شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : كاربرد تكنولوژي در فعاليت‌هاي بشردوستانه
دوشنبه، 15 خرداد 1402 - 11:14 کد خبر:52437
افراد خير يا موسسات خيريه نيز كه در اين سايت حضور دارند، مي‌توانند با انتخاب معلم مورد نظر خود، به او كمك مالي برسانند. اين اولين بار نيست كه الكس، مديريت يك موسسه خيريه را بر عهده گرفته. او پيش‌تر نيز مديرعامل «گلوبال گيوينگ» بوده و تجربيات بسياري در آنجا كسب كرده. الكس، حالا در اولين سالگرد مديريتش در دونرز چوز، مهمان نشريه فوربز شده و توضيح مي‌دهد كه چطور به جايگاه رهبري اين سازمان بزرگ رسيد و اميد دارد آن را به كدام سو ببرد.

شبكه اطلاع‌رساني روابط‌عمومي‌ ايران (شارا) || «الكس گاريه»، معلم سابق، مبتكر تكنولوژي‌‌‌هاي آموزشي، مشاور مديريتي مكنزي و داراي مداركي از دانشگاه‌‌‌هاي استنفورد، هاروارد و مدرسه نيو هيون است. او سال ۲۰۲۲ مديريت موسسه غيرانتفاعي «دونرز چوز» را بر عهده گرفت. اين موسسه، پلي ارتباطي ميان معلمان و خيرين است. معلمان با رجوع به وب‌سايت موسسه مي‌توانند نيازهاي آموزشي خود را اعلام كنند.

 

 افراد خير يا موسسات خيريه نيز كه در اين سايت حضور دارند، مي‌توانند با انتخاب معلم مورد نظر خود، به او كمك مالي برسانند. اين اولين بار نيست كه الكس، مديريت يك موسسه خيريه را بر عهده گرفته. او پيش‌تر نيز مديرعامل «گلوبال گيوينگ» بوده و تجربيات بسياري در آنجا كسب كرده. الكس، حالا در اولين سالگرد مديريتش در دونرز چوز، مهمان نشريه فوربز شده و توضيح مي‌دهد كه چطور به جايگاه رهبري اين سازمان بزرگ رسيد و اميد دارد آن را به كدام سو ببرد.


لطفا برايمان از سفر شخصي و حرفه‌‌‌اي‌ات بگو كه باعث شد سكان كشتي بزرگي مثل دونرز چوز را در دست بگيري؟

وقتي به تيم دونرز چوز پيوستم، حس مي‌‌‌كردم وارد خانه‌‌‌ام شده‌‌‌ام، با اينكه تا قبل از مصاحبه اول، هيچ‌وقت به آن شهر نرفته بودم.

من ابتدا معلم رياضي مدارس دولتي بودم و در مقاطع راهنمايي و دبيرستان درس مي‌‌‌دادم. در واقع، همزمان كه بنيان‌گذارمان، «چارلز بست»، در كلاس درسش در نيويورك، در فكر تاسيس يك خيريه بود، من هم مشغول تدريس در منطقه خليج سان‌فرانسيسكو بودم. يادم هست كه همه چيز چقدر گران بود.۲۰ سال از آن روزها گذشته و من هنوز شوكه مي‌‌‌شوم وقتي مي‌‌‌بينم يك نفر از ماژيك وايت‌بورد براي نوشتن روي كاغذ معمولي استفاده مي‌كند چون آنها خيلي گران‌‌‌تر از ماژيك‌‌‌هاي معمولي هستند.

پس از مدتي تدريس را رها كردم و راهي موسسه مكنزي شدم. در آنجا وارد حوزه آموزش شدم و به امور استراتژيك سيستمي دسترسي داشتم. سال ۲۰۱۱، همراه با «اريك وستندورف»، استارت‌آپ تكنولوژي آموزشي «لرن زيليون» را راه‌‌‌اندازي كرديم كه كارش، ارائه برنامه‌‌‌هاي درسي باكيفيت بود. به واسطه رهبري اين شركت، با دنياي استارت‌آپ‌‌‌هاي تكنولوژي آشنا شدم و همزمان، به اين فكر مي‌‌‌كردم كه براي حمايت از معلمان و روش‌هاي تدريس، چه كارهايي مي‌توان كرد.

