شبكه اطلاعرساني روابطعمومي ايران (شارا)-|| محمود مختاريان يك پديده است، از آنهايي كه دوست نداري بعد نام او ويرگول بگذاري و او را بلافاصله آلوده به توصيفهاي رايج كني، چون توصيفهاي معمول نه تنها چيزي به او اضافه نميكند بلكهاي بسا از او بسيار بكاهد. چه او را استاد خطاب كنيم، چه پيشكسوت رسانهاي، چه مربي برجسته دورههاي «سواد رسانهاي»، چه مدرس روزنامهنگاري، فتوژورناليسم، چاپ، گرافيك يا صفحهآرايي، به نظرم چيزي به او اضافه نكردهايم.
شوري سيال و پيشرونده در او حاكم است كه هر لحظه از صف پيرمردهاي فرتوت به بنبسترسيده بيرون ميكشدش: هين سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود/ وارهد از حد جهان، بيحد و اندازه شود. از اين زاويه او از جنس آدمهايي است كه بيحدي و بياندازگي را در خود باز يافته و هر لحظه تحفهاي نوشونده به مخاطبان خود هديه ميآورد. گفتوگوي ما با استاد محمود مختاريان به اين موضوع ميپردازد كه چرا مطبوعات ما امروز گرفتار اين حال زار و نزار شدهاند و البته دور اين موضوع، دواير بزرگ و كوچكي ميسازد كه ما احتمالاً از
** * يك وقتهايي ممكن است ما نشاني از وقوع پديدهاي بدهيم و آن پديده هم حي و حاضر باشد، اما ربطي به آن نشانياي كه ما ميدهيم، نداشته باشد. عصر رسانههاي ديجيتال است. از طرفي گفته ميشود تحولات اين دو دهه باعث شده است اقبال مخاطبان به مطبوعات از بين برود. آيا اين افت روزافزون مخاطبان به مطبوعات را بايد يك تقدير تاريخي و محتوم بدانيم؟
نه، نه، اين ربط دادن كاملاً غلط است. ** * چرا؟
چون تجربهاي از گذشته پيش چشم ماست. هر رسانه جديد و نوظهوري كه در دنيا آمده رسانه قبلي را كامل كرده است. سال ۱۹۲۰ در پيتسبورگ پنسيلوانياي امريكا راديو آمد، آن وقت همه فكر كردند و پيشبيني اين بود كه با ظهور راديو به عنوان رسانه جديد، دوران روزنامه به سر آمده، اما ديديم كه چنين اتفاقي نيفتاد. شما به پوستاندازيهاي راديو هم كه نگاه كنيد ميبينيد ما از راديو زغالي به مونولوگ، از راديو مونولوگ به ديجيتال و از ديجيتال به راديو اينترنتي رسيدهايم.
امروز همچنان در بسياري از نقاط جهان راديو رسانه اول است. ترزا ميدر انگليس موقعي كه نخستوزير شد و خواست اولين بار با مخاطبان و هواداران خود سخن بگويد، تريبون راديو را انتخاب كرد، در حالي كه رسانههاي ديگر در اختيار او بودند. ** * يعني ميگوييد راديو آمد فناوريهاي روز را در خود هضم كرد؟
همه رسانهها اينطورند. اصلاً تلويزيون براي چه آمد، براي اينكه بتواند تصوير را جهاني كند و گام به گام رسانههاي بعدي هم آمدند. اينها هيچ كدام نيامدند شمشير بر صورت هم بكشند و همديگر را از بين ببرند. ژوليوس نايرره، سياستمدار برجسته وقتي در تانزانيا قدرت را به دست گرفت، گفت: تلويزيون وسيله سرگرمكنندهاي است و ما در حال حاضر نميتوانيم صنعت داشته باشيم، اما كشاورزي داريم. دستور داد ايستگاههاي راديو در همه جاي كشور گسترش پيدا كند، بنابراين در همه مزارع بلندگو گذاشتند و آموزش كشاورزي دادند. ** * يعني اگر شما بدانيد دنبال چه هستيد، رسانه ميتواند در اختيار شما قرار بگيرد.
بله، ما به راديو جادوي صدا ميگوييم، به تلويزيون، جادوي تصوير، به سينما همذاتپنداري. وقتي تلويزيون آمد، همه فكر كردند سينما متلاشي شد و از بين رفت، در حالي كه سينما راه خودش را رفت و همچنان ميرود. فراموش نكنيد سال ۱۹۰۴ دو اتفاق بزرگ در جهان افتاد؛ يكي اينكه برادران رايت پرواز كردند و ديگري اينكه سينما متولد شد. سال ۱۹۲۰ از جمعيت ۱۲۰ ميليون نفري امريكا ۹۵ ميليون نفر در هفته سينما ميرفتند، به بزرگي اعداد توجه ميكنيد؟ اين همان جادوي رسانه است و بعد سياستمداران امريكا، چون فهميدند سينما پديده ظريفي است، آمدند ادگار هوور، رئيس سيا را رئيس هاليوود كردند. ** * يعني برخورد امنيتي.
يك روز در سراسر امريكا ۱۰ هزار نفر بازداشت شدند، از جمله چارلي چاپلين. به چاپلين گفتند بايد از اينجا بروي. چاپلين فقط يك مرتبه آمد امريكا و جايزه گرفت و ديگر پايش را به امريكا نگذاشت، چون امريكاييها از تفكرات ماركسيستي واهمه داشتند. در همين دوره ۱۰ هزار نفر از ماركسيستها را تسويه كردند.
