تصمیم ۱ : تصمیم گرفتم به صورت ضربتی و از تکنیک نزدیکی ارتباط با کارکنان سازمان در گام اول شروع کنم.
تصمیم ۲ : کمر همت را بستم ابتدا زیر ساخت های حوزه روابط عمومی را درست کنم و بعد به سمت کارهای اصلی بروم.
تصمیم ۳: واحدهایی که متعلق به روابط عمومی بود سعی نمودم جذب و زیر مجموعه نمایم اما تبعات زیادی دارد این کارها اما من با آرامش و با جلسات فراوان با رییس سازمان شروع کرده بودم.در این اوضاع سایت سازمان که دست یکی از دوستانی بود که برادرش نیروی بنده بود که با جوسازی های فراوان باعث شد سه هفته وقت کامل روابط عمومی مختل شود اما خوب با آرامش و راهکارهای علمی حل شد و اما زمانی که سایت را تحویل گرفتیم برادر ایشان دست ما را تو پوست گردو گذاشت و از روابط عمومی رفت و عملا دست تنهایی را با حجم بالای کار حس کردم خوب با تلاش و پشت کار توانستم یک نیرو تقریبا پر حاشیه جایگزین کنم.
تصمیم ۴ :با هماهنگی ریاست سازمان تصمیم گرفتم کتابخانه سازمان را زیر مجموعه روابط عمومی بیاورم که با لطف خدا و مشقت انجام شد، خوب حالا باید بازبینی اساسی را انجام می دادم.کتابخانه دونفر بازدید کننده بیشتر در ماه نداشت که پا ثابت بودن و کتاب ها هم عمومی و شهری بود و مناسب سازمان نبود با موافقت رییس سازمان تصمیم گرفتیم ۷۰ درصد کتاب ها را به یک استان محروم اهدا کنیم که با بررسی و سفر ، تصمیم گرفتیم استان محروم خراسان جنوبی اهدا شودو شد و کتابخانه با ۴۰۰۰ کتاب خوب و تخصصی شروع مجدد داشت.
تصمیم ۵ :نشریه سازمان از حالت استقلال خارج شد و امورات اش را با هماهنگی روابط عمومی انجام می داد که با تدبیر بسیار و سختی انجام شد.
تصمیم ۶: شبکه اجتماعی را که پر حاشیه بود البته حاشیه ها را کسی متوجه نمی شد فقط بین رییس سازمان و مسئول حل می شد. با هماهنگی روابط عمومی سازمان کار خود را ادامه داد بعدها زیاد خواهم نوشت در این مورد انشاله........
تصمیم ۷:نشریات دیگر را هم با تدبیر به سرانجام رساندم.
تصمیم ۸:گرفتن فضای مناسب کار روابط عمومی ـ نشریه سازمان را جابجا نمودم در انتهای سالن ، جایش را داد به کتابخانه و سایت، کافی نت، اتاق ۱۲ متری روابط عمومی !!!! جای خبرنگاران نشریه شد ،فضای بزرگ کتابخانه خالی شد یک اتاق برای مدیر روابط عمومی شد و مابقی برای کارشناسان روابط عمومی.
تصمیم ۹:اضافه نمودن نیرو، خیلی جالب بود چون تا دیر وقت کار می کنم یک شب رییس سازمان آمد داخل دفترم همه رفته بودن، من هم مشغول کار بودم . رییس سازمان پرسید این همه میز کامپیوتر و ... را گذاشتی آیا نیرو هم داری؟ جالب بود. بله من تقریبا به نتیجه رسیده بودم با گذشت ۵ ماه و زیر ساخت ها آماده شد بود (دوربین خوب عکاسی،دوربین خوب فیلم برداری ، کل قسمت های زیر مجموعه در یک سالن بزرگ و یک جا و بقول رییس محبوب سازمان "در یک بال" و ...، حالا نوبت اضافه نمودن نیرو های کارشناسی حوزه روابط عمومی بود...
بله " یک اتاق بدون امکانات ،حالا تبدیل به یک حوزه بزرگ بود که پای ثابت معاون های سازمان بود و در شورای معاونین سازمان حرف زیاد برای گفتن داشت ... بله شد. خواستن توانستن است...
تصمیم ۱۰ : با موافقت رییس سازمان تصمیم گرفتم ۴ نفر نیرو مرد اضافه نمایم با شرایطی که برای روابط عمومی مفید است.
انشااله حالا دیگر موقع فعالیت رسانه ای برای سازمان است. نوبت کار هایی است که یک ماه آن مطابق یک سال مفید باشد.
انشااله
منبع: منبع: شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران(شارا)
برگرفته:
http://www.pronline.blogfa.com/post-19.aspx |