درباره شارا | تماس | جستجوی پیشرفته | پیوندها | موبایل | RSS
 خانه    تازه ها    پایگاه اخبار    پایگاه اندیشه    پایگاه کتاب    پایگاه اطلاعات    پایگاه بین الملل    پایگاه چندرسانه ای    پایگاه امکانات  
جمعه، 10 فروردین 1403 - 17:12   

ساخت قدرتمندترین مدل هوش مصنوعی منبع باز جهان: DBRX

  ساخت قدرتمندترین مدل هوش مصنوعی منبع باز جهان: DBRX


ادامه ادامه مطلب یک

4.5 میلیون برابر اینترنت سریعتر؟ دانشگاه استون این امکان را فراهم می‌کند

  4.5 میلیون برابر اینترنت سریعتر؟ دانشگاه استون این امکان را فراهم می‌کند


ادامه ادامه مطلب دو

ان بی سی پس از واکنش‌های شدید، استخدام رونا مک‌دانیل را لغو کرد

  ان بی سی پس از واکنش‌های شدید، استخدام رونا مک‌دانیل را لغو کرد


ادامه ادامه مطلب سه

انویدیا در مرکز جهان هوش مصنوعی قرار دارد

  انویدیا در مرکز جهان هوش مصنوعی قرار دارد


ادامه ادامه مطلب چهار

   آخرین مطالب روابط عمومی  
  چند نکته کلیدی برای تغییر نام تجاری موفق
  فراتر از میدان نبرد: بازاندیشی پویایی روزنامه‌نگار- روابط‌عمومی در رسانه‌های مدرن
  روابط‌عمومی سنتی را فراموش کنید
  6 استراتژی دگرگون کننده برای آزادسازی پتانسیل رهبری شما
  چند نکته مهم در پرامپت‌نویسی
  کمپین‌های داده
  تاثیر ادراک بر تصمیم‌گیری در شرایط پرخطر
  اولین مدل زبان بزرگ هوش مصنوعی «منصفانه آموزش دیده» اینجاست
  جستجوی عمیق بینگ به طور رسمی برای همه کاربران فعال شد
  هوش مصنوعی گوگل می‌تواند چندین کتاب را جذب کند. با این همه داده چه خواهد کرد؟
ادامه آخرین مطالب روابط عمومی
- اندازه متن: + -  کد خبر: 34399صفحه نخست » گفتگویکشنبه، 14 مرداد 1397 - 01:03
به یاد استاد فقید میرزا بابا مطهری نژاد رئیس انجمن روابط عمومی ایران
یک گفتگوی منتشر نشده از استاد مطهری نژاد/ هیچگاه معلمی را رها نکردم!
... بعد از دو سال تعهد دبیری در قالب معلم وظیفه در شهرستان درگز، ‌تعهد معلمی خودم را خریدم،‌ اما همیشه تحت تاثیر آموخته ها و عمل دکتر شکوهی بودم و به نوعی هیچگاه معلمی را در قالب تدر یس و معلمی دردبیرستان های غیر دولتی و بعدها در مرکز آموزش مخابرات و مشاوره و مدرس امور فرهنگی و یا سخنرانی و آموزش در انجمن های اولیاء و مربیان در مدارس رها نکردم.
  


شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- محمد دشتی - حدود سال ۱۳۹۴ بود که موسسه کارگزار روابط عمومی تصمیم گرفت ضمن گفت و گو با بزرگان و پیشکسوتان حوزه روابط عمومی «تاریخ شفاهی روابط عمومی ایران« را مرور و آن را ثبت نماید. یکی از بزرگانی که از سوی آقای باقریان با ایشان برای گفت و گو هماهنگی شده بود آقای میرزابابا مطهری نژاد بود. به سراغشان رفتم و استاد ضمن استقبال از چنین اقدامی و تاکید بر ضرورت انجام آن در دو جلسه نسبتا طولانی بیاد مانده ها و خاطرات سه دهه فعالیت های موثر خود را در زمینه روابط عمومی ایران برایم بازگو کرد. در نوبت دوم گفت و گو به مناسبتی صحبت از معلم و معلمی پیش آمد و من از استاد دکتر غلامحسین شکوهی فقید ( چهره ماندگار تعلیم و تربیت ) یاد کردم. آقای مطهری نژاد خیلی ذوق زده شد و گفت مگر شما آقای شکوهی را می شناسید؟ گفتم بله شاگردشان بوده ام! اما شما ایشان را کجا دیده اید؟ استاد با ذوق زدگی و شوق فراوان گفت: من هم شاگرد استاد شکوهی بوده ام. همین موضوع باعث شد قراری بگذاریم و در خصوص ماجراهای معلمی و خاطرات ایشان و آقای دکتر شکوهی با یکدیگر صحبت کنیم. آنچه در ادامه می خوانید متن کامل این گفت و گو است که در فراق داغ بزرگ و فقدان آن عزیز سفر کرده به همه علاقه مندان تقدیم می شود.

- آقای مطهری نژاد ! در گفت و گوهایی که در خصوص تاریخ شفاهی روابط عمومی داشتیم اشاره کردید که زمانی معلمی را برای کارتان انتخاب کردید و شاگرد بزرگان این حوزه بوده اید. خاطرتان هست چه سال هایی شاگرد استاد شکوهی بودید؟ ‌
بله! بین سال های 1348 تا 1354 ـ که سال دقیق آن خاطرم نیست ـ آن سال ها آقای دکتر غلامحسین شکوهی در دانشگاه تربیت معلم فلسفه تعلیم و تربیت به ما درس می داد. شیوه تدریس ایشان خیلی کاربردی و خیلی جذاب بود به نحوی که ما با علاقه و شوق در این کلاس ها شرکت می کردیم.

- چه وجهی ا زکار معلمی ایشان برای شما جذابیت داشت؟
طرف مشورت بودن ایشان با دانشجویان. موضوع تا جایی پیش رفته بود که آقای شکوهی فراتر از یک استاد،‌ رفیق و طرف مشورت دانشجویان هم بود و اگر مسئله و مشکلی داشتند با ایشان طرح می کردند.