** * ميخواهيد بگوييد رسانه چقدر ميتواند قدرتمند باشد.
شاخصه امنيت ملي در سراسر جهان، سلاح، غذا و رسانه است. توجه كنيد كه تمام حكومتهاي جهان «رسانهپايه» هستند. امريكاييها ميگويند رسانه بخشي از قدرت دفاعي و ملي است. جوزف ناي كه استاد ارتباطات است، ميگويد: رسانه بخشي از قدرت نرم است. بعد آقاي هابرماس كه استاد ارتباطات است، ميگويد: اصلاً ما در جهان، حكومت نداريم، ما مدياكراسي هستيم. ما حكومت مديا هستيم. پارسال امريكا ۵۵ ميليارد دلار اسلحه در جهان فروخت، در حالي كه از ۱۰ شركت اول جهان، ۹تايشان مديا بودهاند، پس مديا قدرت است. ** * و ايلان ماسك، توئيتر را ۴۴ ميليارد دلار ميخرد.
به فضاي تنش و جنگ اوكراين و روسيه نگاه كنيد. كاري به طرفين جنگ ندارم، اما زلنسكي، رئيسجمهور اوكراين به راحتي توانسته تبليغات را به دست بگيرد و روسها را در اين بخش تضعيف كند. در متروي كييف مصاحبه خبري گذاشته با حضور ۳۰۰ خبرنگار از سراسر جهان. سؤال اين است: چرا ويزاي خبرنگاران را حذف كردند، آن هم در دوره جنگ كه طبيعي است برخوردها امنيتي و سختگيرانهتر باشد؟
چون به اين قدرت نياز دارد و به خوبي بهرهبرداري ميكند.
شما امروز ميبينيد زلنسكي نيم ساعت به نيم ساعت ويدئو منتشر ميكند و با مخاطبان جهاني خود سخن ميگويد. خب اين قدرت رسانههاي امروز است و ترديد نكنيد اوكراين درجنگ نرم در مقابل روسيه برتري يافته است. ** * چطور ميشود جنگ نرم را از روسيه ميبرد؟
چون رئيسجمهور اوكراين، تيم رسانهاي دارد و ميداند چطور رسانه را در خدمت بگيرد. سال ۱۹۹۵ يونسكو آمد گفت كساني كه سواد خواندن و نوشتن ندارند، بيسواد هستند. بعدها تعريف جديدي ارائه كرد و گفت كساني كه نتوانند با كامپيوتر كار كنند و به يكيدو زبان بينالمللي مسلط نباشند، بيسوادند. سال ۲۰۱۸ باز دوباره تعريف خودش را تصحيح كرد و گفت ما ۱۲ نوع سواد داريم: سواد عاطفي، سواد رسانهاي، سواد ارتباطي، سواد كامپيوتر، سواد بومشناسي، سواد تربيتي، سواد آموزشي و... و البته در همين تعريف، يونسكو اعلام كرد مهمترين سواد، سواد رسانه است. ** * يعني افكار عمومي را كسي ميتواند دست بگيرد كه اين سوادها در او جمع شود.
بله، من اگر متخصص روابط عمومي هستم، بايد سواد ارتباطي، سواد عاطفي، سواد رسانه و سواد تصويري داشته باشم، يعني بتوانم تصوير را درك كنم و راجع به آن صحبت كنم. يونسكو اعلام كرده بود كساني كه دكترا دارند ۵ درصد سواد دارند، يعني شما نميتوانيد صرفاً با اتكا به يك مدرك، تغييرات مؤثري در محيطتان ايجاد كنيد. ** * و نشانههايش را آشكارا امروز در جامعهمان ميبينيم.
سواد اگر در خدمت تغييرات قرار نگيرد، عملاً با بيسوادي فرق و فاصلهاي ندارد، يعني آموختهها و دانش شما بايد در خدمت تغييرات باشد، به عبارت ديگر شما بايد به بينش زيستن برسيد. ندانستن عيب نيست، مقاومت در برابر دانستن عيب است و اين را به شما بگويم زماني اين سوادها به ما كمك ميكند كه ما چيزي را بفهميم كه نخواهيم سؤالات امروز را با پاسخهاي ديروز جواب بدهيم. ** * چرا؟
به دليل اينكه شما يك موقع آكفا، كداك و فوجي را داشتيد، اما آنها به تاريخ سپرده شدند. در زمان خودشان غولهاي سرشناس و برندهاي عظيم دنيا بودند. ** * اما با چرخش زمان پيش نرفتند.
بله. ** * شما درباره ۱۲ نوع سواد صحبت ميكنيد كه جمع و برآيند آنها كمك ميكند به تحليل درستي از آنچه در پيرامونتان ميگذرد، برسيد. مثل اين است كه من ذرهبيني دست گرفتهام و ۱۲ طيف در اين ذرهبين و در يك نقطه جمع ميشود و همافزايي و حرارت بالايي در يك نقطه ايجاد ميكند. پس اگر مديران رسانه ما نتوانستند به اقبال برسند- همين چند روز پيش رئيس رسانه ملي اعتراف كرد صداوسيما در جذب مخاطبان ناكام مانده است- به خاطر آن است كه آن نقطه كانوني ماحصل آن بينشها هنوز در ما جمع نشده است.
رسانه علم است. دخترخاله، پسرخاله، پسرعمه و اينا نيست. اگر شما سواد راديويي نداشته باشيد، هرگز نميتوانيد در راديو كار كنيد. الان سه نفر هستند در راديو فرانسه كار ميكنند. ۵۰ سال است هرگز نگذاشتهاند كسي صورت آنها را ببيند، اجازه ندادهاند صورت آنها جايي چاپ شود. ** * چون آن جادوي صدا لطمه ميبيند.
