شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : آينده مديران بدون روابط‌عمومي قدرتمند
یکشنبه، 24 شهریور 1392 - 06:44 کد خبر:5172
ما در اين ملك، تازه بايد ثابت بكنيم كه  روابط‌عمومي يك امر لازم و مورد نياز است، ما هنوز در مورد الزامي بودن يا نبودن روابط‌عمومي در كشور داراي اختلاف نظر هستيم

ديدار رك و پوست كنده با استاد بزرگمهر/ ناگفته هايي از فراز و نشيب هاي روابط عمومي در ايران
مديران بدون روابط‌عمومي قدرتمند كيش‌و‌مات خواهند شد
در گفت‌وگوي اختصاصي با استاد ناصر بزرگمهر پيرامون روابط‌ عمومي و دولت‌ها


 
شبكه اطلاع رساني روابط‌عمومي ايران (شارا)، با مشخص شدن تعدادي از مديران روابط‌عمومي وزارتخانه ها در دولت يازدهم و با توجه به اهميت روابط‌عمومي در دولت‌ها، گفتگوي اختصاصي با استاد ناصر بزرگمهر كه سال‌ها مديريت روابط‌عمومي در وزراتخانه‌ها و سابقه سال‌ها تدريس در اين زمينه را دارد و در پنجمين كنفرانس بين المللي روابط عمومي در آبان 1387 به عنوان چهره ماندگار مديريت روابط عمومي معرفي شد، انجام داده است.
در ابتداي مصاحبه از اين استاد پيشكسوت روابط‌عمومي كه دعوت كارگزار روابط‌عمومي را پذيرفتند تا گفتگويي پيرامون موضوع روابط‌عمومي در دولت هاي ايران داشته باشيم ،تشكر مي كنيم.


ـاساساً روابط‌عمومي در جامعه ايران امروز چه وضعيتي دارد و چه تحليلي از روابط‌عمومي در دولت نهم و دهم داريد؟
مبحث روابط عمومي را بايد كامل‌تر و درشت‌تر ديد، متاسفانه روابط‌عمومي در همه سال‌هايي كه در كشور ما بوجود آمده است شرايط مناسب نداشته است، از اولين روابط‌عمومي شركت نفت تاكنون، هنوز جايگاه مناسب پيدا نكرده است؛ بايد از تعارفات كم كرد. ممكن است به صورت خاص وجود داشته باشد، اما به صورت عام وجود ندارد. البته بسياري از دوستان، منجمله كارگزار روابط عمومي دارند تلاش مي‌كنند تا روابط عمومي در جايگاه مناسب قرار گيرد، اما حالا حالا بايد كار كرد، در دنيايي كه روابط‌عمومي براي همه دولت مردان جهان امري جدي و پذيرفته شده  است، ما در اين ملك، تازه بايد ثابت بكنيم كه  روابط‌عمومي يك امر لازم ومورد نياز است، ما هنوز در مورد الزامي بودن يا نبودن روابط‌عمومي در كشور داراي اختلاف نظر هستيم يا حداقل يك تعريف واحد و مشخص براي روابط‌عمومي نداريم و اين تلاش‌هاي پراكنده نمي‌تواند جايگاه يك واژه بزرگ همچون روابط‌عمومي را با يك موقعيت خاص در جامعه تعريف كند. در همه اين سال‌ها ما تلاش‌هاي پراكنده اي كرده‌ايم، اما موفقيت روابط‌عمومي ها در سازمان‌ها و ادارات به افراد و خصوصا مدير عامل يك سازمان و توانايي شخصي مدير روابط عمومي  برمي‌گردد، ولي روابط عمومي ها هم مثل بسياري از موضوعات ديگر يك قانون مدون  و مشخص ندارند؛ بايد چند سوال را مطرح كرد و دنبال جواب آن رفت، يك روابط عمومي  خوب چه ويژگي هايي بايد داشته باشد؟ چه گزينه هايي لازم است تا در يك جامعه روابط‌عمومي خوب داشته باشيم؟ چرا جايگاه روابط عمومي در دولت ها هنوز مشخص  نيست؟ چرا يك اساسنامه‌ مورد قبول همه دست اندكاران روابط‌عمومي نداريم؟ چرا روي استانداردهاي مختلفي كه براي روابط‌عمومي در جهان مدنظر است اختلاف نظر داريم؟ و... اين تلاش‌هاي پراكنده توسط تعدادي محدودي از علاقمندان، مثل من و شما و دوستان مشترك مان هنوز جوان و تازه است. بايد ديد دولت‌ها چقدر به روابط‌عمومي اهميت مي دهند. شايد در بين دولت‌هاي مختلفي كه داشته ايم، بيشترين انتظارات براي تثبيت جايگاه روابط عمومي از دولت اصلاحات مي‌رفت، فكر مي‌كرديم در آن دولت بايد تمام استانداردها و نياز‌هاي روابط‌عمومي و جايگاه آن در سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها مشخص شود اما عملاً ديديم كه اين اتفاق رخ نداد.


