شبکه اطلاعرسانی روابطعمومی ایران (شارا) || نماینده سوپرانقلابی «جناب مهندس میرسلیم» در ارایه نظرش پیرامون شبکههای مجازی به ویژه اینستاگرام، گفته است «کاری به نظر مردم ندارم»، اینستاگرام باید کاملا فیلتر شود.
این یادداشت درباره چند و چون اینستاگرام یا هر شبکه دیگری نیست، زیرا نویسنده این یادداشت در هیچ شبکه اجتماعی عضویت ندارد، اگرچه دسترسی به اطلاعات آزاد و مستقل را حق هر انسانی در این جهان میداند، بلکه پیرامون نوع سخن «نماینده مردم» درباره «مردم»ی است که نظرشان برای «نماینده آنها» اهمیت و جایگاهی ندارد؛ همان مردمی که حتی اگر به ایشان رای نداده باشند، ولی ایشان به نام و وکالت آنها بر صندلی سبز مجلس تکیه زده است.
با این همه، چنین سخنی اگرچه از نظر قانونی و حقوقی پذیرفته نیست، ولی باتوجه به تجربه زیسته در سالهای گذشته اصلا جای شگفتی ندارد؛ زیرا اگر این سخن تازگی داشت و عجیب بود که نباید جامعه امروز چنین وضعیتی میداشت. نباید مردم برای زیستن عادی - و نه تجملاتیشان- حسرت میخوردند، نباید ارزش پول ملی این اندازه سقوط میکرد به گونهای که حتی پول کشور افغانستان که دولت به رسمیت شناخته ندارد، از پول ملی ما بیشتر شده است، نباید کوچکترین انتقاد نسبت به مسمومسازی دانشآموزان با تهدید منتقدین از سوی همپیمانان جناب نماینده روبهرو میشد، اگر چنین سخنی تازگی داشت و مسبوق به کردارهای عملی قبلی نبود که از رسانه ملی و در تریبونهای رسمی به منتقدین نمیگفتند هر کس دیدگاه و سبک ما را نمیپذیرد از این کشور برود، اگر چنین سخنانی تازگی داشت که این همه جوان نخبه که سرمایه واقعی این کشورند، رفتن را بر ماندن در خانه و سرزمین خود ترجیح نمیدادند، این همه پزشک و پرستار خدمت به کشور خود را به خاطر گذر از شرایط نامطلوب شغلی و غیرشغلی رها نمیکردند...
اگر این سخن تازگی داشت که مردم برای شنیدن اخبار واقعی به رسانههای بیگانه پناه نمیبردند، نویسندگان، اندیشهورزان و هنرمندان محبوب و اصیل ایرانی به کنج عزلت نمیرفتند.
اگر این سخن تازگی داشت که منابع کشور با اولویت نیازهای واقعی مردم، برنامهریزی و هزینه میشد و دغدغهها و منافع عمومی مردم، به عنوان اعضای جامعه، دیده میشدند. اگر این سخن تازگی داشت، مدیران جامعه از ردههای وکیل و وزیر تا سطوح پایین مدیریتی تنها از یک دایره بسته و با رویه جابهجایی خیرالموجودین، تعیین نمیشدند.
راستی این ندیدنها و مهم ندانستن مردم، بسان ولینعمتان مسوولان، چه نسبتی با حکمرانی خوب همراستا با موازین دینی دارد؟ با موازین حکومت علوی چقدر نزدیکیم که حتی درآوردن خلال از پای یک زن یهودی را ستمی دردناک میدانستند؟ ندیدن مردم چه نسبتی با توصیه دین اسلام به زمامداران برای مشورت با خردمندان دارد؟
ندیدن مردم، چه نسبتی با قانون اساسی دارد که برآمده از رای و نظر مردم است؟ آنهایی که خود را شیفتگان خدمت به مردم و نوکر آنها معرفی میکنند، چرا اصرار دارند که خودشان بدون توجه به خواستهای مردم، یک تنه و یکسویه، درباره امور جامعه نظر دهند و تصمیم بگیرند؟
ندیدن مردم، زمینه رویگردانی مردم و شکاف مردم و حاکمیت میشود. اگر جناب نماینده کاری به نظر مردم ندارند، دستکم به پیامد دیده نشدن مردم بیندیشند./ روزنامه اعتماد
|