- موردی را در خاطر دارید که خودتان شخصا از مشورت و راهنمایی دکتربهره مند شده باشید؟
یک مورد را که همین الان به خاطرم آمد عرض می کنم. آن زمان خانم دکتر طلعت بصاری استاد درس ادبیات ما بود ـ که با توجه به سن بالای ایشان در آن زمان به گمانم باید به رحمت خدا رفته باشند که برایشان آرزوی رضوان الهی داریم ـ گاهی اوقات که کلاس درس تمام می شد همکلاسی ها از من و آقای دکتر ریاضی کرمانی ـ که دکترا گرفتند و حالا هم استاد دانشگاه کرمان هستند ـ که کمی تا اندکی هم طبع شعر داشتیم،‌ می خواستند تا شعرهایی را که سروده بودیم بخوانیم. این موضوع گذشت و زمانی که نمرات این درس اعلام شد، احساس کردیم این نمره کمتر از نمره ای است که ما باید در این درس می گرفتیم.

 

 آقای دکتر ریاضی هم چنین حسی داشت. من نزد آقای دکتر شکوهی رفتم و این موضوع را طرح کردم و گفتم آقای دکتر گمان من این است که چون ما به عنوان دانشجوی رشته ریاضی قادر بودیم شعر هم بگوییم و این موضوع به نوعی رقابت با استادی بود که خودش دکترای ادبیات داشت،‌ گمانمان این است که نمره کامل را به ما نداده اند. حالا من گلایه مند هستم که وقتی شما از بحث معلمی و استادی و رعایت عدل و انصاف و تشویق دانش آموز و دانشجو برای شکفته شدن استعدادهایش صحبت می کنید و در درس فلسفه تعلیم و تربیت و روش تدریس ما را به اتصاف به مسائل اخلاقی و انسانی سفارش می کنید،‌ تکلیف ما در چنین موضوعی چیست.


- نظر و واکنش آقای دکتر شکوهی چه بود؟
ایشان برای همه و بخصوص همکاران و اساتید خیلی احترام قائل بود. با طرح این موضوع، کمی تامل کرد و گفت: درست می شود،‌ نگران نباشید. اما من پیشنهادم این است که شما روش دیگری را در پیش بگیرید و به مناسبت هایی که پیش می آید آنچه را که از درس ایشان آموخته اید که برایتان منشاء اثر بوده است بازگو کنید و اگرهم لازم باشد با کمی تعریف و تمجید این گونه اظهار کنید که کلاس درس خانم دکتر برایتان مفید و فرصت مغتنمی بوده است و مثلا شما را به مطالعه و خواندن کتاب های ادبی علاقه مند کرده است حتما نتیجه خوبی می گیرید.


- شما هم پذیرفتید؟
بله! ما در اثربخشی صحبت های ایشان و راه حل های فکورانه و دلسوزانه ای ارئه می کردند، شکی نداشتیم و الحق و الانصاف خودشان الگوی عملی همه توصیه هایی بودند که ما را به رعایت آن سفارش می کردند. ‌من این موضوع و صحبت دکتر را با دیگر همکلاسی ها هم طرح کردم و همان گونه که ایشان سفارش کردند، برخورد کردیم و جالب این که همین اتفاق رخ داد و علقه و علاقه خاصی بین ما و ایشان به وجود آمد.


- شعر چی؟ بعد از این ماجرا باز هم برای همکلاسی ها شعر خواندید؟
اتفاقا بخش جالب ماجرا همین است،‌یعنی بعد ازسه جلسه که از این ماجرا گذشت، حالا خانم دکتر خودش به ما می گفت: آقایان بیایند شعر بخوانند تا کمی رفع خستگی کنیم و ضمنا موضوع نمره هم حل شد. دکتر شکوهی خیلی احترام همکاران خودش را داشت و همین طور به دانش جویانش علاقه مند بود و به آن ها در هر زمینه ای کمک می کرد.


- چه دروسی را با آقای دکتر شکوهی گذراندید؟
چون گرایش ما دبیری بود باید در دانشگاه تربیت معلم درس فلسفه تعلیم و تربیت را در سه ترم و شش واحد با آقای شکوهی می گذراندیم و البته درس روش تدریس ما هم بر عهده ایشان بود که واقعا فرصت مغتنم و زندگی سازی برای ما بود. دکتر وقتی می خواست یک رفتارتربیتی را بیان کند،‌ طوری و با همه وجود حرف می زد که انگار می خواست وجودش ر ابشکافد که این حرف برای ما جا بیفتد و در ذهن ما ملکه شود. همیشه هم مستمرا به ما تاکید می کرد که بچه ها شما قرار است معلم شوید و باید علاوه بر سواد و دانش،‌ تعلیم و تربیت بدانید. اصلا تکیه کلام ایشان همواره این بود که شما قرار است معلم شوید و آنچه در این کلاس ها می آموزید برای آن است که بتوانید معلم خوبی باشید.


- اگر موافقید،‌ اشاره ای هم به شیوه و روش تدریس آقای دکتر شکوهی داشته باشید.
خاطرم هست در کنفرانس هایی که برای دانش آموزان تعیین می کردند، ‌بسیار ریز وارد مباحث می شدند تا دانشجویان عمیق فکر کردن و دقت در کاری مثل معلمی را عملا تمرین کنند و بیاموزند. موضوع به گونه ای بود که ما اگر ذره ای نقص داشتیم از عهده این کار برنمی آمدیم.


- و لابد نگران نمره و ارزشیابی و این ماجراها هم بودید؟
نمره که خودش یک ملاک است و کسی نمی تواند بگوید دنبال نمره نبوده ام. اماواقعا رابطه ای بین ما و استاد وجود داشت که چنین وضعیتی که شکوهی ا زما برنجد و یا نارحت شود و یا حتی گلایه کند،‌ برایمان غیر قابل تصور و بدترین تنبیه بود. بعنی می توانستیم از خیر نمره یک درس برای یک ترم بگذریم،‌ اما حاضر نبودیم که نارضایتی و ناراحتی او را ببینیم. بچه ها دکتر را خیلی دوست داشتند،‌دوست داشتنی که نشان می داد اگر کسی معلمی بداند محبوب دل ها می شود.حقیقتا حاضر نبودیم لبخندرضایت دکتر شکوهی را با نمره 20 عوض کنیم.