يعني به اعتقاد شما در اين سال ها دولت ها براي ارتقاي جايگاه روابط عمومي كاري نكردند؟
كار جدي كه نكردند اما چند تا يادداشت، سخنراني  و ديدگاه مناسب در مورد روابط‌عمومي داريم. سخنراني مقام معظم رهبري در مورد روابط‌عمومي‌ها، سخنراني نخست‌وزير در مورد روابط‌عمومي‌ها، سخنراني آقاي خاتمي در مورد روابط‌عمومي‌ها وجود دارد كه  نگاه خوبي را در مورد جايگاه روابط عمومي  مطرح كرده اند،حتي دو تا بخشنامه داريم، يكي در زمان نخست‌وزير دوران دفاع مقدس بوده و ديگري هم در زمان  معاون اولي دكتر حبيبي كه هر دو بر جايگاه  روابط‌عمومي تاكيد كرده اند، در هر دو بخشنامه كه متاسفانه حتي خيلي از مديران روابط‌عمومي هم اطلاع درستي ازمفاد اين بخشنامه‌ها ندارند تاكيد شده كه روابط‌عمومي بايد توسط بالاترين مقام هر سازماني تعيين شود و كارهايي را براي آن تعريف كرده است،  اما شما در كدام وزارتخانه  ودر كدام دولت سراغ داريد كه روابط‌عمومي در حد همان بخشنامه‌هايي كه دولت‌هاي قبلي انجام داده‌اند به جايگاه خودش رسيده باشد.

 

به نظر شما  مهمترين  وظيفه  روابط عمومي چيست؟
مهمترين وظيفه  روابط‌عمومي اين است كه سخنگوي سازمان و مشاور بالاترين فرد آن سازمان باشد، بايد رابطه برون سازماني و درون سازماني را هم زمان با هم برقرار كند، بايد به افكار عمومي احترام بگذارد وپاسخگو باشد و مرتبا نگاه مردم و كاركنان را هم زمان رصد كند، اما در بسياري از سازمان‌ها و وزارتخانه ها مي‌بينيم كه هرگز اين اتفاق رخ نمي‌دهد و آن چيزي كه گاهي مواقع رخ مي‌دهد و ما آن را روابط‌عمومي موفق عنوان مي‌كنيم و از آن تشكر و قدرداني مي‌كنيم استفاده از ابزارهاي ساده روابط عمومي و تبليغات  است كه تازه آن هم به موضوع نگاه فردي راس هرم و توانايي شخصي مدير روابط عمومي برمي‌گردد، يك فرد خاص با نگاه روابط‌عمومي و تحصيلات  روابط‌عمومي و يا داشتن ژن روابط‌عمومي، به طور خاص در مدتي كه مسئوليت  روابط عمومي  سازماني را به عهده دارد، روابط‌عمومي آن سازمان را در جايگاه مناسبي  قرار مي دهد و به محض اينكه آن فرد از آن سازمان خارج مي‌شود روابط‌عمومي آن سازمان دچار مشكل مي‌شود و در بسياري از موارد سير نزولي را شروع مي‌كند، چون جايگاه روابط‌عمومي تعريف درست براي دولتمردان ندارد.
 
