شارا- در فرمايشات اخير مقام معظم رهبري در جمع خبرگان رهبري، دو نكته وجود داشت كه افق هاي گسترده اي را فراروي دولت تدبير و اميد باز كرد. گشوده شدن چنين افق هاي بازي را بايد يك فرصت و يك موهبت و يك شانس براي دولت يازدهم به حساب آورد . اين دونكته عبارتند از :
- آرمان گرايي بايد همراه با نگاه به واقعيات باشد .
- نرمش و انعطاف هنرمندانه و قهرمانانه در همه عرصه هاي سياسي مورد قبول است
در اين ياداشت بر نكته اول نگاهي مي اندازم و نكته دوم كه بسيار اهميت دارد را فعلاً ورود نمي كنم .
پر واضح است كه نگاه به واقعيات به معناي تسليم واقعيات شدن نيست . واقعيات را اگر بزرگتر از آنچه كه هستند ، ملاك قرار دهيم و تسليم انها شويم ، شرايطي شده ايم ، يعني شرايط براي ما ارزش آفرين مي شوند يا ارزش ها را به جاي اين كه از اصول بگيريم ، از شرايط مي گيريم ، كه خيلي بد است . اگر واقعيات را ناديده بگيريم ، ايده آليست يا ذهن گرا مي شويم ، كه اين هم بد است . به ميزاني كه واقعيات را بزرگ تر از آنچه كه هستند ، ببينيم ، شرايطي و به ميزاني كه واقعيات را آنچنان كه هستند ، ناديده بگيريم ، ذهن گرا مي شويم . آنچه كه سخن رهبري فراروي مسئولين از جمله دولت مي گشايد ، اين است كه واقعيات را به همان اندازه كه هستند ، نه كمتر و نه بيشتر ، مورد توجه قرار دهيم و با اين توجه به سوي آرمان ها جهت گيري كنيم .
همين نكته ظريف است ،كه تفاوت آرمانگرايي و آرمان طلبي را مي نماياند . آرمان طلبي واقعيات را ناديده مي گيرد و مي خواهد همه چيز را در ذهن و خيال خود حل كند. به جاي آنكه از طريق بهبود نهاده ها و فرايند ها ارتقاء را پله پله حاصل كند ، به دنبال رويداد هايي است كه يك باره و بي توجه به واقعيت ها او را به مطلوب برساند .
اما واقعيت ها يعني آنچه كه در ظرف جامعه اتفاق افتاده و يا اتفاق مي افتد . واقعيت ها يعني آنچه كه خود مي توانيم ببينيم و لمس كنيم و ساير افراد ( حقيقي و حقوقي ) هم اگر بخواهند مي توانند ببينند و لمس كنند . بيكاري ، گراني ،تورم ، بي ثباتي اقتصادي ، خط فقر و مصاديق انساني آن ، هنجار شكني ها ، فساد اداري ، كم شدن سرمايه هاي مردم ، توليد ، واردات و صادرات ، و از همه مهمتر كم توجهي يا فقدان توجه به سيستم و نظام حقوقي جامعه ، در مقابل توجه به خود و ....واقعيات امروز داخلي جامعه ما هستند .
ساختار سيستم هاي اداري ، اقتصادي ، سياسي و فرهنگي و يا فقدان چنين سيستم ها ،به گونه اي است كه واسطه تراشي ، پارتي يابي ، توسل به افراد به جاي توسل به سيستم ،به يك امر روزمره و بديهي تبديل شده است . بي اعتمادي در جامعه موج مي زند ، از دولت تدبير و اميد انتظار اين است كه سيستم هاي كار امد حاگم كند .