- از دیگر صفات و و یژگی های موثر کلاس درس ایشان بگویید.
آقای شکوهی در کلاس درس هم خیلی با حوصله و صبوری با دانشجو رفتار می کرد. وقتی دانشجو بخش اول کنفرانس خود را ارائه می کرد،‌ دکتر چند سوالی مطرح می کرد و و قتی مطمئن می شد مطلب را خود یادگرفته ایم با تشویق و لبخند ـ که برای ما بزرگترین پاداش بود ـ می خواست که ادامه دهیم و معمولا ما در چنین موقعیتی با بیم و امید و اعتماد به نفس کارمان را دنبال می کردیم. بیم از این که نتوانیم رضایت شکوهی را به دست آوریم و امید به این که کار کنفرانس و ارائه درس را با لبخند رضایت دکتر شکوهی ـ که در زیر ابراوان پرپشت او ابهتی دو چندان داشت ـ به پایان ببریم و اعتماد به نفس برای این که اگر کارمان را درست انجام می دادیم حتما شکوهی تشویقمان می کرد و نیت صادقانه دانشجو برای یادگیری و عمل به تکلیف از میزان یادگیری و نمره برایش مهم تربود.


جالب این که وقتی یک دانشجو می خواست موضوعی را به صورت کنفرانس ارائه کند،‌ از او می خواست که خلاصه و جدول نحوه ارائه موضوعات و زمان ارائه هر بخش را روی تخته بنویسد و مقید باشد که در قالب همان نوشته کارش را انجام دهد که این موضوع هم درس آموز بود و ما عادت می کردیم با برنامه، منظم،‌ وقت شناس و دقیق و پاسخگو باشیم و این ها همه صفاتی بودند که برای شغل معلمی ضروری و حتی واجب بودند تا بتوانیم معلم موفقی باشیم.


ضما در حین اجرای کنفرانس های کلاسی از دانشجویان می خواستند سوالات خود را مطرح کنند و ضمنا خودشان هم سئوالاتی را مطرح می کردند تا میزان آمادگی و تسلط فرد را بر موضوعی که دارد کنفرانس می دهد، بسنجند و ارزیابی دقیقی از فعالیت دانشجو را ارائه و در باره او قضاوت کنند. موضوعات کنفرانس را در درس فلسفه تعلیم و تربیت خودشان مشخص می کردند،‌ اما در درس روش تدریس اجازه می دادند که دانشجو مرتبط با رشته تحصیلی خود که مثلا رشته ما ریاضی بود،‌ انتخاب و کنفرانس خود را ارائه کند. ‌آقای دکتر غلامحسین شکوهی خیلی مورد احترام بچه ها بود و دانشجویان خیلی به ایشان احترام می گذاشتند.


- آقای شکوهی تا چه حد به حوزه عمل و توجه به واقعیات کلاس درس عنایت داشتند؟
ایشان به میدان عمل و تجارب عینی معلمی توجه ویژه ای داشت، ‌یعنی آنچه را که می گفت و مهم تر از آن،‌آنچه را که از دانشجو می خواست و او را ارزیابی می کرد حتما به توانایی او در صحنه عمل توجه داشت،‌ به گونه ای که در موضوع روش تدریس همیشه یکی از سئوالات امتحانی ایشان این بود که بدون ذکر نام و با مشخص کردن فرد به عنوان الف و ب و امثالهم،‌ یک ساعت درسی کلاس یکی از اساتید خود در دبیرستان و یا دانشگاه را مطرح،‌ تحلیل و بر اساس آنچه آموخته اید نقاط ضعف و قوت آن را بیان کنید.


- دوران وزارت آقای دکتر شکوهی در آموزش و پرورش را هم به خاطر دارید؟
بله خاطرم هست. اتفاقا وقتی که بعد از انقلاب و همان اوایل شروع به کار دولت آقای بازرگان آقای شکوهی به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شد، به اتفاق 5 نفر ا زهمکلاسی های سابق و دانشجویان ایشان یعنی آقای دکتر ریاضی کرمانی،‌آقای معلمیان ـ که در بهبهان معلم شده بود ـ و یک خانم و آقای دیگر ـ که دانشجوی دکتر بودند ولی چون همکلاس نبودیم اسمشان خاطرم نیست ـ در ساختمان خیابان بهارستان ( تالار آئینه ) به دیدار آقای دکتر شکوهی رفتیم.


- حتما برایشان جالب بود که شما را می دیدند،‌ برخوردشان چگونه بود؟
آقای دکتر از دیدن ما خیلی خوشحال شد و تا آن جایی که در خاطرشان بود احوالات تک تک بچه ها را پرسیدند و جالب این که شکوهی در مقام وزیر هم همان شکوهی استاد درس فلسفه تعلیم و تربیت بود، بدون هیچ گونه تشریفات و تغییری که بخواهد نشانه ای از تغییر در نگاه و رفتار معلمی ایشان باشد.


- خب! بقیه دیدار چگونه گذشت،‌ شما گفتید که معلمی را رها کرده اید؟
‌بله خب! دوستان خودشان را و وضعیت شغلی خودشان را بیان کردند که چون اکثرا معلم شده بودند،‌ برای آقای دکتر شکوهی خوشایند بود و مایه خوشحالی ایشان شد،‌ حالا خیلی جای توضیح دادن و بیان جزئیات که نبود و به همین دلیل وقتی که نوبت به من رسید گفتم تعهد دبیری خودم را خریده ام و در مخابرات مشغول به کار هستم.

- برخورد دکتر در این خصوص چی بود؟ آیا می توانستید آن را حدس بزنید؟
حدس زده بودم. با علاقه و اعتقادی که ایشان به معلمی داشت می دانستم ناراحت خواهند شد. همین بود که مثل همان زمانی که پای تخته کلاس درس بود،‌ مکثی کرد و با تاثر و ناراحتی که از فحوای کلامش مشخص بود گفت: کاری خوبی نکردید آقا! شما درس خواندید و تربیت شدید که معلم شوید، اشتباه کردید که معلمی را رها کردید.


