شبكه اطلاعرساني روابطعمومي ايران (شارا)-|| چكيده: تحليل محتوا يكي از مباحث مهم و كاربردي است كه پژوهشگران با استفاده از اين روش، به وارسي دادههاي خود ميپردازند. روش تحليل محتوا كمي است و در مباحث علوم اجتماعي كاربرد زيادي دارد. از اين طريق ميتوان به تحليل گفتار، نوشتار، از قبيل مقالات، كتابها، سنخرانيها، فيلم، تصاوير، حركات، نحوۀ اداي كلمات، تكرار كلمات، لحن بهكار رفته در كلام و غيره پرداخت.
تحليل محتوا به محقق كمك ميكند تا لايههاي پنهان و زيرين پديدههاي مرتبط با موضوعِ پژوهش را بدست آورده، به اهدافي كه پژوهش در راستاي آن انجام ميگيرد، نزديك شود. اين مقاله با رويكرد تحليلي و اسنادي به بررسي كم و كيف تحليل محتوا ميپردازد.
كليد واژهها: تحليل، محتوا، متن و پيام.
مقدمه
تحليل محتوا روشي است كه ميتوان آن را درباره انواع گوناگون پيامهاي مندرج در آثار ادبي، مقالهها، اسناد رسمي، خطابهها، اعلاميههاي سياسي، گزارشهاي اجتماعات، برنامههاي شنيداري و ديداري و گزارش مصاحبههاي نيمه رهنمودي به كار بست. واژههايي كه نويسنده، سخنران يا پاسخگو به كار ميبرد، بسامد آنها، وجه آرايش آنها در جمله، ساختمان خطابه و چگونگي بسط آن، منابع اطلاعاتي هستند كه بر مبناي آنها محقق ميكوشد به شناختي دست يابد. اين شناخت ممكن است درباره خود گوينده باشد. مثلاً، ايدئولوژي يك روزنامه، تصورات يك شحض يا منطق يك سازمان يا يك گروه، از راه مطالعه اسناد داخلي، يا درباره وضعيتهاي اجتماعي كه خطابه در آن توليد شده است. مثلاً، شيوه جامعه پذيري در خطبههاي نماز جمعه، كتابهاي درسي، و يا دربارة تجربهاي تعارضآميز همچون، تبليغات زمان جنگ.
روشهاي تحليل محتوا ايجاب ميكند كه از فنون نسبتاً دقيقي استفاده شود. مثل محاسبه بسامدهاي نسبي يا همبستگيهايي كه ميان واژهها به كار رفته. تنها به كمك روشهاي ساخته شده و با ثبات است كه محقق ميتواند تفسيري عيني و خارج از مدار ارزشها و تصورات شخصي خود ارائه دهد.
برخلاف زبان شناسي، هدف تحليل محتوا در علوم اجتماعي فهم كاركرد زبان به عنوان زبان نيست. همچنين منظور از مطالعه دقيق و موشكافانه جنبهها صوري خطابه اين نيست كه از آنها معلوماتي درباره موضوعي خارج از خودشان كسب كنيم. از اين رو، جنبههاي صوري ارتباط كلامي به عنوان شاخصهاي فعاليت معرفتي گوينده، معاني اجتماعي يا سياسي گفتار وي يا مصرف اجتماعي، كه از ارتباط كلامي بهدستميآورد، ملاحظه ميشوند.
تحليل محتوا در تحقيق اجتماعي روز به روز اهميت بيشتري پيدا ميكند. دليل آن، امكاني است كه براي تحليل منظم اطلاعات و اظهار نظرهاي عميقتر و پيچيدهتر مثل گزارش مصاحبههاي نيمه رهنمودي عرضه ميكند. روش تحليل محتوا، يا دست كم برخي گونههاي آن، وقتي كه موضوع كار آن از مواد ارزشمند تهيه شده باشد، بهتر از هر روش تحقيق ديگري اجازه ميدهد تا دقت عمل روش شناختي و ژرفا نگري را، كه معمولاً به آساني بدست نميآيد، به شيوه هماهنگي بر آورده سازد.
