شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- مسلم، متین - در جهانی بسر نمی بریم که تجلی آرزوهای ما باشد. ما نه به عنوان ایرانی بلکه به اعتبار همه جوامع بشری. دیپلماسی نتیجه خروجی منطق مولفه هایی ست که در کنار هم ردیف میکنیم. نمیتوان از جمع اعدادی منطقی حاصلی غیر منطقی انتظار داشت. پس در هر منطقی منجمله منطق ریاضی اصل بر عدم انکار واقعیت است. دیپلماسی نیز اینچنین است.
واقعیات را میتوان نپذیرفت،با آنها مقابله کرد،چشم از آنها برگرداند ویا حتی انکارشان کرد اما این واکنش های سلبی موجب تغییر ماهیت آنها نمیشود. بی تردید از گذشته تا کنون تلاش در جهت تغییر ماهیت واقعیات(در هر عصری و بنا به مقتضیات) ریشه بسیاری از اختلافات،سوءتفاهم ها و منازعات شده ودر آینده نیز اینچنین خواهد بود . جهان کنونی نیز متاثر از این شرایط بیش از آنکه نتیجه تجلی آرزوهای جوامع باشد،عمدتا شکل گرفته بر اساس واقعیاتی است که وجود داشته و خودرا تحمیل کرده اند و وجود هم خواهند داشت .این واقعیات الزاما منطبق با آنچه آرزو یا خواست هر یک از جوامع بوده نیست ،چه آنهارا نمی پسندند یا خیر؟. در برابر چنین جهانی که از دید خیلی ها ظالمانه و یا غیر عادلانه است 3 راه بیشتر وجود ندارد:
1- مقابله دائمی و ستیز
2- تسلیم محض و تابع بودن
3- درک شرایط و همگرایی موثر:
دو گزینه اول به کنار در رویکرد سوم به عنوان رویکرد غالب مقبول اگر پذیرفته شود ، حداکثر تضادی که ممکن است میان کشورها بروز کند در قالب دیپلماسی حل و فصل خواهد شد. به قول آقای هول در این فرآیند واقعیات نادیده گرفته یا با آنها مقابله نمیشود ،بلکه نامتعرضانه از آنها عبورویا دورزده و مدیریت میشوند.
روی دیگر این مولفه رفتاری یا معنایی در ادبیات سیاست خارجی (دیپلماسی)به تفاهم وهمگرایی استراتژیک تفسیرو ترجمه شده که به نظرم برداشت تقریبا درستی است.در دیپلماسی همگرایی پذیرش مطلقا به معنای تسلیم وتابع بودن نیست بلکه مکانیزم تنظیم مناسبات است. سیاست همگرایی متقابل با تکیه بر تامین منافع ملی به صورتی کششی با قابلیت های ارتجاعی، به الزامات حیات پایدار اجتماع و ساختار حکومت پایبند است.اتخاذ سیاست همگرایی به عنوان استراتژی برتردر سیاست خارجی ضرورتا در مقام نتیجه قادر خواهد بود جهت نوک پیکان دیپلماسی رابه عنوان جبهه اصلی دفاع از منافع و امنیت ملی به سمت درک متقابل از الزامات فرادستی و واقعی سیاست جهانی معطوف کند.میتوان گفت در پیش گرفتن چنین استراتژی به عنوان فصل پیش رو ،تنها گزینه یا هر اسمی که بتوان بر آن گذاشت ممکن است دقیقا همانی نباشد که نقطه مطلوب و آرزو برای حاکمیت کشوری ست. اما مسلما نبود مطلوبیت یا کمبود آن به معنای رویارویی ،مقابله سخت و تزریق تعارض درساختار نیست. البته در این میان موضوع اخلاق سیاسی و میزان کاربرد آن دردیپلماسی نیز مطرح است که پرداخت به آن را به مجالی دیگر وامیگذارم . فقط به طرح این سوال اکتفا میکنم " در سیاست مبتی بر اخلاق ، طرفین چقدر مجازند رفتار خود را متناسب با رفتار و گفتار طرف دیگر تنظیم کنند؟مثلا در پیش گرفتن یک رفتار ضد انسانی از طرف مقابل به مخاطب این مجوز را میدهد همان رفتار را با اوبکند"؟ بد نیست تا طرح موضوع در آینده شما به این سوال پاسخ دهید.
