شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : آينده ادبيات در چنگ آمازون
شنبه، 29 آبان 1400 - 10:04 کد خبر:48198
مثل همه پلت‏فرم‌هاي ديگر، كيندل هم در حال رقابت براي جلب توجه است و اين كار را با محتواهاي احساساتي و عامه‌پسند مي‌كند. درست مثل فيس‏بوك كه با تبليغ‌كردن و رو‌ آوردن به محتواهاي جنجالي و افراطي، عملاً به قطبي‌سازي جامعه و فضاي عمومي دست مي‌زند.



شبكه اطلاع‌رساني روابط‌عمومي ايران (شارا)-|| در سال 1993، جف بزوس جوان در حال تغييردادن شغل خود بود. او مي‌خواست كه شغل اجرايي خود را در شركت سرمايه‌گذاري رو به ترقي «دي‌اي شاو اند كمپاني» ترك كند. در حال ترك شركت بود كه يك نسخه از كتاب «بازمانده روز» كازوئو ايشي‌گورو را برداشت و با خود برد. ايشي‌گورو اين كتاب را در سال 1989 نوشته بود و داستانش درباره كسي بود كه از پس سال‌ها، به گذشته‌اش نگاه مي‌كند و فرصت‌هاي ازدست‌رفته و خاطراتش را مرور مي‌كند. فضاي اين كتاب براي بزوس الهام‌بخش بود

 

 يا هرچه كه بود، او توانست ايده «چارچوب كمترين حسرت» را در تصميم‌گيري‌هاي خودش با الهام از اين كتاب درست كند. او با اين حال‌وهوا توانست در سال 1994 يك كتاب‌فروشي آنلاين بسازد. كتاب بهترين كالايي بود براي تجربه‌اي كه آن موقع به آن تجارت الكترونيك مي‌گفتند. همسر بزوس، مك‌كنزي اسكات، هم نويسنده بود و در نقش دستيار تحقيق با توني موريسون كار مي‌كرد و توانست در سال 2005 اولين كتاب خود را منتشر كند. با اين وصف‌، شركت آمازون كه به يك هيولاي فروش الكترونيك كتاب تبديل شد، متولد و توانست يكي از بزرگ‌ترين پيامدهاي ادبيات در دوران بعد از رواج فناوري ارتباطات باشد.


كتاب جديد مارك مك‌گرل اين استدلال را پيش مي‌كشد كه نه‌تنها كتاب‌ها از شركت نشئت مي‌گيرند و مسيرشان مشخص مي‌شود بلكه خود شركت آمازون نيز در حال شكل‌دادن به ادبيات است؛ همان روايت افسانه‌اي كه سلطه يك شركت باعث مي‌شود تمام كاربرانش را در دسته كساني قرار دهد كه عروسك‌هاي كوكي در دستان آن هستند.

 

مك‌گرل مي‌نويسد كه اين وضعيت نيرويي درست مي‌كند كه خلق تمام فرهنگ نشر را شكل مي‌دهد و «در مقام پلت‏فرم جديد حيات ادبي، خودش وضعيت را تعيين مي‌كند». اين شيوه‌ها كه شركت آمازون به كار مي‌گيرد آن‌قدر وسيع و عميق شده‌اند كه به بخشي از نيمه‌خودآگاه كاربران تبديل شده است. اين روش‌ها واقعيتي از فرهنگ ما هستند كه آن‌قدر به ما نزديك‏اند كه اصلاً كسي به‌شان توجه نمي‌كند، مثل آب كه براي ماهي يك امر خيلي معمولي است. تا سال 2019، شركت آمازون كنترل فروش آنلاين 72 درصد از كتاب‌هاي جديد و نيمي از فروش تمام كتاب‌هاي جديد را بر عهده داشت.

 

كتاب‌خوان «كيندل» شركت آمازون محبوب‌ترين كتاب‌خوان الكترونيكي جهان است و بر اساس يكي از تخمين‌هايي كه درباره آن زده شده است، شركت «كيندل دايركت پابليشينگ» نزديك به شش ميليون كتاب الكترونيكي را در اختيار خوانندگانش مي‌گذارد. آمازون صاحب هر دو شركت «آديبل» و «گودريدز» هم است. «آديبل» بزرگ‌ترين شركت خدمات كتاب‌هاي صوتي در ايالات متحده و «گودريدز» يك رسانه اجتماعي مرور كتاب محبوب است كه به‌خاطر نقدهاي منفي‌اش مشهور شده است. اگر اين‌ها كافي نيست، بايد گفت كه آمازون همچنين 16 انتشارات را در هم در مالكيت خود دارد كه كتاب‌هاي فيزيكي توليد مي‌كنند، از جمله يك انتشارات فعال در حوزه چاپ ادبيات به نام «ليتل اي».


