شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : چگونه در دوران پساكرونا ارتباطات كاري عميق برقرار كنيم؟
دوشنبه، 2 اسفند 1400 - 23:15 کد خبر:48909
سوزان مك‌‌فرسون، كارشناس ارتباط انساني است. او مدير شركت مشاوره ارتباطات خودش است. او همچنين نويسنده كتابي است به نام «هنر گمشده ارتباط». سوزان اخيرا ‌ميهمان سردبير مجله كسب‌‌وكار هاروارد بوده و درباره اهميت گسترش ارتباطات صحبت كرده است. چكيده‌‌اي از اين گفت‌وگو را با هم مي‌‌خوانيم:



 

شبكه اطلاع‌رساني روابط‌عمومي ايران (شارا)-|| سال‌هاست كه كارشناسان حوزه كسب‌‌وكار، كاركنان و به‌طور كلي مردم را به شبكه‌‌سازي يا نتوركينگ (Networking) تشويق مي‌كنند. طبق تعريف ديكشنري‌‌ها، شبكه‌‌سازي يعني فرآيند تعامل با مردم براي تبادل اطلاعات و گسترش ارتباطات حرفه‌‌اي و اجتماعي.

 

به اين‌ترتيب، براي شبكه‌‌سازي حرفه‌‌اي، كافي است به سالني پر از افراد مرتبط با حوزه كاريتان برويد و با آنها كارت ويزيت رد و بدل كنيد. اما سوزان مك‌‌فرسون، نويسنده و كارشناس ارتباطات معتقد است برقراري ارتباطات عميق و معنادار در بلندمدت مي‌تواند مزيت‌‌هاي بيشتري از شبكه‌‌سازي داشته باشد. او مي‌گويد رهبران سازماني براي برقراري ارتباطات معنادار نبايد ارتباط با كارمندان را محدود به كنفرانس‌‌هاي سالانه فروش يا دورهمي‌‌هاي ماهانه كنند.

دو سال پيش، پاندمي كرونا بسياري از مردم را براي چند ماه وادار به خانه‌‌نشيني كرد. از آن زمان به بعد، تعاملات روزانه‌‌مان، با استرس همراه شده است. فاصله‌‌گذاري اجتماعي و ماسك، گفت‌وگوهاي كوتاه را سخت‌‌تر كرده. و حالا كه مردم دوباره به روال عادي برمي‌گردند، بهترين فرصت است كه ارتباطات قبلي را احيا و ارتباطات جديد برقرار كنيم.

منظورم شبكه‌‌سازي نيست. يا اينكه خودتان را مجبور به گفت‌وگو با همكارها در آبدارخانه كنيد. منظورم، ارتباطات واقعي و معنادار با افرادي است كه با آنها همكاري و تعامل داريم؛ چيزي كه اخيرا در زندگي‌مان، آن را كم داريم.

سوزان مك‌‌فرسون، كارشناس ارتباط انساني است. او مدير شركت مشاوره ارتباطات خودش است. او همچنين نويسنده كتابي است به نام «هنر گمشده ارتباط». سوزان اخيرا ‌ميهمان سردبير مجله كسب‌‌وكار هاروارد بوده و درباره اهميت گسترش ارتباطات صحبت كرده است. چكيده‌‌اي از اين گفت‌وگو را با هم مي‌‌خوانيم:


كرت: سوزان، از هم‌صحبتي با تو خوشحالم. چرا برقراري ارتباط واقعي و معنادار، در حال حاضر تا اين حد مهم و در عين حال، سخت است؟

سوزان: سوال خيلي خوبي است. طرح پيشنهادي كتاب من، مربوط به چهار سال پيش است كه اصلا خبري از كرونا نبود. اما به نظر من، مردم اين روزها احساس انزوا مي‌كنند. حتي در ايالات متحده كه همه به روال عادي زندگي برگشته‌‌اند، پس از ماه‌ها انزوا، حالا احساس مي‌كنند آمادگي ارتباط برقرار كردن با ديگران را ندارند.


خودت هم چنين حسي داشتي؟

تا حدي. اما من طي ماه‌هاي اخير، به خاطر سلامت روان خودم، تقريبا هر روز با سه تا پنج نفر ارتباط مي‌گرفتم. به ساده‌‌ترين شكل ممكن. يا ارتباط جديد يا ارتباط دوباره. مي‌خواستم با حس تنهايي خودم مقابله كنم.