افراد اجزاء يك سيستم هستند ، در توليد رفتار يك سيستم ، ساختار مهمتر از اجزا است . فرد به عنوان يك جزء سيستم ، تحت تأثير ساختار ،در تغيير رفتار قرار مي گيرد . نظر خواص يك نظام و سيستم از طريق تغيير ساختار آن نظام مي تواند مورد توجه قرار گيرد . مثلا در حال حاضر ،سئوال از دولت تدبير اين است كه براي انتصاب ها چه تدبيري كرده اي ؟ كدام سيستم بر انتصاب ها و دادن مسئوليت ها حاكم است ؟ نقش افراد در اين باره چرا تا به اين حد پزرگ و تعيين كننده است كه دولت تدبير و اميد به سهم دادن به افراد متهم مي شود و او نمي تواند از خود دفاع كند .روز نامه ها و سايت هاي خبري و تحليلي روز ۵ شنبه دو روز گذشته را ملاحظه كنيد ، چه بي پروا مي نويسند و مي گويند : اين وزير سهم فلان آدم و آن وزير سهم بهمان آدم و اين پست سهم اين و ان پست سهم آن ! اين جايگاه سهم اين خانواده و آن جايگاه سهم اين خانواده و ..... .
واقعيت اين است كه مردم به اين نوع مسئوليت دادن ها بي اعتماد هستند . دولت تدبير بايد سيستم و نظام انتصاب داشته باشد و با دفاع از سيستم انتخاب خود ، در جامعه اعتماد و اعتدال ايجاد كند و پاسخ هر نقد و مطالبه نا بجايي را بدهد .
اگر سيستم انتصاب وجود نداشته باشد ، مثلاً در انتصاب استانداران ، برخي نمايندگان مجلس از برخي حوزه هاي انتخابيه ، از قدرت لابي بيشتري به لحاظ جايگاه خود و به لحاظ توانمندي هاي ارتباطي و شخصيتي برخوردارند ، استاندار يك استان تحت نفوذ فردي آن نماينده تعيين مي شود و اين خود زمينه ي چالش ها و نافرماني هاي درون استان و تشديد اختلاف هاي زمينه دار را فراهم مي آورد . دولت تدبير بايد بر پيشگيري از چنين آينده اي تدبير نمايد ، اين ها و دهها مشابه اين ، واقعيات هستند .
اگر به طراحي و اجراي سيستم ها و اصلاح بموقع آنها توجه نشود و سيستم ها با دقت كافي طراحي و بانظارت كامل اجرا نشوند ، دو اشكال عمده پديد خواهد امد :
۱- در عمل سيستمي اجرا مي شود كه با دقت كافي طراحي و تحليل نشده ، بلكه زائيده ذهن افراد صاحب قدرت است . نتيجه ي چنين سيستمي را در دولت هاي نهم و دهم داريم مي بينيم ، لطفاً از خلق مشايي جديد جلوگيري كنيد . فلاكت و بدبختي ناشي از چنين عملكردي را همه با گوشت و پوست و استخوان لمس كرده و مي كنند و هيچكس را ياراي دفاع از آن نيست .
۲- عدم توجه و تأكيد جدي بر اجراي سيستم هاي درست طراحي شده ، آن است كه جامعه فرصت ارزيابي نارسايي ها و مشكلات را به منظور بازبيني واصلاح آنها نخواهد داشت . زيرا آنچه در عمل تجربه و اجرا مي شود ،يا غير سيستمي و سليقه اي و تمايلات افراد ،يعني اجزائ سيستم است و يا سيستمي غير از سيستم طراحي شده حاكم است .
يكي از پژوهشگران تيز بين و نكته سنج در ياداشتي به نكته مهمي اشاره داشت ، او نوشت : يكي از بزرگترين نارسايي هاي سياست ورزي و سياستمداري در ايران ، غفلت از چگونگي ارزيابي شدن و داوري شدن و آن تصوير نهايي است كه از آنها برجاي مي ماند . خود را براي داوري شايسته و نيكو از سوي ديگران باز سازي كنيم . بايد بدانيم ساز و كار قضاوت ديگران چيست تا بتوانيم نگاه غير شخصي و فراتر از اميال فردي و تحميل ميل و آرزوي خود به جاي واقعيت را داشته باشيم .
آري مهمترين تدبير دولت ،در امور داخلي ، در سطح كلان و در سطح وزارتخانه ها و سازمان ها ،در اين زمان ، تدبير در انتصاب ها است با حاكم كردن سيستمي كار آمد .
به قول آن هنرمند شاعر : به پا دلها را نشكني خيلي خطرناكه حسن !
منبع: روزنامه مردم سالاري