به نظر شما چرا روابط‌عمومي در جايگاه مناسبي قرار نمي گيرد و اين مشكلات رخ مي‌دهد؟
 روابط‌عمومي‌ها نقش رسانه‌اي بازي مي‌كنند و دوربين‌ها هميشه به سمت روابط‌عمومي‌ها حركت مي‌كنند، در حالي كه خيلي از دولتمردان ما خودشان عاشق دوربين هستند و مي‌خواهند كار روابط‌عمومي را هم انجام دهند.
 از نظر علمي و اجرايي مي‌گوييم روابط‌عمومي مشاور و سخنگوي سازمان است، اما هرگز كسي سوال نمي كند پس چرا روابط عمومي ها سخنگوي سازمان نيستند و يا چرا هيات دولت سخنگو ندارد و چرا وقتي هيات دولت كارش تمام مي‌شود و وزراء از پله‌هاي نهاد رياست‌جمهوري پايين مي‌آيند هركدام جداگانه  مقابل دوربين قرار مي‌گيرند و حرف مي‌زنند، مطمئناً دليلش اين است كه سخنگو نداريم ويا سخنگو اطلاعات لازم را ندارد و يا دوربين و رسانه جاذبه دارند و همه مي‌خواهند خودشان را مطرح كنند، آن معنا و مفهومي كه  ما در روابط عمومي دنبالش مي گرديم وبايد نقش سخنگو را بازي كند، دولتمردان باورش ندارند، وزراء باورش ندارند، مديران‌عامل باور ندارند كه روابط‌عمومي‌هاي شان بايد پاسخگو باشند.
 از طرف ديگر مگر مي‌شود روابط عمومي، سخنگوي يك سازمان يا وزارتخانه‌اي باشد ولي در شوراهاي تصميم‌گيري آن سازمان حضور نداشته باشد؟ شما مدير روابط‌عمومي يك بانك هستيد، اما مهمترين تصميمات در هيات مديره بانك گرفته مي‌شود و بسياري از مديران روابط‌عمومي بانك‌ها را به هيات مديره بانك‌ دعوت نمي‌كنند و يا به معناي ديگر او را راه نمي‌دهند؛ مگر مي‌شود شما سخنگوي  يك بانك باشيد و در جلسات هيات مديره بانك حضور نداشته باشيد؟ يا وقتي كه  تصميمات مهم در شوراي معاونين يك وزارتخانه رخ مي‌دهد اما مدير روابط‌عمومي در آنجا حضور نداشته باشد؟ چطور چنين مديري مي تواند به درستي سخنگو و پاسخگوي سازمان خودش باشد. البته اين اشكال در همه جا نيست ودر بعضي  وزارتخانه ها و سازمان ها و بانك ها، مدير روابط عمومي جزء شوراي معاونين هستند و يا درهيات مديره هم حضور پيدا مي‌كنند، البته اين اتفاق خوش در سازمان‌هايي رخ مي دهد كه راس آن سازمان (وزير يا مديرعامل) دانش و جايگاه روابط‌عمومي را باور دارند و يا مدير روابط‌عمومي داراي ويژگي‌هايي است كه به ناچار دعوت مي شود، اما اين موضوع  جايگاه تعريف شده توسط قانون را ندارد و اينجاست كه آن خلاء بوجود مي‌آيد، يعني طبق قوانين استخدامي  بالاترين پست‌ سازماني‌ روابط عمومي، مديركل است، اما معاونين وزير يا  اعضاي هيات مديره از نظر سازماني در مرتبه بالاتري قرار مي گيرند، در حالي كه  بايد يك مديركل با پست سازماني پايين‌تر، پاسخگوي اعمال و يا ديدگاه‌ها و نظريات كساني باشد كه از خودش بالاتر هستند و در طول روز هم بايد از كساني كه از نظر پست سازماني از او برتر هستند سوال كند كه شما چه كرده‌ايد و بالطبع هيچ معاون وزير يا عضو هيات مديره اي اين اجازه را نمي‌دهد كه يك مسئول پايين‌تر از خودش از نظر اداري بخواهد او را مورد سوال قرار دهد، البته بسياري از مسئولين، يك عنوان مشاور  را هم به صورت پيشوند به مديركل خود مي بخشند تا رفع نقص قانون را كرده باشند.
در حالي كه سال‌ها است  كه ما در اين حوزه نوشته‌ايم و گفتيم كه بايد پست سازماني روابط‌عمومي، هم‌رديف معاونين وزير باشد، ما بايد معاون ارتباطات، يا معاون اطلاع‌رساني داشته باشيم و قانون هم بايد  الزام نمايد كه معاونين ديگر اطلاعات خود را به اين معاونت ارائه كنند تا موضوع پاسخگويي اتفاق بيفتد.
 به دلايل بسياري از جمله  خودخواهي‌ها و كبر وغرور فردي را مي‌توانم به عنوان دليلي  نام ببرم كه متاسفانه مسئولين اطلاعات خود را به سازمان و واحدي كه مسئول جمع‌آوري اطلاعات مي‌باشند، نمي دهند و اين خلاء را ما در طول اين سال‌ها در همه سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها حس مي كنيم.


نمونه اي از اين گونه نگاه ها را مي توانيد نام ببريد؟
بله، به طور مثال، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي متولي بحث اطلاع‌رساني است ولي يكي از ضعيف‌ترين روابط‌عمومي‌ها را در طول اين سال‌ها و خصوصا در دولت نهم و دهم  داشته است، البته به ندرت هم روابط‌عمومي‌هايي در اين وزارتخانه بوده‌اند كه چند ماهي را موفق عمل كرده‌اند، در اين وزارتخانه چند حوزه مشخص و معلوم وجود دارد: حوزه سينما، حوزه تاتر، حوزه موسيقي، حوزه هنرهاي تجسمي، حوزه فرهنگي، حوزه مطبوعاتي و... كه همه آن‌ها براي خود يك روابط‌عمومي جدا از وزارتخانه  دارند و بعضي وقت‌ها روابط‌عمومي اين معاونت‌ها بسيار قوي‌تر و كارآتر از روابط‌عمومي وزارتخانه عمل مي كنند و مي‌بينيم در معاونت سينمايي كه روابط‌عمومي‌اش فعال عمل مي‌كند، بنياد فارابي بوجود مي‌آيد كه روابط‌عمومي‌اش بسيار قوي‌تر از معاونت سينمايي است، در دل همان بنياد فارابي يك جشنواره فيلم فجر بوجود مي‌آيد كه روابط‌عمومي آن جشنواره از روابط‌عمومي بنياد فارابي و معاونت سينمايي و روابط‌عمومي خود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي جلوتر و قوي‌تر است؛ همه اين مسايل را جمع كنيم نشان از آن است كه ما همچنان استانداردهاي لازم را نداريم يا آيين‌نامه مناسب را نداريم يا اساسنامه لازم را نداريم و يا يك شرح وظايف مدون ابلاغ شده براي همه بخش‌هاي مختلف روابط‌عمومي  را نداريم.
 
