گزارش -شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران(شارا)
دكتر «علياكبر فرهنگي» داراي دكترا در رشتههاي جامعهشناسي و مديريت و فوقدكتراي ارتباطات سازماني بوده و عضو هيئت علمي دانشگاه تهران است. از وي تاكنون مقالات و آثار بسياري در نشريات مختلف درج شده و از جمله تأليفات وي ميتوان به «مباني ارتباطات انساني» اشاره كرد.
ارتباطات انساني چگونه در بهبود عملكرد روابط عموميها مؤثر واقع ميشود؟
از روابط عمومي تعاريف متعددي شده است، در منطق نظري نيز اين بحث را داريم كه پديدهها هر چقدر پيچيدهتر شوند، تعداد تعريفها در مورد آنها بيشتر ميشود. اگر تفاوتهايي در تعاريف روابط عمومي ديده ميشود بدين دليل است كه اين فعاليت ارتباطي پديدهاي پيچيده است.
امروز دست اندركاران روابط عمومي، كساني هستند كه علم بالايي دارند، از يك طرف با علم مربوط به آن سازمان و فعاليتهاي مربوط به آن سازمان و از سوي ديگر با علم مربوط به شناخت جامعه و افكار عمومي آشنايي دارند.
چگونه بايد با افكار عمومي در جهت اهداف سازمان خود را وفق داد و با آن حركت كرد؟ اين علم بسيار گسترده است و دانش وسيعي را ميطلبد. از جمله دانش روانشناسي اجتماعي، جامعهشناسي، مديريت، آمار و ...
مسئول روابط عمومي يك فرد جامعالاطرافي بايد باشد كه علاوه بر اينكه سازمان خود را به درستي ميشناسد، اين علوم را بداند و جامعه خود را نيز به درستي بشناسد.
روابط عمومي فعاليتي است كه اين فعاليت توسط سازمان سعي ميكند و آگاهانه ميكوشد كه با ديگران تفاهم ايجاد كند و حمايت افراد جامعه را براي سازمان خود كسب كند. كسي كه ميخواهد اين تفاهم را با جامعه و افراد ديگر در جهت اهداف سازمان خود به دست بياورد، بايد از روشهاي مختلف استفاده كند. از جمله اين روشها، دانش ارتباطات است.
دانش ارتباطات امروز از گستردگي وسيعي برخوردار است. امروز بخش عمده دانش ارتباطات به اثرگذاري برميگردد. اثرگذاري، نفوذ و قدرتي است كه يك فرد يا سازمان آن را به دست ميآورد و از طريق آن ديگران را وادار ميكند تا كار را بدانگونه كه او ميخواهد، انجام دهند.
اصولاً ارتباطات يعني كليه فعاليتهاي گفتاري، نوشتاري و كرداري (حركتي) كه براي انتقال معنا يا مفهوم و يا اثرگذاري بر ديگران به كار گرفته ميشود.
درجه پذيرشي كه در اثرگذاري توسط مخاطبين مطرح ميشود، بسيار ارزشمند است. هر چقدر قدرت كارگزاران روابط عمومي از نظر نفوذ كلام بيشتر باشد با موفقيت بيشتر خواهد بود.
روابط عموميهاي ما در وظايفي كه دارند هر دو كار را انجام ميدهند، در بخشي از فعاليتها، كارشان خبررساني (انتقال معنا و مفهوم) است و كار اساسي ديگرشان اثرگذاري است.
مصرف ما در برخي زمينهها در جامعه از استانداردهاي جهاني بالاتر است. منابعي را كه در اختيار داريم، اين منابع با توجه به نوع مصرفي كه انجام ميدهيم، خوب بهينه نشده است و بايد قدرت اثرگذاري ايجاد شود.