- پاسخ و یا واکنش شما چی بود؟
دراین گونه مواقع دکتر دنبال پاسخ نبود ونمی خواست طرف مقابل را تحت فشار بگذارد و یا ناراحت و شرمنده کند. همین است که باز هم مانند همان لحظات مهربانی کلاس درس خیلی زود از این مسئله گذشت، آن قدر زود که انگار خواب دیده بودم. بعد هم در مورد اوضاع و احوال کارها با هم حرف زدیم.


- با توجه به این که مسئولیت وزارتخانه ای مهم مثل آموزش و پرورش بر عهده ایشان گذاشته شده بود،‌ آیا دراین خصوص هم صحبتی مطرح شد؟
ادامه صحبت ها در همین خصوص بود. مورد اوضاع و احوال آموزش وپرورش که صحبت شد،‌ از ایشان در مورد شرایط بعد از انقلاب سئوال کردیم که آقای دکتر شکوهی اظهار خوشحالی کرد و گفت: خدا را شاکریم که جریان تعلیم و تربیت در این کشور خیلی از جریان شاهنشاهی و حکومت سلطنتی تاثیر نپذیرفته است و آرزو کرد که : خدا کند بگذارند من با همین نیروها آموزش و پرورش را پیش ببرم زیرا نیرو پیدا کردن برای آموزش و پرورش خیلی کار سختی و مهمی است. ضمنا آقای شکوهی از نیروهای بدنه آموزش و پرورش که آن زمان تشکیلات آن سازمان را شامل می شدند و کسانی که قرا بود به عنوان معلم خدمت کنند، ‌راضی بود و اعتقاد داشت که باید فضای کافی و مناسب کاری در اختیار آنان قرار گیرد تا بتوانند وظیفه خودشان را انجام دهند که متاسفانه به نظر می رسد آنچه که مورد نظر این بزرگوار بود به شایستگی اتفاق نیفتاد.

اما همان جا هم معلوم بود که دکتر شکوهی همیشه در اندیشه معلمی است. می گفت و تاکید می کردکه باید برای معلمان کاری کرد. و همین است که می گویم مسئله مهم در مورد استاد شکوهی همان چیزی بود که به شدت از ان دفاع می کرد. آن مسئله هم تاثیر گذاری ایشان به عنوان یک معلم است. یعنی همه کسانی که او را می شناسند، اولین تصویری که دارند تصویر معلمی دکتر شکوهی است.

- درصحبت هایتان به این موضوع اشاره کردید که دانشجویان به دلیل اعتماد و علاقه ای که به ایشان داشتند،‌ مسائل خصوصی و شخصی خودشان را هم با آقای دکتر شکوهی درمیان می گذاشتند،‌ موردخاصی را هم دراین خصوص به خاطردارید؟
آن سال ها تحصیلات من در دانشگاه تربیت معلم به دلیل اعتصابات و اعتراض های دانشجویی و فضای سیاسی که در سال های تحصیل در این دانشگاه وجود داشت و البته منحصر به دانشگاه تربیت معلم نبود و در اکثر دانشگاه ها این اوضاع برقرار بود،‌ حدود شش سال طول کشید و این زمان طولانی که مصادف با حضور آقای دکتر شکوهی هم بود،‌ یادمانده های زیادی را از ایشان برایمان به همراه داشته است که به یکی دو نمونه اشاره کردم و موضوع دیگری را که خوب در خاطره مانده است بازگو می کنم تا از بهره گیری از هنر برقراری ارتباط که شاید جوهره معلمی است، درمورد کسی که بحق معلم است، ‌یادی کرده باشیم.


شکوهی از جمله اساتیدی بود که بسیاری از دانشجوها در فرصت های بین کلا سهای درس و یا دیگر اوقات غیر کلاسی مسائل خصوصی و شخصی خودشان را با او در میان می گذاشتند و استا مانند یک پدر مهربان و یا برادر بزرگ دلسوز به حرف و درد دل آن ها ـ که هیچ ارتباطی هم به درس و مشقشان نداشت ـ گوش می داد و مانند یک سنگ صبور امین و صادق آن ها را کمک و راهنمایی می کرد. نمی دانم چرا ولی همواره وقتی صحبت از استاد راهنما می شود ـ جدای از معنای آکادمیک و آموزشی و مصطلح آن ـ چهره و یاد دکتر شکوهی در نظرم می آید.


- در این مورد خاطره ای درذهن دارید که بیان کنید؟
ادامه صحبتم درهمین خصوص است. خاطرم هست که یکی از همکلاسی های من ـ که البته به دلیل حضور در گروهک ها و مسائل جاری ابتدای انقلاب مشکلاتی برایش پیش آمد و دراین ماجراها کشته شد ـ نزد آقای شکوهی آمده بود. دانشگاه تربیت معلم آن زمان یک درب رو به خیابان دکتر مفتح (روزولت سابق) داشت و درب دیگر آن روبروی خیابان خاقانی بود. این دانشجو بین این دو درب و زمانی که آقای دکتر از آن جا عبور می کرد،‌ مسئله ای را با ایشان مطرح کرد و در میان گذاشت. آقای دکتر شکوهی مقداری توضیح داد و کم کم وقتی صحبت طولانی شد،‌آرام آرام حرکت کردند و به سمت باغ دانشگاه تربیت معلم که درخت های سرسبز و قدیمی داشت آمدند و روی یکی از صندلی ها نشستند و صحبت ادامه پیدا کرد.
- ببخشید شما کجای ماجرا بودید؟ ‌ خیلی دقیق جزئیات آن را در یاد دارید.


یادم رفت که بگویم هم زمان من هم به واسطه کاری که درارتباط با درسم با آقای دکتر شکوهی داشتم،‌ همان نزدیکی منتظر بودم تا صحبت ایشان تمام شود و مسئله ام را مطرح کنم. فاصله زیادی نداشتم و نه البته به قصد فضولی که از روی کنجکاوی مترصد موضوع بودم و منتظر بودم که نوبت به من برسد. گاه گاهی نگاهی به چهره دکتر و این دختر خانم که در حال صحبت کردن با استاد بود،‌ می انداختم و جالب این که هر چه زمان می گذشت،‌ چهره او شکفته تر و آرام تر می شد.