يعني وقتي در رسانه هستيد، بايد قواعد و ديسيپلين آن رسانه را رعايت كنيد، وگرنه هر كسي ميخواهيد باشيد، زمين ميخوريد. حرف من اين است: رسانه علم است. آقاي جبلي آدم باشهامتي بوده كه گفته ما مشكل داريم. ما رسانهمان، آموزشي، تفريحي و اطلاعرساني است. همه جاي جهان هم همين طور است، اما ما هنوز وجه تفريحي رسانه را بلد نيستيم. ** * چرا بلد نيستيم؟
چون صنعت سرگرميسازي نداريم. تمام روزنامههاي شاخص جهان پنجشنبه و جمعهشان روزنامه منتشر ميكنند. گاردين، هفتگي يا ويكلي دارند. از لوگويشان تا محتواي داخلشان سرگرميسازي است. اين يعني چه؟ يعني من به شما ميگويم براي جمعهتان چه چيزي بخوانيد. اما ما اين سرگرميسازي را بلد نيستيم، چون صنعت سرگرميسازي بسيار كار حرفهاي و پيچيدهاي است. اصلاً صنعت سرگرميسازي را رها كنيد، ما تفريح بيرون از خانه را هم بلد نيستيم، براي اينكه آموزشش را نديدهايم كه چطور تفريح كنيم. من قبل از انقلاب در كيهان، هشت سال جاهاي مختلف روزنامه بودم. در نيازمنديها كار كردم، در افست كار كردم، در حروفچيني كار كردم، شب تا صبح در توزيع كار كردم. مدير وقت كيهان بعد از هشت سال مرا بيرون كشيد و گفت الان بايد مديريت روزنامه كار كنيد. ** * چرا اين را گفت؟
گفت وقتي من ميگويم فلان چيز... شما ميفهميد، اما ديگران نميفهمند. ** * يعني همان جمع شدن طيف بينشها و سوادها.
اين روزنامه ايران باستان است. تاريخ چاپ اين شماره ۲۸ ارديبهشت ۱۳۱۲ است، يعني ۹۰ سال پيش. حيرتي كه من از اين روزنامه دارم وصفنشدني است. ميخواهم بگويم آدولف هيتلر ۹۰ سال پيش اين روزنامه را در ايران اداره ميكرده است. به آن گفتار نيك، پندار نيك، كردار نيك توجه نكن، به آرم رايش بالاي آن نگاه كن. سؤال اين است چطور نزديك ۱۰۰ سال پيش اين نشريه اينطور مصور و شكيل در ايران چاپ ميشده است؟ آن موقع سيستم گراورسازي و كليشه رايج بود. اين نشان ميدهد اينها را هفته به هفته از آلمان ميرساندند و چاپ ميكردند. ميدانيد سال ۱۷۰۰ كمپاني هند شرقي، روزنامه فارسي منتشر ميكرده است. صاحب بن عباد گفته ما روزنامچه داشتيم. برادران شرلي هم ميگويند وقتي من پيش شاهعباس بودم و با او صحبت ميكردم، يكسري كاتب به سرعت حرفهايمان را مينوشتند، چون روزنامه درباري داشتند. ما سال ۱۲۱۶ شمسي- ۱۸۳۷ ميلادي- روزنامه وقايع اتفاقيه را منتشر ميكنيم، همزمان با نيويوكتايمز در امريكا. اين روزنامه نيويوركتايمز است، روزنامه چند روز پيش. اين جنگ اوكراين است. اين روزنامه با سه روز اختلاف با وقايع اتفاقيه منتشر شده است، اما من نتوانستم روزنامه داشته باشم. ** * يعني ما نتوانستيم وقايع اتفاقيهمان را به عنوان يك جريان مستمر حفظ كنيم، اما آنها حفظ كردند.
نيويوركتايمز يك پديده است، صبح قبل از صبحانه در ۱۶۰ كشور جهان توزيع ميشود. ۶ ميليون نفر اين روزنامه را ميخوانند. اين روزنامه در دوران كرونا توانسته ۶۰۰ هزار مشترك جديد بگيرد، چون بلد است محتواي ديجيتال بفروشد، اما ما بلد نيستيم. ** * چرا بلد نيستيم؟
چون قواعد كار را نميشناسيم و رعايت نميكنيم. رسانه مكتوب، تاريخ يك كشور است. من هر روز تاريخ مينويسم. رسانه مكتوب، فهم، جسارت و تحول ميخواهد. رسانه مكتوب، كالاي انديشه است، توليد فكر ميكند و اخلاقمدار است. نيويوركتايمز افزون بر ۲۰ هزار خبرنگار دارد. فكر ميكنيد جوانترين خبرنگار اين روزنامه چند سالش است؟
بالاي ۳۰ سال؟
۵۱ سال. دانش و خرد، محصول خواندن است و خودابتكاري، خلاقيت و خودباوري ميآورد. شما نگاه كنيد. ما چيزي داريم به عنوان جغرافياي رسانه. ژاپن هر روز ۸۲ تا ۸۴ ميليون تيراژ روزنامه- نسخه فروشرفته - منتشر ميكند. هر ژاپني در ۲۴ ساعت ۴۵ دقيقه روزنامه و مجله ميخواند. يوميوري ۱۴ ميليون نسخه چاپ روزانه دارد. ۱۰ روزنامه اول دنيا از لحاظ تيراژ در آسيا هستند. الان كه با شما صحبت ميكنم ۲۲ هزار روزنامه در هند منتشر ميشود. ** * با چه تيراژي؟
۳۷۰ ميليون تيراژ، هند فقط هزار مجله سينمايي دارد. در كرهجنوبي ۵/۲ ميليون شماره فروش روزانه روزنامه داريم. نشنال ژئوگرافي به ۲۲ زبان جهان و ۱۱ ميليون تيراژ رسيده است. ** * و اين روزنامهها و نشريهها چقدر از آمدن شبكههاي اجتماعي اثر پذيرفتهاند؟
نهايتاً يك تا ۲ درصد. ** * يعني عملاً تكان نخوردهاند و همچنان مقبوليت و نفوذ خود را حفظ كردهاند.
