شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : بازداشت خسروپرويز و آغاز پايان امپراتوري توانمند ايرانيان
سه شنبه، 10 دی 1392 - 22:10 کد خبر:8259
شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)، نوشيروان كيهاني زاده- 31 دسامبر سال 627 ميلادي خسروپرويز (خسرو دوم) شاه وقت ايرانيان از دودمان ساساني كه به خاطر اطفاء حس جاه طلبي خود و رسانيدن مرزهاي ايران به روزگار داريوش بزرگ دست به جنگهاي غير ضروري ازجمله تصرف مصر و محاصره قسطنطنيه و تصرف همه آسياي غربي زده بود

بازداشت خسروپرويز و آغاز پايان امپراتوري توانمند ايرانيان - نگاهي به تغيير نظام جهان در نيمه قرن هفتم

 

شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)،  نوشيروان كيهاني زاده- 31 دسامبر سال 627 ميلادي خسروپرويز (خسرو دوم) شاه وقت ايرانيان از دودمان ساساني كه به خاطر اطفاء حس جاه طلبي خود و رسانيدن مرزهاي ايران به روزگار داريوش بزرگ دست به جنگهاي غير ضروري ازجمله تصرف مصر و محاصره قسطنطنيه و تصرف همه آسياي غربي زده بود و صليبي را كه مسيح به آن مصلوب شده بود به تيسفون آورده بود و ارتش را فرسوده و مردم را زير بار مالياتهاي سنگين قرار داده بود در كاخ تيسفون بازداشت شد و اين اقدام كه به خواست ژنرالهاي ايران و تصويب شيرويه (قباد دوم) پسر او صورت گرفت آغاز پايان امپراتوري توانمند ايرانيان در عهد باستان بشمار مي رود. ايرانيان بعدا در قرون وسطا و جديد چند امپراتوري ديگر تشكيل دادند.


خسروپرويز پس از ناموفق بودن تعرض نهم دسامبر سال 627 نظاميان ايران به سپاه روم بفرماندهي هراكليوس امپراتور روم شرقي در نبرد نينوا روحيه خودرا ازدست داد و برغم اصرار ژنرالهاي ارتش كه ناموفق بودن در يك تعرض محدود، شكست كامل نيست دستور عقب نشيني داد و خود، به حالت فرار به دستگرد (120 كيلومتري تيسفون) و سپس به تيسفون بازگشت و براي فراموش كردن غم شكست به شراب و باده گساري پناه برد. وي در اين كار دست به افراط زده بود و خروج شبانه روزي او از حالت طبيعي ژنرالهاي ايران را در برابر دشمن بلاتكليف گذارده بود به گونه اي كه تصميم به بازداشت او و نصب پسرش به پادشاهي گرفتند. خسروپرويز در حال مستي كامل در جلسات نظامي حضور مي يافت و در چنين وضعيتي اتخاد تصميم دشوار بود و نيروهاي هراكليوس به دروازه هاي تيسفون نزديك شده بودند.


بازداشت خسرو پرويز كه 37 سال (از سال 591 تا سال 628 ميلادي) بر ايران سلطنت كرد، مسئله را حل نكرد زيرا مقامات سياسي و بزرگان كشور تا او زنده بود حاضر به پذيرش پسرش شيرويه (قباد دوم) به عنوان شاه نبودند.


پس از چند هفته سرگرداني و بحران، (اواخر فوريه) ناگهان در تيسفون اعلام شد كه خسروپرويز در بازداشتگاه كاخ درگذشته است كه بعدا معلوم شد به اشاره افسران گارد، زندانبان او را كشته بود و قتل او در سال ششم هجرت صورت گرفت و كمتر از 8 سال بعد - در نوامبر سال 636 ميلادي، ايران درقادسبه شكست نظامي خورد و طولي نكشيد كه تيسفون مسخّر شد و با قتل يزدگرد سوم در مرو در سال 651 ميلادي حكومت ساسانيان پس از 427 سال (از 224 تا 651) پايان يافت. در چهارده سال آخر عمر حكومت ساسانيان، قلمرو آنان محدود به ايران خاوري (افغانستان)، منطقه فرارود، مازندران، گيلان و چند نقطه كوهستاني و دورافتاده ديگر بود.


پس از قتل خسروپرويز، پسر او شيرويه كه به نام قباد دوم تاج برسر گذارده بود با هراكليوس آشتي كرد و ضمن قرارداد صلح مورخ سوم آوريل سال 628 ميلادي، ايران از همه متصرفات خسروپرويز از جمله مصر، سوريه و فلسطين صرف نطر كرد و صليب را كه بهانه جنگ بود به روميان پس داد و اين صليب 14 سپتامبر همان سال به فلسطين بازگردانده شد و مسيحيان را شادمان كرد. سلطنت قباد دوم طولي نكشيد و با درگذشت وي پايان يافت و بر بحران سياسي ايران افزود.


حكومت خسرو پرويز از همان آغاز كار با نا آرامي همراه بود؛ بر ضد پدرش كودتا كرده با كمك رومي ها بهرام چوبين بزرگترين و ماهرترين ژنرال ايران پس از «سورنا» را شكست داده و رنجانده بود و ....
در پي قتل خسروپرويز كه از رويدادهاي دگرگون كننده تاريخ جهان است در طول چهار سال و چند ماه ده نفر از اين قرار بر ايران حكومت كردند:


شيرويه كه به قباد دوم تغيير نام داده بود، اردشير سوم، خسرو سوم، جوانشير، پوراندخت، گشتاسب، آذرميدخت، هرمز پنجم، فيروز، خسرو پنجم و آنگاه در سال 632 يزدگرد سوم به سلطنت رسيد كه آخرين شاه دودمان ساساني بود و پس از چند شكست از اعراب در سال 651 در مرو كشته شد. پو راندخت و آذرميدخت دختران خسرو پرويز بودند. پوراندخت 17 ماه سلطنت كرد، ولي دوره سلطنت آذرميدخت بسيار كوتاه بود و هر دو نيز مانند بسياري از اين شاهان چند روزه در جريان مبارزه برسر قدرت و اختلافات خانوادگي (داخل قصري) كشته شدند.


ارتش روم نيز در اين جنگها چنان تضعيف شده بود كه هراكليوس پس از بازگشت به قسطنطنيه پايتخت خود عنوان امپراتوري روم را به پادشاهي بيزانس (بيزانتين شامل يونان، قسمتي از آناتولي، فلسطين، سوريه و نواحي اطراف آن) تبديل كرد و در جنگ سال 636 در يرموك (شام = سوريه) از اعراب مسلمان شكست خورد و سوريه و بعدا فلسطين را از دست داد و به اين صورت سالهاي 736 و 737 را بايد افول هردو امپراتوري و برقراري وضعيت تازه اي در جهان بشمار آورد.