شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : در جست‌وجوي ايده ناب
جمعه، 9 آبان 1399 - 15:15 کد خبر:45141
ده‌ها مسير پيش‌روي كارآفرينان (و البته شما به‌عنوان يك كارآفرين بالقوه) وجود دارد. اما فارغ از آنكه در كدام مسير قدم مي‌گذاريد، در مرحله‌اي از زمان به يك ايده نياز خواهيد داشت؛ يك ايده مشخص. يك ايده قابل اتكا و منحصربه‌فرد. يك ايده كه زندگي را بهتر و جذاب‌تر كند و در راستاي هدف اوليه‌اي باشد كه كار خود را با آن شروع كرده‌ايد.

شبكه اطلاع رساني روابط‌عمومي ايران (شارا)-|| كارآفرين‌ها به‌دلايل مختلف كسب‌وكار خود را راه‌اندازي مي‌كنند. ممكن است اين كار را براي محقق كردن يك رويا يا حل يك مشكل يا حتي پر كردن يك خلأ در بازار انجام دهند. برخي از آنها به‌دنبال بهبود محصول/ خدمتي به ظاهر منسوخ‌شده مي‌روند و بقيه مي‌خواهند يك صنعت كامل را بازاختراع كنند.

 

ده‌ها مسير پيش‌روي كارآفرينان (و البته شما به‌عنوان يك كارآفرين بالقوه) وجود دارد. اما فارغ از آنكه در كدام مسير قدم مي‌گذاريد، در مرحله‌اي از زمان به يك ايده نياز خواهيد داشت؛ يك ايده مشخص. يك ايده قابل اتكا و منحصربه‌فرد. يك ايده كه زندگي را بهتر و جذاب‌تر كند و در راستاي هدف اوليه‌اي باشد كه كار خود را با آن شروع كرده‌ايد.

ساده به نظر مي‌رسد. درست است؟ به هر حال، ايده‌ها فراوانند و يافتن آنها نبايد چندان دشوار باشد. حداقل بسياري از ما اعتقاد داريم كه ايده‌ها آسان و فراوانند. آنچه بيش از همه اهميت دارد، «اجرا» و عملي كردن اين ايده‌ها است. البته نمي‌توان به چنين طرز تفكري خرده گرفت، اما واقعيت به همين جا ختم نمي‌شود؛ چرا كه دست يافتن به يك ايده «خوب» دشوار است. ايده‌هاي خوب را به سختي مي‌توان پيدا كرد و به سختي مي‌توان اجرايي ساخت. اما پس از پيدا كردن آنها، به سختي مي‌توان چشم‌ها را به رويشان بست. به اين دليل است كه ايده‌هاي خوب، ترسناك هم هستند. بحث اين نيست كه هيچ‌گاه به چنين ايده‌اي نخواهيد نرسيد اما اين كار زمان مي‌برد و زماني كه به آن برسيد، به احتمال زياد ديگر زندگي‌تان مثل سابق نخواهد بود.

با اين حساب، كجا يكي از اين ايده‌هاي خوب را پيدا خواهيد كرد؟ كجا بايد به‌دنبال آن گشت؟ آيا مي‌توانيد دنبالش بگرديد؟ يا آنكه مجبور هستيد منتظر فرشتگاني بمانيد كه آن را در گوش شما زمزمه كرده يا يكباره چراغش بر فراز سرتان روشن شود؟ برخي افراد خوش‌شانس هستند و جرقه ايده نابشان در سال‌هاي ابتدايي زندگي مي‌خورد. يك ايده مانند الهامي آسماني به ذهنشان خطور مي‌كند و مسيرشان را تغيير مي‌دهند. اما براي بقيه ما، كار به اين سادگي نيست. ما مجبور هستيم به‌دنبال ايده‌هاي خوب بگرديم يا دست‌كم ذهني باز براي ظهورشان داشته باشيم.

يكي از سوالات هميشگي كارآفرينان اين است كه آيا مي‌توان يك ايده خوب پيدا كرد يا ايده بايد شما را پيدا كند؟ پاسخ هر دو سوال، يكي است: بله.

