شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : اينستاگرام چگونه سياسي شد
دوشنبه، 3 بهمن 1401 - 16:46 کد خبر:51313
اينستاگرام براي اولين بار به نوعي يكي از پلتفرم‌هاي اصلي، اگر نگويم اصلي‌ترين پلتفرم بازنمايي و حتي سازماندهي اعتراضات آنلاين و آفلاين شد. اين ظاهرا اتفاقي جديد و معجزه‌آساست. ولي اگر ما اين تغييرات را به صورت تدريجي ببينيم و دنبال كنيم و به منطق اين تغييرات فكر كنيم، آن موقع ديگر خيلي هم فكر نمي‌كنيم كه معجزه‌اي عجيب و غريب رخ داده است.

شبكه اطلاع‌رساني روابط‌عمومي ايران (شارا)-|| ابوالفضل حاجي‌زادگان پژوهشگر اجتماعي مي گويد تحقيقاتش نشان مي‌دهد كالاي اعتراض سياسي در اينستاگرام  خريدار دارد اما مردم آن را ازگروه‌هاي سياسي حرفه‌اي نمي‌خرند

ابوالفضل حاجي‌زادگان، پژوهشگر اجتماعي در گفت‌وگوي ويديويي با مجموعه رسانه‌اي اعتماد چهار پژوهش صورت‌گرفته در اينستاگرام، متعلق به سال‌هاي 1398 تا 1401 را تشريح مي‌كند.

«نقش فضاي مجازي در اعتراضات و ناآرامي‌ها» محور اصلي گفت‌وگوي مجموعه رسانه‌اي اعتماد با ابوالفضل حاجي‌زادگان، پژوهشگر اجتماعي است. حاجي‌زادگان اخيرا در گزارشي به مطالعه اجتماعي روي فعل و انفعالات سلايق و رفتارهاي كاربران ايران در اينستاگرام پرداخته است. بازه زماني تهيه اين گزارش‌ها از سال 1398 آغاز و اعتراضات اخير را نيز تحت پوشش قرار داده است. رفتار سلبريتي‌ها، رفتار كاربران در قبال سلبريتي‌ها، تغيير سليقه كاربران در قبال صفحات با موضوعات مختلف و ... مواردي است كه در اين بررسي‌ها مورد توجه قرار گرفته و با يكديگر در سال‌هاي مختلف طي 4 سال، مقايسه است.


آنچه مي‌خوانيد گزيده صحبت‌هاي ابوالفضل حاجي‌زادگان در گفت‌وگوي ويديويي با «اعتماد» درباره موارد فوق است. متن كامل اين گفت‌وگو را فردا در اعتمادآنلاين بخوانيد.


در بازه زماني سال‌هاي 1398 تا امروز، هرچه جلوتر رفتيم سهمِ و به نوعي تاثيرگذاري يا به نوعي نفوذِ صفحه‌هاي آموزشي و كسب‌وكارهاي اينستاگرامي افزايش پيدا كرده است. حتي در سال گذشته يعني در فاصله 1400 تا 1401 هم كه مي‌دانيم انواع محدوديت‌ها روي اينستاگرام و درواقع اينستاگرام ايراني تشديد شده، كماكان اين ادامه پيدا كرده است، يعني كماكان هم كاربرها و هم صفحات پرمخاطب مسير رو به رشدي كه در اين حوزه بوده را ادامه دادند كه اين نكته مهمي است كه چرا به‌رغم تمام محدوديت‌ها كماكان آن روند ادامه پيدا كرده است.


چيزي كه در يكسال گذشته تازگي دارد و قبلا نبوده كاهش سهم صفحه‌هاي طنز و سرگرمي است، يعني صفحات طنز و سرگرمي طي 3 سال گذشته يعني از سال 98، 99 تا 1400 تقريبا سهم يكساني داشتند و بيشترين سهم را هم داشتند، اما طي يكسال گذشته سهم‌شان تقريبا به‌طور معناداري كاهش پيدا كرده است.


طي اين 2 ماه شروع اعتراضات تا زمان جمع‌آوري داده‌ها در يكسري حوزه‌ها تغييرات با سرعت بيشتري بوده است، اما در بخش‌هاي زيادي مانند كسب‌وكارها، صفحات آموزشي و... تغييرات همان‌هايي بودند كه از سال 1400 تا 1401 رخ داده، به خاطر اينكه بعد از ايجاد محدوديت‌ها روي اينستاگرام اساسا دسترسي به اينستاگرام براي كاربرها خيلي سخت شده بود و در اين مدت خيلي از اين جهت تغييري رخ نداد.


