🧩 سيد اميرحسين قاضيزاده هاشمي معاون رييسجمهور در پاسخ به اين سوال "ايسنا" كه چرا در رابطه با فوت مهسا اميني همان ابتدا موضعگيري نشد، گفت: «طبق گزارش نهادهاي اطلاعاتي، از كنار تخت بيمارستان اولين خبر مخابره ميشود، در حالي كه هنوز ابعاد ماجرا مشخص نبود، بر اين اساس، امكانپذير نبود كه همان اول اين مساله اطلاعرساني شود كه البته بعد از مشخص شدن ماجرا اين مساله اطلاعرساني شد.»
در اين نوشتار به صورت خلاصه به اين اظهارات كه نشان از بي اطلاعي گوينده از اصول "ارتباطات و مديريت بحران" و همچنين "اطلاعيابي و اطلاعرساني شفاف" دارد نكاتي ارايه ميشود:
🧩 از بزرگان ارتباطات آموختهايم كه فرمودند "بحران" يك واقعيت زندگي است. بحران هميشه ممكن است اتفاق بيافتد. بحران ميتواند هر كشور و هر سازماني را در هر لحظه تحت تاثير قرار دهد به شرطي كه سازمانها و شركتها در نحوه تفكر خود در مورد مديريت بحران به عنوان يك عامل حياتي كم كاري نكنند.
🧩 يك رويداد و بحران بزرگ ميتواند بقاي يك ملت و سازمان را تهديد كند. ما در چنين شرايطي قطعا بايد راه صداقت، شفافيت و پاسخگويي را در پيش بگيريم و در هر كجا و هر زمان كه لازم باشد اطلاعات درست را در اختيار مردم قرار دهيم. هر چه يك بحران بزرگتر باشد آمادگي و پاسخگويي هم بايد بيشتر باشد. اگر يك سازمان "برنامه مديريت بحران" نداشته باشد عواقب چنين بحرانهايي را ميتواند با يك واكنش فعال، سريع و دقيق و اطلاعرساني درست و شفاف به حداقل برساند.
🧩 متخصصان ارتباطات و روابطعمومي در شرايط بحراني علاوه بر آمادگي و داشتن برنامه، بايد مجموعه كاملي از خدمات را در زمينه تابآوري استراتژيك و مديريت بحران ارايه دهند. همچنين بايد برنامههايي را براي سازمانهاي خود ارايه كنند تا افراد، سيستمها، ساختارها و رهبران براي مقابله با بحرانها آماده باشند.
🧩 رويكرد متخصصان ارتباطات و روابطعمومي معمولا با شناسايي و آمادهسازي ريسكهاي استراتژيك آغاز ميشود و با ارايه مجموعهي كامل و گستردهاي از خدمات و پيشنهادها شامل (خدمات آمادگي در برابر بحران، شامل پژوهش، تدوين برنامه، ارزيابي، مشاوره، آموزش، شبيهسازي و تمرين)، (برقراري ارتباطات، اطلاعيابي و اطلاعرساني درست و پاسخگويي شفاف به بحران در زمان واقعي)، (بررسي و بازيابي پس از بحران) و (تابآوري سازماني و تداوم فعاليتهاي جاري) ادامه مييابد.
🧩 شركتها و سازمانهاي "بسته" با توجه به طبيعت ذاتيشان معمولا تمايل دارند تصور كنند كه از هر خطري مصون هستند و به همين دليل عليرغم خطرهاي آشكار مرتبط با بحران، يعني آسيب به خوشنامي كشور و سازمان و فرد و حتي اعتراض و انقراض، برنامه و راهبرد مشخصي ندارند و البته تعداد كمي از آنها فكر ميكنند اصلا به چنين راهبردي نياز ندارند و به همين دليل به پروپاگاندا و آپارتايد رسانهاي روي آورده و فكر ميكنند با دروغگويي، تحريف، توجيه و تقطيع ميتوانند افكار عمومي را كنترل و اقناع كنند.
(اصولا افكار عمومي و آزادي بيان و رسانهها در "سازمانهاي بسته" محلي از اعراب ندارد.)
🧩 با توجه به اينكه در اين گونه سيستمها، قانون، مرجعيت خود را از دست داده، اقناع افكارعمومي به هيچ طريقي امكانپذير نيست و در نتيجه، استراتژيِ پروپاگاندا دستآويز قرار ميگيرد و نتيجهي آن، آن ميشود كه در سالهاي اخير شاهد آن در كشورها و سازمانهاي مختلف از جمله كشور عزيزمان ايران بودهايم.
🧩 هيچ سياست مديريت بحراني هرگز نميتواند خطر وقوع خطر را به طور كامل از بين ببرد بنابراين، گنجاندن پروتكل جلوگيري و پيشگيري از بحران در استراتژي مديريت بحران يك سازمان و شركت از اولويت بسيار بالايي برخوردار است.
🧩 آخر اينكه طراحي و تهيه يك جعبه ابزار مديريت بحران براي حمايت از مديران، رهبران و متخصصان در واكنش به بحران و حفظ اعتبار و خوشنامي يك سازمان و كنترل بحران به روش علمي و حرفهاي و همچنين اقناع مردم از طريق پاسخگويي شفاف قطعا از اهميت تعيينكنندهاي برخوردار است كه بايد به طور جد مورد توجه قرار گيرد.