایشیای که مکگرل در پلتفرم «کیندل» شرکت آمازون بررسی کرده است، این است که دریابد کیندل یک بازار برای محصولات ادبی است، شبیه به بازاری که پلتفرم «ایبی» برای لوازم دستدوم ارائه میکند. هر کسی میتواند کتاب خود را در کیندل منتشر کند. این پلتفرم سلسلهمراتب معمول دنیای نشر را به دروازهبانها واگذار میکند: نمایندگان، ویراستاران و ناشران چاپی. اما دروازهبان نهایی برای کیندل خود آمازون است که به انواع خاصی از کتابها و نویسندگان توجه میکند و آنها را از طریق پیشنهادهای خودکاری که به مخاطبان ارائه میکند تبلیغ میکند. کتابهای آمازون سریالی است و نویسندگان در آن هر چند ماه یک بار ارزشگذاری بیشتری میشوند.
این کار باعث میشود که تعداد بیشتری از مخاطبان به این پلتفرم جذب شوند و کیندل بتواند با تبلتها و سایر دستگاههای الکترونیکی رقابت کند و خوانندگان را در پلتفرم خود بیشتر نگه دارد. اما این کار باعث میشود که به برخی از ژانرهای ادبی توجه بیشتری داشته باشد و خیلی از کتابها از دایره پیشنهادهای آمازون کنار گذاشته شوند. بسیاری از مخاطبان هم کتابهای خود را از همین پیشنهادهایی که آمازون و کیندل ارائه میکنند انتخاب میکنند و خودشان کتاب خاصی را مد نظر ندارند. بنابراین کتابهای اسطورهای و حماسی مثل «بازی تاج و تخت» و داستانهای عاشقانهای مثل «پنجاه طیف گری» ژانرهای برتر آمازون محسوب میشوند.
وقتی که بحث رمان عاشقانه پیش میآید باید گفت که بخش ادبیات آمازون معمولاً رمانهای بهطور واضح اروتیک این ژانر را انتخاب میکند. الگوهایی که این پلتفرم برای خوانندگان خود در این ژانر پیشنهاد میکند معمولاً به اتفاقات داخل سربازخانهها و داستانهای کابویها و پزشکهای سوءاستفادهچی و فانتزیهای سوءاستفاده از کودکان میانجامد. مکگرل میگوید که آمازون سعی میکند موضوعات هرچه بیپردهتر و جنجالیتر و عامهپسندتر را ارائه کند و نویسندگانی که میخواهند کتابهایشان در این پلتفرم در اغلب اوقات در فهرست پیشنهادها باشد، گرایش پیدا میکنند که در قالبها و با الگوهایی بنویسند که آمازون بیشتر خوشش میآید. به این ترتیب، عملاً آمازون ویراستاری بخش زیادی از کتابهای ادبی را در دست خودش میگیرد و چون بازار خیلی بزرگی دارد، چهبسا بتواند که به بازار ادبیات نیز جهت بدهد و مسیر ادبیات را منحرف سازد.
ماجرا اینجاست که مثل همه پلتفرمهای دیگر، کیندل هم در حال رقابت برای جلب توجه است و این کار را با محتواهای احساساتی و عامهپسند میکند. درست مثل فیسبوک که با تبلیغکردن و رو آوردن به محتواهای جنجالی و افراطی، عملاً به قطبیسازی جامعه و فضای عمومی دست میزند. آماوزن با ادبیات مثل یک خدمات برخورد میکند، درست مثل سایر شرکتهایی که یک کالا یا خدمات را میفروشند و تلاش میکنند که بیشترین فروش را به هر قیمتی داشته باشند. این کار بههزینه از دست رفتن کیفیت و حتی انحراف مسیر ادبیات رخ میدهد.
منبع: نیو ریپابلیک
tccim
|
نظر بدهید