از ديگران چه شنيدي؟ آنها چطور تحت تاثير بوده‌‌اند؟

جالب است كه پنجاه-پنجاه است. بعضي‌‌ها از اينكه زندگي شخصي و شغلي‌شان به حالت عادي برگشته، هيجان دارند و بعضي ديگر، وحشت كرده‌‌اند و حتي تمايلي به حضور در جمع‌‌هاي ۱۰نفره ندارند. پس نمي‌شود به‌طور دقيق گفت كه چه خبر است.

اپليكيشن‌‌هاي ارتباط مجازي، مثل زوم (Zoom) طي اين مدت چه تغييراتي ايجاد كرده‌‌اند؟ چون از جهاتي آسيب‌‌زا بوده‌‌اند و از جهاتي ديگر، بسيار مفيد.

يكي از چالش‌‌هاي اين اپليكيشن‌‌ها اين است كه فرصت‌‌‌‌هاي غيرمنتظره را از ما گرفته است. اما از جهاتي، جلسات را دموكراتيك كرده. سابقا، وقتي جلسات حضوري بود، نمي‌توانستي با كسي گفت‌وگوي جانبي داشته باشي چون بي‌احترامي به ميزبان جلسه تلقي مي‌شد و احتمالا به دردسر مي‌‌افتادي.اما شما در اپليكيشن‌‌ها امكان چت كردن داري و طبق يافته‌هاي من، اين به شما فرصتي مي‌دهد كه به افراد، دسترسي پيدا كني و واقعا حالشان را بپرسي يا قرار گفت‌وگو بگذاري.

به‌‌علاوه، اين تكنولوژي‌‌ها به افرادي كه معمولا در جمع، كم‌‌حرف هستند، اين امكان را داده كه حرفشان را بزنند. پس اگر فرصت‌‌هاي غيرمنتظره حضوري، ديگر وجود ندارند، در عوض، فرصت‌‌هاي بي‌شمار ديگري به واسطه اين تكنولوژي‌‌ها پديد آمده كه قبل از كرونا اصلا از وجودشان خبر نداشتيم.

همچنين حالا مي‌تواني جلسات فرامرزي برگزار كني، با اعضايي از ابوظبي تا نيويورك؛ بدون آنكه مجبور باشي اين مسافت را با هواپيما طي كني. وقتي به آينده نگاه مي‌كنيم، همه‌چيز نشان‌دهنده اين است كه شرايط، تركيبي خواهد بود (تركيبي از رويدادهاي حضوري و مجازي)‌. به نظرم جلسات مجازي هرگز از ميان نخواهند رفت. شرايط اين‌طور خواهد بود كه«چطور بين بستر حضوري و مجازي، بالانس برقرار كنيم؟»


فكر مي‌‌كني مردم الان آمادگي شبكه‌‌سازي دارند يا بايد به همان روابط شخصي و كاري‌‌اي كه قبلا داشتند برگردند‌؟

آن بخشي از جامعه كه برون‌‌گرا هستند، به ماجرا مثل دوچرخه‌‌سواري نگاه مي‌كنند. فكر كن دوچرخه‌‌ات يك سال در انباري بوده و حالا آن را بيرون مي‌‌آوري كه سوار شوي. چند صد متر اول، حس مي‌‌كني شايد تصادف كني و زمين بخوري. اما بعد از آن، روي روال مي‌‌افتي. بعضي‌‌ها هم به دنبال تشكيل جمع‌‌هاي كوچك و ارتباطات كوچك‌تر هستند. البته من در كتابم درباره تفاوت ميان شبكه‌‌سازي و ارتباط‌سازي صحبت كرده‌‌ام.

مي‌خواستم درباره همين سوال كنم، چون كرونا، فرصتي ايجاد كرده كه مردم، روال كارهايشان را مورد ارزيابي قرار دهند و تغييراتي در آن ايجاد كنند و شايد درباره مفهوم شبكه‌‌سازي سنتي هم تجديد نظر كنند.