آشپز و مدير رستوراني به اسم خوزه آندرس به من گفت كه ايده‌ها زماني پيدا مي‌شوند كه «فعالانه در حركت و جست‌وجويشان باشيد». او كه نخستين رستوران خود را در اوايل دهه ۹۰ ميلادي با نام خاليو (Jaleo) در شهر واشنگتن آمريكا افتتاح كرد (و به‌عنوان بنيان‌گذار رستوران‌هاي سبك بشقاب‌كوچك بود و پيش‌غذاها و مجموعه‌اي از غذاهاي مختلف را به سبك اسپانيايي‌ها به همراه يكديگر ارائه مي‌داد)، در پاسخ به اينكه چگونه اين ايده به ذهنش رسيد، ساده گفت: «در جست‌وجو بودم».

در آن سو، ليسا پرايس، موسس شركت آرايشي كارولز داتر (Carol’s Daughter) كه بعدها شركت خود را به اورآل فروخت، به‌دنبال ايده نمي‌گشت. ليسا براي من توضيح داد: «فكر مي‌كردم شغلي را پيدا كرده‌ام كه تا پايان عمر آن را ادامه خواهم داد.» او كه فارغ‌التحصيل دبيرستان موسيقي و هنر نيويورك است، در اواخر دهه دوم زندگي و پس از سال‌ها كار دفتري طاقت‌فرسا (ابتدا براي شركت پستي امريكن اكسپرس و پس از آن در سازمان ملل و يك شركت پزشكي/ سلامتي) و شكست در حوزه موسيقي، زندگي‌اش تغيير كرد. ليسا در آن زمان كه اواخر دهه ۸۰ ميلادي بود، در يك آپارتمان محقر در بروكلين با همسر خود زندگي را آغاز كرده بود. در اين زمان، يكباره خود را در شغلي ديد كه يكي از دوستانش معرفي كرده بود: دستيار نويسنده سريال دي كازبي شو (The Cosby Show). ليسا فكر مي‌كرد شغل رويايي‌اش را پيدا كرده است.

البته اين تصور، مدت‌ها پيش از آن بود كه بيل كازبي (كه نام سريال از او اقتباس شده بود) درگير دادگاه شود و به جرم آزار جنسي محكوم شود. در آن زمان، دي كازبي شو محبوب‌ترين سريال تلويزيون آمريكا بود و بدون شك يكي از مهم‌ترين برنامه‌هاي تلويزيوني تاريخ سياه‌پوستان به حساب مي‌آمد.

ليسا توضيح مي‌دهد: «به‌عنوان يك زن سياه‌پوست، همكاري در چنين سريالي اهميت فراواني براي من و خانواده‌ام داشت. كمك به توليد سريالي كه چنان تصوير مثبتي از سياه‌پوستان به نمايش مي‌گذاشت، بسيار لذت‌بخش بود. صبحانه‌ام را در محيطي مي‌خوردم كه بازيگران در حال تمرين و ضبط فيلم‌نامه بودند و اين موضوع روزم را مي‌ساخت.»

او به ياد مي‌آورد كه در سال‌هاي پس از آن تجربه مي‌توانست هر شغلي در توليد برنامه‌هاي تلويزيوني داشته باشد: از سرپرستي فيلم‌نامه تا هماهنگي توليد يا تهيه‌كنندگي. «فكر مي‌كردم همين شغل را ادامه خواهم داد.»

بر حسب اتفاق، يك روز مقاله‌اي درباره يكي از بزرگ‌ترين (و ظاهرا خوش‌عطرترين) موسيقي‌دان‌هاي تاريخ مي‌خواند. ليسا توضيح مي‌دهد: «من حسابي طرفدار پرينس (پرينس راجرز نلسون) بودم و مقاله‌اي هم كه مي‌خواندم در اين باره بود كه او چطور هميشه بوي خوش عطر و ادوكلن مي‌دهد. مشخص شد كه او تركيبي از عطرهاي مختلف استفاده مي‌كند و ادوكلن شماره ۵ شنل را در پوتينش مي‌زند.»

ليسا هم از عطر خوشش مي‌آمد اما هيچ‌گاه علاقه‌اش فراتر از قدرداني از مشتريان اين صنعت نرفته بود. پرينس باعث شد او بفهمد كه عطر چيزي بيشتر از يك ماده تجملاتي است. عطر نوعي بيان خلاقانه بود. يك هنر بود.

