شبکه اطلاعرسانی روابطعمومی ایران (شارا)-|| سازمانها و شرکتها هزینه های بسیاری را صرف کارمند یابی؛ جذب و استخدام کارکنان مینمایند. اما چرا بعد از مدتی آنها را از دست میدهند؟!؟ حقیقت آن است که نیروی انسانی یا منابع انسانی یا انسان به عنوان سرمایه و یا هر اسم دیگری که میخواهید بر روی آن بگذارید؛ به تعبیری ابزار کار مدیران هستند؛ منتها این به اصطلاح ابزار؛ علاوه بر فیزیک و جسم؛ روح و روان و احساس هم دارند که عمدتا عدم توجه لازم و کافی به همین فاکتورهاست که باعث از دست دادن کارمندان می شود.
در کشور ما متاسفانه؛ عموما رفتارها و برخوردهای مدیران با نیروی کار و کارمندان سازمان از یک استاندارد علمی و عقلایی مشخصی که مبتنی بر مباحث جامعه شناختی و روان شناختی باشد پیروی نمی کند. مدیران ما وارد پارکینگ سازمان شده و با آسانسور مربوطه به اتاق کار خود میروند و اصلا کارکنان را نمیشناسند و رابطه عاطفی و دوستانه متقابلی برقرار نمیشود و اینها با این فرض است که مدیر در سازمان؛ نقش والدین کارکنان را دارند.
ما در سازمانهای خود واحد مددکاری یا عناوین مشابه این نداریم که اگر فرضا امروز یکی از همکاران؛ عصبانی و ناراحت بود واقعا با او چه برخوردی باید کرد؟!؟ چطور باید او را کمک کرد و چگونه باید از فرسودگی کارکنان جلوگیری کرد؟ کدام مدیر را سراغ دارید که پرونده پزشکی یا پرونده سلامت برای کارکنان خود درست کرده و یا در صورت وجود آنها را مطالعه کرده باشد؟
کدامیک از مدیران ما اطلاعات جامعی از وضعیت و مشکلات خانوادگی همکاران خود را دارند ؟ کدامیک از مدیران ما به عیادت همکاران بیمار و گرفتار میروند؟ از سوی دیگر ؛ متاسفانه دولتها نیز هر وقت مشکلات بودجه ای پیدا میکنند یک راست میروند سراغ کاهش هزینه های جاری. غافل از آنکه هر چقدر شما از حق و حقوق و مزایای کارکنان و کارمندان بزنید آنها هم ممکن است؛ چند برابر آنرا به اشکال مختلف به دولت و سازمان مربوطه ضربه بزنند. بنابراین برای از دست ندادن نیروها و کارمندان خود بایستی مدیران ما والدین خوبی برای نیروهای سازمان باشند. والدینی سرد و گرم چشیده روزگار ؛ فهیم ؛ دوراندیش و آینده نگر؛ صبور؛ ارتباط گستر؛ مهربان و انسان؟!؟
|