شبكه اطلاعرساني روابطعمومي ايران (شارا)-|| عقل حيران است و عاقلان شايد كه ريشخند زنند بر اهل دلان. به معيار خرد، چو بسنجي خروج هزاران هزار تن مردماني كه پاي در جاده عشق مي گذارند، ره بجايي نخواهي برد. گيج و مبهوت مي ماني آنقدر كه حتي چو از فهمش عاجز مي ماني نيشتر استهزا به دست مي گيري و مجنون شان مي خواني. آب نيست، مسير دشوار است، موكب ها براي عافيت طلبان جاي خواب بشمار نمي رود، خستگي و رنجوري جسم هست، بيم بيمارشدن مي رود، خوف انتحاري ها، انگ هاي سياسي و فريب تبليغات خوردن هم هست اما با همه اين احوال كتمان نمي توان كرد شگفت انگيزترين و عظيم ترين پياده روي تمام قرن ها و اعصار را.
واقعيتي كه پيش روي جهانيان است و در اين برهه از تاريخ بشر، فرزندان آدم را مي بيني كه فوج فوج بسوي آنجا مي روند كه سردار قبيله عشق زيباترين مفاهيم انساني را بنيان نهاد با خوني كه خاك تفديده را رنگين ساخت و مقدسش كرد. همانجا كه با دهان تشنه مردن بر لب دريا خوش است را سرود.
حركت محشرگونه فرزندان آدم بسوي كربلايي كه سمبل تمام خوبي ها و زيبايي هاي عالم است در حقيقت تبلور آرمان هايي همچون عدالت خواهي، تسليم زور نشدن، ايثار و از خود گذشتن و وفاي ياران با معرفت است. بماند كه در اين مسير زيباترين رفتارهاي انساني را مي بيني و دشتي كه سراسر مشحون از محبت و مهر، معنويت وصفا و اعلا ترين ميزباني جاماندگاني است كه گويا به نمايندگي از تمام انسان هاي زمين، افسوس مي خورند كه 14 قرن پيش كجا بودند آنگاه كه قافله حسين (ع) از اين مسير گذشت و اگر بودند چه مي كردند؟ غمي برجان بشردور افتاده از بهشت برين و تقلايي براي خروج از مرداب هبوط يافته در آن با شستن زنگار دل آن هم با پاهايي كه گام مي گذارد در دايره جذاب عشق. هرچه بگويم كم است و واژه نيست براي بيان حرف دل. بسان گنگ خوابيده.