كتاب لاتين/ «رسانه ايراني: تناقض مدرنيته»، خياباني، غلام، انتشارات روتلج ۲۰۱۰/ ۲۶۲ صفحه.
Khiabany, Gholam, “Iranian Media: the Paradox of Modernity”, Routledge Publication, 2010.
غلام خياباني فارغالتحصيل رشته ارتباطات و رسانههاي جمعي از دانشگاه وست مينستر و استاد مطالعات رسانهاي در دانشگاه ساسكس و عضو مدير شوراي موسسه روابط نژادي در انگلستان است. مطالعات وي در زمينه تغيير اجتماعي و رسانه با رويكرد ايران و نژادپرستي و اسلام هراسي در انگليس است. خياباني كتاب «بلگستان» را نيز به رشته تحرير در آورده است.
نويسنده به بررسي انتقادي رسانهها به ويژه مطبوعات جمهوري اسلامي ايران ميپردازد، رسانهاي كه نميتوان آن را تنها بر حسب «ايدئولوژي اسلامي» يا «دوگانه نظريه نوسازي» فهم كرد. نويسنده ابعاد مهمي از توسعهيافتگي و عدم توسعهيافتگي رسانه ايران را در تعامل متقابل با انقلاب، دولت، دين و اقتصاد تبيين ميكند.
به طور ويژه بعضي از مباحث و موضوعاتي كه در كتاب مطرح ميشود عبارتند از:
«ضرورت فرهنگي، ارزشها و رسانه»
به بررسي پارادايم توسعه و فرهنگ و سنت ميپردازد و مباحث انتقادي حميد مولانا در راستاي نقد رسانههاي غربي و شرقشناسي را مطرح ميكند.
«دولت و رسانه: نقطهاي كور»
به بررسي روابط پيچيده دولت و توليد نمادين و فرهنگي ميپردازد و الگوهاي مختلف رسانه را در تعامل با قدرت سياسي مورد مداقه قرار ميدهد.
رسانه، دولت و اهميت مالكيت رسانه
به بررسي اقتصاد سياسي، آزادسازي و خصوصيسازي رسانه ميپردازد.
اهميت نمونه ايران
به بررسي جايگاه سياسي و رسانهاي انقلاب اسلامي ايران ميپردازد. به طور كلي كتاب حاضر داراي هشت بخش ميباشد كه عبارتند از:
دين، دولت و فرهنگ: فراتر از استثناگرايي اسلامي
نويسنده در اين فصل ايده «استثناگرايي اسلامي» را مطرح ميكند و آن را الگوي مناسبي براي تحليل واقعيت ايران ميداند، نقطه عطف اين ايده بر برخورد «سنت» و «مدرنيته» ميباشد.
آيا يك نظريه ارتباطات اسلامي وجود دارد؟
اين فصل به امكان وجود نظريه اسلامي ارتباطات ميپردازد. آن با بررسي نظريههاي رسانه بينالمللي و كاستيهاي مطالعات فرهنگي در مواجه با دين، زمينه نقد يك نظريه خاصِ ارتباطات را فراهم ميسازد. سپس خطوط اصلي ارتباطات اسلامي را ترسيم ميكند و در ادامه به بررسي انتقادي بعضي از نوشتههاي نظري در اين حيطه ميپردازد، به ويژه مطالعات حميد مولانا كه امكان ديدگاه اسلامي برجسته و خاص در زمينه ارتباطات و تفاوت بنيادي آن با نظريه غربي ارتباطات را مطرح ميكند. از آنجا كه اين ديدگاهها مرتبط با فضاي رسانهاي ايران است، فصل حاضر ايده نظريه ارتباطات اسلامي با تاكيد خاص بر واقعيتهاي تجربي ايراني را ارائه ميكند.
مطبوعات ايراني: تناقض مدرنيته
تحليلي تاريخي از توسعه مطبوعات ايراني ارائه ميكند و شواهدي مبني بر وابستگي مطبوعات ايراني به ساختارهاي سياسي و اقتصادي دولت را نشان ميدهد. نويسنده در ادامه به بررسي مالكيت رسانه، بازيگران اصلي در بازار مطبوعات و نقش مهم دولت در بازار مطبوعات ميپردازد. مباحث اين فصل متناسب با نظريههاي ليبرال رسانه و نقش دولت در توسعه كشور ميباشد.
ظهور فضاهاي عمومي و محدوديت هاي مطبوعات
اين فصل كتاب روابط متقابل سياست و مطبوعات و نقش آنها در توسعه و رشد نظامها و ارزشهاي دموكراتيك را بررسي ميكند و تاريخي از مطبوعات ايراني را مطرح ميكند كه جدا از تاريخ قدرت در ايران نيست.
مطبوعات، دولت و جامعه مدني: ابهامها و واقعيتها
به نقش جامعه مدني، روشنفكران معاصر و ماهيت بحث انگيز آزادي مطبوعات اشاره ميكند. اين فصل تعاريف و رويكردهاي مختلف مفهوم جامعه مدني و واكنشهاي مختلف جمهوري اسلامي ايران نسبت به اين مفهوم را مطرح ميكند. در ادامه به بررسي روابط متقابل رسانه و دولت و به توصيف فضاي سياسي جديد ايران بعد از ۱۹۹۷ ميپردازد.
سياست رسانه ها در جمهوري اسلامي: حقوق، منافع نهادي و كنترل
فصل ششم به مطالعه مشكلات و تناقضات دولت اسلامي و سياستهاي فرهنگي ايران در مواجهه با مطبوعات و اينترنت ميپردازد. اين فصل در دو بخش مجزا به بررسي حقوق مطبوعات، تعاريف و محدويتهاي مطبوعات و بازار مطبوعات و همچنين تلاش دولت در كنترل و محدوديتسازي اينترنت و تكنولوژيهاي جديد رسانهاي ميپردازد.
سياست هاي پخشكننده سمعي - بصري: تداوم، تغيير، توسعه و كنترل
به بررسي مسائل و تناقضات رسانههاي سمعي- بصري و توسعه تلويزيون در ايران ميپردازد. نويسنده تلويزيون را ابزاري در خدمت دولت ميداند كه به واسطه آن نوسازي، كنترل و اتحاد ملي را فراهم ميسازد و همچنين اهميت تغييرات در سياستهاي دولت و تنش ديالكتيك ميان «منطق پايتخت» و «منطق مرزي» را در دهه اخير بررسي ميكند. و مباحثي در زمينه خصوصيسازي رسانه و شبكههاي سمعي- بصري را مطرح ميكند.
مطبوعات زنان و ماهيت جنسيشده فضاي عمومي
اين فصل با يك رهيافت شرقشناسي و اسلامي به بررسي نقش زنان در زندگي عمومي، روابط پويا ميان حضور زنان در سياست، تاثيرات گسترده مطبوعات زنان و روزنامهنگاران زن ميپردازد.