در امر بیرونی سیاست داخلی یا همان دیپلماسی حاکمیت ها در سطح بین الملل بر خلاف آنچه ممکن است متصور باشند دستشان بازنیست و عمدتا مضبوط الید هستند .به همین میزان هم دارای محدودیت در اعمال اراده. به همین دلیل آنچه میتواند یک دیپلماسی را کارآمد کرده یا بحرانی را کنترل یا ظرفیتی جدید ایجاد کند، درک همین واقعیت است که طرفین یا مجموع طرفها (هریک به نسبتی که الزاما برابر نیست)دارای محدودیت هایی هستند که میتواند بیش از اختیارات بوده ولازم است بر اساس آن خودرا تنظیم نحوه راهبری موضوع کنند . این محدودیت ها بی شک صحنه دیپلماسی را برای همه گریز ناپذیر محدودتر میکند.دیپلماسی مطلقا - تاکید میکنم مطلقا - بستر و فضای تحقق تصورات،تحقق آرزوها، تحمیل خواسته ها وانکار واقعیات نیست.
نیست چون حاکمیت اراده ای یکجانبه بر آن ندارد .آرزو هر چه میتواند باشد،آرمان هر چیزی میتواند باشد، تصورات و انتزاعات هرآنچه میتوانند باشند، بسیار خب!تا آنجا که به یک طرف موضوع مربوط میشود درمیزان سطح و عمق آن هیچ مشکلی وجود ندارد. اما وقتی عرضه و ارائه میشود تا آنجا که به دیگران و پیرامونیان مربوط است شاید که نه حتما مجبور پذیرش آنها نیستند و بیشتر تابع محدودیت ها و الزامات جمعی ناظر بر واقعیات میشوند.تاکنون که اینگونه بوده ودر آینده هم اینگونه خواهد بود . چرا این مطلب درست است ؟ چون عکس آن در ارتباط با شما مطمئنا صدق کامل دارد.آیا شما تصورات مخاطبانتان را حتما و کاملا میپذیرد؟عدم پذیرش(ممکن است و اقعیت دقیقا مقبول نباشد) چنین الزام گریز ناپذیری در دیپلماسی به عنوان بدیهی ومسلم ترین بخش در حاکمیت ملی با رویکرد بین المللی میتواند ضربات جبران ناپذیر ، خسارات غیر قابل باز سازی و بی اعتمادی گسترده بین المللی را برای هر کشوری موجب شده و ساختار ظریف و حساس منافع ملی وسیاست خارجی آن را چون اسید از بین ببرد. در هیچ دپارتمان سیاسی ،تدوین استراتژی بدون واقع گرایی آموزش داده نمیشود اصلا پذیرش دانشجو نمیکند!. چراکه اصرار یا درخواست تدوین و آموزش بر چنین مبنا و پایه ای، اصرار بر حاصل جمع 5+2=8است .
حال مطلوبیت فراگیر چیست؟ اصرار یا پذیرش ؟این شاید تا حدودی به شما مربوط میشود. اگرقرار است حاصل جمع 5+2=7شود - که باید اینگونه باشد - و تناسب منطق حاکم ریاضی بر دیپلماسی هم پذیرفته شود ردیف اعداد لازم است تابع منطق حاصل جمع خود باشند.اشکالی ندارد به جای 2+5=7،اعداد را به صورت3+4=7یا به گونه ای ردیف کرد، اما غیر از این باشد خروجی حاصل تجمیع اعداد ناشی از اعمال چهار گانه ریاضی به هر کیفیتی ارائه شوند غلط خواهند بود. قاعده فلسفی هر آنچه با مقدمه غلط نتیجه اش هم قطعا غلط خواهد شد تابع همین فرمول است