شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- اسماعيلي، پرويز - سال 2009 و در اولين المپيك رسانه اي جهان در پكن، مقاله اي در باره تهديدها و فرصت هاي فناوري هاي نوين ارتباطي داشتم. حرف من آنجا اين بود كه ويژگيِ ذاتي اين عصر، «همزاد بودن تهديد و فرصت» است. يعني به همان ميزاني كه شما از فرصت هاي اين فضا استفاده كنيد، از تهديدهايش كم خواهد شد. و اگر فرصت هاي مثبت و ذاتي اش را ناديده بگيريد، تهديدهاي آن فزاينده است و شما را فرسوده و منفعل مي كند.
به نظر من، اين موضوع مي تواند مورد بحث بيشتر كارشناسان و صاحبنظران رسانه اي قرار گيرد تا سياستگزاري هاي كارامدي در اين زمينه اتخاذ شود.
بگذريم. برشي از يك برنامه خبري شبكه عربي زبان شبكه ماهواره ايِ «روسيا اليوم» (متعلق به دولت روسيه) توجهم را جلب كرد. در اين ويدئو دقت كنيد. دست اندركاران اين رسانه پا را از «استوديوي مجازي» فراتر گذاشته اند. با تروكاژهاي انيميشني و شبيه سازهاي نرم افزاري، براي روايت صحنه، «واقعيت مجازي» را بازسازي كرده اند. چه بسا هدف آنها جذابيت بيشتر برنامه براي مخاطب و درك بهتر او از «حقيقتِ رويداد» بوده است. اما آيا نتيجه نيز چنين است؟
براي پاسخ به اين سوال بايد بيشتر فكر كنيم. دامنۀ تاثيرگذاريِ تحولات تكنولوژيكي در تمام زواياي زندگي انسانها و بخصوص ابعاد فرهنگي و اجتماعي زيست بوم ها خيره كننده است. گريزي هم از آن نيست. گو اينكه فناوري موجي است كه بايد در جغرافياي بومي كنترل و با هدفِ حداكثري كردنِ فرصت هايش مديريت شود. سد بستن آن را مهار نمي كند، فقط تهديدهايش را ذخيره مي كند!
اگر بپذيريم كه ابزارهاي نوينِ ارتباطاتي، تاثيرگذارترين فناوري در تعيين استراتژي هاي جديد براي حاكميت ها و نيز تغيير در سبك زندگي ملت ها است؛ گويا ما روزنامه نگاران بيشتر از همه بايد نگران شويم و از خود بپرسيم آيا تكنولوژي، روزنامه نگاري را خواهد خورد؟ ديدن توليداتي مثل اين ويدئويِ خبري در شبكه روسيا اليوم، نشان مي دهد كه تهديدهاي فناوري هايِ نوين براي روزنامه نگاري (و طبعا خبرنگاري) كمتر از فرصت هاي آن نيست.
درست كه با دسترسي شهروندان به ابزارهاي ثبت و انتقال اطلاعات نظير دوربين هاي تلفن همراه و ارتباطاتي شبكه اي، «مجاورتِ» آنها با رويدادها كمك بزرگي به شفافيت و سرعت اطلاع رساني مي كند؛ اما اين شهروندان هرگز از مهارت هاي خبريِ يك خبرنگار برخوردار نيستند. شايد مديران رسانه اي بخواهند براي پوشش بيشتر رويدادها و البته پرداختِ كمتر به خبرنگارانِ حرفه اي، به پديده هايي چون «شهروند خبرنگاران» و يا توليداتِ «شبه خبر»ي كه رايگان و به وفور در شبكه هاي مجازي يافت مي شود بسنده كنند. اگر اينگونه شود، بدليل نزولِ كيفي در گزارشها و ارائه اطلاعاتي كه از حيث عناصر خبري نظير زمان و مكان رويداد و اصلِ اعتبار منبع بشدت غير قابل اعتمادند؛ جايگاه رسانه اي خود نزد مخاطب را از دست خواهند داد. براي رهايي از اين تهديد، بايد مكانيزم هاي تازه اي در چرخه توليد خبر ايجاد شود. از جمله؛ داده (Data) هايِ خام شهروندان و «شبه خبر» هاي موجود در شبكه هاي مجازي ابتدا بايد توسط خبرنگاران حرفه اي اعتبار سنجي شده و بعد در قالب هاي كيفي و حرفه اي به «اطلاعات» (Information) و نهايتا خبر (News) تبديل شوند.