تحليل محتواي كمي، زماني كه با يك فرضيه يا سوال روشن روبرو باشد، داراي كارايي بيشتري نسبت به زماني خواهد بود كه محقق بدون فرضيه و سؤال به جمع آوري دادهها بپردازد. داشتن فرضيه و سؤال به اين معناست كه طرح تحقيق ميتواند فقط روي دادههاي مربوط متمركز شود. از آن مهمتر اينكه محقق با يك فرضيه يا سؤال روشن ميتواند نوع تحليلي را كه به فرضيه يا سؤال ميپردازد، در ذهن خود مجسم سازد.
تاريخچة تحليل محتوا
استفاده از مباحث تحليل محتوا در متن، به دوران بسي دور بر ميگردد. آنگونه كه از تاريخ بر ميآيد، در عصر طلايي تمدن يونان باستان مباحث تحليل محتوا مورد بهرهوري قرار ميگرفته است.1 به نظر ميرسد، استفادة تاريخي تحليل محتوا در بعد علمي آن را ميتوان به بهرهگيري از تحليل محتوا در شناخت كلمات، لغات و اصطلاحات كتابهاي مقدس مثل تورات، انجيل، قرآن نسبت داد. با توجه به عمق معاني در كتابهاي مقدس، مفسران به تحليل محتواي لغات و مفاهيم آن ميپرداختند. از سوي ديگر، براي تفكيك عبارتي كه به متون مقدس نسبت داده شده بود، به واسطه تحليل محتوا مورد شناسايي قرار ميگرفت.2
گويا اولين مورد مستند تحليل كمي متون به قرن هجدهم بر ميگردد. فردي سوئدي به نام دورينگ(1955-1954) ماجرايي را در مورد90 سرود مذهبي شرح ميدهد كه بحث دربارة خطرناك بودن مضمون اين اشعار ميباشد و براي رهايي از اين ماجرا، به كمك از تحليل محتوا، مقايسه اي ميان متون انجام ميگيرد. در آلمان، لوبل(1903) طرح طبقه بندي گسترده را براي ساختار دروني محتوا با توجه به كاركرد روزنامهها انتشار ميدهد.3 بايد توجه داشت كه در متون ادبي تحليل محتوا براي شناخت سبك كلمات و مضاميني كه به مؤلف نسبت داده ميشده و شناخت دوره اي كه نويسنده به آن تعلق داشته، با در نظر گرفتن شرايطي كه بر جامعه آن روز حاكم بوده انجام ميگرفته است. براي مثال، ميتوان از سبك ملك الشعراي بهار ياد نمود كه براي شناخت ورود لغات عربي در كتابهاي فارسي در طي قرن چهارم و پنجم از تحليل محتوا استفاده ميكرده است.4
تعريف تحليل محتوا
تحليل محتوا روش تحقيقي است براي گرفتن نتايج معتبر و قابل تكرار از دادههاي استخراج شده از متن.5 تحليل محتوا «هر فني است كه به كمك آن، ويژگيهاي خاص پيامها را به طور نظام يافته و عيني مورد شناسايي قرار ميدهند.»6 وَليزر و وينر تحليل محتوا را هر رويه نظام مندي كه به منظور بررسي محتواي اطلاعات ضبط شده باشد تعريف ميكند. كريپندورف آن را به عنوان يك فن پژوهشي براي ربط دادن دادهها به مضمون آن به گونهاي معتبر و تكرار پذير تعريف ميكند.7 بنابراين، تحليل محتوا عبارت است از: فني كه به وسيله آن مشخصات خاص پيام به طور روشمند و دقيق جهت استنباط علميشناسايي ميشوند. دقت و عينيت امر متضمن آن است كه تحليل مبتني بر قواعد مشخصي باشد تا به دانش پژوهان امكان دهد از پژوهشهاي مختلف به نتايج يكسان مورد نظر دست يابند.8 كرلنگر بر اين باور است كه تحليل محتوا داراي ويژگيهاي زير ميباشد:
الف) تحليل محتوا روشي نظاممند است؛ به اين معنا محتوايي كه قرار است مورد ارزيابي قرار گيرد، بايد براساس قواعد روشن و ثابتي برگزيده شود.