بله. رسانه مكتوب، رسانه نخبگان است. چرا رسانه نخبگان است؟ براي اينكه شما سواد داري و اين رسانه را ميخواني. رسانه مكتوب در دنيا هنور پرنسيپ و شخصيت خودش را دارد. ** * ارتباط آنچه ميگوييد به عقب ماندن رسانههاي مكتوب ما چيست؟
اصلاً دگرگوني بزرگ روزنامهها در ايران، اول از همه با انقلاب مشروطه اتفاق افتاد و دومين جنبش، ملي شدن صنعت نفت بود كه بعد از ۳۰۰ -۲۰۰ سال ما توانستيم به انگليسها و روسها سيلي بزنيم و تحقير تاريخيمان را جبران كنيم. سومين انقلاب هم سال ۱۳۵۷ اتفاق افتاد. ** * يعني ميگوييد رسانههاي مكتوب ما از جنبشها و انقلابهايمان عقب ماندند؟
بله، اينكه ما اين درك را داشته باشيم و با شرايط روز گام به گام جلو برويم، هنوز در مطبوعاتمان شكل نگرفته است. من از شما ميپرسم روزنامههاي ما توانستند از پس كرونا برآيند؟ نه! بازماندند. گردشگري دو سال تعطيل بود، الان كه گردشگري باز شده تكان خوردهايم؟ ** * الان تيراژ روزنامههاي ما چقدر است؟
فكر ميكنم ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار در كل كشور. يونسكو اعلام كرده به ازاي هر هزارنفر روزانه بايد ۱۰۰ شماره نشريه در كشور وجود داشته باشد، يعني اگر ۸۵ ميليون نفر جمعيت داريد، تيراژ روزانه شما بايد ۵/۸ ميليون باشد. ** * كدام كشورها به اين شاخص رسيدهاند؟
سوئد، نروژ و ژاپن از جمله اين كشورها هستند. ** * اگر ما از استانداردها دور افتادهايم، علتش چيست. آيا رسانه نميتواند محتواي خوب ارائه كند؟
اول اينكه روزنامههاي ما مفصلنويسي دارند. مطلب يكصفحهاي چاپ ميشود، در حالي كه رويه جهاني اين طور نيست. الان در دنيا ديگر كسي مفصلنويسي نميكند. شما در واتسآپ و تلگرام هم مفصل نميخوانيد. ما اگر ميخواهيم تكاني به خودمان بدهيم بايد با مفصلنويسي خداحافظي كنيم. ** * دوم؟
ما پر از خبرهاي اعلام شدهايم. به نيويوركتايمز گفتند تو هشت ساعت عقبي. گفت راست ميگويي، اما من در خورشتم خيلي گوشت ميريزم، براي اينكه تو بنشيني بجوي. من پر از تحليل هستم.
يعني آن نقص و عقب ماندن از شبكههاي اجتماعي را با تحليل پر ميكند.
بله. ما در روزنامه بايد با خبر خداحافظي كنيم، چون شبكههاي اجتماعي كار خبر را انجام ميدهند. ** * ديگر؟
ما كپيپيست ميكنيم، شما كمتر زاويه نوآورانه را در اين مطالب ميبيني. ارزشافزوده ما چقدر است. ارزشافزوده يعني چه؟ يعني من حلبي به تو ميدهم و يخچال از تو ميگيرم. ** * چرا ما نميتوانيم ارزشافزوده ايجاد كنيم؟
براي اينكه قدرت اين كار را نداريم. من چه گفتم. گفتم نيويوركتايمز محتواي ديجيتالش را ميفروشد، ولي آيا روزنامههاي ما ميتوانند محتواي ديجيتال بفروشند؟ من نميتوانم، براي اينكه به ضرورت زماني نرسيدهام. دانشگاههاي ما ۵۰ سال است درس جديد ندارند. هيچ كدام از دانشگاههاي ما كسي را ندارند كه روزنامهنگاري روز جهان را درس بدهد. ** * چرا از تحولات عقب ميمانيم و نميتوانيم خوراك براي اين تحولات تهيه كنيم؟
ما بايد تكليفمان را با نقد يكسره كنيم. مجلات و روزنامهها در همه جاي دنيا براي نقد است. هر حرف نويي، هر حركت و انديشه جديدي از دل نقد بيرون ميآيد و مجله و روزنامه براي نقد است، اما ما اين را نداريم. ** * در واقع شما ميخواهيد بگوييد مسئله ما به نوعي پيشارسانهاي است، يعني تحولاتي در نوع نگاه ما بايد روي دهد تا رسانه از آن بستر بهره بگيرد و به آن پوستاندازي شكل دهد؟
آفرين، توجه كنيد كه ما در ايران مدير رسانه نداريم يا كم داريم. من به شما گفتم مفصلنويسي، به شما گفتم ارزشافزوده، توليد محتوا، به شما گفتم تربيت نيروي انساني، مثلاً يكي از مهمترين چيزها كه ما در نشرياتمان نداريم، گرافيكمان است. ** * يعني زيبا ارائه كردن.
جذابيت بصري. تعريف ما از صفحهآرايي چيست؟ راحت خواندن و خوشگلي. اين صفحهآرايي است. وقتي ميگوييم عكس، تيتر اول ماست، اين معنا دارد. من ميگويم ديدن و چگونه ديدن. اين داستانش فرق ميكند. همه ديدند كه سيب ميافتد، اما يك نفر به اين داستان توجه كرد كه اصلاً چرا اين سيب ميافتد. ** * آن ۱۲ اتفاق را كه برشمرديد، يعني آن مدير رسانه ما هم هوش عاطفي بالايي داشته باشد، هم هوش تصويري بالا، هم هوش هيجاني...
