شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)، اریک هانسون- امروز من دوست دارم که درباره 10 چیز که مشاوران روابط عمومی به شما درباره مشاوره روابط عمومی نمی گویند، مطرح کنم.
1. ما اکنون «بله» می گوییم و جزئیات را بعدا در می یابیم.
یک چیزی که من در زمانی که در بخش آژانس کار می کردم یاد گرفتم زمانی بود که مشتریان می گفتند، آیا می توانید این کار را انجام دهید؟، ما می گفتیم: بله، اما بعدا در می یافتیم که دقیقا باید چه کار کنیم. ما همیشه نمی دانیم که خودمان دنبال چه چیزی هستیم، اما ما مطمئن بودیم که بهترین راه را برای درک آن پیدا می کردیم. به عنوان مثال، من با پروژه وب تا اندازه ای بزرگ موافق بودم، در آن زمان، من اساسا تجربه کمی درباره توسعه وبسایت داشتم. اما، بعد از اینکه تیم ما تشکیل شد، ما دریافتیم که منابع درست برای کدام هستند و چگونه می توان کار را به پیش برد.
2. ما ارائه بیش از اندازه داشتیم. بسیار زیاد.
اگر من بخواهم که یک سازمان را بسازم، من باید به افراد روابط عمومی بگویم که معمولا «افرادی لذت طلب» هستند. این بدین معناست که ما می خواهیم مشتریان خود را راضی کنیم و مهم نیست که آنها چقدر به ما می پردازند. این بدان معناست که گاهی این باعث می شود که مالکان آژانس (و خود ما به عنوان مشاوران روابط عمومی!) به غم و غصه بیافتیم. اما این اتفاق می افتد. ما سعی می کنیم که آن را به عقب برانیم. ما سعی می کنیم انتظارات را مدیریت کنیم.
3. ما همیشه پروژه ها را کنفرانس می دهیم، حتی اگر ما پاسخ سوال را نداشته باشیم.
برداشت این نکته از چندین سال پیش در آژانس شرکا انجام شده است، زمانی که من در مک گلادری کار می کردم. من می توانستم آنها را «ببینم» که این را در گفتگو هایشان با شرکا تمرین می کنند. از ما سوالاتی پرسیده می شد که بیشتر اوقات جواب دقیق آن را نمی دانستیم، و آنها همیشه با یک پاسخ قوی باز می گشتند. حتی اگر آنها نمی توانستند جواب بدهند، آنها همانند یک شخص دانا عمل می کردند. برخی اوقات، همه نیازهای مشتریان باید شنیده و دیده شود.
4. ما بیشتر از مشارکت مردمی آنها را سرگرم می کردیم.
در حال حاضر، من یک پسربچه شاغل در آژانس نیستم. من فقط زمان خودم را در دو آژانس برای سالیان متمادی سپری کرده ام. بنابراین حتی اگر یک تن زمان در یک سمت آژانس داشته باشم، من فکر می کنم می توانم بگویم که مشاوره چگونه است، در واقع آنها بیشتر از هر چیزی از آن لذت می برند./ من نمی گویم که مشارکت مردمی سرگرم کننده نیست، بلکه باید دانست که داشتن تفریح بیشتر نیاز است.
5. استادان ما پاورپوینت هستند.
در حال حاضر، من در سوی دیگر این نور ایستاده ام، اما من می دانم که بسیاری از مشاورانی که می دانند پاورپوینت بخش اصلی هر مشاوره ای است. چرا؟ زیرا آن ابزار انتخاب حقیقت است وقتی که می خواهید پتانسیل های مشتری را به او نشان دهید. من خودم را یک متخصص پاورپوینت تصور نمی کنم، اما من چیزهایی را از افرادی که در بخش آژانس هستند می دانم.
6. همه ما در دمپایی های خود کار می کنیم.
