
شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- مسائل مربوط به ورزشگاه یادگار امام تبریز در روزهای اخیر درکنار خوراک خبری خوبی که برای رسانه های جمعی ساخت، افکار عمومی را نیز با سوالات و ابهامات بزرگی روبه رو کرد. همین دو مقوله کافی بود تا صدا و سیما هم با برگزاری نشستهای مختلف رادیویی و تلویزیونی و مطبوعات هم با انتشار تیترهای جنجالی به واکاوی موضوع و علل وقوع آن بپردازند. مسئله از نظر درجه اهمیت به حدی رسید که حتی رئیس دولت نیز شخصا دستور رسیدگی به موضوع را صادر کرد. اما سوال اساسی اینجاست که درمیان همه علت های ذکر شده برای چنین رویدادی مهمترین انگشت اتهام به سوی کسانی است که در هر دو باشگاه از یک طرف و در دستگاه ورزش استان از طرف دیگر وظیفه خطیر و پر اهمیت «اطلاع رسانی» را به دوش می کشیده اند.
بررسی رخدادهای منتج شده به حاشیه های پدید آمده در بازی فینال گونه تراکتور-نفت چنین نشان می دهد که حلقه مفقوده این پدیده شگفت انگیز را باید در عملکرد روابط عمومی باشگاهها و اداره کل ورزش و جوانان استان جستجو کرد؛ آنجا که وظیفه یک روابط عمومی توانمند و موثر در رویدادها، اطلاع رسانی دقیق، صحیح و به موقع با استفاده از ابزارهای مناسب است اما روابط عمومی ها به جای مراجعه به اخبار موثق، خبرهای بی اساس را مایهی اطلاع رسانی خود به کادر فنی می کنند و حتی پا را فراتر نهاده و از تریبون ورزشگاه طرفداران پرشور را برای یک جشن قهرمانی خوب دعوت به آرامش می کنند!
با نگاهی به رویداد اخیر می توان چنین برداشت کرد که مسئولان روابط عمومی باشگاه ها و اداره ورزش استان نه تنها به وظایفشان به خوبی عمل نکرده اند بلکه خود حلقه شکل گیری بسیاری از وقایع پس از اعمال خود هستند.
روابط عمومی و مدیر رسانه ای باشگاه تراکتور سازی به جای انجام وظیفه، به حواشی موضوع پرداخته و خود از اخراجیهای بازی از روی نیمکت لقب می گیرد و حاشیه ساز می شود و دقیقا جای خالی او در مسائل به وضوح قابل لمس است و به جای مدیریت بحران به شکل گیری بحران کمک می کند. رئیس روابط عمومی اداره کل ورزش و جوانان استان به جای دریافت اطلاعات صحیح و انعکاس آن به مسئولین باشگاه و نیمکت تیم تبریزی، خود آتش بیار معرکه شده و نتیجه بازی شهر اصفهان را به اشتباه و به استناد منابع ناموثق نتیجه واقعی تصور کرده و با اتکا به این نتیجه ناموثق پشت میکروفن ورزشگاه پر از تماشاگر همچون دیگ جوشان رفته و شخصا تماشاگران را به برگزاری مراسم اهدای جوایز دعوت می کند و تماشاگران را بر همین استناد تحریک و کادر فنی تیم را به اشتباه می اندازد تا جایی که تیم از یک دقیقه فرصت باقیمانده برای جبران نتیجه صرف نظر می کند؛ حال این که واقعیت و نتیجه چیز دیگری است. بر همین اساس می توان نتیجه گرفت که اگر این «ارتباط گران» به خوبی به وظایف خود عمل می کردند شاید امروز مردم داغدار تبریز به جای آه و حسرت از دست رفتن جام، آن را در آغوش می کشیدند و مردم آذربایجان یک نشان دیگر به افتخارات خود می افزودند. البته در این رهگذر نکاتی نیز درخصوص نحوه مدیریت بازی از سوی داور وجود دارد که باید اظهار نظر پیرامون آن را به اهل فن سپرد.
اما درد آور تر از این وقایع تاسف بار که ارتباطگران ضعیف به شکلی ناخواسته آن را سامان دادند، شادی های کوتاهی بود که در دقایق پایانی بازیکنان و تماشاگران به آن پرداختند و این شادیهای کوتاه برای دقایقی خوراک لازم برای سودجویان حاضر در شبکه های اجتماعی را فراهم کرد.
گذشته از همه اینها چنین می توان نتیجه گرفت که درست مانند زمانی که یک تاکتیک و استراتژی خوب و به هنگام از سوی متولیان ارتباطات و روابط عمومی می تواند نجات بخش باشد، یک اشتباه کوچک در زمانی حساس می تواند جمع بی شماری از مردم را در غمی فرو ببرد. این قدرت روابط عمومی است که مانند تیغ دو دم عمل می کند؛ حرکت درست آن شادی آفرین و اشتباه آن جبران ناپذیر است.
|