ما ويترينسازي بلد نيستيم. شما سردبير هستيد. سردبير تيمسازي بلد است. تيم ميسازد. الان جنگ اوكراين شده، آدمهايم را صدا ميزنم و ميگويم شما تحولات اوكراين را تعقيب كن و تا جنگ تمام شود، يكچهارم صفحه خارجي روزنامه در اختيار توست. سردبير بايد تيمسازي و چينش بلد باشد. من كه سردبير هستم، نيرويم را مدام زير چشم دارم. كسي نميداند، اما او را دائماً ميپايم. بعد از چهارماه او را صدا ميزنم و ميگويم شما نبايد در سرويس اجتماعي باشي، از فردا برو سرويس ورزشي. براي اينكه ميبينم چطور جلوي تلويزيون به رقابتهاي ورزشي واكنش نشان ميدهد و چشمهايش گرد ميشود و بالا و پايين ميپرد، پس من سوژهيابي و مخاطب و چينش بلد هستم. من موجآفريني و جريانسازي بلدم، بعد هم كنار اينها بايد هزار و يك چيز ديگر بلد باشي. من در شوراي سردبيري روزنامه فرانسوا بودم. ساعت ۷ صبح همه دبيران ايستاده بودند. يكي يكي دبيران گزارش ميدادند. سردبير يادداشت ميكرد و اشاره ميكرد كه برو و اينجا نايست.
بحث مديريت زمان...
روزنامه ايران بودم. چاپخانه، يك زماني را به شما اختصاص ميدهد، اين طور نيست كه همه زمانها متعلق به شما باشد. چاپخانه بانك ملي ساعت ۸ تا ۱۰ را به روزنامه جامجم داده، ۱۰ تا ۱۲ را هم به ايران داده. شما اگر در اين زمان نرسيد، مشكل چاپ داريد. ما، چون قطار سريعالسير نداريم و سيستم چاپ همزمان هم برايمان نميصرفد- توجه كنيد كه رسانه مكتوب جزو رسانههاي گران است، براي اينكه شما پول كاغذ ميدهيد، پول چاپ ميدهيد، پول ليتوگرافي و توزيع ميدهيد و اگر مجلهاي، پول صحافي هم ميدهيد- حالا اگر شما ساعت ۴ صبح در خط پروازي بندرعباس نباشيد و ۸ صبح روي دكه قرار نگيريد، من پنج روز در بندرعباس دنبال روزنامه تان ميآيم، روز ششم روزنامه ديگر روي دكه را ميخرم. ** * و فشار و استرسي كه هميشه روي روزنامهنگارها هست.
اگر شما مستعد و عاشق باشيد از پس اين فشار برميآييد. يك چيز بگويم كه نشان ميدهد چقدر كار ما حساس است. سردبيري كه من از او صحبت ميكنم ايجاد فضاي رسانهاي بلد است، مديريت اخبار بلد است. در دانشگاه مريلند به روزنامهنگارها هفت چيز ياد ميدادند. ** * اول؟
سكوت را ياد ميگيريد. زبان شما، دهاني كه شما باز ميكنيد، تريبون شعور شماست.
يعني انضباط زباني.
شما نگاه كنيد به مسئولان ما، جز معدودي ارزش سكوت را متوجه نميشوند. ** * دوم؟
«نه گفتن» را ياد ميگيريد. ** * مهارت نه گفتن.
مهم است بتواني نه بگويي و از هزاران حركت زائد ديگر جلوگيري كني. ** * و مهارت ديگر؟
مثبتانديشي داريد و نگاه اميدوارانه را تمرين ميكنيد. ديگر اينكه خوب ميخوابيد. روزي كه خوب نخوابيدهايد، كسل هستيد و تا شب منگيد. مديريت زمان را داريد. يورونيوز، ۱۳ زبان جهان را پوشش ميدهد، بيبيسي به ۲۷ زبان جهان برنامه توليد ميكند، آيا ميشود بدون آن بينش دوازدهگانه اين برنامهها را مديريت كرد؟ ** * يعني اگر غربيها ميتوانند در كار رسانه كولاك كنند، پشت اين بازار داغ خيلي چيزها هست. از انضباط شخصي تا مديريت زمان، ارزش واژهها، ساعت خواب درست، توجه به سلامت بدن، خوراك و...
در يورونيوز رئيسجمهور فقط پنج دقيقه حق صحبت دارد. سر پنج دقيقه كات ميكند، مياندازد بيرون. نخست وزير و وزرا دو دقيقه. شما وقتي مديريت زمان را ياد بگيريد، متوجه ميشويد در دو دقيقه چطور به اندازه يك ساعت حرف بزنيد. ** * وقتي مسئولي ۲۰ دقيقه حرافي ميكند و حرف تازهاي براي گفتن ندارد، خبرش هم به درد نميخورد، حتي اگر خبرنگار معركهاي باشد.