سال ۲۰۱۸، مديرعامل پلتفرم بين‌المللي گلوبال گيوينگ شدم؛ يك پلتفرم تامين مالي جمعي كه ميان خيرين و پروژه‌‌‌هاي مردمي، پل مي‌‌‌زد. در آنجا، رويكرد ما رهبري با همدلي بود كه يكي از ارزش‌‌‌هاي اصلي خودم هم هست. ما شركاي بسياري داشتيم كه در اقصي نقاط جهان در زمينه‌‌‌هاي مختلف، از جمله آموزش، برابري جنسيتي و نژادي، امنيت غذايي و تغييرات آب و هوايي فعاليت مي‌‌‌كردند. هدف ما ايجاد تغيير در جوامع با كمك افراد همان جوامع بود. ما به دنبال افراد تحول‌‌‌آفريني بوديم كه در دل جامعه بودند و بهتر از هر كسي مي‌‌‌دانستند در منطقه‌‌‌شان چه مي‌‌‌گذرد و مي‌توانستند در زندگي مردمشان، تغيير مثبت ايجاد كنند.

يك سال بعد، كرونا آمد و خيلي از چيزها را تغيير داد. افراد سازمان بايد به فعاليت‌‌‌هاي جديدي رو مي‌آوردند. بسياري از سازمان‌هاي غيرانتفاعي، تغيير جهت دادند، نه فقط در زمينه جمع‌‌‌آوري كمك‌‌‌هاي مالي، بلكه در رابطه با نحوه خدمات‌‌‌رساني به جوامع‌شان. تقريبا همه شركاي ما، چه آنهايي كه در حوزه هنر بودند، يا آموزش يا محيط‌زيست، فعاليتي مرتبط با كرونا، مثل برنامه‌‌‌هاي امدادي را نيز در دستور كار قرار دادند. چنين تغييري، نيازمند ايجاد انعطاف‌‌‌پذيري در بخش تامين مالي بود. اين يعني تامين مالي به شكل‌‌‌هاي جديد و يافتن گروه‌‌‌هاي جديد براي تامين مالي. اين واكنش ما به پاندمي بود.

 

همزماني مديريتم با كرونا، تجربه آموزنده‌‌‌اي بود. شاهد بخشندگي گسترده‌‌‌اي از سوي مردم بودم كه تا آن زمان نديده بودم. از منظر تكنولوژي هم خيلي چيزها تغيير كرد. ما هم مثل خيلي از سازمان‌ها راضي به دوركاري شديم. دائما روش‌هاي مختلف را امتحان مي‌‌‌كرديم تا راه‌‌‌هاي خلاقانه‌‌‌تري براي ارتباط با همكاران و شركا در نقاط مختلف دنيا پيدا كنيم. از تماس‌‌‌هاي ويدئويي گرفته تا رويدادهاي آنلاين، دائما در حال تكامل بوديم و شديدا بر ابزارهاي ارتباطي مثل اسلك، متكي بوديم. طي سال‌هاي فعاليتم در آنجا درس‌‌‌هاي بسياري گرفتم، مثلا فهميدم تكنولوژي در ايجاد نوآوري در فعاليت‌‌‌هاي بشردوستانه چه نقش مهمي دارد.