اگر به تعريف شبكه‌‌سازي در ديكشنري نگاه كني، مي‌‌بيني كه شبكه‌‌سازي آنقدرها هم چيز خوشايندي نيست. انگار خيلي تراكنشي و كاري است. كه حتي فكرش، در خيلي‌‌ها نگراني ايجاد مي‌كند. براي درون‌‌گراها كه وحشتناك است. به نظرم اگر درون‌‌گرا يا خجالتي هستي، به جاي شبكه‌‌سازي، اگر رابطه دو نفره يا سه نفره عميق و معنادار برقرار كني، خيلي امكان‌‌پذيرتر است. در بلندمدت، اين رابطه‌هاي عميق، مزيت‌‌هاي بيشتري دارد تا اينكه وارد اتاقي شوي، كارت ويزيت جمع كني و بعد به خانه بروي و با نگاه به كارت‌ها به خودت بگويي «اينها ديگر كيستند؟» رابطه برقرار كردن در لينكدين هم بيشتر شبيه شبكه‌‌سازي است. هنوز چند دقيقه از ارتباط نگذشته كه درخواستي از طرف مقابل دريافت مي‌‌كني كه از تو مي‌خواهد محصولش را بخري. اما ارتباط برقرار كردن، يك رابطه متقابل است كه آن را مي‌‌سازي. اساس اين رابطه اين است كه چطور مي‌شود به مرور زمان، به طرف مقابل كمك رساند. چه در دوران آسايش و چه در دوران سختي.


اين براي كسي كه راهش را بلد نيست، سخت است، نه؟ آيا چارچوبي براي انجامش داري؟

به‌ويژه جوان‌‌ترها بايد بدانند كه ارتباط گرفتن خيلي مهم است و به همه‌چيز جهت مي‌دهد و تاثير مي‌‌گذارد. من، هر اتفاق خوبي را كه در حوزه شغلم برايم افتاده مديون همين ارتباطات هستم.

موقع نوشتن كتابم كلي فكر كردم كه چطور طي اين همه سال، با آدم‌‌ها ارتباط گرفتم. براي من، ارتباط گرفتن، سه مرحله دارد: تعمق، پرسش و اقدام. در مرحله اول، بايد به خودت خوب فكر كني، اهداف و ارزش‌هاي كسب‌‌وكارت را تعريف كني و مشخص كني كه به چه كساني كمك خواهي كرد و چگونه. در مرحله پرسش، مي‌‌فهمي كه چطور واقعا به افراد كمك كني. در اين مرحله، با پرسيدن سوالات معنادار از آنها، مي‌‌فهمي روياها و خواسته‌ها و چالش‌‌هايشان چيست. اگر وقتي دارند اطلاعات مي‌دهند، به حرف‌‌هايشان با دقت گوش كني، مي‌تواني به مرحله بعد بروي. يعني اقدام. در اين مرحله، كه به نظر من مهم‌ترين مرحله است، اقدام مي‌‌كني و كار را به انجام مي‌‌رساني. در اين مرحله است كه مي‌تواني با انجام كارهايي كه قولشان را داده بودي، اعتماد ايجاد كني و به رابطه عمق دهي.


بيا با مرحله اول شروع كنيم. وقتي حس مي‌‌كني بعضي از روابط كاري‌‌ات‌ كمرنگ شده‌‌اند يا آمادگي ارتباط گرفتن با همكارهايت را نداري، چطور مرحله اول را انجام مي‌‌دهي؟

ما در دوران عجيب و غريبي هستيم كه فرصتي پيش آمده تا روي همه‌چيز تجديد نظر كنيم و اين يك فرصت خيلي ناياب است.در مرحله اول بايد از خودت بپرسي اهداف كسب‌‌وكارت در چهار سال، چهار ماه يا حتي چهار هفته آينده چيست؟ با چه كسي مي‌خواهي دوباره ارتباط بگيري كه كمك كند به اهدافت برسي؟ و چطور مي‌تواني اين سنت را بشكني كه «قرار نيست فقط با افرادي كه به لحاظ سن و فرهنگ و نژاد شبيهت هستند ارتباط بگيري؟»


و سوال آخر اينكه، فوت كوزه‌‌گري تو چيست؟ مهارت‌‌هايي كه مي‌تواني ارائه دهي چيستند؟

پس در وهله اول بايد خودت و قابليت‌‌هايت را بشناسي تا بداني كه چطور مي‌تواني به ديگران كمك كني. به‌علاوه، بايد بتواني قابليت‌‌هايت را برشماري كه اين براي خيلي‌‌ها، چالش است. سپس بايد به جاي صحبت از آب و هوا، درباره خواسته‌ها و چالش‌‌هاي طرف مقابل سوال كني. سوالات مي‌تواند شخصي يا حرفه‌‌اي باشد. با اين پرسش‌‌ها، اطلاعات لازم براي كمك كردن را مي‌‌گيري و به مرحله بعد، يعني اقدام مي‌‌روي.