شما اشاره‌اي به دوره اصلاحات داشتيد و ما هم انتظار داشتيم با توجه به حضور مشاورين و افرادي كه همه در حوزه ارتباطات تحصيل كرده‌ بودند، روابط عمومي رشد كند ولي متاسفانه ديديم كه يكي از ضعيف‌ترين دوره‌هاي روابط‌عمومي زمان اصلاحات بود، كه شما به خوبي اشاره كرديد، اما در دولت نهم و دهم به لحاظ  ايجاد بسترهاي حقوقي و قوانين و مقررات نسبت به همه دوره‌ها بسيار قوي‌تر عمل شد، هر چند كه در اجراء كمكي به روابط عمومي ها نشد، حال با توجه به شرايط گذشته چه انتظاري از دولت جديد كه با شعار تدبير و اميد اداره دولت يازدهم را بدست گرفته و شوق و اعتمادي هم در دل ملت جوانه زده؛ در حوزه روابط عمومي داريد؟ اگر ممكن است گريزي به اين دولت‌ها بزنيد تا راحت‌تر بتوانيم روابط‌عمومي را در دولت‌ها ي گذشته مورد مقايسه قرار دهيم؟
من اعتقاد دارم كلنگ روابط‌عمومي در دوران سازندگي با همان 2 بخشنامه‌اي كه در دوران جنگ توسط نخست وزير دفاع مقدس و دكتر حبيبي تدوين و اعلام شد، زده شده است؛ بخشنامه هايي كه جايگاه روابط‌عمومي را خيلي خوب مشخص كرده است، كه الته مي تواند كامل تر شود، اما اگر همان حد هم مورد توجه قرار مي‌گرفت، مي توانست الان بعد از گذشت نزديك به سي سال جايگاه روابط‌عمومي را به حد مطلوبي ارتقاء دهد، اما متاسفانه مورد توجه قرار نگرفتن آن بخشنامه نخست‌وزير يا معاون اول رئيس‌جمهور توسط زير مجموعه دولت ها اولين ايرادي است كه من به همه اين دولت‌ها  در سي سال گذشته مي‌گيرم.
اولين ايراد، جدي نگرفتن روابط‌عمومي است، مسئولين دولتي و بالطبع بخش خصوصي روابط‌عمومي را باور ندارند، دومين اشكال اين است كه مسئولين به دلايلي كه عرض كردم خودشان مي‌خواهند جاي روابط‌عمومي بنشينند. حتي در دولت اصلاحات دو بار سخنگوي دولت تعيين شد، يكبار وزير ارشاد بود و بار ديگر استاندار كردستان تحت نام سخنگوي دولت، ايفاگر نقش بودند اما ظاهراً هر دوي آن‌ها هم اين سخنگويي را باور نكردند. در دولت‌هاي نهم و دهم همه اين نكاتي كه اشاره كردم پر رنگتر شد.
اين بستر هاي حقوقي و قوانين و مقررات هم كه شما مي فرمائيد مثل بسياري از بخشنامه‌هايي كه در دولت  هاي گذشته انجام شده دچار نواقصي مي‌باشد:

 1- گذشته‌اي داشتند كه مورد توجه قرار نگرفته است.

 2- همه خانواده روابط‌عمومي  وخصوصا انجمن ها و پيشكسوتان را در موضوع دخالت ندادند.

 3- آن كساني كه ابلاغ كردند خودشان آن قوانين و مقرارت را باور نداشتند.

4- اساساً مگر قانون نوشته شده به تنهايي مي‌تواند كاري انجام دهد.

5-همه چيز بايد در باور‌پذيري دولتمردان اتفاق بيافتد و اگر دولتمردان پذيرفتند مي‌توان موضوع را به ساير بخش‌هاي جامعه انتقال داد.

 6- همان‌هايي كه اين بخشنامه‌ها را تدوين كردند، چه زماني قصد اجراي آن را داشتند و به چه سازمان‌هايي ابلاغ كردند.