 

 این موضوع حدودنیم ساعتی طول کشید تا زمان ساعت کلاس بعد فرا رسید و آن دانشجو در حالی که بسیار آرام و راضی از صحبت با استاد به نظر رسید،‌ ضمن تشکر و قدرشناسی با آقای دکتر شکوهی خداحافظی و رفت. من هم جلو آمدم و سریعا مسئله ام را که خیلی خاطرم نیست در موردچه درس و موضوعی بود طرح کردم ـ چون آقای دکتر شکوهی بدون این که فرصت تجدید قوا و استراحت و حتی نوشیدن یک چای را داشته باشد،‌ باید سر کلاس بعدی حاضر می شد ـ همان روزآن همکلاسی را دیدم و از او که خانم محترمی هم بود پرسیدم: موضوع چی بود؟ در مورد درستان با آقای دکتر شکوهی صحبت می کردید؟ ایشان اظهار کرد نه من مسئله و یا در واقع یک مشکل خانوادگی و خصوصی داشتم که از دکتر مشورت و راهنمایی گرفتم.

- به نظرشما چرا دانشجویان آقای دکتر شکوهی را برای مشورت گرفتن انتخاب می کردند؟ ضمنا اگر در این خصوص که چرا دکتر این همه برای دانشجویان وقت می گذاشت هم نظری داشته باشید بفرمایید.
به گمان من انتخاب آقای دکتر شکوهی برای مشاوره گرفتن دقیقا تحت تاثیر کلاس های ایشان بود و این موضوع به تاثیری که مشی و شیوه و روش تدریس و مهم تر ازهمه شخصیت علمی، ‌فرهیخته و جذاب دکتر بر روی ذهن وروان دانشجویان می گذاشت، ارتباط داشت. ‌البته این طور هم نیست که دانشجو برای طرح مسائل خودش و بخصوص مسائل خانوادگی و خصوصی به هر استادی مراجعه کند و شکوهی در این میانه جایگاه و موقعیت ویژه ای داشت. اما دلیل این کار آقای شکوهی همان تربیت و مرام شخصی و شخصیتی ایشان بود که می خواست باری ازدوش دیگران بردارد.

 

چنین جایگاه و موقعیتی، شاید به لحاظ ظاهری و عرف و رسوم دانشگاهی و اجتماعی،‌ هیچ امتیاز و فضیلتی برای او محسوب نمی شد،‌ اما در واقع به لحاظ انسانی و ارزشی بزرگترین فضیلتی بود که ایشان بدون هیج چشمداشت و انتظار پاداش و امتیاز رسمی و اداری، ‌رضایت و آرامش خاطر خود را نه در برق نگاه و تشویق مدیران و مسئولان بلکه در شکفتن چهره یک دانشجو و لبخند رضایت او برای حل مشکلش،‌ پدرانه و برادرانه جستجو می کرد. موضوعی که از وقتی معلم کلاس اول دبستان در روستای دور افتاده گل بود،‌ تا هنگامی که در ساختمان تالار آئینه، ردای وزارت آموزش و پرورش را بر تن کرد، ‌هیچ تغییری درمنش و رفتار او ایجاد نکرد.


- از رابطه دکتر با دانشجویان صحبت کردیم و البته شما اشاره ای هم به توجه و احترام ایشان به همکاران و اساتید دیگر در دانشگاه داشتید،‌ اما اگر مایل باشید دراین خصوص هم از شما در مورد منش و رفتار آقای شکوهی دراین زمینه بیشتر بشنویم.
دکتر شکوهی خیلی با معرفت بود و بخصوص نسبت به کسانی که صادقانه برای کشور خدمت می کردند، خیلی قدرشناس بود. خاطرم هست که ‌آن زمان آقای دکتر غلامحسین مصاحب رئیس دپارتمان ریاضی دانشگاه تربیت معلم بود. درموقعیت هایی که پیش می آمد، آقای دکتر شکوهی آن قدر به آقای مصاحب احترام میگذاشت که گاه باعث تعجب و حیرت ما می شد که چرا کسی که خیلی توجهی به مناصب و مقامات اداری ندارد و ضمن این که احترام همه را نگه می دارد،‌ روشش و منشش تمجید و تعریف ازدیگران نیست، ‌نسبت به دکتر مصاحب این گونه قدرشناس و قدردان است.


- بالاخره دلیل این رفتار و قدرشناسی دکتر را نسبت به ایشان متوجه شدید؟
بله ما کم کم دلیل این احترام و قدرشناسی را متوجه شدیم،‌ دکتر شکوهی وقتی صحبت ازآقای مصاحب می شد،‌ می گفت می دانید ارزش کار آقای مصاحب در چیست؟ ارزش کار و اهمیت حضور ایشان در این دانشگاه این است که دکتر الان می توانست وزیر فلان وزارتخانه و یا سناتور باشد،‌ اما آن مقام ها را به خاطر خدمت به فرزندان این آب و خاک رها کرده است و معلمی را بر گزیده است. آن زمان خواهر ایشان، خانم شمس الملوک مصاحب هم سناتور و کلا به صورت خانوادگی جایگاه بالایی داشتند، ولی دکتر مصاحب دانشگاه تربیت معلم را برگزیده بود و صحبت آقای دکتر شکوهی این بود که آقای مصاحب به خاطر عشقی که به تعلیم و تربیت و معلمی دارد، از آن مقام های به ظاهر با شکوه و بالا گذشته است و وقت و عمر خود را صرف تعلیم و تربیت می کند.


- گمان نمی کنید،‌ دراین موضوع و جه دیگری از دلیل توجه آقای شکوهی،‌ مقتضیات و مسائل اداری بوده باشد؟
نخیر! نه آقا. ما شاهدبودیم و بارها شنیده بودیم که هر کس که به بچه ها،‌ دانش آموزان و دانشجویان خدمت می کرد در نظر و نگاه دکتر خیلی جایگاه بالا و والایی داشت و او قدرشناس چنین کسانی بود، ‌این فرد می توانست آقای سید رضا هاشمی مدیر دبستان ابن حسام خوسف باشد که شکوهی شاگرد و بعدها همکار او شد و یا دکتر غلامحسین مصاحب که چنین جایگاهی داشت. او بدون خست و با تمام عشق و بزرگی و بدون جایگاه اجتماعی و طبقه اجتماعی افراد،‌ صفت و عمل معلمی آنان را با تمام وجود گرامی می داشت.