 

 خيلي‌‌‌ها فكر مي‌كنند خيريه يعني به سازمان‌ها پول بدهي. اما قضيه به اين سادگي نيست. در واقع، مي‌تواند ظريف‌‌‌تر از اينها باشد. رهبران محلي در جامعه گلوبال گيوينگ، از تكنولوژي‌‌‌ها براي طراحي راه‌حل‌‌‌هاي مبتكرانه و آموزش جوامع براي متحول‌‌‌سازي اقتصاد، استفاده مي‌كردند. من عاشق افراد آن سازمان بودم. با ماموريت آن، ارتباط شخصي برقرار مي‌‌‌كردم چون يكي از شاخه‌‌‌هاي فعاليتمان، تامين نيازهاي اوليه مهاجران بود و پدر و مادر من، مهاجراني از هائيتي و برزيل بودند. اما پس از مدتي به اين نتيجه رسيدم كه «دونرز چوز» خيلي با دغدغه‌‌‌هاي من همخواني دارد. ما به طور مشخص، بر برابري‌ نژادي و اقتصادي اجتماعي تمركز داريم و اين يعني وظيفه داريم به مدارسي مثل آن مدرسه‌‌‌هايي كه در آنها تدريس مي‌‌‌كردم يا خودم درس مي‌‌‌خواندم، خدمات‌‌‌رساني كنيم. حالا بيش از يك سال از حضورم در اين سازمان گذشته و هنوز هم مثل روز اول، هيجان دارم.

بعضي‌‌‌ها به‌طور ناگهاني و بدون هيچ حمايتي وارد جايگاه مديرعاملي مي‌‌‌شوند و بعضي ديگر، اين شانس را دارند كه از مدير سابق و كاركنان، حمايت بگيرند. سازمان دونرز چوز، براي آنكه تو شروع خوبي داشته باشي، چه اقداماتي كرد؟ چه چيزي بيش از همه كمكت كرد و چرا؟

خوشبختانه، گذارم به اين جايگاه به آرامي و با حمايت كافي صورت گرفت. چارلز از چند ماه قبلش، براي خروجش برنامه‌‌‌ريزي كرده بود، پس اين امكان را داشت كه بر عمليات جست‌وجو براي مديرعامل جديد نظارت كند و تا انتقال كامل جايگاه به من، چند ماه در آنجا حضور داشته باشد. به اين ترتيب، با هم در جلسات با خيرين و شركايمان شركت مي‌‌‌كرديم تا به آنها درباره ثبات سازمان اطمينان خاطر بدهيم كه اميدوارم هرچه ترس در دلشان بود، از بين رفته باشد.

هيات مديره فوق‌‌‌العاده‌‌‌اي داشتيم. هر كدامشان شخصا پيشنهاد حمايت كردند كه براي من يك دنيا ارزش داشت. اما مهم‌تر از همه، از اينكه همكارانم از همان ابتدا پذيراي من بودند، بسيار شگفت‌‌‌زده شدم. هر كدامشان، خود را به آب و آتش مي‌‌‌زدند و از مسووليت‌‌‌هايشان فراتر مي‌‌‌رفتند تا به من انگيزه دهند و راه و چاه را نشانم دهند. خيلي از آنها ممنونم.


اين دومين‌باري ا‌‌‌ست كه تو سكان يك موسسه غيرانتفاعي را از دستان بنيان‌گذارش تحويل گرفته‌اي. از تجربه‌‌‌ات در گلوبال گيوينگ چه آموختي و چطور آن را به‌كار بردي؟

حالا كه دو بار انجامش داده‌‌‌ام، مي‌توانم بگويم كه احتمالا يكي از پيشگامان جانشيني بنيان‌گذاران موسسات خيريه هستم!

گلوبال گيوينگ يك سازمان قديمي بود كه قبل از ورود من، ۲۰ سال سابقه فعاليت داشت. بزرگ‌ترين درسي كه گرفتم اين بود: رهبري سازماني كه خودم تاسيسش نكرده بودم، من را در معرض چالش‌هايي قرار داد كه در استارت‌آپ خودم هرگز تجربه‌‌‌شان نكرده بودم. من در لرن زيليون، عملا همه كارمندها، مشتري‌‌‌ها، استراتژي‌‌‌هاي شكست‌‌‌خورده يا اقدامات موفقيت‌‌‌آميز را مي‌‌‌شناختم. مي‌توانستم به اين دانش و تخصصم به عنوان منبع اعتماد به نفس اتكا كنم.