ما طي يكسال گذشته نوع جديدي از صفحات پرمخاطب را داشتيم كه من نام آنها را صفحه‌هاي احساسي گذاشتم به اين معنا كه صفحه‌هايي هستند كه احساسات احساسي را آنجا بازنشر مي‌كنند و اينها صفحات پرمخاطبي شدند و عمدتا هم احساساتي كه در اين صفحه‌ها منتشر مي‌شود؛ احساس غم، خشم، دلخوري، سرخوردگي و... است. اين پديده عجيبي است كه چه مي‌شود كه ما صفحاتي را مي‌بينيم كه قبلا در فضاي ايراني اينستاگرام اين را نمي‌ديديم. اين صفحات بودند، اما پرمخاطب نبودند و در سال 1401 كتگوري جديدي را به خودشان اختصاص دادند.


صفحات موسيقي سهم‌شان طي 4 سال تغيير چنداني نداشته، اما براساس مشاهدات كيفي‌ام مي‌ديدم كه طي يكسال گذشته صفحه‌هايي كه موسيقي اعتراضي دارند اقبال بيشتري پيدا كردند. يعني به‌طور كلي سهم آن خيلي تغيير نكرده و 10، 11 درصد است، اما به لحاظ كيفي تغيير كرده است؛ موسيقي‌هايي كه بار اعتراضي دارند بيشتر مورد توجه قرار گرفتند. سهم 32، 34 درصدي در حوزه طنز و سرگرمي به 30درصد رسيده است، صفحات آموزشي طي 4 سال 5، 11، 4، 10 و 15 درصد كماكان توانستند روند افزايشي سهم خودشان را ادامه بدهند.


طي اين 4 سال كماكان روند افزايشي تعداد صفحات پرمخاطب ادامه پيدا كرده است، هرچند شتاب آن مقداري كمتر شده است. يعني در سال 98 تقريبا 1024 بوده و سال 99 به 1600 صفحه با بيش از 500 هزار دنبال‌كننده رسيده و اين عدد در سال 1400 به 2273 رسيده و در سال 1401 به 2654 صفحه رسيده است. كماكان روند افزايشي ادامه دارد، اما سرعت رشد كم شده.


صفحات احساسي تقريبا در سال‌هاي گذشته سهم‌شان صفر بوده و الان تقريبا به يك درصد رسيده است. ممكن است بگوييم كه سهم ناچيزي است، اما اهميتش به اين جهت است كه در 2هزار و 600 و خرده‌اي صفحه يك درصد هم سهم قابل توجهي است. صفحه‌اي كه راجع به آن صحبت مي‌كنيم صفحه‌هايي هستند كه در آن پست‌هايي منتشر مي‌شود كه بازنمايي كننده احساسات كاربران و به نوعي احساسات مردم است كه عمدتا احساساتي كه در اين صفحات به نوعي بازنمايي مي‌شوند غم، ناراحتي، خشم و سرخوردگي است كه اين براي من پديده عجيبي بود زيرا اين صفحات قبلا هم بودند، اما پرمخاطب نبودند و چه مي‌شود كه پرمخاطب مي‌شوند و يكي، دو صفحه هم نيستند بلكه تعداد قابل توجهي‌اند كه طي يكسال گذشته بيشتر مورد توجه قرار گرفتند.


صفحات آموزشي طي سال 98 تا 1400 رشد داشتند و عمدتا مي‌گفتند اين رشد صرفا به خاطر كروناست و البته همين‌‌طور هم بود، يعني در آن وضعيت آموزش آنلاين خيلي مورد توجه قرار گرفت، اما من خودم حدس مي‌زنم طي يكسال گذشته با توجه به اينكه تعطيلي‌ها به خاطر كرونا كمتر شده و با توجه به اين همه محدوديتي كه روي اينستاگرام هست حدس مي‌زدم كه شايد كمتر باشد، اما كماكان از 14 درصد به 15 درصد رسيده و روند افزايشي آن ادامه دارد. يعني با وجود همه حدس‌هايي كه به خاطر نيروهاي كنترل‌كننده صفحه‌هاي آموزشي زده مي‌شد، كماكان رشدشان ادامه پيدا كرده است.