ب) تحليل محتوا روشي عيني است. بنابراين، ساختههاي ذهني پژوهشگر نبايد در آن دخالت داشته باشد.
ج) از آنجايي كه تحليل محتوا كمي است، هدف اصلي تحليل محتوا بازنمايي دقيق مجموعه اي از پيام ميباشد.9
مراحل تحليل محتوا
تحليل محتوا نوعي بررسي اسناد و مدارك ميباشد كه ممكن است شخص پژوهشگر يا افراد ديگـر به جمعآوري آن پرداختـه باشنـد. ولي تحليـل و وارسي آن توسط شخص محقق انجـام ميگيرد كه كلمات، عبارات، اسامي، بندها، تصاوير، موضوعها يا هر جلوة ويژهاي كه مورد نظر پژوهشگر است در برگه ثبت ميگردد. با وجود تنوع اسناد و مدارك، از روش علميبراي تحليل آن استفاده ميشود. فرايند كلي عمليات تحليل محتوا عبارت است از:
1. موضوع مورد مطالعه از قبل تعيين ميگردد كه ميتواند لغات، جملات، عناوين اصلي مقالات و موارد مشابه آن باشد. به عنوان نمونه، پژوهش براي بدست آوردن بار ارزشي به كار رفته در يك مقاله انجام ميگيرد.
2. بيـان يك چارچوب كه تئـوري تحقيق بر آن مبتني است. با توجـه به تئوري موجود، فرضيهها و متغيرهاي مرتبط با مفاهيم مشخص ميگردد و با استفاده از روش مناسب براي متغيرهاي مورد نظر و با اهدافي كه بر آن مترتب ميباشد، به تحليل دادهها پرداخته ميشود.
3. در نظر گرفتن وسيلهاي براي اندازه گيري متغيرها. به عنوان مثال، تهيه فهرستي از واژگان كليدي به قصد شمارش آن و بدست آوردن معاني كه در آن واژگان قصد گرديده است.
4. تهيه و تنظيم ابزارِ جمع آوري اطلاعات با توجه به موضوعي كه قرار است پژوهش در آن انجام گيرد.
5. جمع آوري اطلاعات مربوط به طرح تحقيق. با در نظر گرفتن زمان مشخص و مكاني كه قرار است عمليات در آن انجام گيرد. در ضمن لازم است به جمع آوري متنها يا واژههايي پرداخته شود كه به طور عموم در مسئلة مورد پژوهش كاربرد داشته باشد. پس از انجام مراحل فوق، دادههاي جمع آوري شده به دستههاي مختلف طبقه بندي ميگردند.
6. پژوهشگر پس از جمع آوري اطلاعات، به تجزيه و تحليل آن دسته از دادههايي ميپردازد كه با فرضية تحقيق مرتبط ميباشد تا بتواند نتايج مورد نظر را بدست آورد.10
محورهاي مناسب براي تحليل محتوا
از جمله محورهاي مناسب براي تحليل محتوا عبارتند از: گزارشهاي بايگاني شده، اسناد و مدارك، نامهها، خاطرات، مقالات روزنامهها، يادداشتهاي جلسات زنده، فيلمها، برنامههاي همايش راديو و تلويزيون.11 به عنوان مثال، ميتوان از طريق تحليل محتوا، به مقايسه ميان قرآن و نهج البلاغه در مورد تعداد كلماتي كه لفظ «الله» به كار رفته پرداخت. با تهيه يك جدول به جمع آوري كلمات بكار رفته با لفظ جلالة «الله» در اين دو كتاب در دو ستون جداگانه مبادرت ورزيد. آنگاه با روش تحليل محتوا، در عين توجه به تأكيدات به كار رفته با لحنهاي خاص، همراه كلمة «الله» در اين دو كتاب به ويژه در كتاب نهج البلاغه ميتوان به شرايط حاكم بر جامعه اي كه حضرت علي(ع) در آن ميزيسته دست يافت؛ زيرا از نقل قولهاي تاريخ اين گونه بر ميآيد كه گروه كثيري از مردم به دليل كرامتي كه از حضرت علي(ع) مشاهده مينمودند، نسبت به حضرت غلو مينمودند. از اينرو، حضرت در سخنان خود واژه «الله» را همراه با تأكيدات خاص بسيار به كار ميگرفت تا جاهلان را از ظلالت و گمراهي نجات بخشد.
