شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : دنيا تيره و تار شد و شهر سياه پوش؛ ميداني؛ آخر آفتاب را به خاك و خون كشيده بودند ...
دوشنبه، 2 دی 1392 - 09:07 کد خبر:8087
دنيا تيره و تار شد و شهر سياه پوش؛ ميداني؛ آخر آفتاب را به خاك و خون كشيده بودند ...


 

 

يك اربعين گذشته و زينب رسيده است

بالاي تربتي كه خودش آرميده است

يا ايها الغريب  سلام اي برادرم

اي يوسفي كه گرگ پيرهنت را دريده است

ازشهر شامِ كينه، رسيده مسافرت

پس حق بده كه چنين داغديده است

احساس ميكنم كه مادرم اينجا نشسته است

در كربلا نسيم مدينه وزيده است

بر نيزه بودي  و به سرم بود سايه ات

با اين حساب كسي زينبت را نديده است

اين گل بنفشه هاي  تن و چهره ي كبود

دارد گواه ، زينبتان داغديده است

توطعم خيزران و سنگ ها و خواهرت

طعم فراق و غربت و غم را چشيده است

آبي به كف گرفته و رو سوي علقمه

با آه مي رود سكينه  و خجلت كشيده است

اين دختر شماست  كه خواستند كنيزيش ....

لكنت گرفته است و صدايش بريده است

نيزه نشين شد حضرت سقا  و اهلبيت

زخم زبان زهر كس و ناكس شنيده است

***

گفتي رقيه ... گفت نمي آيم عمه جان!

در شام ماند و شهر جديد آفريده است

------------------------------------
ياسر مسافر

 

منبع: http://foshtom.persianblog.ir