مثال ديگر. سالهاست كه استفادۀ از «استوديوي مجازي» رسانه هاي ديداري را قادر ساخته تا پشتِ سر خبرنگار يا مصاحبه شونده، تصاوير آرشيوي و يا حتي زندۀ اماكن ديگر را «كلاژ» كنند. مثلا گوينده در استوديويي در مسكو است، حال آنكه مخاطب با توجه به تصويرِ پشت صحنه، گمان مي برد كه از درونِ معركه اي در بغداد يا پاريس گزارش مي كند و سخن مي گويد! حداقل اين است كه حقوق مخاطب و اخلاق حرفه اي حكم مي كند به مخاطب اطلاع رساني شود كه گوينده خبر در محل رويداد نيست. چنانچه در برخي شبكه هاي حرفه اي دنيا مي بينيم كه زير تصوير گوينده واژه «استوديو» و بالاي تصويرِ دومي كه از طريق «استوديوي مجازي» پخش مي شود، واژه «زنده» يا «آرشيو» را به همراه محل رويداد ذكر مي كنند. مديرانِ رسانه هاي ديداري بايد ساختار برنامه هاي خبريِ خود را به نحوي بازبيني كنند كه اخلاق رسانه اي، حقوق مخاطب و جذابيت هاي حرفه اي را با هم تامين كند.
به ظاهر و در حرفه اي ترين نمونه؛ رسانه هاي ايالات متحده با هماهنگي پنتاگون در جنگ عليه رژيم صدام به دوربين هاي نصب شده بر كلاه سربازان آمريكايي وصل شده بودند. سرباز در ميدان مي دويد و گزارشگر فاكس نيوز صحنه را بر اساس دستورالعمل هاي رسانه اي روايت مي كرد. سرباز جايي مي رفت و راوي طوري گزارش مي كرد كه قبلا در سناريوي خاصي تدوين شده بود. نمونه اي آمريكايي از اطلاع رسانيِ بحران.
و اما بسته خبري روسيا اليوم. اقدام اين شبكه (كه در برخي شبكه هاي ديگر هم ديده مي شود) پا را فراتر از استوديوي مجازي گذاشته و «واقعيتِ مجازي» را نه با دوربينِ دوم، كه با استفاده از تكنيك هاي نرم افزاري و انيميشن بازسازي كرده است. اينجا مخاطب قطعا مجازي بودن تصاوير دوم را متوجه مي شود اما اين تصاوير هرگز جايگزين «حقيقتِ رويداد» نيست. به عبارتي جذابيت، حقيقت نمي سازد و اقناع نمي كند. چه بسا افراط در اينگونه گزارشهاي خبري از اهميت رويدادها و اعتبار رسانه ها نزد مخاطب بكاهند. و باز چه بسا اين تكنولوزي سبب شود تا مديران رسانه اي به بهانۀ كم كردن هزينه ها و يا ريسكي كه حضور خبرنگاران در صحنه رويداد دارد، «واقعيت مجازي» را به «حقيقت» ترجيح دهند. اينجا نيز مديران رسانه هاي ديداري بايد مكانيزم هاي توليد خبر را بازبيني نمايند.
به ويدئوي پيوست دقت كنيد. من فقط طرح نگراني كردم تا فضاي گفتگو و مشاركتِ فعالانِ حوزه ارتباطات باز شود. بلكه بيشتر فكر كنيم و از خود بپرسيم كه «آيا تكنولوژي، روزنامه نگاري را خواهد خورد؟»