كاربرد تحليل محتوا
1. معمولترين استفاده از تحليل محتوايي، توصيف خصوصيات پيام است. به عنوان مثال، براي فهم درست متون درسي، سخنرانيها، روزنامهها و مجلات، ميتوان آنها را تحليل محتوا نمود تا بتوان ارزشها و نظريات به كار رفته در آنها را بدست آورد.
2. تحليل محتوا به ما كمك ميكند تا اهداف فرستندة پيام را به دست آوريم و دلايل ارسال پيام و نتايج مترتب بر آن را مورد بررسي قرار دهيم. از اينرو، تحليل متون براي فهم و درك پيام و بيان دلايل ارسال كنندگان پيام و هدفي كه بر آن مترتب ميباشد، لازم به نظر ميرسد. به عنوان نمونه، با تجزيه و تحليل محتواي پيام، رهبر يك حزب سياسي به مخاطبان خود، ميتوان به راحتي اهداف آن را بدست آورد.
3. در تحليل محتوا، پژوهشگران به دنبال شناخت اثر پيام بر روي مخاطبـان و گيرندة آن ميباشنـد. مثلاً، افرادي كه پيام براي آنها ارسال ميشود، مورد مطالعه قرار ميگيرند تا ميزان تأثير پيام بر افراد اندازه گيري شود و اثر مثبت و يا منفي آن بدست آيد. و در صورت لزوم، به اصلاحات پيام پرداخته شود.
4. شناخت اثـر و نويسنـدة آن، در اين روش، پژوهشگـر محـور فعاليت خـود را متمركز بر واژههاي به كار رفته در متن ميكند كه تحليل محتوا بر روي آن انجام ميگيرد. مثلاً، افراد با توجه به ويژگيهاي شخصيتي خود از واژگاني خاص در نوشتار خود سود ميجويند. فراواني واژهها و نحوه تركيب آنها در ميان افراد متفاوت ميباشد. بنابراين، با در دست داشتن اثري از افرادي كه احتمال دارد اثر مجهول الهويت به او تعلق داشته باشد، به شناسايي صاحب اثر پي برد.
5. از تحليل محتوا ميتوان براي پاسخ به پرسشهايي كه ممكن است پژوهشگران مطرح نمايند نيز استفاده نمود.
6. كاربرد تحليل محتوا ميتواند براي بررسي جنبههايي از فرهنگ و تغييرات فرهنگي مورد استفاده قرار گيرد. به عنوان مثال، ميتوان اشعار، ادبيات و هنر يك فرهنگ را در زمان خاصي مورد تحليل قـرار داد تا ارزشهاي موجـود در آن عصـر بدست آيد و يا به مقايسـة ارزشها در زمانهاي متعدد مبادرت ورزيد و دگرگوني ارزشها را در طول زمان اندازه گيري نمود. به عنوان مثال، ميتوان از پژوهشي نام برد كه توسط شخصي به نام «ديويد مك كله لند» انجام گرفته است. ايشان «توفيق افراد در فرهنگهاي مختلف» را از طريق تحليل محتواي ادبيات آنان مورد ارزيابي قرار داد و بدين نتيجه رسيد كه افراد موفق داراي ارادۀ قوي هستند و براي بدست آوردن موفقيت تلاش ميكنند. اين گونه افراد معمولاً از ناهمنواييهاي بيشتري برخوردار ميباشند. از اينرو، دست به فعاليتهايي ميزنند كه داراي خطر زيادي ميباشد.12
7. از طريق تحليل محتوا ميتوان به خصوصيات و ويژگيهاي اجتماعي زماني خاص دست يافت؛ زيرا بيشتر نويسندگان در آثار خود به انعكاس مسائل و امور با اهميت زمان خود ميپردازند. با محور بندي ويژگيهاي اثر و بيان شاخصهاي به كار رفته در آن، ميتوان به بُعد نامحسوس و پنهان مسايل اجتماعي زمان نويسنده دست يافت.
