شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : اين زن با اراده ترين زن ايراني نام گرفته است +عكس
یکشنبه، 21 مهر 1392 - 04:11 کد خبر:5995
شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- سيمين فراهاني مادر سه فرزند است. دختر بزرگش دكتراي علوم سياسي دارد، دختر ديگرش فوق ليسانس ارتباطات است و پسر كوچكش هنوز دانشجوست و ميخواهد تا مدارج بالاي تحصيلي برود. او نه سال پيش اعتيادش را ترك كرده و بعد از پشت سر گذاشتن كلاسهاي مشاوره در دانشگاه شهيدبهشتي و دورههاي كاهش آسيبهاي اجتماعي، در كمپهاي ترك اعتياد خدمت كرده است.
قرار مصاحبه با سيمين را داخل پارك گذاشتيم تا از فضاي سرد و سياهي كه معتادها دارند كمي جدا شويم. به محض ورود به پارك چند پسر جوان كه سيگار به دست به انتهاي پارك ميرفتند، توجه سيمين را جلب كردند. گفتوگو شروع شده بود اما سيمين دلش ميخواست مصاحبه را قطع كند و برود با آنها حرف بزند و راهنماييشان كند؛ همه چيز از همين سيگار شروع ميشود.
زنده باد اين چنين افراد با اراده و شجاع
سيگار بدترين نوع اعتياد است. اگر الان بروم و از اينها بپرسم چرا سيگار ميكشيد؟ چرا اعتياد داريد؟ جواب ميدهند پدر و مادرمان سختگيرند، آزادي نداريم، سرگرمي نداريم و هزارتا بهانه ديگر اما باور كنيد دردشان فقط توقعهاي بيجايي است كه از زندگي دارند. دلشان ميخواهد وقتي چشمشان را سر صبح باز ميكنند، تمام امكانات رفاهي برايشان مهيا باشد و اگر اين اتفاق نيفتد بايد بروند دنبال مواد.
سيمين از وقتي كه مصاحبه را شروع كردهايم، مدام حواسش به دختر كوچك يكي از دوستانش هم است كه همراهش آمده. خودش ميگويد اين همه مراقبت و نگراني، از آثار باقيمانده از بيماري اعتيادش است؛ ميبينيد يك لحظه نميتوانم از اين دختري كه كنارم نشسته چشم بردارم. اين، بهخاطر اعتيادم است. اعتياد نوعي بيتعادلي براي آدم به وجود ميآورد. رفتارهاي افراطي من هنوز بعد از گذشت نه سال پاكي و 12 سال عضويت در برنامه معتادان گمنام، از من جدا نشده است.
سيمين در يك خانواده محدود بزرگ شده. براي همين سرمنشا اعتيادش را هم رفتارهاي افراطي و محدودكننده خانوادهاش ميداند؛ من در يك خانواده خاص بزرگ شدم؛ كنار پدر و مادري كه مدام مرا از ارتباط برقرار كردن با ديگران ميترساندند. من بعد از ازدواج حتي با داشتن فرزند از مادرم ميترسيدم و جرات نميكردم با كسي ارتباط برقرار كنم. همسايههايم را نميشناختم. همين افراط و تفريطها مرا از راه به در كرد. بعد از ازدواج هم با شوهرم كه اعتياد داشت، شروع كرديم به مصرف مواد. تخريب من 12 سال طول كشيد.
شيشه بدقيافه
مواد مصرفي سيمين شيره و ترياك بود. او مواد محرك را تجربه نكرده اما ميگويد: مخدر و محرك هيچ فرقي با هم ندارند. ترياك روي شيره جان آدم و استخوانها تاثير ميگذارد، شيشه و مواد صنعتي روي مغز و روح. با اين مواد جديد يك روز صبح از خواب كه بيدار ميشوي، ميبيني ديوانه شدهاي و مدام توهمات رنگارنگ در سرت ميچرخد و ديگر هر كار كني، نميتواني به زندگي عادي هم سن و سالهاي خودت برگردي.