- چون بنده و شما ـ البته با فاصله حدود 20 سال ـ شاگرد دکتر بوده ایم می دانیم که کلاس درس صحنه هنرمندی و تاثیر گذاری عملی ایشان بود،‌ لطفا دراین خصوص هم بیشتر توضیح دهید.
شما که خودتان کلاس درس ایشان را تجربه کرده اید و می دانید، ‌اما چون سئوال کردید و برای اطلاع خوانندگان این گفت و گو عرض می کنم که دکتر شکوهی در کلاس درس خیلی عملی و کاربردی هم با موضوعات روبرو می شد و ا زجمله این که سفارش اکید می کرد: وقتی با دانش آموز روبرو می شوید،‌ سعی کنید صفات و نکات مثبت او را ببینید و یادداشت کنید و نکات احیانا منفی او را فراموش کنید و در ذهن نسپارید. ضمنا تاکید می کرد که یادداشت کنید،‌ نمی گویم به خاطر بسپارید،‌ چون به مرور زمان در خاطر مانده ها از ذهنتان می رود،‌ اما آنچه می نویسید برای همیشه می ماند.


- به گمانم دکتر بر دوری و پرهیز از تصورات ذهنی و پیشداوری در برخورد و روبروشدن با دانش آموز در کلاس درس هم خیلی تاکیدداشتند.
دقیقا. به موضوع خوبی اشاره کردید. واقعا ایشان مکرر در مکرر تاکید می کرد،‌ بر اساس تصورات و گمانه های ذهنی خودتان در مورد دانش آموزان قضاوت نکنید،‌ و معمولا هم مثالی م یزد و می گفت: شاید تصور شما این باشد که بچه ها فلان درس را خوب فهمیده اند و باید درس دیگری را تدریس کنید، که نباید به این ذهنیت توجه کنید و ملاکتان این باشد که درس را از چند نفر از شاگردان برسید و ملاک تصمیم گیری شما پاسخ این پرسش ها باشد. دکتر به شدت قضاوت ذهنی و پیشداوری بدون شاهد را در زمینه های مختلف در مورد دانش آموزان نهی می کرد.

- چندی قبل دفترچه ای تحت عنوان "دفترچه تمرین آموزگاری" که مربوط به سالهای 1322 و 1323 است به دستم رسید که آقای دکتر شکوهی به نوعی طرح درس و برنامه روزانه کلاسی خودشان را به صورت روزانه و مرتب دردروس مختلف در آن نوشته بودند،‌ در این خصوص و سفارش ایشان برای نوشتن چیزی در خاطرتان مانده است؟
یکی از ویژگی ها و صفات ایشان دقت و نظم و تاکید بر نوشتن بود و می دانید که خودشان هم خیلی اهل نوشتن،‌ منظم نوشتن و تمیز و پاکیزه نوشتن بود. به همین دلیل هم در همان جلسه اولی که در کلاس حاضر می شدند، ‌14 یا 16 جلسه ای را که قرار بود در یک ترم تدریس کنند،‌ روی تخته مرتب و به صورت جدول و ریز و ریز، اما مرتب و شکیل می نوشتند و می گفتند ما یک جلسه رفع اشکال و یک جلسه امتحانی داریم و 14 جلسه دیگر را هم به ترتیب و با همکاری شما در خصوص این موضوعات صحبت خواهیم کرد.

 

این چنین دقت ونظم و طرح درسی به ما نشان می داد که قرار است در این ترم و در کلاس درسی آقای دکتر شکوهی با چه مطالب و موضوعاتی آشنا شویم. البته همه این کارها با یک نقشه ذهنی و برنامه حساب شده بود،‌ یعنی در عین حالی که ما از متون و مطالب طرح شده در کلاس درس دکتر شکوهی که در نوع خود بدیع و اصیل و پر مغز بود،‌ استفاده می کردیم در فرآیند اجرای کلاس درس هم از منش و رفتار و شیوه منحصر بفرد غلامحسین شکوهی می آموختیم به گونه ای که لحظه لحظه بودن با شکوهی آموزنده بود و این موضوع درنگرش و رفتار و آینده همه دانشجویان ایشان تاثیر داشت.


- شما خودتان شخصا از این آموزه ها و درسها چه برگرفتید که بعدها مورد استفاده واقع شده باشد؟
عرض کردم که به دلایلی ـ از جمله این که قصدادامه تحصیل در خارج از کشور را داشتم، ‌ولی با شکل گرفتن انقلاب عملا این ایده ام محقق نشد ـ بعد از دو سال تعهد دبیری در قالب معلم وظیفه در شهرستان درگز،‌تعهد معلمی خودم را خریدم،‌ اما همیشه تحت تاثیر آموخته ها و عمل دکتر شکوهی بودم و به نوعی هیچگاه معلمی را در قالب تدریس و معلمی در دبیرستان های غیر دولتی و بعدها در مرکز آموزش مخابرات و مشاوره و مدرس امور فرهنگی و یا سخنرانی و آموزش در انجمن های اولیاء و مربیان در مدارس رها نکردم.


- آیا می توانید شخص دیگری را هم نام ببرید که در گرایش شما به معلمی ـ با همان تعریف خودتان از معلمی ـ اثر گذاشته باشد.
برای گرایش من به معلمی ـ به معنای ذهن و نگاه معلمی که همیشه تلاش کرده ام مبنای کارم باشد ـ دو نفر،‌ یعنی آقای دکتر غلامحسین شکوهی و آقای غیور نجف آبادی خیلی روی من تاثیر مثبت گذاشتند. آقای نجف آبادی فوق لیسانس ریاضی بود و به ما هندسه تحلیلی درس می داد و دبیر دبیرستان های هدف و خوارزمی بود. روش تدریس آقای غیور نجف آبادی آنقدر عالی بود که دانشگاه تربیت معلم از ایشان دعوت می کرد تا ساعاتی را در دانشگاه تدریس کنند تا دانشجویان هم آن درس را خوب فرا بگیرند و هم از رفتار و شیوه موثر ایشان روش تدریس آن درس را به نحو موثری یاد بگیرند. این دوبزگوار در کلاس های روش تدریس چنان تاثیری در وجود دانشجویان و ا زحمله بنده گذاشتند که ما جرات تدریس و حضور در کلاس را پیدا کردیم و همان طور که عرض کردم علیرغم این که به طور رسمی و مستمر معلم نشدم،‌ اما هیچگاه هم ازمعلمی دور نبودم و به نوعی در طول دوران خدمتم یکی از کارهایم همواره معلمی بوده است.


