شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- جرأت كنفرانس دادن را ندارم ؛ احساس مىكنم آنگونه كه بايد بر سخن گفتن مسلط نيستم و نمىتوانم آنچه را كه مىدانم بر زبان آورم. در ضمن اگر كسى هنگام سخن گفتن انتقاد كرد، چگونه بايد برخورد كنيم؟ لطفاً راهنمايىام كنيد.
من پاسخ بهتري دارم !
پيوند هميشگي پاسخ يكى از علل نداشتن جرأت براى ارائه كنفرانس يا سخنرانى، نداشتن اعتماد به نفس كافى است. اگر بتوانيد قبل از شروع كار، اراده و اعتماد به نفس خود را تقويت كنيد و به خود تلقين كنيد كه قادر بر انجام اين كار هستيد، مشكل شما تا حد زيادى حل مىشود. علاوه بر اين، در اينجا به بعضى از راهكارهايى ديگر براى برطرف شدن اين مشكل اشاره مىشود. اما قبل از آن توجه به مقدمهاى در اين باره بايسته است:
اضطراب و ترس از شركت در برنامههاى جمعى، علل زيادى دارد. يكى از آنها داشتن افكار منفى است و چون زير بناى احساسات انسان افكار او است، اگر اين افكار منفى باشد، احساسات او نيز منفى و تخريب گر خواهد بود. اگر بتوانيد افكار منفى را تبديل به افكار مثبت كنيد، ترس شما از بين مىرود.
چند نمونه از افكار منفى كه منجر به ترس از سخن گفتن در حضور جمع مىشود عبارت است از:
«اگر من صحبت كنم، مىترسم عصبى و مضطرب شوم و نتوانم نظراتم را به روشنى بيان كنم»؛ «من نبايد مضطرب شوم»، «اگر نتوانم درست صحبت كنم، همه مرا مورد تمسخر قرار مىدهند»؛ «اين اتفاق نشان مىدهد من آدم بىعرضه و حقيرى هستم» و... .
اگر شما بتوانيد اين افكار منفى را تبديل به افكار مثبت كنيد، يقيناً مشكلتان حل خواهد شد؛ يعنى، به جاى اينها اين گونه فكر كنيد: «اگر من صحبت كنم ممكن است ابتدا عصبى و مضطرب شوم، اما اين طبيعى است، وقتى شروع كردم، آرامش بيشترى پيدا مىكنم. من بزرگترين جلسه گردان و سخنران دنيا نيستم، اما مىتوانم نقطه نظرهايم را ارائه دهم». «هيجان داشتن اشكال ندارد؛ همه ما در اين موقع چنين احساسى پيدا مىكنيم».
اينكه چرا بايد اين طور فكر كنيم، به اين دليل است كه ما اگر در مقابل اضطراب خود مقاومت كنيم، وضع بدتر مىشود. پس بايد آن را بپذيريم؛ ولى بزرگ نمايى نكنيم.
در مورد اين فكر منفى - كه ممكن است شما را مسخره كنند - به خود بگوييد: «لازم نيست همه مردم دنيا مرا قبول داشته باشند، زيرا من هرگز انسان كاملى نيستم؛ پس طبيعى است كه مورد تمسخر عدهاى باشم».
در مورد اين فكر منفى - كه آدم بىعرضه و حقيرى هستيد - به خود بگوييد: «هيچ رابطهاى بين خوب حرف زدن در جمع و اينكه من يك انسان حقير و بىارزش و بىعرضه باشم، وجود ندارد. اين فرض غلط است كه اگر عدهاى مرا قبول ندارند و حقير مىپندارند؛ همه مردم مرا حقير بپندارند و هيچ كس مرا دوست نداشته باشد».
بنابراين ما مىتوانيم با اصلاح افكار منفى خود، بسيارى از احساسات نادرستمان را - كه برخاسته از اين افكار منفى است - از بين ببريم.