چه وزير، چه وكيل، چه خبرنگار، شما بايد بلد باشيد در پنج دقيقه، پنج ساعت حرف بزنيد. شيره و عصاره را بايد كشيده باشي كه محصول رسانهاي خوبي از آب دربيايد. رئيسجمهور اوكراين نيمساعت به نيمساعت ويدئو ميگذارد، ببينيد چه تيم روابط عمومي قوياي دارد. ايجاد فضاي رسانهاي ميدانيد چيست؟ آقاي آيدين بزرگي سال ۱۳۹۲ به اتفاق دو تن از رفقايش به قله برودپيك از سلسله هيماليا صعود كردند و تيغهاي را كه قبلاً كسي از آنجا صعود نكرده بود براي اولين بار فتح كردند كه بعدها به «مسير ايران» شناخته شد. آنها وقتي ميآمدند پايين، در شكافي كه بودند بهمن بر سرشان آوار شد. آيدين بزرگي تلفن ماهوارهاي داشت. از همان جا زنگ زد به مادرش كه كار ما تمام شده، خواستم خداحافظي كنم. آيدين يك خواهر دوقلو دارد، صبح زود ميرود جلوي وزارت خارجه، جلوي ماشين وزير شروع ميكند به گريستن. وزير به سفيرمان در پاكستان زنگ ميزند، زنگ ميزند به سفيرمان در هند، با وزير ارتباطات تماس ميگيرد. همه ميگويند در پنج دقيقه اطلاع ميدهيم، پنج دقيقه بعد ميگويند مخابرات تحريم است و ما نميتوانيم كاري از پيش ببريم، يعني عملاً از فضاي مشاركت بينالمللي نميتوانيم استفاده كنيم. آن سه جوان مُردند ولي من هيچ جا نتوانستم به تحريمكنندهها بگويم كه شما مردم اين كشور را ميكشيد. ** * شما در واقع ميگوييد ما هنوز به آن قدرت و مهارت جريانسازي رسانهاي نرسيدهايم كه حقوق لگدكوبشده اين كشور و آدمهاي عادي آسيبديده از تحريمهاي غرب را در دنيا علني كنيم.
اصلاً تحريمها ضدحقوق بشر است، براي اينكه شما نميگذاريد داروي آن بيمار پروانهاي وارد كشور شود و جان او را ميگيريد. الان بيماران سرطاني ما كه ميخواهند پرتودرماني كنند ميروند تركيه. بعضي شغلها با عشق عجين شدهاند. من هيچ وقت باور نكردم فردوسي براي پول كار كرده باشد. در الاهرام كه بودم تند و جوان بودم. به حسنين هيكل گفتم شما كه عرب نبوديد، سامي بوديد، چطور تسليم عربها شديد. گفت ما فردوسي نداشتيم! ** * روزنامههاي ما چه اصلاحطلب، چه اصولگرا، براي بقا وابسته به نهادها يا اشخاص سياسي هستند. چرا رسانه ما نميتواند خودش را اداره كند؟
براي اينكه ما قدرت رقابت نداريم، شما نبايد يك ريال به روزنامه بدهيد. ** * چرا؟
در چاه كه آب نميريزند. اين آب بايد از درون چاه بجوشد و بالا بيايد. شما در همين تهران روزنامههايي داريد كه اصلاً نامشان يك بار هم به گوشتان نخورده است. اينها فقط آمدهاند كاغذ بگيرند و بفروشند. ** * چرا ما نتوانستهايم اقتصاد رسانهمان را درست كنيم؟
چون آدمهايي غيررسانهاي در صدر اين كار نشستهاند. از انقلاب تا حالا فكر ميكنم نمايندگان مجلس، نزديك هزار امتياز مجوز انتشار روزنامه گرفتهاند. ** * چرا اين مجوزها را ميخواهند؟
براي اينكه در حوزه انتخابيه، عليه استاندار اهرم فشار داشته باشند. ** * يعني عملاً دغدغه رسانه وجود ندارد، يك عده آدم سياسي و قدرتخواه ميخواهند از روزنامه به عنوان ابزار رانت استفاده كنند.
خب اين خيلي خطرناك است. ** * ما آدم رسانهاي نداريم يا اينكه آدمهاي رسانهاي ما فضا پيدا نميكنند؟
فضا نداريم. ** * چرا به آدمهاي رسانهاي فضا نميدهيم؟
براي اينكه در تربيت نيرو مشكل داريم. دانشگاههاي ما نتوانستهاند اين كار را انجام بدهند. دانشگاه سيدني، چهار واحد توئيتنويسي گذاشته، اما با توئيتنويسي شما روزنامهنگار نميشويد. ما در تحريريه روزنامه، روزنامهنگار ميشويم، براي اينكه من ۳۰ بار صدايت ميزنم گزارشت را پاره ميكنم، مياندازم سطل آشغال تا تربيت شويد. ** * در صورتي كه در شبكههاي اجتماعي، آن هاله لايكها و تحسينهاي غيرحرفهاي ميتواند هر جواني را درگير توهم كند.
ترامپ در دوره رياستجمهورياش گفت: من به تلافي امريكاييهايي كه در ايران گروگان گرفته شده بودند، مراكز فرهنگي ايران را بمباران ميكنم. يك نفر در ايران مطلب ننوشت كه بيشرف! اينها مال من، مال ايرانيها نيست. ميدان نقش جهان مال بشريت است. ما فقط سه ميدان ۵۰۰ ساله در جهان داريم. ميدان تيانآنمن در پكن، ميدان نقش جهان اصفهان و ميدان سرخ مسكو و بدون تعصب ميدان نقش جهان از همه اينها بالاتر است. ميخواهم بگويم ما بايد ترامپ را در تمام جهان سكه يك پول ميكرديم، اما اين كار را نكرديم، بايد ميگفتيم كه اين آدم، دشمن بشريت است، اما نتوانستيم و از عهدهاش برنيامديم. رئيس دانشكده معماري دانشگاه مادريد به من گفت من به دانشجويان دوره دكتراي معماريام ميگويم نميريد، نميريد و برويد مسجد شيخ لطفالله را در اصفهان ببينيد. تناليته رنگ كرمي اين مسجد را كه ديديد، بعد با خيال راحت ميتوانيد بميريد. ما با زيبايي گيجكننده مسجد شيخ لطفالله، ترامپ را بايد در دنيا رسوا ميكرديم كه اين احمق دارد چه ميگويد، اينها ميراث بشريت است. ** * يعني رسانههاي ما بلد نيستند از موقعيتهاي پاس و گل در فضاهاي بينالمللي استفاده كنند.