آقای دکتر شکوهی آنقدر در مورد تاثیر گذاری معلم و شیوه های معلمی و کلید های موفقیت در زمینه برخورد و رفتار با دانش آموزان حرف های عملی و اساسی و کابردی می زد که ما واقعا در آن دوره به معنای واقعی معلم شدیم و همه دوستان من هم که بعدا این راه را ادامه دادند معلم های موفق و تاثیر گذاری شدند. آموخته ها و آن چه از این اساتید یاد گرفته بودیم آنچنان در وجودمان رسوخ کرده و ریشه دوانیده بود که در همه این سال ها هم هر گاه در کلاس و یا صحنه تدریس،‌ برایم مشکل و مسئله ای پیش می آمد،‌ پاسخ و کلید آن را در رفتار و منش و در یادمانده های این دو بزرگوار جستجو می کردم و این تجربه زیسته آن چنان غنی و قوی بود که همواره و برای هر موقعیت دشواری پاسخ و کلیدی راهگشا در آن نهفته بود.


- آیا شما تجربه تحصیل در دانشگاه و یا مرکز آموزش عالی دیگری هم دارید که بخواهید شیوه تدریس و روش های مرسوم در دانشگاه تربیت معلم را با آن مقایسه و تحلیل کنید؟
بله اتفاقا! جالب است که بگویم برای این که در دروس عقب نمانیم به ما اجازه داده بودند که در تابستان ها بتوانیم چند واحدی از دروس مرتبط را در دیگر دانشگاه ها و با اساتید دیگر بگذرانیم. یادم هست که خودم دردانشگاه تهران درس تاریخ علم را با دکتر محسن هشترودی و درس فیزیک نوری را با پروفسور حسابی گذراندم. این آقایان هم در جایگاه خودشان افراد معتبر و موفق و تاثیر گذاری بودند، اما آن تاثیر و تاثری که به عنوان یک استاد در گرایش به معلمی باید می گذاشتند،‌ به اندازه اساتید دانشگاه تربیت معلم و از جمله آقای نجف آبادی و دکتر شکوهی نبود. به طور مثال آقای دکتر هشترودی اساسا چیزی به عنوان حضور و غیاب نداشت و یا آن اصراری که آنجا برا ییادگیری دروس داشتند در درس ایشان نبود و علیرغم تدری ستاثیر گذار و موثری که داشتند از این بابت دانشجو را تحت فشار و یا حتی مراقبت قرار نمی دادند و این موضوع امری بود که ما آن را به عنوان یک تفاوت تاثیر گذار بخصوص در کار معلمی درک و احساس می کردیم.


- آقای دکتر شکوهی ضمن احترام به همه افراد ،‌ برای دانشجومعلمان شخصیت و جایگاه خاصی قائل بودند،‌ دراین زمینه نظرشما چسیت و چه برداشتی دارید؟
اساسا ایشان برای ارتباطات انسانی و دیالوگ با دیگران و همچنین ارتباطات فردی و گروهی خیلی جایگاه قائل بود و نشان می داد که بخصوص شان و جایگاه و شخصیت دانشجو ـ علیرغم همه تاکیدی که بر درس و آموزش داشت ـ برایش خیلی اهمیت دارد. آقای شکوهی اعتقاد داشت معلم باید از همان دوران دانشجویی احساس شخصیت و ارزشمندی کند و خودش با دانشجویانش مانند معلم فرزندانش برخورد می کرد و جدای از سختگیری لازم در آموزش و رعایت قوانین و مقررات،‌ خیلی به آنان احترام می گذاشت. خوب به خاطرم هست که در همان طرح درس و یا جدول دروس یک ترم هم در کلاس روش تدریس و هم در کلاس فلسفه تعلیم و تربیت ایشان موضوع جلسه اول را "آشنایی با دانشجویان و تبادل نظر و توافق در مورد موضوعات ترم " می نوشت.


- تکیه کلام آقای دکتر یادتان هست؟ و خاطرتان هست که چقدر تاکید داشت که بگوید من جز معلمی هیچ شغل دیگری ندارم.
بله! آقای دکتر شکوهی در پایان هر بخش از صحبت ها و برای تاکید بر اهمیت موضوع می گفتند : اینه داستان! و همان طور که اشاره کردید خیلی تلاش می کردند که به بچه ها تفهیم کنند من بجز این شغل هیچ شغل دیگری ندارم. این موضوع الان اهمیتش خیلی قابل لمس تر است. یعنی در اوضاع و احوالی که برخی و یا شاید بسیاری از اساتید ما در حوزه های دیگری هم به فعالیت اشتغال دارند ـ که این موضوع جای بحث دیگری دارد،‌ اما به عنوان یک وافعیت تلخ مطرح است ـ دکتر شکوهی سخت مقید بود که جز معلمی هیچ شغل دیگری نداشته باشد و این موضوع را برای دانشجویانش و بخصوص دانشجومعلمان بارها و بارها مطرح و بر آن تاکید می کرد.


