شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)، وقتی در یادداشتهای دو هفته گذشته به آیه شریفه «صُمٌ بُکْمٌ عُمْی فَهُمْ لا یرْجِعُونَ» اشاره کردیم، برکت آن به این قلم هم سرریز شد و مهربانی خوانندگان محترم دوچندان شد و با نگاه مهر، خطاهای نادانی و جسارتهای گاه و بیگاه مرا در این ستون شنبههای روزنامههای( صمت و سایه و روزگار اقتصاد) با پاککن خرد خود پاک کردند که ابراز لطفشان تا ادامه نفس این حقیر همراهم خواهد بود.
در یادداشت هفته قبل نوشتم که با توجه به این آیه مبارک در قرآن، پرسشی مطرح میشود: افرادی که چشم و گوش و زبان دارند چرا در قرآن از آنان به کر و لال و کور تعبیر شده است؟
و در پاسخ خواندیم که قرآن منطق ویژهای دارد، در فرهنگ قرآن چیزی در دایره آثار افراد دیده میشود که وجود داشتن و نداشتن آن از نظر قرآن به وجود داشتن و نداشتن آثار آن بسته باشد، بنابراین آنها که چشم دارند و از این نعمت الهی برای دیدن آیات پروردگار و مشاهده صحنههای عبرتآموز بهره نمیبرند، مانند این است که درواقع چشم ندارند و از نظر قرآن کورند و آنها که گوش دارند ولی پیام خدا و صدای مظلومان را نمیشنوند، در منطق قرآن کر هستند و نیز کسانی که زبان دارند ولی آن را در ذکر خدا و امربهمعروف و نهی از منکر و ارشاد جاهلها و نادانها بهکار نمیگیرند، در فرهنگ قرآنی لال به شمار میروند.
و با همین استدلال است که شهیدان با عملکرد خود زنده هستند و اثر کاربردی بیشتر از کسی دارند که بهظاهر نفس میکشد و هرروز میآید و میرود و برکت خدا را میخورد و هدر میدهد، زیرا حضورش هیچ تاثیری بر جامعه اطرافش ندارد، بودونبودش یکی است.
انسانهای زنده از نظر قرآن دو دستهاند: نخست ـ مومنان و انسانهایی که حیات قرآنی دارند و دوم- افراد بیایمان و انسانهای مردهای که بین زندگان راه میروند، یعنی کسانی که گوش شنوا ندارند از نظر قرآن مردهاند. نتیجه اینکه افرادی اگرچه در ظاهر دارای زبان و گوش و چشم هستند، ولی چون اثر وجودی این اعضا در آنها وجود ندارد از نظر قرآن انسانی کر و لال به شمار میروند. به همین جهت «هُمْ لا یرجِعُون؛ از راه خطا باز نمیگردند» چون ابزار شناخت ندارند. شما اگر یک انسان کر و کور و لال را در حال سقوط ببینید، به هیچوجهی نمیتوانید او را نجات دهید؛ زیرا نه زبان دارد که درخواست کمک کند، نه گوش دارد که صدای هشدار شما را بشنود و نه چشم دارد که علامتهای هشداردهنده را ببیند.
مدیریت کر نمیشنود، مدیریت کور نمیبیند. اما مدیریت لال از هر دو بدتر است، مدیریت لال هم میشنود و هم میبیند، ولی لب فرو میبندد، مصلحتگرای کامل است، دل به میز و مقام بسته است، آدم فروش تاریخ است، کار خودش را میکند و نان خودش را با عسل دیگران میخورد.
مدیریت لال در وجود همه ما لانه کرده است، خانه ما و دیگری را با موریانه سکوت میخورد، تا چرخ روزی را که دیگر برکت هم با خودش ندارد، بچرخاند و روزگار ما را وصل نماید.
به فرموده خداوند «بکم» هستیم و در برابر بیعدالتیها و ظلم و ستمی که میبینیم و میشنویم، گنگ و لال هستیم.
در خطبه 108 نهجالبلاغه از زبان مولا علی(ع) میخوانیم که به صراحت میفرمایند: «خدای را سپاس که با آفرینش مخلوقات بر مخلوقات تجلی کرد و با حجت خود بر قلوبشان آشکار ساخت و بدون بهکارگیری اندیشه موجودات را آفرید، زیرا اندیشهها درخور آنانی است که دارای ضمایرند....
طبیب همراه با طبّش در میان مردم میگردد، مرهمهایش را آماده ساخته و ابزارهایش را برای سوزاندن زخمها داغ کرده، تا هر جا لازم باشد در زمینه دلهای کور و گوشهای کر و زبانهای لال به کار گیرد. دارو به دست به دنبال علاج بیماریهای غفلت و دردهای حیرت است، زیرا این بیماران وجود خود را از انوار حکمت روشن نکرده و با آتش دانش شعله نیفروختهاند و از این بابت به مانند چهارپایان چرنده و سنگهای سختاند...
حضرت علی(ع) در ادامه چهره از آینده برداشته و باز میفرمایند: حقایق پنهان برای اهل بصیرت آشکار و راه حق برای اشتباهکنندگان نمایان است و در قیامت پرده از چهره برداشته و نشانههای آن برای صاحب فراست ظاهر گشته است. اما چه شده که شما را پیکرهایی بیجان و جانهایی بیپیکر و عابدانی بیصلاح و تاجرانی بیسود و بیدارانی خواب و حاضرانی غایب و ناظرانی کور و شنوندگانی کر و گویندگانی لال مشاهده میکنم... مردم برمعصیت، پیمان برادری بندند و بر دین از هم دوری کنند و بر دروغ با یکدیگر دوست شوند و بهراستی با هم دشمنی ورزند. در این وقت فرزند باعث خشم پدر و باران عامل حرارت شود و مردم پست، فراوان و خوبان کمیاب شوند. مردم (توانمند) آن روزگار همچون گرگ و حاکمانشان درنده و میانه حالشان طعمه و نیازمندانشان مرده خواهند بود، راستی ناپدید شود و دروغ فراوان شود، مردم به زبان اظهار دوستی و به دل دشمنی کنند.»
و چنین است که مدیریتهای کر و کور و لال در وجود هر انسان بهظاهر زنده امکان تولد و رشد و زایش و پرورش داشته و دارند و گاه سرنخ هرکدام از ما در دستان نامرئی چنین موجودی قرار میگیرد و تا چشم بازکنیم هفتاد هشتاد سال عمر سپری گشته است.
منبع: روزنامه گسترش صمت - شنبه, 10 بهمن 1394
|