او حدود 12 سال قبل تصميم گرفت براي اولين بار در زندگياش مواد مخدر را كنار بگذارد: از ترس قانون بود كه اولين بار خواستم ترك كنم. سال 76 بود. ماموران آمده بودند همسرم را به جرم نگهداري و فروش مواد مخدر دستگير كنند. من آن زمان فقط يك مصرف كننده بودم؛ به همين دليل سه روز در اسلامشهر بازداشت شدم. بعد از آزادي ، با جلسات 12قدمي آشنا شدم.
فكرهاي هيچ چيز
زماني كه سيمين از بازداشتگاه آزاد شد، خبري را در روزنامه درباره اين كلاسها و جلسات خواند.
اما آن زمان شرايط ترك مثل الان نبود. تا چند سال قبل معتاد مجرم بود و كسي به او براي ترك كمك نميكرد؛ براي همين ترك كردن پر از درد و پنهانكاري بود؛ در انزواي كامل مشغول مصرف مواد بودم. با كسي رفت و آمد نميكردم چون فقط در خانه خودم ميتوانستم مواد را راحت و بيدردسر مصرف كنم.
كارم بهجايي رسيده بود كه سه - چهار ساعت سرم را ميگرفتم پايين و فكر ميكردم. ميدانيد به چه چيزي؟ به هيچ چيز. اين حالت فقط افسردگي و احساس از دست رفتن و از دست دادن و بيهودگي بود. بعد از خواندن آن خبر، در خانه درد كشيدم و دوران ترك فيزيكي را گذراندم، بعد هم به جلسات وصل شدم؛ جلساتي كه رفتن به آنها برايم به شدت سخت بود. من تنها زني بودم كه بين آن همه مرد رفت و آمد ميكردم و از اين حالت معذب بودم اما پاكيام را دوست داشتم و دلم ميخواست كلاسهايم را ادامه بدهم.
اولين زني كه در ايران به روش 12 قدمي اعتيادش را ترك كرده است، ميگويد همه انسانها به يكسري چيزها وابستگي دارند كه از همان رفتارهاي معتادگونهشان نشات ميگيرد؛ پدر و مادر من در تمام عمرشان يك سيگار هم دست نگرفتهاند اما آنها به رفتارهاي پر از افراط و تفريط اعتياد داشتند و اين اعتيادشان روي من تاثير گذاشت. خودم فكر ميكنم ريشه اعتياد من رفتارهاي معتادگونه آنها در زمان كودكي است. من و چند تا از برادرهايم به خاطرهمين كارهاي بيمنطقي كه پدر و مادرم انجام دادند و شرايطي كه در آن قرار گرفتيم، معتاد شديم.
صياد در دام
هر معتادي كه ترك ميكند، ممكن است به هر دليلي لغزش كند و دوباره به سمت مواد برود. سيمين هم بعد از سه سال و شش ماه كه از پاكياش گذشت، تصميم گرفت همسرش را از شر اعتياد خلاص كند. شوهر اما به برنامه 12قدمي او نيامد و سيمين با يك لحظه غفلت به دام او افتاد: سه سال از پاكيام گذشته بود اما هنوز با شوهر مصرفكنندهام زندگي ميكردم. من و او زندگيمان را دوست داشتيم و دلمان نميخواست از همديگر جدا شويم. يك روز كه همسرم در حال مصرف بود، از من خواست درباره قدمهاي دوازدهگانهمان توضيح دهم.
سيمين بعد از اينكه شنيد همسرش ميخواهد اعتيادش را كنار بگذارد،بدون در نظر گرفتن شرايط او كه مشغول مصرف مواد بود،با شور و شوق به سراغ او رفت؛ بعد از شنيدن حرفش آنقدر خوشحال شدم كه شرايط خودم و امكان وسوسه شدن را در نظر نگرفتم و شروع كردم به توضيح دادن قدمها. مدتي گذشت و احساس كردم پلكهايم ورم كرده و سنگين شده.
مدام پشت هم سيگار ميكشيدم. حالت نشئگي داشتم. صبح با بچهها تماس گرفتم و از حال و روزم حرف زدم. همه ميگفتند همسرت بدون اينكه متوجه شوي، مواد مخدر به تو داده. او بعدها اعتراف كرد در چايي من ترياك انداخته بوده. تجربه خوبي بود كه باعث شد بعد از آن اتفاق از همسرم جدا شوم و با فرزندانم زندگي جديدي را شروع كنم.