طبق آنچه مك‌گرل نوشته است، چه خوش‌مان بيايد چه نيايد، ما در عصر آمازون ادبيات زندگي مي‌كنيم؛ درست مثل نويسندگاني كه در اواخر قرن هجدهم ميلادي در دوران جانسون زندگي مي‌كردند و آن‌هايي كه در اوايل قرن بيستم ميلادي خودشان را در وضعيتي يافتند كه دارند در دوران ازرا پاوند زندگي مي‌كنند و البته همچون كساني كه بعد از جنگ جهاني دوم در دوران برنامه زندگي مي‌كردند، يعني دوران نويسندگي خلاق كه مك‌گرل كتاب قبلي خود را درباره آن زمان نوشته است. شركت آمازون همان‌قدر كه يك نيروي اقتصادي است، يك نيروي هنري هم است. ادبيات با وضعيت مواجه است كه ساختارهايش تضعيف شده‌اند، همان ساختارهايي كه كنترل جذب خوانندگان را براي كتاب‌هاي ادبي در دست دارند.

 

 بنابراين ادبيات زمانه دشواري براي بقا را مي‌گذراند. مك‌گرل اين وضعيت از اوضاع را در كتاب خود شرح مي‌دهد و مي‌گويد آمازون با اقداماتي كه دارد انجام مي‌دهد، بيشتر در حال نابود كردن ادبيات است تا كمك به آن،‌ به اين صورت كه در حال كمك به خريده‌شدن كتاب‌هاي عامه‌پسند و ادبيات بي‌مايه است تا ادبياتي كه ارزش ادبي و هنري داشته باشد.


مك‌گرل كه استاد ادبيات دانشگاه استنفورد است، كمتر روي خلاقيت كارهاي خاص هنري تمركز مي‌كند و بيشتر متمركز است بر تحولات تاريخي‌اي كه اثر هنري هنگام خلقش از سر مي‌گذراند. پژوهش او در سال 2009 كه كتابي شد با عنوان «دوران برنامه‌ريزي» شيوه غريبي را براي مواجهه با داستان در نظر گرفت و نويسندگان آثار ادبي اواخر قرن بيستم را تحليل كرد كه برنامه بيشترشان در مسير نوشتن خلاق پيش مي‌رفت. در ميان نويسندگاني كه از اين شيوه براي توليد ادبيات استفاده كردند مي‌توان به كن كيسي، وندل بري، ريچارد فورد، مايكل چابن، ريك مودي و تاما جانوويتز اشاره كرد. مك‌گرل به اين نتيجه رسيده است كه «تمايل زيبايي‌شناختي غالب برنامه‌هاي نويسندگي به‌سمت ادبيات رئاليستي بوده است.

 

 كاركردن در دانشكده‌هاي بسته دانشگاه‌ها و تدريس معدود روش‌هايي براي به دست آوردن حيات ادبي، باعث شد نويسندگان در دوران برنامه‌ريزي تمايل پيدا كنند كه روي بيان حالات و زندگي خود متمركز شوند و لحن‌هاي شخصي خود را فراتر از يك تفسير سياسي با مقياس بزرگ‌تر ارائه كنند. استدلال مك‌گرل اين است كه يك سري فعاليت‌هاي مخرب، مثل استفاده از قوانين فيزيك منتها براي فرهنگ، باعث شد كه هويت و درستي كار آن نويسندگان تحت‌الشعاع قرار بگيرد و ظاهراً او درست مي‌گفت.


مك‌گرل در كتاب خود از پلت‏فرم‌هاي ديجيتالي به‌سبك آمازون صحبت مي‌كند و تأثير آن‌ها را همچون اثر نويسندگي خلاق بر ادبيات در دوران برنامه‌ريزي مي‌داند. با اينكه تعداد چشمگيري از افراد خارج از «گودريدز» و «آديبل» كتاب‌ها را نگاه مي‌كنند و مي‌خوانند و گوش مي‌دهند، اما شمار عظيمي از افرادي كه مي‌خواهند كتاب بخوانند يا كتاب صوتي گوش بدهند وارد روندي مي‌شوند كه در دره سيليكون به آن «كشف» مي‌گويند. اين كشف در وهله اول با پيشنهادهايي اتفاق مي‌افتد كه پلت‏فرم‌ها بر اساس معيارهايي درباره محصولات خود به كاربران ارائه مي‌كنند.

 

هر پلت‏فرمي يك نوع ارائه و معيار و غربال براي چيزي دارد كه بيشتر از بقيه محصولاتش به مخطبان نشان مي‌دهد، و يك سري اصول كه بر اساس آن، پيشنهادهاي بعدي را به مخاطب مي‌دهد. مثلاً توييتر بر اساس اينكه يك متن چقدر تند است و مطب جنجالي و حساس است، آن را به مخاطبان زودتر و با اولويت بيشتري نشان مي‌دهد. اينستاگرام نيز عكس‌هايي را كه روشن‌تر هستند و رنگ و كنتراست بيشتري دارند، در اولويت قرار مي‌دهد. تيك‌تاك ترانه‌هايي را بيشتر تبليغ مي‌كند كه آهنگ‌هاي تندتر و ريتميك‌تري داشته باشد.