ما در برخي زمينهها نقطه ضعف داريم. جامعهاي هستيم با نرخ رشد جمعيت نسبتاً بالا و به رغم تلاش وافري كه شد و اين نرخ تا حدودي كاهش يافت، اما در آينده فشار جمعيت براي ما مسئله خواهد بود و محدوديت منابع براي ما دشواريهايي را ايجاد خواهد كرد و جهتگيريهاي برنامهاي ما بايد به اين سمت برود تا بتوانيم از منابعي كه داريم بيشتر و بهينهتر استفاده كنيم.
با توجه به نكات فوق، بايد ديد ارتباطات انساني چگونه در رسيدن به اين اهداف به ما كمك ميكند؟
درباره وظايف، روشها و اهداف روابط عمومي بسيار شنيده و خواندهايم، ولي در مورد روابط انساني درستي كه افراد در اين ارتباط و روابط عمومي ميتوانند با هم داشته باشند كمتر بحث شده است.
در بين نظريههاي ارتباطي كه در حال حاضر داريم، يكي از پيشرفتهترين آنها، نظريه تعاملي يا مراودهاي است. بنيانگذار اين نظريه از علما و نظريهپردازان برجسته ارتباطات «دينبار نولد» است. او ميگويد اگر بخواهيم ارتباط اثربخشي را مورد بررسي قرار دهيم اگر تعامل و حركت دوجانبه را در نظر نگيريم، ارتباط چندان مؤثري نيست و دير يا زود به گسستگي كشيده ميشود. وي توصيه ميكند اگر بخواهيم ارتباط ماندگاري را برقرار كنيم كه در طي قرون و اعصار باقي بماند و به دنبال منافع زودگذر نباشيم و منافع بلندمدت را مدنظر قرار دهيم، حتماً بايد مراوده انجام شود. البته در گذشته درك اين مفهوم تا حدي براي ما دشوار بود، چون قبل از انقلاب سيستمهايي را در كشور داشتيم كه ارتباط آنها يك طرفه بود.
بعد از انقلاب شكوهمند اسلامي، به تدريج با به صحنه آمدن مردم، ارتباط دوسويه ايجاد شد و هرچه جلوتر ميرويم، نقش مشاركت مردم پررنگتر ميشود تا جايي كه مردم در كوچكترين مسائل ذينفع خواهند بود. اين طور نخواهد بود كه عدهاي پشت درهاي بسته بنشينند و تصميم بگيرند و بقيه اجرا كنند. وقتي مشاركت انجام شود، مردم نقش خواهند داشت و نظر ميدهند كه چه چيزي دوست دارند و چه چيزي دوست ندارند و ما ناچاريم در راستاي خواست آنها حركت كنيم، اما با يك دوگانگي روبهرو خواهيم بود، از يك طرف ميخواهيم به عنوان عاملان تغيير به سازمان و جامعه جهت بدهيم و روابط عمومي را به عنوان عامل تغيير مطرح كنيم و اگر قرار باشد در جهت تغيير آماده باشيم، بايد در افراد نفوذ كنيم، ولي افراد ما را راحت نميپذيرند. توصيه ميكنم اگر ميخواهيد تأثيرگذاري داشته باشيد، ابتدا بايد مشروعيت بيابيد و براي اينكه مشروعيت يا مقبوليت يابيد بايد صداقت، دانش، برنامهريزي، مديريت و ... داشته باشيد. بنابراين ارتباط بايد مراودهاي و دوسويه باشد.
اگر در اين الگوي ارتباط قرار بگيريم، به طور خودكار شش وجه اتفاق ميافتد كه عبارتند از:
1- نگرش ما در مورد خودمان كه آيا ما خود را به عنوان عامل تغيير ميشناسيم؟ اگر اين امر را قبول كنيم، قطعاً نميتوانيم در ديگران تغيير بدهيم. بايد يك سري آمادهسازي در خود انجام دهيم و ابتدا خود را به عنوان عامل تغيير بشناسيم.