گاهی اوقات پیش می آمد و معمولا هم مرسوم بود که مثلا دانشجویان مطرح می کردند،‌ استاد جلسه بعدی کلاس شما بین دو تعطیلی قرار گرفته است،‌ اگر اجازه بدهیدکلاس را تعطیل کنیم تا شما هم کمی به کار و زندگیتان برسید،‌ و ایشان هم در پاسخ به چنین پیشنهادی می گفت: کار و زندگی من همین معلمی است و کاری جز این ندارم که بخواهم به آن برسم،‌ حالا اگر خودتان مایل هستید این کلاس تشکیل نشود،‌ زمان جبرانی آن را مشخص و روی آن توافق کنید، در چنین شرایطی نیامدن شما هم مانعی ندارد.آقای دکتر شکوهی و مرحوم دکتر جهان شاهلو استاد ریاضی ـ که از معلمان خوب ریاضی بود و موقع تدریس چنان بادقت و وسیع و دقیق روی تخته سیاه می نوشت که تا مچ دستش گچی می شد ـ ا زجمله اساتیدی بودند که دانشجویان برای تعطیل کردن کلاس در جلسه قبل از عید و یا مواقع دیگرحتما نظر ایشان را به احترامی که برایشان قائل بودند جلب می کردند.


- دکتر در موضوع حضور دانشجویان در کلاس و حضور و غیاب هم دقت نظر خاصی داشتند،‌دراین مورد چی در خاطرتان مانده است؟
همین طوراست. آقای دکتر شکوهی در حضور و غیاب و مسئله حضور دانشجو در کلاس درس هم خیلی دقت داشت و معمولا چند دقیقه مانده به پایان کلاس حضور و غیاب می کرد. دقت در این این موضوع هم به گونه ای بود دانشجویان هم به آن احترام می گذاشتند و این دقت نظر و وقت شانسی و مداومت استاد برایشان جالب. به همین جهت یک بار نزدیک لحظات پایانی و در حالی که استاد حضور و غیاب نکرده بود،‌ یکی ازدانشجویان به گمان این که استاد لیست حضور و غیاب را فراموش کرده اند،‌ گفت: استاد فرصتی تا پایان زنگ نیست اگر لیست حضور و غیاب را فراموش کرده اید،‌ برویم بیاوریم. آقای دکتر شکوهی لبخندی زد و گفت: نه!‌ متشکرم. لیست هم همراهم است،‌ اما امروز که غایب نداریم نیازی هم به حضور وغیاب نیست و ما تازه متوجه شدیم که استاد با چه دقت نظری متوجه شده است که همه دانشجویان حاضر هستند.


- شما مدت زمان زیادی را بخصوص در شورای ارتباطات وزارت پست و تلگراف وتلفن با آقای پروفسور معتمدنژاد که همشهری آقای دکترشکوهی بودند،‌ مراوده و ارتباط داشتید،‌ در آن زمان مطلبی و یا موضوعی که مرتبط با دکتر باشد،‌ از ایشان نشنیدید؟
چرا خاطرم هست که یک بار از آقای معتمد نژاد شنیدم که می گفتند: به من،‌ دکتر شکوهی و دکتر گنجی در این کشور ظلم شد،‌ چون ما واقعا با تلاش و کوشش و زحمت فراوان خودمان را به مدارج بالای علمی رساندیم،‌ اما این گونه مطرح می شود که تحت حمایت اعلم به جایی رسیده ایم. ما هر سه به نوعی روستا زادگانی بودیم که با سختی و مرارت و تلاش درس خواندیم و علیرغم برخی زمینه های فراهم شده در مدرسه شکوتیه و دیگر مراکز علمی ـ که جای قدرشناسی دارد ـ وامدار سخت کوشی و زحمات خودمان هستیم. ضمنا مرحوم زنده یاد پروفسور معتمد نژاد از آقای دکتر غلامحسین شکوهی به عنوان انسان وارسته وبزرگی که نقشی موثر درتعلیم و تربیت این آب و خاک دارند،‌یاد می کردند.


- سپاسگزارم. اگر نکته دیگری مانده که مایلید بدان اشاره کنید بفرمایید.
متشکرم. من هم بابت این فرصت که ایجاد شد تا از آن دوران خوب و تاثیر گذار و از معلم بزرگ آقای دکتر غلامحسین شکوهی با هم صحبت کنیم، ممنونم و برای شما و همه تلاشگرانی که می خواهید گوشه ای از خدمات بزرگ و موثر علمی و حرفه ای ایشان را در حوزه تعلیم وتربیت ومعلمی بازگوکنید آرزوی موفقیت دارم.


 

 


 

 

 

 

   
  

اضافه نمودن به: Share/Save/Bookmark

نظر شما:
نام:
پست الکترونیکی:
نظر
 
  کد امنیتی:
 
   پربیننده ترین مطالب روابط عمومی  

  روابط‌عمومی سنتی را فراموش کنید


  چرا هیچ کس دیگر نمی‌خواهد مدیر میانی باشد


  به دنبال تغییر نام تجاری هستید؟


  چند نکته کلیدی برای تغییر نام تجاری موفق


  فراتر از میدان نبرد: بازاندیشی پویایی روزنامه‌نگار- روابط‌عمومی در رسانه‌های مدرن


  6 استراتژی دگرگون کننده برای آزادسازی پتانسیل رهبری شما


  چگونه از بحران هویت در میانه شغلی جلوگیری کنیم


  چگونه روابط‌عمومی می‌تواند به توسعه هویت در جامعه داخلی کمک کند؟


  روابط‌عمومی برای استارت‌آپ‌ها


  تاثیر ادراک بر تصمیم‌گیری در شرایط پرخطر


 
 
 
مقالات
گفتگو
گزارش
آموزش
جهان روابط عمومی
مدیریت
رویدادها
روابط عمومی ایران
کتابخانه
تازه های شبکه
آخرین رویدادها
فن آوری های نو
تبلیغات و بازاریابی
ایده های برتر
بادپخش صوتی
گزارش تصویری
پیشنهادهای کاربران
اخبار بانک و بیمه
نیازمندی ها
خدمات
خبرنگار افتخاری
بخش اعضا
دانلود کتاب
پیوندها
جستجوی پیشرفته
موبایل
آر اس اس
بخشنامه ها
پیشکسوتان
لوح های سپاس
پیام های تسلیت
مناسبت ها
جملات حکیمانه
پایان نامه ها
درباره شارا
تماس با ما
Shara English
Public Relation
Social Media
Marketing
Events
Mobile
Content
Iran Pr
About Us - Contact US - Search
استفاده از مطالب این سایت با درج منبع مجاز است
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به شارا است
info@shara.ir
  خبر فوری: معرفی کتاب «هوش مصنوعی روابط‌عمومی در عمل» منتشر شد