اين‌طوري مخصوصا در محل كار و به عنوان يك همكار وقتي پيشنهاد كمك مي‌‌كني يا كاري انجام مي‌‌دهي، نه تنها از آن استقبال مي‌شود، بلكه هم بجاست و هم طرف مقابل، به آن نياز دارد. پيشنهاد كمك به ديگران، خيلي جذاب است چون يكي از دلايل عذاب‌‌آور بودن شبكه‌‌سازي، اين است كه معمولا وقتي سراغ كسي مي‌‌روي، حس مي‌‌كني داري بدون مقدمه از او كمك مي‌خواهي. پيشنهاد كمك، چطور اين سنت را شكسته؟

به خاطر انسانيت، محبت و همدلي. البته بعضي‌‌ها ممكن است به پيشنهاد كمك تو شك كنند اما نبايد وقتمان را براي آنها هدر دهيم. چون ميليون‌ها انسان ديگر هستند كه به كمك ما يا ارتباط با ما يا معرفي ما نياز دارند. با اين رويكرد، مي‌تواني سر صحبت را به شكلي معنادارتر باز كني. يك نكته ديگر. اين كار قرار نيست امروز، يك بار و براي هميشه انجام شود و تمام. تفاوتش با شبكه‌‌سازي همين‌جاست. در شبكه‌‌سازي، تو با طرف مقابل ديدار مي‌‌كني، اطلاعات تماس رد و بدل مي‌كنيد و شايد تا يك سال بعد هم، پيگير همديگر نشويد. اما در اين روش، تو عملا يك گفت‌وگوي عميق‌‌تر با طرف برقرار كرده‌‌اي. مثلا به تو گفته كه دوست دارد از يك نهاد غيرانتفاعي حمايت كند يا دلش مي‌خواهد ارتقا بگيرد. پس تو درباره او اطلاعات داري و قصد داري در اين راستا كمكش كني. شايد نتواني همين فردا يا ماه بعد كاري برايش بكني اما اين اطلاعات را در ذهنت داري و مثلا مي‌تواني بعدا او را به يكي از آشناهايت معرفي كني كه كمكي از دستش برمي‌‌آيد. قرار نيست همه كار را خودت انجام دهي.


چطور اين كار را انجام دهيم كه ديگران به اشتباه فكر نكنند ما فكر مي‌كنيم باهوش‌‌تر يا در موقعيت بالاتري هستيم؟ روش درست پيشنهاد كمك چيست؟

مهم‌ترين نكته اين است كه خوب به حرف‌‌هايشان گوش كنيم. متاسفانه ما گوش كردن را بلد نيستيم. حتي وقتي سوال مي‌‌پرسيم، موقعي كه فرد دارد جواب مي‌دهد، حواسمان به حرف‌‌هايش نيست يا منتظريم حرف‌‌هايش تمام شود و جواب دهيم.

يكي از راه‌ها براي اينكه شنونده بهتري شويم، پيگيري سريع موضوع است. نبايد آن را پشت گوش بيندازيم. حتي بهتر است آن حرف‌‌ها را تكرار كنيم. چون به نظر من، هيچ هديه‌‌اي بهتر از اين نيست كه به طرف يادآوري كني كه حرف‌‌هايش را شنيده‌‌اي. سپس مي‌توانيم وارد مرحله اقدام شويم و به او كمك كنيم.

من به اين نتيجه رسيدم كه آدم‌‌هايي هم هستند كه كمك ما را نياز ندارند و لازم نيست كمكشان كنيم. و البته دوباره تاكيد مي‌كنم كه اين رابطه، دوطرفه است. قرار نيست فقط شما به او كمك كنيد. شبيه صدقه دادن به آن نگاه نكنيد.


خيلي از مردم مرحله آخر را فراموش مي‌كنند، نه؟

بله. با خودمان مي‌‌‌‌گوييم آنقدرها هم مهم نيست. بعدا انجامش مي‌‌دهم. قديم‌‌ها، مثلا ۳۰ سال پيش كه من جوان بودم، نمي‌توانستي يك حرفي را همان موقع عملي كني. نمي‌توانستي فورا بين دو نفر ارتباط برقرار كني يا يك نفر را به يك نفر ديگر معرفي كني. اما حالا به لطف تكنولوژي، امكان انجام فوري كارها وجود دارد. وقتي داري پياده‌‌روي مي‌‌كني و گوشي‌‌ات دستت است و ناگهان چيزي به ذهنت مي‌‌رسد، مي‌تواني همان موقع درباره‌اش اقدام كني. و اين چيزي است كه به‌ويژه در دوران كرونا، خيلي برايمان مفيد بوده. پس بايد وقتي قولي به كسي مي‌‌دهيم، آن را پشت گوش نيندازيم.