 7- چه ابزاري را براي پيگيري و اجرايي شدن آن پيش بيني كردند؟
 
چرا به گذشته و سوابق و تجربه در تدوين يك قانون توجه نمي شود؟
به نظر من ما داراي يك عيب  تاريخي هستيم. در ژن فرهنگي دولتمردان ما و حتي من و شما هم وجود دارد، ما هميشه مي‌خواهيم همه چيز را  از نو اختراع كنيم ،ما مي خواهيم هميشه بگوئيم كه شماره 1 با ما بوده است، به طور مثال: مجلاتي در همه سازمان ها منتشر مي‌شود، به محض اينكه مديري تغيير مي‌كند، شماره مجله هم دست‌خوش تغيير مي‌شود (دوره جديد شماره1)  و شماره مسلسل را فراموش مي كنند، يعني نشريه‌اي كه به طور مداوم سال ها در حال انتشار بوده  است، تبديل مي شود به شماره اول،در همه چيز همين طور هستيم، مثلا آيا جشنواره فيلم  بعد از انقلاب آغاز شده؟ خير سال‌ها قبل از انقلاب هم جشنواره فيلم تهران فعال بوده و موضوع آن هم به سياست ارتباطي نداشته است، اما به محض اينكه جشنواره را در سال‌هاي جنگ مي‌خواهيم از نو آغاز كنيم تبديل به اولين جشنواره فيلم مي ‌شود. شايد تنها جشنواره‌اي كه نام آن را تغيير نداده‌ايم و اسم و سوابق آن را حفظ كرده‌ايم، جشنواره فيلم رشد باشد كه توسط وزارت آموزش و پرورش برگزار مي‌شود و چهل و چندمين دوره آن در سال‌ پيش برگزار شده است، يعني به گذشته هم توجه كرده‌ايم و نامش را تغيير نداده‌ايم.


بالاخره به نظر شما به عنوان اولين مدير روابط عمومي بعد از انقلاب چه بايد كرد؟
بعد از گذشت بيش از نيم قرن كه از  شروع روابط عمومي علمي جديد در ايران مي گذرد، هنوز بايد در خانواده روابط‌عمومي صحبت از اين كنيم كه  آيا وجود روابط عمومي در كشور و سازمان ها الزامي است يا تشريفاتي؟ هنوز اگر كارمندي در جايي كارايي لازم را ندارد او را به روابط‌عمومي مي فرستند، در حاليكه بايد نخبگان را به روابط عمومي بفرستيم، بعد از اين همه سال كه از وجود روابط‌عمومي در  دانشگاه‌ها مي‌گذرد و نزديك به ده هزار فارغ‌التحصيل رشته روابط‌عمومي در مقاطع كارداني تا دكترا داريم، مديركل روابط عمومي يك وزارتخانه مهم را، دامپزشك مي گذارند، آيا خنده دار نيست؟ بعد از اين همه سال و حضور روابط عمومي ها در محيط هاي اداري، روابط‌عمومي در بين دولتمردان خلاصه شده است از همان مشكلاتي كه مي‌دانيم و همه مي‌گويند يعني پارچه‌نويسي و دنبال مرغ عزا وعروسي بودن، و به مفاهيمي مثل توجه به افكارعمومي يا اطلاع‌رساني كامل، يا پاسخگو بودن، كمتر پرداخته ايم.

شفاف‌سازي در خبرها را جدي نگرفته‌ايم، تكليف خود را با موضوع درون سازماني و برون‌سازماني مشخص نكرده‌ايم و تفاوت‌هايشان را نمي‌شناسيم، نمي‌دانيم چه اطلاعاتي را به مقام بالاتر بدهيم و به طور كل نمي‌دانيم چه اصولي بر روابط‌عمومي حاكم است و حتي خيلي‌ها فنون ابتدايي روابط‌عمومي را هم نمي‌شناسند.
بايد باور كنيم كه جامعه انساني بدون روابط‌عمومي مي‌پژمرد و مي‌ميرد. سازمان‌ها و ادارات ناگزيرند از دانش روابط‌عمومي بهره‌گيري كنند و بايد شيوه هاي استفاده از آن را با مسلط شدن به دانش روز ياد بگيرند. نبايد بگذاريم ابتدايي‌ترين مسائل روابط‌عمومي توسط مدير غير روابط‌عمومي گفته شود، اين  توهين به خانواده روابط‌عمومي است.
 