8. با تحليل نامه، نوار، نوشته و سفرنامه ميتوان به بيماري، خصوصيات روحي و ذهني افراد پي برد. از طريق روش روانكاوي، پژوهشگر در تحليل محتواي خود به دنبال شناخت عوامل مختلفي است كه شامل خطوط كلي بر فكر، انديشه، جهان بيني، دنياي ذهني و نگرشهاي ايده آليستي صاحب محتواي آن ميباشد. به علاوه، از طريق تحليل محتوا ميتوان به شناخت جريانهاي عميق و پنهان اجتماعي دوره اي كه نويسنده در آن ميزيسته دست يافت. در سال 1966 تحقيقاتي براي شناخت خصوصيات افراد مبتلا به اسكيزوفرني انجام گرفت كه هدف شناخت زبان افراد سالم و بيمار بود، در تحليل اسناد به دست آمده از افراد دو گروه، بدين نتيجه دست يافتند كه افراد سالم از كلمات وصفي (به صورت مفعولي) كمتر استفاده ميكردند. درحالي كه، افراد بيمار كلمات وصفي بيشتري به كار ميبردند.13
واحدها و طبقات
1. واژة «كلمـه» يا اصطلاح، كوچك ترين واحدي است كه در تحليل محتـوا به كار گرفته ميشود. به واسطة آن ميتوان فهرستي از فراواني واژگان مورد نظر در متن را معين نمود. مثلاً، واژة «صلح» و كلمات وابسته به آن را ميتوان در يك پيام برشمرد و از طريق تحليل آن، به نتايجي دست يافت.
2. موضوعها: واحد مناسبتري جهت ثبت دادههاست و معمولاً يك جمله ساده است كه از تركيب نهاد و گزاره، مبتدا و خبر بدست ميآيد. براي مطالعة رفتار، تصاوير، بندها، ارزشها و تبليغات بيشتر كاربرد دارند. آنچه در موضوعها ضروري به نظر ميرسد، بايد مشخص شود كه كدام يك از مكانها مورد جستجو قرار گيرد و يا كدام بخش از پيام مورد نظر است؛ زيرا موضوعها در جمله وارهها بسيار به كار گرفته ميشوند.
3. شخصيتها يا اسامي: در بعضـي مطالعـات از شخصيتها و اسامي به جاي جملات و واژهها استفاده ميشود. پژوهشگر ميتواند از طريق ثبت اسامي افراد و اشخاص استفاده شده در متنهاي مختلف، به نتايج مورد نظر دست يابد.
4. پاراگرافها يا بندها: اين واحد كمتر مورد استفاده قرار ميگيرد؛ زيرا به سختي ميتوان از طريق پاراگراف چيزهاي مختلف را طبقه بندي و كدگذاري نمود.
5. مقولات يا مورد: واحدي كلي است كه توسط فرستنده پيام به كار گرفته ميشود كه ممكن است كتاب، مقاله و سخنراني باشد. استفاده از مقولات براي تجزيه و تحليل مناسب ميباشد؛ زيرا انواع كتابها در كتابخانهها به صورت موضوعي طبقه بندي شده است كه ميتواند مفيد باشد.14
مقولههاي تحليل محتوا
در تحليل محتوا ميتوان از مقولههاي مختلفي سود جست. بنابراين، تحليل محتوا منحصر به مقوله خاص نميباشد، بلكه باتوجه به متن محور پژوهش، سلايق و توانايي محقق ميتوان از مقولههاي مختلف استفاده نمود. در اينجا به عنوان نمونه به برخي از اين مقولهها اشاره ميشود.
الف. مقوله از حيث ساختي: در اين گونه مقولهها نظر پژوهشگر به شدت، به بيانات يا عقايدي كه در متن ابراز شده معطوف ميباشد. مثلاً؛ در تحليل متن ميتوان به بررسي عواطف و ميزان شدت خشم، بدبيني يا خوش بيني، كه در رابطه با موضوع خاصي ابراز ميشود، پرداخت تا به گرايشها و شدت و ضعف آن پي برد.