هيچ. ** * چرا؟
ماجراي عينالاسد يك شگفتي بزرگ بود. بعد از ۷۵ سال چنان سيلياي در گوش امريكاييها زديم كه سرش پيچيد. بعداً روشن ميشود. اما دقت كنيد شما ميتوانيد موشك نقطهزن داشته باشيد، اما رسانه نقطهزن نداشته باشيد؟ ** * و ما رسانه نقطهزن نداريم.
بله نداريم. ** * چطور به موشك نقطهزن رسيديم، اما به رسانه نقطهزن نرسيديم؟
چرا؟ چرا اوكراين پيروز است؟ براي اينكه جنگهاي نامنظم ميكند. در هيچ يك از شهرها دولت مركزي نميگويد چه كار كن. مثل ما كه بچههايمان در جبهه ميجنگيدند و هيچ وقت از تهران دستور نميگرفتند. حرف بزرگي هم زدند. گفتند جنگ را با ۲۰سالهها برديم، اقتصاد را با ۶۰ سالهها باختيم. ** * نهادهاي ما از افشاگري استقبال نميكنند، در حالي كه كار رسانه، افشاگري است.
سانسور دولتي از اول بوده. اعتمادالدوله به محمدرضا گفت نگذار تلگراف بيايد. شهرها با اطلاعات همديگر آشنا ميشوند، ولي احمق بود. چرا؟ چون ما در سراسر ايران، جمعهبازار و شنبهبازار و دوشنبهبازار داشتيم و اينها ميآمدند اطلاعات خود را باهم مبادله ميكردند. شما تا سال ۱۳۰۴ هويت و شناسنامه نداشتيد، هر كسي ميخواست وارد شيراز شود، دم دروازه قرآن ميگفتند كجا ميروي؟ شيراز چه كار داري؟ تا سال ۱۳۲۰ هر كسي در ايران راديو ميخريده، بايد به شهرباني خبر ميداده. راديوي دست دوم را هم كه ميخواستيد بفروشيد، بايد به شهرباني اطلاع ميداديد. در اين فضا اگر قرائتخانه در تبريز باز ميشده كار خيلي بزرگي بوده. ** * قرائتخانه در كتابفروشي؟
بله. فرض كنيد من كتابفروشي داشتم، كنارش چند ميز ميگذاشتم كه ميرفتيد روزنامهها را ميخوانديد. الان هم در تبريز به صورت تخصصي هست. قهوهخانه مال بناها، قهوهخانه مال آشپزها، مال نقاشها، اينها يك چايي ميخورند و اطلاعات رد و بدل ميكنند. اين ارزش اطلاعات را در همه عصرها نشان ميدهد. ** * يعني آن خودسانسوري، سانسور دولتي و سليقهاي اجازه نميدهد رسانه به مفهوم واقعي كلمه در ما شكل بگيرد.
بله، من زماني ميتوانم ادارهكننده يك رسانه باشم كه بدانم رسانه بايد در خدمت منافع ملي باشد. رسانه بايد اعتمادسازي كند. چرا؟ چون سرمايه اجتماعي شما در اعتماد است. كنفسيوس ۵۰۱ سال قبل از ميلاد مسيح برگشت گفت اگر مشروعيت و مقبوليت نداشته باشيد، نميتوانيد حكومت كنيد. اگر خواستيد مرا بفهميد بايد احساسات مرا درك كنيد و براي اينكه احساسات مرا بفهميد، بايد ياد بگيريد به زبان من حرف بزنيد. ۵۰۰ سال است كه انگليسيها در ايران هستند، سفيرشان از من و شما بهتر فارسي حرف ميزند. سر ريدر بولارد كه رضاشاه را بركنار و او را به موريس فرستاد، بهتر از من و شما فارسي صحبت ميكرد. ** * در واقع شما ميگوييد ما در ارتباط مشكل داريم.
ما هنر گفتگو را بلد نيستيم. ** * چرا رسانههاي ما رشد نميكنند؟
خودسانسوري، سانسور دولتي، عدمنيازسنجي، توجه نكردن به نياز مخاطبان، بيتوجهي به سليقه مخاطبان، پيگيري نكردن بازخورد رويدادها. ** * يعني شما وارد افق نگاه مخاطبان نميشويد.
