شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)-«گلوریا امرسون Gloria Emerson» خبرنگار قدیمی روزنامه های آمریکا و عمدتا نیویورک تایمز که روش تازه ای در گرفتن و نوشتن خبر بکار برده بود و در این زمینه به شهرت رسیده بود 5 آگوست 2004 در آپارتمان خود در محله منهتن شهر نیویورک «مرده» یافت شد و گفته شده بود که یکی ـ دو روز پیش از آن فوت شده بود. گلوریا متولد سال 1929 چندی بود که به بیماری پارکینسونز (لقوه) مبتلا بود و نگران پیشرفت این بیماری در خود بود. دکتر برادنی پزشگ گلوریا احتمال داده بود که ممکن است خودکشی کرده باشد و گفته بود که گلوریا از بابت این بیماری و این که با تشدید تدریجی لرزش اعضای بدن، سرانجام نتواند به کار نوشتن ادامه دهد سخت نگران و افسرده بود. [بعدا خودکشی کردن گلوریا تایید شد]. او 75 ساله بود.
گلوریا حتی برای پوشش خبری جنگها و اغتشاشها، روش ابتکاری خودرا که اجتناب از اتکاء به گزارشها و اظهارات مقامهای رسمی بود بکار می بُرد و با سربازان و مردمی که زیر آتش قرار می گرفتند به گفت و شنود می نشست تا فرماندهان و مقامات، و نیز با مردمی که به دور از جبهه بودند و تنها از طریق اخبار رسانه ها از آن اطلاع داشتند مصاحبه می کرد و احساس و نظرشان را می پرسید. عقیده و نظر نظامیان قدیمی، سیاسیون بازنشسته، مورخان، جامعه شناسان و اقتصاددانان را هم جمع آوری می کرد و بر آنها می افزود، و به این ترتیب گزارشهایش جامع، مهم و خواندنی و برای آیندگان سند بوده است. وی جنگ ویتنام، انقلاب استقلال الجزایر، جنگ داخلی نیجریه (بیافرا)، درگیری ها در فلسطین و زد و خوردهای ایرلند شمالی را پوشش خبری داده بود.
در دهه های اخیر، گلوریا بمانند هرخبرنگار قدیمی دیگر، مقاله نگار و کتاب نویس شده بود. گلوریا جنگ را، اگر دفاعی نباشد، یک ضعف بزرگ انسانی و عملی غیر آدمی تصویر کرده و نوشته است که جنگ مسیر زندگی مردمی را که در ایجاد آن سهیم نبوده اند و به ویژه کودکان دگرگون می سازد. وی از رنجهای توده ها و در بدری های ناشی از جنگها سخن ها گفته است. گلوریا از گروه کوچکی که از پرتو جنگها، اغتشاشها و دگرگونی های غیر مترقبه به ثروت و نوا می رسند به عنوان «زالو» ها نام برده است که کرکس وار عمل می کنند. کتاب های معروف او عبارتند از: «برندگان و بازندگان»، «برخی مردان آمریکا»، «جنگ داخلی نیجریه: برادرکشی به خاطر دلارهای نفتی» و «غزه» و .... وی به خاطر کتابهایش برنده جوائز متعدد ازجمله جایزه جورج پولک و جایزه ماترکس شد.
گلوریا در زمینه تجربه خود از تماس با مردم و شنیدن غم و شادی و آرزوهایشان، کتاب داستان (ناول) هم نوشته است زیرا که به زعم او برخی مطالب را در قالب داستان آسانتر می توان بیان کرد و داستان که شیوا، دلپذیر و ساده نوشته می شود، بردل و مغز ـ هردو ـ می نشیند حال آنکه محتوای تالیفات غیر داستانی عمدتا در ذهن قرار می گیرند. داستان «گرام گرین دوست داشتنی» بانو گلوریا از پرفروشترین داستانهای زمان خود بود.
کتابهای غیر داستانی گلوریا نیز درباره مشکلات انسانهاست که نتیجه تجربه و یافته های او از خبرنگاری بوده است.
عشق گلوریا به نوشتن و حرفه «خبر» باعث شکست او در دو ازدواجش شده بود. وی گفته است که یک فرد نمی تواند در «آن واحد» دو عشق و دو زندگانی داشته باشد. وجود او که در آن عشق به تحقیق و نوشتن و زندگی در محیط روزنامه موج می زد، این زندگی (نوشتن) را بر شوه داری و پرداختن به امور خانه مقدم داشت و وی را همچون مغناطیس به آن سوی کشاند و ....
گلوریا در سالهای آخر عمر یک آرزو داشت و آن تجلیل پس از مرگ بود، و با این انگیزه، خبر درگذشت و تدفین و خلاصه ای از کارها و آرزوهایش را شخصا نوشته و هر نسخه از آن را به یک همکارش سپرده بود تا پس از درگذشت به رسانه ها بدهند. او برای آسان کردن کار سردبیران، به هر یک از گزارش های مرگ خود، یک عکس اضافه کرده بود و این عکسها از کارهایش در صحنه گرفته شده بود؛ ازجمله دو عکسی که در زیر این مطلب آمده که یکی از آنها اورا در سال 1971 در دانانگ ویتنام در حال مصاحبه با یک نظامی آمریکایی وابسته به هنگ پیاده نشان می دهد که خودرا برای انتقال به رزمگاه آماده می کند و دیگری مصاحبه با یک نظامی ویتنام جنوبی برای کسب اطلاع از وضعیت است.
گلوریا به عنوان اندرز به روزنامه نگاران جوان یک وصیتنامه برجای گذارده که مردم را فراموش نکنند. وی در این وصیتنامه چنین آورده است: خبرهای رسمی و اظهارات مقامات را با تردید بنگرید و تا درستی آنها برایتان ثابت نشود به سردبیر برای انتشار ندهید و اگر اجبار در کار است از افعال «ادعا کرد»، و عبارت «آن چه را که او گفت» و نظایر آن استفاده کنید و نظر خودرا در این زمینه در مقاله ای در صفحه مقالات چاپ و قضیه را هم تا به آخر دنبال کنید که «صدا» خاموش نشود و مقام مورد بحث احساس پیروزی نکند. روزنامه نگار برای تحمیق جامعه قلم به دست نمی گیرد و نباید ابزار فریب و یا ارعاب مردم قرار گیرد که برای آن پای به این حرفه نگذارده است.
گلوریا در پایان وصیتنامه اش آرزو کرده است که رسانه ها به عنوان عامل پیشرفت انسان به اوج کمال برسند و هرگز وظیفه روشنگری خودرا از نظر دور ندارند که اگر تنها امید مردم نباشد؛ بزرگترین یار و یاور مردم، آنان که ضعیفترند بشمار آیند.
|