بررسي ميزان گرايش و تمايل سازمان به فعاليت هاي بازاريابي (مطالعه موردي: شعب بانك كشاورزي تهران)
نويسنده :
مهدي حيدري
دانشجوي كارشناسي ارشد مديريت بازرگاني گرايش بازاريابي
hasti_heidari5@yahoo.com
پيام نور واحد غرب تهران
شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- يكي از نيازهاي ضروري مديران سازمان ها ، درك و توسعه ي برنامه هاي بازاريابي براي محصولات و خدماتشان است. يكي از دلايل عمده ي شكست سازمان ها نداشتن برنامه اي مدون و چشم انداز نسبت به آينده و بازر و محيط رقابتي مي باشد. براي رسيدن به موفقيت و اهداف سازمان علاوه بر عوامل بيروني كه شامل محيط بيروني، برنامه بازاريابي، رقباء بايد به عوامل دروني نيز توجه نمود. مهمترين عوامل دروني هر سازمان كه مي تواند نقطه قوت هر سازماني در نظر گرفته شود منابع انساني آن سازمان مي باشد. سازمان ها براي رسيدن به اهداف خود با توانمند سازي كاركنان خود مي توانند يك مزيت رقابتي ايجاد كنند. امروزه توانمند سازي به عنوان يكي از ابزارهاي سودمندارتقاءكيفي كاركنان وافزايش اثربخشي سازماني تلقي مي گردد.به منظوركسب موفقيت در محيط در حال تغيير كسب و كار امروزي،سازمانها به دانش، نظرات،انرژي وخلاقيت كليه كاركنان، اعم ازكاركنان خط مقدم تامديران سطح بالا،نيازمندند.جهت تحقق اين امر، سازمانها از طريق توانمندسازي كاركنان مربوطه به منظور تشويق آنان به ابتكار عمل بدون اعمال فشار، ارج نهادن به منافع جمعي سازمان باكمترين نظارت وانجام وظيفه به عنوان مالكان سازمان،اقدام مي نمايند.توانمند سازي،كاركنان را قاد ر ميسازد تا در مواجهه با مشكلات و تهديده ا،ازمقاومت وانعطاف پذيري بيشتري برخوردار باشند.
واژگان كليدي : توانمندسازي، بهره وري، ايجاد تحول درسازمان، امنيت شغلي، تاثير فناوري بر محيط هاي كاري، انعطاف پذيري سازمان ها، انتظارات مشتريان ، قوانين ومقررارت دولتي، فعاليت هاي بازاريابي
مقدمه:
باتوجه به دگرگوني هاي سريع وپرشتاب دانش ومعلومات بشري،همه چيز به شدت درحال تغييروتحول است.سازمان ها به عنوان يك سيستم بازبا محيط در تعامل مي باشندوبراي تداوم حيات نيازمند پاسخگوئي به تغييرات محيطي هستند .از آنجا كه منابع انساني مهمترين عامل ومحور سازمان ها محسوب مي شوند،تجهيزوآماده سازي منابع مزبور براي مواجهه باتغييرات، ازاهميت ويژه بر خوردار (جعفر زاده 1386). تاريخچه اولين تعريف از اصطلاح توانمند سازي به سال 1788 بر مي گردد ك ه در آن توانمند سازي را به عنوان تفويض اختيار در نقش سازماني خود مي دانستند كه اين اختيار بايستي به فرد اعطا يا در نقش سازماني او ديده شود. اين توانمند سازي به معني اشتياق فرد براي مسئوليت واژه اي بود كه براي اولين بار به طور رسمي به معني پاسخگويي تفسير شد.گروف درسال 1971 به تعاريف رايج فرهنگ لغت از توانمند سازي اشاره مي كند كه شامل تفويض قدرت قانوني ،تفويض اختيار،واگذاري ماموريت و قدرت بخشي است.