مي‌تواني يك مطالعه موردي برايم تعريف كني؟ فرض كن من بعد از قرنطينه به محل كار برگشته‌‌ام و دارم با يكي از همكارهايم دوباره ارتباط مي‌‌گيرم. مراحلش را برايم بگو. گفت‌وگو چطور پيش مي‌‌رود؟

من واقعا ايمان دارم كه در سازمان، ارتباط گرفتن با كساني كه هرگز آنها را نديده‌‌اي مي‌تواند معجزه كند. پس مي‌تواني يك ارتباط جديد با كسي كه اصلا نمي‌‌شناسي برقرار كني. شناخت ساير واحدها و عمليات‌‌ها براي رشدت خيلي مهم است. اگر بتواني درباره ساير نقش‌‌ها در سازمان و ساير وظايفي كه خودت انجام نمي‌‌دهي، اطلاعات بگيري، كمك مي‌كند در هر بخشي كه هستي، كارمند بهتري باشي. پس وقتي خواستي با همكاري كه تا به حال نديده‌‌اي، ارتباط بگيري، چه مجازي و چه حضوري، به جاي اينكه از او وقت بگيري كه براي خودت اطلاعات به دست آوري، بگو «سلام ليندا! مي‌خواستم ۱۰دقيقه وقتت را بگيرم و درباره نقشت در سازمان سوال بپرسم تا بتوانم حمايتت كنم.» و سپس رابطه‌‌اي مي‌‌سازي كه بعدا وقتي كمك يا نظر نياز داشتي، به دردت خواهد خورد.

بله. ‌در دوران دانشگاه، من يك مدت گارسون بودم و يكي از چيزهايي كه ياد گرفتم اين بود كه براي آنكه يك گارسون موفق باشي، بايد زندگي آشپز و سرآشپز را بشناسي. و اگر واقعا وقت بگذاري و درك كني كه در آشپزخانه بر آنها چه مي‌‌گذرد، متقابلا خودت هم موفق خواهي شد.


استفاده از اين روش براي چه كساني بيشتر توصيه مي‌شود؟ مديران ارشد يا مياني يا كساني كه تازه اول مسير حرفه‌‌اي خود هستند؟

براي همه ما مهم است، چه تازه فارغ‌‌التحصيل شده باشيم چه در آستانه بازنشستگي باشيم. براي مديران ارشد، خيلي حياتي است كه برقراري ارتباطات معنادار را محدود به كنفرانس‌‌هاي سالانه فروش يا دورهمي‌‌هاي ماهانه نكنند. چون تحقيقات نشان مي‌دهد وقتي كاركنان ارتباط عميق‌‌تري دارند، بازدهي‌‌شان بالا مي‌‌رود، احتمال ماندنشان در شركت شما، افزايش مي‌يابد و احتمالا شركت شما را به ديگران نيز معرفي خواهند كرد. پس اگر رهبر يك شركت هستيد، در ابتداي هر جلسه براي اين موضوع وقت بگذاريد.

صحبت درباره آب و هوا را كنار بگذاريد. وقتي خودتان، براي كارتان سنگ تمام نمي‌‌گذاريد، از تمام پتانسيل‌‌هاي خود استفاده نمي‌كنيد و فضايي امن براي كاركنان ايجاد نمي‌كنيد، نبايد از آنها چنين انتظاري داشته باشيد. جلسات را با يك سوال آغاز كنيد تا يك گفت‌وگوي معنادار شكل بگيرد. نه صحبت‌هاي كليشه‌‌اي مثل آب وهوا. هر صحبتي. مثلا «اگر بعد از كرونا بتواني به هر جايي از دنيا بروي، كجا را انتخاب مي‌‌كني؟» يا «اگر يك مشكل را مي‌توانستي حل كني، چه مشكلي بود؟»اين گفت‌وگوها كمك مي‌كند كاركنان، همكارهاي خود را بهتر بشناسند.

سوزان، ممنون از اينكه با ما گفت‌وگو كردي.

از اينكه ‌ميهمان شما بودم خوشحالم. خيلي خيلي ممنون.
 

مترجم: مريم مرادخاني

منبع: HBR  - donya-e-eqtesad