برداشت خود را از فضاي جديد چگونه ارزيابي مي‌كنيد و رهنمودهاي خود را در اين مورد بازگو نماييد؟
اگر 24 خرداد 92 را مبدا دولت يازدهم بدانيم و فكر كنيم از همان لحظه دولت تشكيل شده تا امروز كه چند هفته از راي اعتماد به وزراء مي‌گذرد و همه اين مدت را جزء دولت بدانيم طبيعتاً انتظار خاصي براي حل شدن همه مشكلات روابط‌عمومي‌ها نمي‌توانيم داشته باشيم اما مي‌توانيم ببينيم  كه مردم  روابط‌عمومي را در دولت جديد باور كرده اند و منتظر توجه دولت به افكار عمومي هستند. شايد دولتمردان  اين  باور مردم را تشخيص ندهند و ندانند كه چگونه  روابط‌عمومي  در اين  موضوع مهم نقش آفرين است؟
 پاسخ اين است كه مهمترين مشكل مردم موضوعات اقتصادي ويا تغيير نگرش حاكميتي به آنها بوده است، ولي تا اين لحظه  كه درحوزه اقتصادي خانواده‌ها اتفاقي نيفتاده است، هيچ ارزاني و كاهش نرخي رخ نداده بلكه تصادفاً كالاهايي هم گران‌تر شده،اما پس چرا مردم خوش‌بين و اميدوار هستند؟
چون اين اتفاق به معناي واقعي خودش در حوزه فرهنگي رخ داده است،يعني در واقع مردم انتظارات فرهنگي خود را از دولت يازدهم مطرح مي‌كنند، مردم باور خود را با استفاده از واژه‌هاي مناسبي كه توسط رئيس‌جمهور در چند سخنراني  انجام داده است، حس مي‌كنند.
در چنين شرايطي روابط‌عمومي معنا و مفهوم خود را بدست مي‌آورد، من اميدوار هستم استفاده از انجمن‌ها و موسسات مختلفي كه امروزه در حوزه روابط‌عمومي مشغول به فعاليت هستند مورد استفاده قرار گيرند.
 
به درستي اشاره داشتيد كه حفظ اين فضاي اعتماد در بين مردم  از وظايف روابط‌عمومي است، اما زمزمه‌هايي از دولت به گوش مي‌رسد كه روابط‌عمومي در اولويت دولت نيست، با اين نگراني به وجود آمده شما چه نظري داريد؟
بايد منتظر شويم ببينيم دولت و شخص خود رئيس‌جمهور چه  افرادي  را براي روابط‌عمومي انتخاب مي‌كنند، البته بايد وزراء  و بقيه مديران در همان روز اول و قبل از انتخاب هر گونه معاون و قائم مقام دو نفر يعني مديركل حوزه رياست و روابط عمومي را معرفي كنند، كه چند نفري انجام دادند و بقيه البته متاسفانه  بعد از گذشت حدود يك ماه از راي اعتماد هنوز  مدير روابط عمومي خود را معرفي نكرده اند كه منتظر مي مانيم  تا بعد قضاوت كنيم.
اما در همين ابتدا بايد همه  دست‌اندركاران روابط‌عمومي با نوشتن يادداشت‌هاي مختلف در رسانه ها مواضع خودشان را در مورد اهميت روابط عمومي  اعلام كنند، ما بايد مرتبا تكرار كنيم كه زندگي اجتماعي بدون روابط‌عمومي، موازنه خود را از دست مي‌دهد و به معناي ديگري بايد به آقايان مسئول  گفت: هر مديريتي بدون يك روابط‌عمومي قدرتمند بدون استثنا كيش‌و‌مات خواهد شد.
روابط‌عمومي امروز در دولت‌هاي غربي نمايشي نيست، در بعضي از كشورها وقتي انتخاب رئيس‌جمهور قطعي مي‌شود، ايشان با همه گرفتاري ها و شلوغي كار، چه بخواهد يا نخواهد، چه تحصيلات مرتبط داشته باشد يا نداشته باشد، موظف است كه2 دوره كوتاه مدت را به صورت خصوصي توسط بهترين اساتيدي كه در دانشگاه‌هاي آن كشور وجود دارند طي كند، كلاس آشنايي با چگونگي حفظ منافع ملي و كلاس روا بط عمومي، يعني آشنايي با مهارت‌هاي ارتباطي، همتراز با امنيت ملي است.
من اميدوارم مديران كل روابط‌عمومي كه در حوزه رياست‌جمهوري انتخاب مي‌شوند، حداقل دانش روابط عمومي يا رسانه اي و يا تجربه در اين  2حوزه  را داشته باشند، اميدوارم در شرايطي كه در كشور بيش از 10هزار تحصيل كرده رشته روابط‌عمومي وجود دارد، شاهد انتصاب دامپزشك و داروساز و شيميست ومهندس معدن و گاودار براي روابط عمومي ها نباشيم، و اگر چنين شد در رسانه ها سوال كنيم كه  آيا دولت بطور مثال  در حوزه داروسازي كشور اجازه مي‌دهد يك نفر بدون تخصص و تحصيلات داروسازي، مجوز داروخانه بگيرد؟ مسلماً خير، ولي ما براي علوم انساني در بسياري مواقع اين اهميت را قائل نمي‌شويم.
 