به عنوان مشاور، برنامه زمانبندی ما باید دارای انعطاف بسیار زیادی باشد. در واقع، من می دانم که یک آژانس محلی MSP که یک «کار در هرجایی که نیاز است، اما فقط با خفه کردن فرهنگ شما» را انجام می دهد. بنابراین بله، ما از خانه هستیم و بر میزان ضعیفی از آموزش ها حرکت می کنیم. اما در اینجا یک مورد وجود دارد: آزادی عموما به نفع مشتریان است همچنان که مشاوران نیز جویای این هستند که هرچه تصمیم گرفتند بدون صحبت پذیرفته و اجرا شود.
7. کاری که سفر می طلبد. به نظر من خیلی افتضاح است.
مشاوران مایل هستند که برای کارهای زیادی سفر بروند. برای سایت های آژانس ها. برای تورهای رسانه ای. برای شوهای تجاری. شما باید اسم بنویسید. شما در جاده مالی ضعیفی هستید و بعد شما آنچه برای حدود یک سال و اندی انجام داده اید، می توانید به سرعت آن را رفو کنید. همه این ساعاتی که در فرودگاه هستید، رستوران های بی کیفیت. و شما مایلید به طور متوسط 18 ساعت در روز کار کنید، وقتی که در جاده هستید. این یعنی کاری که دوست ندارید انجام دهید، درست است؟
8. ما برای اینکه خوب به نظر برسیم پول می دهیم.
در طول حضور من در یکی از آژانس ها، چند هفته، من شروع به دریافت یک روند کردم: زنان واقعا در روزهای ملاقات با مشتریان بازی مد را شروع می کنند. اکنون، برای اینکه شفاف بگویم، من نمی گویم که زنان کمتر از فروشندگان در روزهای ملاقات با افراد غیر مشتری به نظر می رسند، فقط اینکه آنها واقعا در روزهایی که مشتریان را ملاقات می کنند خیلی متفاوت می شوند و وقتی که من می گویم «شیک و پیک» به این معنا نیست که آنها رسمی لباس می پوشند، اتفاقا برعکس آنها در این زمان ها کاملا غیر رسمی می پوشند. آنها مد روز را در نظر می گیرند. همچنین من یاد گرفتم که برخی اوقات مشتریان می خواهند مشاور آنها خوش سیما باشد. نه فقط اینکه آرایش کرده باشد و در عین حال چزی خارج از عرف نباشد.
9. ما بیشتر از شما متصل هستیم.
منظور من این نیست که یک کیندا را نصفه گاز می زنیم. بیشتر از این مساله حقیقتی اهمیت دارد که در پشت آن است. به عنوان یک مشاور، بخشی از شغل این است که متصل باشید. به رسانه، به همکاران، به فروشندگان. شما باید این را انتخاب کنید. بعلاوه، ما به طور معمول نه به طور کامل در ملاقات ها به عنوان دوستان شرکت قفل شده ایم. بنابراین برای ما آسان تر این است که در آن رویدادهای شبکه ای شرکت کنیم، زمانی که شما یک مشاور استخدام می کنید، یک بخش عمده از آنچه برای این می پردازید هزینه ای است که برای شبکه آنها پرداخت می کنید. شما برای همه اتصالات خودتان که آنها را از دست داده اید، هزینه پرداخت می کنید. چراکه این افراد می توانند به انحای مختلف برای شما منافعی به همراه داشته باشند.
10. ما همیشه انتظارات مشتریان را مدیریت می کنیم.
حداقل آنهایی که خوب هستند. این همیشه در پس ذهن ما قرار دارد زیرا مشتریان خوشحال=کسب وکار بیشتر. بنابراین ما همیشه مراقب تنظیم اهداف واقع گرایانه هستیم. ما به طور ثابت جویای این هستیم که چطور آن را انجام دهیم و آن را دائما تنظیم کنیم و همیشه منتظر فرصت هایی هستیم که وعده های خودمان را بیشتر از آنچه قول داده ایم عملی کنیم.
منبع مرجع: شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)
|