صفحه‌هاي سينمايي طي سال‌هاي كرونا به خاطر اينكه اساسا صنعت سينما ضربه جدي‌اي خورد كه سهم‌شان كاهش پيدا كرده، اما طي يكسال اخير سهم‌شان تغيير محسوسي نداشته است. صفحه‌هاي كسب‌وكارها رشدشان طي 4 سال گذشته قابل‌توجه است و 2، 4 و 7 درصد رشد داشته‌اند كه در سال جاري به 9درصد رسيده است.


از تغييرات محسوس ديگر كاهش سهم صفحه‌هاي مد و زيبايي است كه اين را هم كنار تغييرات كاهش سهم صفحه‌هاي طنز و سرگرمي، تغيير كيفي صفحه‌هاي موسيقيايي و اضافه شدن صفحه‌هاي احساسي است. اين را هم ببينيم كه سهم صفحه‌هاي مد و زيبايي هم طي 4 سال گذشته 13‌درصد بوده و بعد تبديل به 8، 6 و نهايتا 5 درصد شده است. يعني به نوعي مشغوليت‌هاي كاربران ايراني اينستاگرام در حال يك دگرديسي بسيار معنادار به لحاظ كيفي و كم�'ي است كه اين‌جا خودش را نشان مي‌دهد.


سهم‌ صفحات سياسي طي 4 سال اخير تغيير محسوسي نداشته است. منظور از صفحه‌هاي سياسي صفحه‌هايي هستند كه به لحاظ حرفه‌اي سياسي‌اند يعني يا يك فردي هستند كه سياستمدار حرفه‌اي هستند يا عمدتا محتوايي كه منتشر مي‌كنند راجع به سياست است.


صفحات گردشگري هم قبلا تقريبا سهم‌شان ناچيز و زير يك درصد بود، اما در سال گذشته رشد نسبتا معناداري داشتند كه شايد ادامه هم پيدا كند. صفحه‌هايي كه محتواي پورنوگرافيك منتشر مي‌كنند كم شده‌اند منظورم محتواهايي هستند كه منطق پورنوگرافيك دارند. مي‌دانيم كه اينستاگرام در اين زمينه ممنوعيت دارد؛ اينها صفحه‌هايي هستند كه به نوعي غيرمستقيم محتواهايي كه به نوعي بار پورنوگرافيك دارند را منتشر مي‌كنند، به‌رغم ادعايي كه هميشه راجع به فضاي اينستاگرام مطرح شده كه فضايي است كه پر از بي‌اخلاقي، ابتذال و چنين عناويني هست ما مي‌بينيم كه طي 4 سال گذشته كاهش بسيار چشم‌گيري داشته است. يعني از 9 درصد در سال 98 به 6 درصد در سال 99 رسيده و در سال 1400 به 3 درصد و در سال جاري به يك درصد رسيده است.


محتواي اينستاگرام ايراني با احتياط و يك حركت بطئي به سمت اجتماعي و كارآمد شدن مي‌رود كه به مخاطبانش كمك كند و تا حدي هم سياسي شدن و خصلت سرگرم‌كنندگي‌اش كاهش پيدا كرده است. يعني ما يكسري به نوعي تغييرات آرامي را در اينستاگرام مي‌بينيم كه تا حد زيادي مي‌تواند به ما براي فهم وضعيت موجود كمك كند.


اين تغييرات در پيوند باهم معنا پيدا مي‌كند و هيچ‌كدام از اين انواعي كه راجع به آنها صحبت كرديم را نبايد مستقل تحليل كنيم زيرا در پيوند با هم معنا پيدا مي‌كنند و ما مي‌بينيم كه اين تغييرات منطق دارد. از اين جهت تاكيدم روي منطق تغييرات است كه ما يك مقدار موقتا از اين موضوع فاصله بگيريم. ما عمدتا به پديده‌هاي سياسي كه در جامعه ايران رخ مي‌دهد چه در فضاي آنلاين و چه در فضاي آفلاين علاقه‌اي نداريم يا اولويت‌مان نيست كه براساس شواهد علمي ببينيم و بفهميم، همواره غافلگير شده‌ايم. نام‌هاي متفاوتي هم براي اين غافلگيري مي‌گذاريم يا مي‌گوييم كه معجزه رخ داده است يا مي‌گوييم دسيسه‌اي رخ داده يا مي‌گوييم حماسه‌اي رخ داده است.