ديدگاه شما به عنوان كسي كه سال‌ها مديريت روابط‌عمومي دستگاه‌ها و سازمان‌هاي متعددي را عهده‌دار بوده و در طول اين مدت سعي كرده‌ايد با همه گروه‌ها تعامل و همكاري داشته باشيد پيرامون تشتت و پراكندگي كه در خانواده روابط‌عمومي كشور وجود دارد چيست و دلايل آن را در چه چيزي مي‌بينيد؟
متاسفانه همانطور كه شما مي فرمائيد تشتت بسيار نامفهوم ويا نامناسبي در خانواده روابط عمومي وجود دارد كه همين دليل بسيار مهمي براي ضربه پذير شدن اين خانواده شده است.
 انجمن روابط‌عمومي ايران كه با سابقه ترين انجمن كشور در اين حوزه مي‌باشد و حدود 23 سال از تاسيس  مجدد آن بعد از انقلاب مي‌گذرد و قبل از انقلاب هم  سابقه  داشته است و بيش از 5000 عضو در اين سال‌ها داشته، اما متاسفانه هيچ‌وقت نتوانسته جلسات ماهانه‌اش رابابيش از 200 نفر برگزار كند و نتوانسته اعضايش را بطور ثابت حفظ كند و حتي تشكيلات مناسبي پيدا كند، اين يكي از مشكلاتي است كه نشان مي‌دهد ما نمي‌توانيم در خانواده روابط‌عمومي ايران اعضاي خود را حفظ كنيم و او را راضي نگه داريم.
من روزي به انجمن متخصصان رفتم و با توجه به اينكه با اعضاي هيات مديره آن دوست  هستم، به طنز از رئيس انجمن متخصصان پرسيدم شما در چه چيزي متخصص هستيد كه من به عنوان كارشناس در انجمن روابط‌عمومي ايران متخصص نيستم، آيا سابقه كاري و تجربي شما از من بيشتر است ويا دانش ارتباطي و رسانه‌اي شما؟ به ايشان عرض كردم  كه بدون تعارف به من بگو تا من هم بتوانم آن بخش را در خود ارتقاء دهم و تقويت كنم تا  مثل شما متخصص شوم، بالطبع  چون طرح سوال طنز گونه بود، پاسخ هم جدي نبود، اما من مي‌خواستم با طرح اين شوخي بگويم: آيا اين روش درستي است كه عده‌اي انديشمند با تحصيلات دانشگاهي عالي و خصوصيات فردي ممتاز، كه همه خودشان را جزء خانواده ارتباطي مي‌دانند، اگر اساسنامه و يا اعضاء و يا هيات مديره و يا شرايط ظاهري و يا پنهان در نهاد مدني متعلق به خودشان را نميپسندند، بروند و يك دم و دستگاه ديگر با تعداد محدود راه بياندازند؟ بسياري ازدوستان ما تنها به اين دليل اين انجمن‌ها را تشكيل مي‌دهند كه در انجمن قبلي در يك  راي‌گيري عمومي، راي نمي‌آورند، البته شايد راي گيري داري اشكالاتي باشد و يا ما به نحوه اداره آن تشكيلات اعتراض داشته باشيم، اما بايد تلاش كنيم كه مشكلات را حل كنيم، و گرنه  پاك كردن صورت مساله  كار عاقلانه اي نيست. چطور ما در بحث سياسي به كانديداهايي كه به راي مردم احترام نمي‌گذارند القاب خاصي مي بخشيم، اما در يك انجمن كوچك و دوستانه به جاي آسيب شناسي و رفع مشكلات و كمك كردن، سريعا آنجا را ترك مي كنيم، هر چند از اين اختلاف ها چند سالي مي گذرد وبعضي از انجمن ها  هم تشكيل نشده از بين رفتند، اما از آنجايي كه مجددا هم تشكل هايي در حال شكل گيري است كه آنها هم  اما و اگر دارند،اميدوار هستم تمام دوستان ما هر چه زودتر و سريعتر به خانواده اصلي خود برگردند و همه زير يك چتر باشند. من تنها علت اين  جدايي ها را نخوت و غرور افرادي تصور مي‌كنم كه راي  ديگران  را باور ندارند، ما بايد راي اعضاي خود را باور داشته باشيم و اگر احساس مي‌كنيم راي آن‌ها غلط است تلاش كنيم نظرات و ديدگاه‌هاي افراد را نسبت به خودمان عوض نماييم؛ بطور نمونه آيا مگر ما پنجاه نوع اتحاديه قصابان يا آرايشگاه ها يا...داريم؟معني ارتباطي و با سواد بودن اين است؟ آيا اين درست است كه خانواده روابط‌عمومي با اين عقبه قوي و با اين مدارك تجربي و دانشي هركدام براي خودشان يك انجمن يا گروه را تاسيس كنند و بعد صبح تا شب هم به تظاهر شعار بدهيم كه مهربان باشيد،خوب باشيد  و...؟