پلت‏فرم‌هايي كه موضوعشان ادبيات است نيز از همين تأثيرات همگون‌سازي استفاده مي‌كنند و سعي‌شان اين است كه همه محصولات را به يك چوب برانند. يكي از مهم‌ترين موارد آزمايشي‌اي كه مك‌گرل در پلت‏فرم «كيندل» شركت آمازون بررسي كرده است، اين است كه دريابد كيندل يك بازار براي محصولات ادبي است، شبيه به بازاري كه پلت‏فرم «اي‌بي» براي لوازم دست‌دوم ارائه مي‌كند. هر كسي مي‌تواند كتاب خود را در كيندل منتشر كند. اين پلت‏فرم سلسله‌مراتب معمول دنياي نشر را به دروازه‌بان‌ها واگذار مي‌كند: نمايندگان، ويراستاران و ناشران چاپي. اما دروازه‌بان نهايي براي كيندل خود آمازون است كه به انواع خاصي از كتاب‌ها و نويسندگان توجه مي‌كند و آن‌ها را از طريق پيشنهادهاي خودكاري كه به مخاطبان ارائه مي‌كند تبليغ مي‌كند. كتاب‌هاي آمازون سريالي است و نويسندگان در آن هر چند ماه يك بار ارزش‏گذاري بيشتري مي‌شوند.

 

 اين كار باعث مي‌شود كه تعداد بيشتري از مخاطبان به اين پلت‏فرم جذب شوند و كيندل بتواند با تبلت‌ها و ساير دستگاه‌هاي الكترونيكي رقابت كند و خوانندگان را در پلت‏فرم خود بيشتر نگه دارد. اما اين كار باعث مي‌شود كه به برخي از ژانرهاي ادبي توجه بيشتري داشته باشد و خيلي از كتاب‌ها از دايره پيشنهادهاي آمازون كنار گذاشته شوند. بسياري از مخاطبان هم كتاب‌هاي خود را از همين پيشنهادهايي كه آمازون و كيندل ارائه مي‌كنند انتخاب مي‌كنند و خودشان كتاب خاصي را مد نظر ندارند. بنابراين كتاب‌هاي اسطوره‌اي و حماسي مثل «بازي تاج و تخت» و داستان‌هاي عاشقانه‌اي مثل «پنجاه طيف گري» ژانرهاي برتر آمازون محسوب مي‌شوند.


وقتي كه بحث رمان عاشقانه پيش مي‌آيد بايد گفت كه بخش ادبيات آمازون معمولاً رمان‌هاي به‌طور واضح اروتيك اين ژانر را انتخاب مي‌كند. الگوهايي كه اين پلت‏فرم براي خوانندگان خود در اين ژانر پيشنهاد مي‌كند معمولاً به اتفاقات داخل سربازخانه‌ها و داستان‌هاي كابوي‌ها و پزشك‌هاي سوءاستفاده‌چي و فانتزي‌هاي سوءاستفاده از كودكان مي‌انجامد. مك‌گرل مي‌گويد كه آمازون سعي مي‌كند موضوعات هرچه بي‌پرده‌تر و جنجالي‌تر و عامه‌پسندتر را ارائه كند و نويسندگاني كه مي‌خواهند كتاب‌هايشان در اين پلت‏فرم در اغلب اوقات در فهرست پيشنهادها باشد، گرايش پيدا مي‌كنند كه در قالب‌ها و با الگوهايي بنويسند كه آمازون بيشتر خوشش مي‌آيد. به اين ترتيب، عملاً آمازون ويراستاري بخش زيادي از كتاب‌هاي ادبي را در دست خودش مي‌گيرد و چون بازار خيلي بزرگي دارد، چه‌بسا بتواند كه به بازار ادبيات نيز جهت بدهد و مسير ادبيات را منحرف سازد.


ماجرا اينجاست كه مثل همه پلت‏فرم‌هاي ديگر، كيندل هم در حال رقابت براي جلب توجه است و اين كار را با محتواهاي احساساتي و عامه‌پسند مي‌كند. درست مثل فيس‏بوك كه با تبليغ‌كردن و رو‌ آوردن به محتواهاي جنجالي و افراطي، عملاً به قطبي‌سازي جامعه و فضاي عمومي دست مي‌زند. آماوزن با ادبيات مثل يك خدمات برخورد مي‌كند، درست مثل ساير شركت‌هايي كه يك كالا يا خدمات را مي‌فروشند و تلاش مي‌كنند كه بيشترين فروش را به هر قيمتي داشته باشند. اين كار به‌هزينه از دست رفتن كيفيت و حتي انحراف مسير ادبيات رخ مي‌دهد.


منبع: نيو ريپابليك
tccim