 

 اسامي را طي سال‌ها مرور كنيم؛ حماسه دوم خرداد، حماسه سوم تير، روي همه پديده‌هايي كه به نوعي ممكن است ناظران را غافلگير كند، اعم از سياسيون يا مردم ما اسم‌هايي مي‌گذاريم كه فكر مي‌كنيم معجزه يا حماسه‌اي هستند، درحالي‌كه اگر پايبندي‌اي براي فهم تغييرات تدريجي چه در فضاي آنلاين يا چه در فضاي آفلاين داشته باشيم آن زمان ديگر نيازي به اسم‌گذاري‌هاي اينچنيني نخواهد بود.


ما راجع به اينستاگرامي صحبت مي‌كنيم كه يك‌باره براي‌مان سوال است كه چه اتفاقي افتاد، اينستاگرامي كه هميشه مي‌گفتيم آن‌جا دنياي موازي‌اي است كه سياست در يك دنياست، اينستاگرام ايراني در يك دنياي موازي جريان پيدا مي‌كند. اينستاگرام براي اولين‌بار به نوعي يكي از پلتفرم‌هاي اصلي، اگر نگويم اصلي‌ترين پلتفرم بازنمايي و حتي سازماندهي اعتراضات آنلاين و آفلاين شد. اين ظاهرا اتفاقي جديد و معجزه‌آساست. ولي اگر ما اين تغييرات را به صورت تدريجي ببينيم و دنبال كنيم و به منطق اين تغييرات فكر كنيم، آن موقع ديگر خيلي هم فكر نمي‌كنيم كه معجزه‌اي عجيب و غريب رخ داده است.


يك اصطلاح هست كه به آن وضعيت اكوچمبر مي‌گويند، يعني وضعيت اتاق پژواك. ما در شبكه‌هاي اجتماعي به نوعي در وضعيت اتاق پژواك قرار داريم و صداي خودمان اكو و بازتاب مي‌شود. ‌آن‌هم چه در توييتر و چه در اينستاگرام. تمايل داريم در شبكه روابطي خودمان قرار بگيريم. حال چه خودمان كاربران و چه صفحات پرمخاطب كه منطق خيلي فرق زيادي ندارد كه نظرها، نگرش‌ها و سلايقي نزديك به خودمان دارند. به خاطر اينكه وقتي در معرض ديگري‌ها قرار مي‌گيريم دچار اضطراب مي‌شويم و حس ناخوشايندي سراغ ما مي‌آيد.


با وجود اينكه سهم صفحه‌هاي سياسي يعني حرفه‌اي‌هاي سياست سهم‌شان تغيير جدي‌اي نكرده است، اما افزايش تعداد دنبال‌كنندگان صفحه‌هايي كه اعتراض تندتري دارند يعني صفحه‌هاي برانداز و صفحه‌هاي تحول‌خواه، اقبال‌شان بيشتر شده است. هرچه جلوتر مي‌رويم به يكسال اخير مي‌رسيم يعني فاصله 1400 تا 1401، مي‌بينيم صفحاتي كه گرايش سياسي معترضانه‌تري دارند، اقبال به سمت‌شان بيشتر شده است يعني مي‌بينيم به نوعي اين اقبال مرتب شده است، صفحه‌هاي برانداز مخاطبان‌شان طي يكسال گذشته 49 درصد افزايش پيدا كرده است. تحول‌خواه‌ها 43 درصد، غيرسياسي‌ها 22 درصد، اصلاح‌طلب‌ها 18 درصد و اصولگراها 16 درصد. چيزي كه مي‌توانيم بگوييم اين است كه كالاي اعتراض سياسي پرمتقاضي‌تر شده است.


ما هميشه راجع به رابطه بين سلبريتي‌ها و كاربران به نوعي دو روايتي كه ظاهرا متضاد هستند را شنيديم كه اين دو روايت دو روي يك سكه‌اند؛ يك روايت اين است كه كاربران اينستاگرام به‌طور خاص كاربران ايراني اينستاگرام افرادي زودباورند كه زود فريب مي‌خورند، (عذرخواهي مي‌كنم) ساده‌‌لوحند و فريب افراد فرصت‌طلبي را مي‌خورند كه عمدتا سلبريتي‌ها هستند و اين سلبريتي‌ها افراد فرصت‌طلب و بي‌سوادي هستند، چيزي كه ما خيلي وقت‌ها خيلي شنيديم سلبريتي بي‌سواد يا فرصت‌طلب است.