درمورد تشكل هايي مثل موسسه كارگزار روابط عمومي كه در حال مصاحبه با شما هستيم و اصولا فعاليت هاي بخش خصوصي در روابط عمومي چه نظري داريد؟
اگر در بخش خصوصي چند موسسه داريم حتي همان‌ها هم بايد خود را كنترل كرده و تعريفي از خود ارايه كنند كه در اذهان عمومي به منفعت طلبي شهرت پيدا نكنند، آن‌‌ها هم بايد بين خودشان حتي با حضور همين پيشكسوتان جلسات مشترك بگذارند و به تعريف هاي واحد برسند، يك تقويم ساليانه مشخص براي خود تعريف كرده و با حمايت انجمن روابط‌عمومي  و انجمن متخصصان، كار خود را انجام دهند، اگر چنين نباشد هم در انتخاب عناوين و فعاليت هايي كه بطور مرتب انجام مي دهند مثل انتخاب عنوان ويا زمانبندي اين جشنواره ها و همايش ها و سمينارها و.. تداخل پيش مي‌آيد،كه نتايج نامطلوبي در جامعه بوجود مي آورد، به طوري كه وقتي بامسئولي روبرو مي شويد، عنوان مي‌شود كه شما جزء كدام گروه يا انجمن مي‌باشيد و اين بدترين واژه و اتهامي است كه به خانواده بزرگ روابط‌عمومي وارد مي‌شودو اين لطمه كلي به دانش وجايگاه  روابط‌عمومي مي‌زند كه تا اين لحظه زده است؛ ما نمي‌توانيم روزنامه‌اي تحت عنوان آرمان روابط‌عمومي توليد كنيم كه حتي يك لغت از روابط‌عمومي در آن وجود ندارد و كاملاً سياسي است كه اميدوارم دوستان خوب و دلسوزمان يا معاونت مطبوعاتي نام اين روزنامه را هرچه سريعتر تصحيح كنند، نام آرمان بسيار مناسب‌ است تا پسوندي كه هيچ ارتباطي با روزنامه مذكور ندارد، به هرحال من فعاليت بخش خصوصي را در اين حوزه بسيار مهم مي دانم و فكر مي كنم كه تعدادي از دوستان ما كه بيشترين تلاش را در اين حوزه داشته اند و هر يك هم  در حد توانايي خود به نهاد روابط عمومي و خصوصا انتشار آثاري در اين حوزه كمك كرده اند، بايد حدود كاري و وظايف موسسه خود را مشخص تر تعريف كنند.
 
آيا بهتر نيست اين انجمن‌ها و موسسات برخي كارهاي مل�'ي را با كمك هم تعريف كنند و انجام دهند؟
در اين مورد هم اعتقاد من همان است كه ما بايد يك انجمن مادر داشته باشيم و بخش‌هاي اجرايي كار را به موسسات و يا كساني كه خواهان اين موضوع هستند و امكاناتش را در اختيار دارند، به عنوان بخش خصوصي واگذار كنيم، چه بهتر كه اين بخش خصوصي عاشق روابط‌عمومي‌ باشند و دانش آن را داشته باشند، نمونه‌اش همين موسسه كارگزار روابط‌عمومي است و يا تشكيلات برادران عزيز ديگر، اما بايد زير نظر آن انجمن اصلي باشد و آدم‌هاي خبره‌اي در راس كار حضور داشته باشند تا نتيجه كار چشمگيرتر باشد و اعتماد عمومي از بين نرود.
بايد همه تلاش‌مان بر اين بگذاريم كه به جاي تشتت و هر روز گروه  و دسته جديدي را خلق كردن، با يكديگر متحد شويم و دست از منيت هاي شخصي برداريم،من بارها به دوستان عزيز خودم در انجمن توصيه كردم كه فرصت خدمت كردن و ابراز فكر و ايده هاي جديد را به جوانتر ها بدهيم، براي آنها الگو باشيم، در تكرار اين گروه ها و دسته ها وانجمن ها، بسياري از افراد يكسان هستند،اما اگر يك انجمن قوي و مناسب داشته باشيم كه  ضمن اختلاف نظر كه نشانه يك جامعه مدني است، همه با هم همدل و هم جهت، به يكديگر كمك كنيم؛ خانواده روابط عمومي قدرتمند مي شود، اگر ما نتوانيم در روابط‌عمومي كه قرار است الگوي جامعه باشد اتحاد وهمدلي و بخشندگي را تمرين كنيم، چگونه مي‌خواهيم بقيه افراد در جامعه اين كار را انجام دهند و يا دولتمردان ما را بپذيرند.


ممنون كه با حوصله در اين گفتگوي صميمي شركت كرديد وصريح هم پاسخ داديد.حرف ديگري داريد؟
-ممنون كه به من مهرباني كرديد و اين فرصت را داديد،براي شما و همه خوانندگان اين گفتگو بهترين ها را كه همان شادي و سلامت است  آرزو مي كنم. باشد كه نسل جوان روابط عمومي ها با مهرباني و دانش بيشتر و يكدلي، قدرت نهفته در خود و در اين دانش را كشف كنند. باز هم ممنون شما.