2- بايد مدنظر داشته باشيم كه به عنوان كارگزاران روابط عمومي هميشه با ديگران سروكار داريم، پيام را براي ديگران ميدهيم و آنها بايد پيام ما را دريافت كنند. بر ديگران بايد اثر بگذاريم، آنها به راحتي تحت تأثير قرار نميگيرند. همواره بايد در نظر داشته باشيم كه ديگران توان اجراي خيلي كارها را دارند.
اگر به طرف ارتباطات انساني ميرويم و ميخواهيم ارتباطات انساني را وارد مقوله روابط عمومي كنيم بايد در نظر داشته باشيم كه مخاطبين ما انسانهايي با توان بالقوه بسيار بالايي هستند. پس نگرش ما در مورد ديگران بايد اصلاح شود.
3- بايد نظام بازخوري را در درون روابط عموميها داشته باشيم كه به ساختار برميگردد تا ببينيم ديگران نسبت به ما چگونه فكر ميكنند. آيا آن گونه كه ما درمورد آنها فكر ميكنيم، آنها هم همينطور فكر ميكنند؟ از اقدامات مهمي كه در روابط عمومي بايد انجام داد اين است كه ببينيم نگرش ديگران نسبت به ما چگونه است. متأسفانه در اكثر موارد اينگونه احساس ميشود كه ديگران به روابط عموميها با خوشبيني نگاه نميكنند. تا مادامي كه ديگران نظر خوبي به روابط عمومي ندارند برقراري ارتباط دوسويه دشوار است پس ابتدا بايد به تدريج ديدگاه را تغيير داد.
اين سه مورد كه ذكر شد مربوط به خود ماست. در ارتباطات انساني با مكانيزم پويا سروكار داريم و مكانيزم پويا اين است كه طرف مقابل ما نيز متحرك است. نبايد از ناراحتي او ناراحت شد و نبايد به خوشحالي او دلخوش كرد، چون سريع عوض ميشود و بايد با او حركت كرد. پس سه مورد ديگر در اين زمينه خواهيم داشت:
1- نگرش ديگران نسبت به خودشان؛ تا ميتوانيم اين نگرش را عوض كنيم. اگر ميبينيم افراد ضعيف و ناتواني در حل مسائل هستند، به آنها قدرت بدهيم. پس بايد در نگرش ديگران نسبت به خودشان اصلاحات انجام دهيم كه همه اين موارد با مفهوم دگرگوني بايد همراه باشد.
2- نگرش ديگران نسبت به ما؛ اين امر شدني نيست مگر اينكه ما با آنها گشوده صحبت كنيم.
3- اعتماد ديگران به اينكه ما چگونه به آنها نگاه ميكنيم.
به صورت جمعبندي بايد بگويم كه يك روابط عمومي كه براساس تكنيكهاي ارتباط انساني ميخواهد كاري انجام دهد، بايد مخاطبان خود را به خوبي بشناسد، نسبت به خود اعتماد به نفس داشته باشد، تواناييهاي خود را بالا ببرد، نسبت به ديگران بينش مناسب داشته باشد و بينش مناسب را نسبت به خودش در ديگران ايجاد كند. همه اين موارد در پرتو يك چيز اتفاق ميافتد و آن گشوده بودن است. بيدليل نيست كه امروز در سازوكارهاي مديريت مشاركتي نهايت گشودگي وجود دارد. سيستمهاي استبدادي، سيستمهاي بستهاي هستند كه مديران اطلاعات خود را به ديگران نميدهند و موفق نخواهند بود. اما درسيستمهاي باز اطلاعات در اختيار مجموعه قرار ميگيرد و براساس اطلاعات مجموعه است كه مدير راهبري ميكند و به اين ترتيب ميبينيد كه اين مدير ميتواند سازمان خود را بهتر اداره كند. اميدوارم هر كدام از ما هر روزمان از ديروزمان بهتر و فردايمان از امروز بهتر باشد.
منبع مرجع: شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران(شارا)