 

اين روايت را ما در مقاطع زماني مختلف به‌طور طنزآميزي از طرف جريان‌هاي سياسي متفاوت و متضادي شنيديم اين است كه روي ديگر سكه روايتي است كه مي‌گويند ورزشكاران و هنرمندانِ دغدغه‌مندمان هستند كه قهرمانان كشورمانند و اينها آمدند كنار مردم فهيم و كنش و رفتار سياسي مشخصي را انجام مي‌دهند. اين از كجا شروع شده است؟ يك جايي در يك مقطعي اصولگراها رابطه خيلي خوبي با سلبريتي‌ها، ورزشكاراني مانند عباس جديدي و حسين رضازاده و... داشتند كه توانستند اينها را پروموت كنند، آن‌موقع هنرمندان دغدغه‌مند كشور بودند و خيلي از اين ايده رتوريك كه سلبريتي بي‌سواد است در آن جريان سياسي خبري نبود.

 

جلوتر كه مي‌آييم انتخابات 92 به خصوص 96 كه سلبريتي‌ها براساس شرايط اجتماعي به نفع اصلاح‌طلب‌ها فعال مي‌شوند. آن موقع اصلاح‌طلب‌ها نسبت به سلبريتي‌ها لحن بسيار ستايش‌آميزي دارند و مي‌گويند اينها هنرمندان و ورزشكاران كشور خيلي دغدغه‌مند هستند. اما آن طرف اصولگراها نگاه تحقيرآميزي دارند و بيشتر از اصولگراها، براندازها.

 

خاطرمان هست كه براندازها چه حمله‌هايي به ترانه عليدوستي، اصغر فرهادي، ماني حقيقي و باران كوثري مي‌كردند. اما الان ببينيم كه چه لحن ستايش‌آميزي راجع به همه اين آدم‌ها دارند؛ ترانه عليدوستي بين براندازها قهرمان شده و ماني حقيقي، اصغر فرهادي و... در آن طرف باز هم اصلاح‌طلباني را ببينيم كه در سال 96 و همان سال‌ها خيلي با امثال ترانه عليدوستي، علي كريمي و علي دايي همراه بودند و الان نگاهي آسيب‌شناختي و تاسف‌آميز دارند كه چه اتفاقي افتاد كه اين مردم فريب علي كريمي، علي دايي و سلبريتي‌ها را مي‌خورند. وضعيت به نوعي بسيار طنزآميز است. ما اساسا به يك بازنگري جدي پيرامون رابطه بين كاربران و صفحات پرمخاطب داريم.


اصلاح‌طلب‌ها يك سرمايه اجتماعي عظيمي را از جامعه قرض گرفتند، اميدها و آرزوهاي بسيار زيادي را در سال‌هاي گذشته از جامعه قرض گرفتند و به دلايل متعددي در بازي سياست شكست خوردند. الان به نوعي دچار ورشكستگي سياسي شدند و در وهله اول بايد به اين سوال پاسخ بدهند كه چه شده است كه دچار چنين ورشكستگي‌اي شده‌اند؟ اين از منظر مساله اصلي كه در نوشته هم برجسته كردم، يعني بحران نمايندگي قابل فهم است. به اين معنا فكر مي‌كنم مواجهه‌اي كه جريان‌هاي سياسي و الان به‌طور خاص اصلاح‌طلبان با اين پديده دارند، به نوعي مصداق تعويض كردن جاي علت و معلول است و متاسفانه از پرداختن به مساله اصلي‌اي كه دچار آن هستند طفره مي‌روند. به نظر من مساله اصلي بحران نمايندگي است كه چنين پديده‌اي را رقم زده است، آن‌هم در خصوص تمام جريانات سياسي نه فقط اصلاح‌طلب‌ها...