ب. سبك شناسي متن: معمولاً اظهار نظرها با علائم و كلمات گوناگون صورت ميگيرد. از اينرو، ميتوان گفت: هر فرد سبك خاصي در كاربرد و نحوة استفاده از كلمات دارد، بنابراين، ميتوان از اين طريق به قالب بندي سبكها پرداخت، مثلاً، افراد در گفتارشان از كلمه من، ما، بنده، اينجانب، در نوشتار از كلمات مردم، اكثريت قريب به اتفاق مردم و واژگاني از اين قبيل استفاده ميكنند كه بيانگر معناي خاصي است. ميتوان از طريق سبك شناسي به لايههاي زيرين مقصود گوينده دست يافت.
ج. موضوع بندي مقولهها: بر اساس معياري خاص با توجه به اهداف مترتب بر آن صورت ميگيرد. مثلاً، يك متن مذهبي را در مقولههاي كلامي، فقهي، فلسفي و غيره ميتوان دسته بندي كرد. يا يك سخنراني سياسي را ميتوان به سياست داخلي، خارجي و اين گونه موارد دسته بندي نمود.
د. مقوله بندي ارزشي: در اين نوع مقولهها، هدف معطوف به قضاوتهاي ارزشي گفتار، متن و به بطور كلي پيامها ميباشد. چنانچه بعضي از سياستمداران كلمات مردم سالاري، حكومت مردمي، آزادي سياسي و عدالت محوري را در سخنان خود زياد به كار ميبرند. بايد توجه نمود كه آنها كلمات را در جهت مثبت يا منفي به كار ميگيرند يا ميزان علاقه و تنفر ايشان نسبت به اين كلمات چه مقدار ميباشد. از آن مهمتر، بايد به علاقه يا تنفر دروني سياستمداران، نسبت به واژگان پي برد تا از روي ظاهرسازي يا به خاطر مصلحت انديشي سياسي خود آنها را به كار نبرند15.
ردههاي دلالتي پيام
به اختصار گونههاي دلالتي پيام عبارتند از:
1. موضوع پيام و اين كه پيام دربارة چيست؟ در مورد امور سياسي، اخبار، اقتصادي، بازرگاني، اعتقادي، عمومي.
2. نحوة برخورد و جهت گيري نسبت به موضوعي كه ميتواند مثبت يا، منفي يا حالت خنثي داشته باشد.
3. اصولاً جهت گيري بر چه اساسي شكل گرفته است. مثلاً، در مخالفت با يك اظهار نظر چگونه، برخورد صورت ميگيرد: ترديد به لحاظ اخلاقي، ترديد در صداقت، تمسخر و نفي اعتبار، ترديد در درستي و پيشرفت، ترديد در روش، فقدان اصالت و اموري از اين سنخها.
4. ارزش: بايد توجه داشت كه پيام حاوي كدام ارزشها، باورها، آرمانها و نيازها است. عزت نفس، اقتدار، آسايش، مهر و محبت، مهارت، دوستي، پيشرفت، استقلال، چيرگي، آزادي، پرخاشگري، عشق، و امثال اينها.
5. ويژگيهايي كه پيام براي توصيف مردم يا سازمانها به كار ميبرند، كدامند؟ تعلقات سياسي، ديني، مذهبي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و يا موارد ديگر.
6. عامل: بايد ديد كه چه كساني عامل و مسبب عمل معرفي ميشوند. گروههاي داخلي، احزاب، روحانيون، اقوام، عوامل خارجي يا عوامل ذي نفوذ ديگر.
7. استناد مطالب ابراز شده به چه كساني نسبت داده ميشود؟ گروههاي سياسي، رهبران ديني، اقليتهاي مذهبي، دانشمندان علوم طبيعي و غيره.
8. براي رسيدن به هدف چه روشي بايد دنبال شود. راههاي قانوني، خشونت، عطوفت مهرباني، روش درماني، مذاكره، مصالحه، پرداخت جرايم و امور ديگري كه كارايي دارند.
9. منشأ: پيام از كجا سرچشمه گرفته است؟ كدام ارگانهاي سياسي يا نظاميدست به اين كار زده، يا كدام رسانة خبري منشأ اين كار بوده است.