شبكههاي اجتماعي، همه چيز را از دست شما درآوردهاند. ميخواهد خوشتان بيايد يا نه، طرح صيانت را اجرا كنيد، ولي شبكههاي اجتماعي سانسور ندارد، مسئوليت ندارد، دروغ ميگويد. شما هفت برابر نُرم جهاني در شبكههاي اجتماعيتان خبر دروغ داريد، بلد هم نيستيد پاسخ بدهيد. چرا رشد نميكنيد؟ چون تربيت نيروي انساني نداريد، چون فرهنگ مطالعه در مردم شكل نگرفته است، چرا رشد نميكنيد؟ چون كاربلدها را كنار گذاشتهايد، چون مطبوعات شما كاغذ ندارند. ما بازي را به بدترين شكل باختهايم. شما اول بايد بفهميد چه چيزي را گم كردهايد تا بعد بتوانيد پيدايش كنيد. ما دائم گيج ميزنيم و آن سو قابليت آنلاين بودن و سرعت وحشتناك انتقال خبر، قابل مقايسه با رسانه مكتوب نيست، ما بحران مهارت داريم و با شتاب فناوريهاي جديد نتوانستهايم جلو برويم و آشكارا كم آوردهايم. تعارف كه نداريم، ما پر از بيسوادي هستيم، حتي اگر يك كاميون نتواند عناوين و مدارك شما را حمل كند. ميخواهم بگويم اين ماجراي مهمي است، يعني ما اگر حتي جايي ديديم نخبههايمان ضعف دارند- چه كسي است كه ضعف نداشته باشد- سعه صدر داشته باشيم و بدانيم اين آدم مخاطب ميآورد. ما به عنوان رسانه، اعتمادسازي ميكنيم و اگر نتوانيم رسانه نيستيم. ما جريانسازي ميكنيم، برجستهسازي ميكنيم، فرهنگسازي ميكنيم، تمدنسازي ميكنيم. اين وظيفه رسانه است. كاركرد رسانه بايد در خدمت منافع ملي، در خدمت غرور مردم، در خدمت تعامل باشد نه تقابل، در خدمت وحدت ملي، در خدمت ايجاد فضاي شاداب در جامعه باشد. در شمال ژاپن در هوكايدو روستايي است به نام شيراتاكي. ژاپن تنها كشوري است كه قطارهاي سفيدش روي زمين هستند و قطارهاي قرمز زير زمين. اگر اشتباه سوار شوي به جاي تبريز، سر از بندرعباس درميآوري. چون قطار ۵۰۰ كيلومتر سرعت دارد. مدير شيراتاكي به روابط عمومي قطار ژاپن نامه نوشت كه در اين ايستگاه فقط يك نفر هر روز سوار ميشود. آيا براي ما ميصرفد قطار براي يك نفر راه بيفتد و بايستد؟ جوابي كه به او دادند اين بود: آن يك نفر چه كاره است؟ مدير شيراتاكي نوشت: دانشآموز دبيرستان. از آموزش و پرورش استعلام گرفتند كه اين دانشآموز كي تحصيلات خود را تمام ميكند. جواب استعلام اين بود: تا سه سال ديگر. مدير قطار ژاپن ابلاغ كرد كه قطارها تا سه سال ديگر بايد براي آن يك دانشآموز در آن ايستگاه بايستند. ** * چند سال پيش با يك كارآفرين ايراني صحبت ميكردم كه، چون درد معلول بودن را چشيده بود، در كارخانه خود ۶۰۰ نفر معلول جسمي- حركتي، نابينا، كمبينا، ناشنوا و كمشنوا را به كار گرفته بود، در حالي كه با سه دستگاه ميتوان كار همه آن ۶۰۰ نفر را انجام داد و نيازي به آن همه دستمزد و بيمه نيست. آن فرد ميگفت سر پروژهاي، چون حاضر نشده بود به آقازادهاي رشوه دهد، به او كه ويلچرنشين است اتهام آدمربايي زده بودند و دو سال در دادگاه آواره شده بود تا ثابت كند آدمربا نيست. ميگفت در ژاپن در هر پرواز بلااستثنا دو صندلي «فرستكلاس» براي كارآفرينهاي ژاپني تا آخرين لحظه پرواز خالي است.
مردم ما خوب ميفهمند كه من مديرمحور هستم يا مردممحور. مردم خوب ميفهمند اين ماستي كه دست من است، براي ماستمالي است. چند وقت پيش كريسمس اتفاق مهمي افتاد. هواپيماي تيدبيليو اعلام كرد روز كريسمس در آغاز سال ميلادي- تيدبيليو در شرق امريكا پرواز ميكند و ۲ هزارو ۱۰۰ پرواز دارد- در پنج خط به مسافران خود هديه ميدهد. اين خطوط هواپيمايي در مبدأ از مسافراني كه ميخواستند سوار هواپيما شوند، ميپرسيد چه ميخواهيد. بسته به سن و سال و جنسيت و حرفه و علاقهمندي، يكي ميگفت عروسك ميخواهم، يكي آيفون سيكس، يكي ميگفت تلويزيون. اين مسافرها وقتي به مقصدشان- مثلاً در سانفرانسيسكو- ميرسيدند، وقت پياده شدن، آن عروسك و آيفون سيكس و تلويزيون آماده بود، همان موقع اين رخداد خبر اول سيانان شد. آنها روابط عمومي دارند، ميفهمند و با همين سورپرايزها يك سال خودشان را گارانتي ميكنند. روابط عمومي چه كار ميكند؟ خلق موقعيتهاي جديد. آن وقت وزير ما ميگويد اگر دانشآموزان به خاطر كرونا مُردند، قبر مجاني به آنها ميدهيم. ** * و اين نوع نگاه خام چقدر جامعه را عصبي و آشفته ميكند.
آن پدر و مادري كه بچه دارند، جان به لب ميشوند كه يك بچه بشود ششساله و ۱۰ساله. شما چطور اين حرف را ميزنيد؟ از وزير ما ميپرسند شما چطور از شبكههاي اجتماعي بازخورد ميگيريد، ميگويد خانمم از خانه به من ميگويد! شما روابط عمومي داريد؟! ** * سؤال آخر را بپرسم و تمام. رسانه اول عصر ما از ديدگاه شما؟
همچنان رسانه اول از نظر من رسانه مكتوب است. شما ممكن است رسانه صوتي يا تصويري داشته باشيد، اما اين شير مادر است كه رشد و تعالي ميآورد، شير خشك چيزي ندارد. من رسانههاي ديگر را شير خشك ميدانم. وقتي شما كتاب را ورق ميزنيد، شير مادر به شما ميرسد.
ايوانهاي بهتري به تماشاي مسئلهمان بنشينيم.
منبع: روزنامه جوان