به بوي كباب ميآيند
دليل اعتياد زنها به مواد مخدر را يك زن بهتر ميتواند درك كند. سيمين شرايط خودش را با زنهاي معتاد امروزي زمين تا آسمان متفاوت ميداند؛ سن و سال زيادي نداشتم كه ازدواج كردم. هر وقت برايم مهمان ميآمد يا از كار خانه خسته ميشدم ميرفتم پاي بساط و چند تا دود ميگرفتم اما زنها ودخترهاي امروزي كه متاسفانه تعدادشان بسيار زياد است هر وقت ميخواهند احساس لذت كنند ميروند سمت مواد مخدر و معتاد ميشوند.
من سالهاي زيادي را در كمپهاي زنانه شهرهاي مختلف خدمت كردهام. پاي درد دل خيليها نشستهام. باور كنيد خيلي از آنها فقط دنبال لذت هستند اما نميدانند چيزي كه در مواد است ذلت است نه لذت. من از دختر دو سالهاي كه به كمپ قم براي ترك اعتياد آمده بود ديدهام تا زنهاي 70-60 ساله. آنها به اين دليل معتاد ميشوند كه تربيت خانوادگي خوبي ندارند.
سيمين حالا در خانواده خودش جايگاه خوبي دارد و ميتواند بدون جنگ و دعوا با بچههايش حرف بزند؛ زمان مصرف مدام با نزديكانم بحث و دعوا داشتم. هميشه امري صحبت ميكردم. براي همه جا يك قانون داشتم و فكر ميكردم رفتار و قانوني كه من ميشناسم درست است. نميدانستم بايد خيلي چيزها را تفكيك كرد. امروز ترس دارم از اينكه به كسي آسيب برسانم. مراقبم تا به خودم آسيب نرسانم چون من سخت ميتوانم حال خودم را خوب كنم.
امروز با بچههايم آرام صحبت ميكنم و ميدانم با داماد و عروسم بايد چه رفتاري داشته باشم. به آنها پيشنهاد ميدهم و ديگر خبري از امر و نهي نيست.سيمين با گذشت اين همه سال ترك مواد مخدر و فاصله گرفتن از روزهاي اعتياد ديگر با وسوسه كنار آمده؛ اين روزها ديگر از وسوسه به آن شكلي كه سالهاي اول سراغم ميآمد خبري نيست. الان ميدانم كه بايد در مقابل وسوسهام چهكار كنم. امروز با آموزشهايي كه ديدهام جعبه ابزاري دارم كه در آن دنبال ابزار مقابله ميگردم و جلوي وسوسهام را ميگيرم.
اگرچه حالا نگاه جامعه ما به اعتياد بهتر از قبل شده اما هنوز وقتي ميفهمند زني اعتياد داشته يك طور ديگر دربارهاش حرف ميزنند؛ از مردم ميخواهم نگاهشان را به زنهاي معتاد عوض كنند. آنها بعد از مدتها، زندگيشان را سر و سامان دادهاند و ميخواهند زندگي تازهاي را شروع كنند. اگر قبلا هم دنبال اعتياد رفتهاند بهخاطر بيماري فعالشان بوده. ما بايد در هر جايگاهي هستيم به ديگران فرصت زندگي كردن بدهيم. شايد روزي خودمان به جايگاهي برسيم كه براي بهتر زندگي كردن دنبال فرصت باشيم.
گاهي اوقات اگر بخواهي يك معتاد را نصيحت كني ممكن است رفتار خوبي از خودش نشان ندهد و ماجرا حتي تا مرز درگيري هم پيش برود.اما سيمين كه سالها راهنماي معتادان بوده است ميگويد از اين چيزها نميترسد؛ تا جايي كه بتوانم به معتادها پيام ميدهم بدون هيچ ترسي. من معتاد را نه خلافكار ميدانم و نه مجرم. هيچ ترسي هم ندارم. ميروم، پيام ميدهم و براي تمامشان هم دعا ميكنم.
سيمين امروز ديگر به قول خودش دنبال لوس بازي نيست و از مصاحبه و انداختن عكس نميترسد؛ از مصاحبه ترسي ندارم. حتي اگر بتوانم به دو تا زن مثل خودم پيام ترك اعتياد را برسانم و جرقهاي در ذهنشان بزنم ارزشش را دارد.