10. مخاطبشناسي پيام: اينكه پيامها براي چه كساني ارسال شده است؟ چه گروههايي را در بر ميگيرد؟ همة مردم، فرهنگيان، نخبگان يا سازمانهاي دولتي و غيره.
11. ماهيت پيام: در تحليل محتوا يكي از امور مهم توجه به ماهيت پيام ميباشد. بايد ديد ماهيت پيام چيست؟ تا به تحليل آن پرداخت.
12. زمان: ماجرا در چه زماني رخ داده است و در كدام عصر به وقوع پيوسته است.
13. محل: حادثه در كجا به وقوع پيوسته است؟ در داخل كشور يا در خارج، در منزل يا در خيابان، محفل سياسي يا مكانهاي ديگر.
14. ستيز: سرچشمه و نوع ستيزها چيست؟ در ميان اقوام، ملل، گروهها، طبقات اجتماعي و غيره.
15. پايان: سرانجام ستيز به كجا منتهي ميشود، پايان خوبي دارد يا بد؟16
پي نوشت:
1. فرامرز رفيع پور، تكنيكهاي خاص تحقيق در علوم اجتماعي، ص110.
2. باقر ساروخاني، روشهاي تحقيق در علوم اجتماعي، ج2، ص300
3. كريپندورف باقر، تحليل محتوا، مباني روششناسي، ترجمه هوشنگ نايبي، ص 13-14.
.4 باقر ساروخاني، روشهاي تحقيق در علوم اجتماعي، ص 301.
.5 رايف دانيل، ليسي استفن، جي. فيكو فريدريك، تحليل پيامهاي رسانه اي (كاربرد تحليل محتواي كمي در تحقيق)، ترجمه مهدخت بروجردي علوي، ص23.
6 . چاوا فرانكفورد، ديويد نچمياس، روشهاي پژوهش در علوم اجتماعي، ترجمه فاضل لارجاني و رضا فاضلي، ص 469.
7. راجردي. ويمر و جوزف آر. دومينيك، تحقيق در رسانههاي جمعي، ترجمه دكتر كاووس سيدامامي، ص217.
8. محمود طالقاني، روش تحقيق نظري، ص95- 96.
9. راجردي. ويمر و جوزف آر. دومينيك، تحقيق در رسانههاي جمعي، ص217-218.
10. محمود طالقاني، روش تحقيق نظري، ص96. رفيع پور فرامرز، تكنيكهاي خاص تحقيق در علوم اجتماعي، ص119-120. جمع نويسندگان، كتاب آگاه، ج1، ص217- 218.
11. چاوا فرانكفورد، ديويد نچمياس، روشهاي پژوهش در علوم اجتماعي، ص469. ارل بَبي، روش تحقيق در علوم اجتماعي، ترجمه رضا فاضل، ج2، ص644.
12. چاوا فرانكفورد، ديويد نچمياس، روشهاي پژوهش در علوم اجتماعي، ص470-472؛ طالقاني محمود، روش تحقيق نظري، ص98-99.
13. باقر ساروخاني، روشهاي تحقيق در علوم اجتماعي، ج2، ص286-290؛ طالقاني محمود، روش تحقيق نظري، ص98-99.
14. چاوا فرانكفورد، ديويد نچمياس، روشهاي پژوهش در علوم اجتماعي، ص472-473؛ طالقاني محمود، روش تحقيق نظري، ص97. يارول مانهايم و ريچارد ريچ، روشهاي تحقيق در علوم سياسي، ترجمه ليلا سازگار، ص283-285.
15. باقر ساروخاني، روشهاي تحقيق در علوم اجتماعي، ج2، ص301-302؛ سرمد زهره و همكاران، روشهاي تحقيق در علوم رفتاري، ص135. موريس دوورژه، روشهاي علوم اجتماعي، ترجمه خسرو اسدي، ص127-130.
16. جمع نويسندگان، كتاب آگاه، ج1، ص223-224؛ يارول مانهايم و ريچارد ريچ، روشهاي تحقيق در علوم سياسي، ص286-292.
منبع: دو فصلنامه پژوهش شماره 3