حال با توجه به اين مقدمه، نكات زير - براى تقويت روحيهتان به هنگام حضور در جمع دوستان و آشنايان يا براى ارائه كنفرانس - پيشنهاد مىشود:
هنگام برخورد با كسى كه از شما انتقاد مىكند، بهترين و مناسبترين شيوه را انتخاب كنيد و كارى كنيد كه انتقاد او از حالت خصمانه، به حالتى دوستانه تبديل شود. شما با اين كار، هم انتقاد او را سازنده مىكنيد هم او را خلع سلاح مىنماييد و از اضطراب خود نيز مىكاهيد.
براى اين كار لازم است هيچ عكسالعمل متضاد و پرخاشگرانهاى بروز ندهيد و اگر انتقادهاى او، داراى نكته مثبتى است، آن را بپذيريد.
در اينجا با چند مثال مطلب را بيشتر توضيح مى دهيم:
فرض كنيد سر قرار حاضر نشديد، دوستتان در مقام انتقاد از شما مىگويد: «هميشه دير مىكنى. از انتظار كشيدن خسته شدهام»؛ شما در پاسخ بگوييد: «بله حقيقت دارد. دير كردم و حق دارى عصبانى شوى». با اين پاسخ، هم دوستتان احساس مىكند كسى به حرفش گوش داده و مورد احترام قرار گرفته است و هم از شدت ناراحتى او كاسته مىشود. اما اگر حالت تدافعى بگيريد و عذر و بهانه بياوريد، او را عصبانى تر مى كنيد.
مثال ديگر:
براى تهيه يك گزارش يا مقاله، زحمت زيادى كشيدهايد؛ ولى استاد يا همكلاسىتان، به شما مىگويد: «گزارش (يا مقاله) بسيار بدى نوشتهاى؛ حواست كجا بود؟! آيا هنگام نوشتن خيالاتى شده بودى؟» شما مىتوانيد بگوييد: «مثل اينكه نكته مهمى را فراموش كردهام. البته وقت زيادى صرف تهيه اين گزارش كردهام. ممكن است نظر خود را بيشتر توضيح دهيد؟» اين طرز برخورد، از شدت عصبانيت استادتان مىكاهد و به احتمال زياد، بهتر با شما گفت و گو مىكند و راهنمايى مفيدترى به شما ارائه مىدهد.
مثال ديگر:
فرض كنيد لباس تازهاى خريدهايد و همه از آن تعريف مىكنند؛ ولى در اين ميان كسى به شما مىگويد: «اين پيراهن سبز روى تن تو گريه مىكند»؛ شما براى خلع سلاح كردن او بگوييد: «ممكن است لباس سبز به تن من نيايد، به نظر شما چه رنگى بيشتر به من مىآيد؟»
شما با اين پاسخ هم انتقاد او را محترمانه پاسخ دادهايد و از اين بابت رنجشى در دلتان ايجاد نشده و هم مانع اين شدهايد كه به بحث بىفايدهاى درباره رنگ لباس كشيده شويد.
مثال ديگر:
فرض كنيد كمى اضافه وزن داريد و دوستتان مىگويد: «آدم پرخور و چاقى هستى. اختيار غذا خوردنت را ندارى»؛ در پاسخ مىتوانيد بگوييد: «بله حق با شماست؛ بايد از وزنم كم كنم. بهتر است غذا خوردنم را كنترل كنم».
بنابراين در مواجه شدن با انتقادهاى ديگران، سه راه وجود دارد:
1. ناراحت شويد و واكنش تدافعى از خود نشان دهيد.
2. خود خورى كنيد و با ناراحتى سكوت نماييد.
3. به روشهايى كه در بالا گفته شد؛ (يعنى پيدا كردن نكته مثبت در انتقاد او و پذيرش آن و توضيح خواستن بيشتر درباره سخنانش). در اين صورت بكوشيد او را خلع سلاح كنيد و از حالت تهاجمى، به حالت سازنده تبديلش كنيد.
به نظر ما روشى كه هم شما را راضى مىكند و هم فرد منتقد را قانع مىسازد و او را آماده مىكند كه به سخن شما گوش دهد و به شما احترام گذارد، روش سوم است. در حالى كه روش اول و دوم به عمق اختلاف و ناراحتى مىافزايد و مشكلى را هم حل نمىكند.
پرسمان