اما وقتي وارد گلوبال گيوينگ شدم، هر كارمندي بيشتر از من مي‌‌‌دانست. اولش به شدت از اين بابت معذب شدم و وقتي خواستم آن دانش را بازسازي كنم، شكست خوردم. كه البته كار بيهوده‌‌‌اي بود.

وقتي به دونرز چوز آمدم، آماده بودم كه از تخصص هم‌‌‌تيمي‌‌‌هاي شگفت‌‌‌انگيزم لذت ببرم. از همان ابتدا پذيرفتم كه آنجا هستم تا ياد بگيرم. معلوم شد كه اين رويكرد، خيلي بهتر جواب مي‌دهد.


يك سال فرصت داشتي كه راه و چاه را ياد بگيري. در رابطه با ايجاد متحدان استراتژيك، چه اولويت‌‌‌هايي داري؟

وقتي صحبت از همسويي طبيعي ميان ماموريت ما و اهداف تجاري و تاثير اجتماعي شركايمان است، دونرز چوز بهترين سازماني‌‌‌ است كه تا به حال ديده‌‌‌ام. مثلا ما شركاي شركتي‌‌‌اي داريم كه اهدافشان، بسيار متمركز بر جامعه محلي است. آنها دوست دارند تاثيري كه مي‌‌‌گذارند، در همان محدوده جغرافيايي مشتريان، كاركنان يا ساير افراد ذي‌نفعشان باشد. سازمان ما اين توانايي را دارد كه مشاركت را دقيقا در حد نياز و با تمركز پيش ببريد، در محدوده كد پستي يا محله.

شركاي ما نيازها و منافع متفاوتي دارند. من مشتاقم كه به نيازها و علايق آنها در زمينه‌‌‌هاي خاص، پاسخ دهم. ما شركايي داريم كه دوست دارند در زمينه برابري ‌نژادي و حضور نژادها، تاثيري هرچند كوچك ايجاد كنند.

بعضي‌‌‌ها بر سلامت روان دانش‌‌‌آموزان تمركز دارند، بعضي ديگر بر STEM (علم، فناوري، مهندسي و رياضيات) و توسعه نيروي كار و برخي ديگر بر محيط‌زيست. ما به واسطه مدل كسب و كارمان و از آنجا كه سرمايه‌گذاري در حوزه آموزش، مي‌تواند به همه اين مسائل رسيدگي كند، مي‌توانيم اهداف شركايمان را محقق كنيم و همزمان، نيازهاي ضروري معلمان را نيز، تامين كنيم. من همچنين بر ايجاد مشاركت‌‌‌هايي تمركز دارم كه به بلندتر شدن صداي معلمانمان كمك كنند. شغل تدريس، به هيچ وجه پايدار نيست و ما در واقع در دل يك بحران هستيم. مثلا ما اخيرا از جامعه معلمان رنگين‌‌‌پوست، نظرسنجي كرديم تا با استفاده از يافته‌‌‌هاي آن، گزارشي درباره تجربه معلمان سياه‌پوست مرد، منتشر كنيم.

اين گزارش با جزئيات، چيزي را نشان خواهد داد كه بسياري از ما در اين سطح مي‌دانيم: اينكه از معلمان كشورمان، آن‌طور كه بايد و شايد حمايت نمي‌‌‌كنيم. ما در اين مسير، تازه اول راه هستيم و بسياري از شركايمان مشتاقند كه به ما بپيوندند.

 

مترجم: مريم مرادخاني

منابع: Forbes Alliance Magazine Medium

donya-e-eqtesad

 

انتهاي پيام/

<div id="div_eRasanehTrustseal_24429"></div>
<script src="https://trustseal.e-rasaneh.ir/trustseal.js"></script>
<script>eRasaneh_Trustseal(24429, false);</script>