كالاهاي اعتراض سياسي ديگر توسط مردم از فروشندگان سنتي‌اش كه جريان‌هاي سياسي حرفه‌اي و سنتي بودند، خريد نمي‌كنند. بلكه بازيگران جديدي آمدند و اينها كار را به دست گرفتند بنابراين لازم است كه يك بازنگري اساسي راجع به رابطه بين كاربران و اين بازيگران جديد يعني سلبريتي‌ها داشته باشيم. چيزي كه من به‌طور خلاصه مي‌توانم از اين ميدان و از منطق اين موقعيت بگويم اين است كه هم بايد منطق اين موقعيت را بفهميم و به تبع آن منطق كنش‌هاي سلبريتي‌ها و كاربران را هم مي‌توانيم آن موقع بفهميم. موقعيتي كه اينها در آن قرار گرفتند تفاوت مهمي با حرفه‌اي‌هاي سياست دارد.

 

حرفه‌اي‌هاي سياست همواره پيوند مداومي با مردم ندارند، يعني در مقاطع انتخاباتي لازم است كه از مردم فيدبك بگيرند، آن موقع اگر بتوانند اعتماد مردم را جلب كنند راي به دست مي‌آورند و بعد وارد يك زمين ديگري مي‌شوند. يعني زمين رسمي سياست جايي دور از شهروندان است.


اينكه چه اتفاقي رخ داد كه الان اينها - سلبريتي‌ها- به عنوان يك گروه مرجع مورد رجوع مردم قرار مي‌گيرند، مي‌تواند دو نوع جواب داشته باشد كه هركدام از آنها ناظر بر بخش‌هاي متفاوتي از واقعيت هستند و هر دوي آنها نسبتي با واقعيت دارند. يك جواب «تشديد بحران نمايندگي» است. يعني ما در وضعيتي به سر مي‌بريم كه بحران نمايندگي بيش از پيش تشديد شده است و به اين معنا بازيگري و به نوعي نقشِ سلبريتي‌ها پررنگ‌تر ديده مي‌شود، اما تعبير من اين است كه رابطه بين سلبريتي‌ها و كاربرها پررنگ‌تر شده است. يعني جهت تاثير را بيشتر از پايين به بالا مي‌بينم تا از بالا به پايين.

 

يك جواب ديگري كه به‌طور خاص راجع به وضعيتي كه ما الان در آن هستيم و نوع اعتراضاتي كه الان موضوعيت بيشتري پيدا كردند بخشي از اين اعتراضات (نه تمام آن) به نوعي طبقه متوسطي است كه اين متفاوت از اعتراضات 96 و 98 است. اصلا خواست مخالفت با حجاب اجباري هرچند واقعا نمي‌خواهم در دام اين كليشه‌ها بيفتم، اما در بين طبقه متوسط جدي‌تر است و پيوند طبقه متوسط و سلبريتي‌ها و خصوصا سينمايي‌ها آن‌جا خيلي جدي‌تر است. خود اينها هم به لحاظ طبقاتي متعلق به طبقه متوسط به بالا هستند و به اين معنا در زيست و تجربه زيسته خودشان هم اين مساله را خيلي جدي‌تر مي‌بينند. از اين جهت هم يعني اين هم باعث شده كه نقش سلبريتي‌ها و به خصوص سينمايي‌ها اين‌جا هم پررنگ‌تر بشود.

با وجود اين‌كه سهم صفحه‌هاي سياسي يعني حرفه‌اي‌هاي سياست تغيير جدي‌اي نكرده است، اما افزايش تعداد دنبال‌كنندگان صفحه‌هايي كه اعتراض تندتري دارند يعني صفحه‌هاي برانداز و صفحه‌هاي تحول‌خواه، اقبال‌شان بيشتر شده است. هرچه جلوتر مي‌رويم به يكسال اخير مي‌رسيم يعني فاصله 1400 تا 1401، مي‌بينيم صفحاتي كه گرايش سياسي معترضانه‌تري دارند، اقبال به سمت‌شان بيشتر شده است.


اينستاگرام براي اولين بار به نوعي يكي از پلتفرم‌هاي اصلي، اگر نگويم اصلي‌ترين پلتفرم بازنمايي و حتي سازماندهي اعتراضات آنلاين و آفلاين شد. اين ظاهرا اتفاقي جديد و معجزه‌آساست. ولي اگر ما اين تغييرات را به صورت تدريجي ببينيم و دنبال كنيم و به منطق اين تغييرات فكر كنيم، آن موقع ديگر خيلي هم فكر نمي‌كنيم كه معجزه‌اي عجيب و غريب رخ داده است.
 

منبع: روزنامه اعتماد

3 بهمن 1401