ليسا درباره آن مقاله مي‌گويد: «از ايده تركيب عطرها و ايجاد يك رايحه جديد به شدت خوشم آمد.» مجذوب عطر شدن نه فقط به‌دليل علاقه ليسا به موسيقي‌دان محبوبش بود (كه البته هيچ ايرادي هم در آن نيست)، بلكه به‌دليل ايده‌اي بود كه در ذهنش جرقه زد.

ليسا شروع به مطالعه و تحقيقي چندساله كرد. در مورد رايحه‌هاي مختلف خواند (پيش‌رايحه، رايحه ثانويه و رايحه پايه عطرها) و شيوه تركيب آنها را آموخت. او شيوه كاربردي كردن آموخته‌هايش را هم فرا گرفت. ليسا به زبان ساده از يافته‌هايش برايم مي‌گويد كه مطمئنم براي هزاران نفر ديگر هم گفته است: «رمز ماندگار كردن عطرهاي مختلف، پوشاندن آن با لايه‌هاي مختلف است. روي آن را مي‌شوييد، از مرطوب‌كننده استفاده مي‌كنيد و در نهايت عطر ديگري بر آن مي‌پاشيد.»

او پيش‌تر از آن تلاش كرده بود لوسيون‌ها را با عطرهاي مختلف تركيب كند و به مرطوب‌كننده‌هاي معطر برسد اما نتيجه كار، افتضاح بود. برايم توضيح مي‌دهد: «آنها را نمي‌توان به‌دليل تفاوت‌هاي شيميايي با يكديگر تركيب كرد و به همين دليل همه چيز جدا باقي مي‌ماند.» در نهايت، جست‌وجوي او به همراه همسرش در يك آخر هفته در كتابخانه‌اي در زندگي محل سكونتش به نتيجه نشست. او كتابي پيدا كرد كه درباره اسانس‌هاي روغني (گياهي) توضيح داده بود و شيوه ساخت مواردي مانند روغن ماساژ، روغن مو، كرم‌ها، مرهم‌ها و روغن‌هاي گياهي هم در آن به چشم مي‌خورد. هر چيزي كه دوست داشت، در آن كتاب يافت مي‌شد.

ليسا به ياد مي‌آورد: «دستورهاي ساخت بسيار خلاصه بودند و اغلب شامل موادي مانند پارافين و لانولين (روغن پشم گوسفند) مي‌شدند كه علاقه‌اي به آنها نداشتم. من مي‌خواستم با چربي‌هايي مانند كره كاكائو محصولات خود را بسازم و هر زمان كه به بافت و سختي مدنظر خود نمي‌رسيدم، به كتاب مراجعه مي‌كردم و روش خود را تغيير مي‌دادم.»

اوايل دهه ۹۰ ميلادي، تلاش‌هاي او به نتيجه رسيد و محصولاتي براي مراقبت از پوست ساخت. اگر شما هم مانند من باشيد، انتظار داريد كه اين آغاز امپراتوري شركت كارولز داتر باشد. اما چنين نبود. ليسا اين محصولات را فقط براي خودش مي‌ساخت. سرگرمي‌اش بود و از آن لذت مي‌برد. او از موادي مانند آلوئه‌ورا و كره كاكائو استفاده مي‌كرد كه علايقش را ارضا مي‌كرد و نيازهاي پوست خود را برطرف مي‌كرد. به هر حال، اين كار را براي خود مي‌كرد و قرار نبود براي پوست ديگران چيزي بسازد. از طرفي شغلش به خوبي پيش مي‌رفت و از آن بسيار راضي بود.

با اين حال، شغل نويسندگي او در پايان راه بود. سريال دي كازبي شو در سال ۱۹۹۲ متوقف شد. از آن زمان، به مدت يك سال در سريال‌هاي تلويزيوني ديگر به دستياري تهيه‌كننده مشغول شد تا آنكه تابستان (۱۹۹۳) فرا رسيد كه فصل استراحت صنعت فيلم‌سازي است. در آن زمان كه خبري از كار نبود، مادر ليسا، كارول به او پيشنهاد داد محصولات دست‌ساز خود را در بازارچه‌اي بفروشد كه قرار بود كليسايشان آن را برگزار كند.

ماه مه ۱۹۹۳ بود و ليسا با خود فكر مي‌كرد كه بد نيست اندكي پول براي كمك‌ به هزينه‌هاي خانواده به دست بياورد. اما همچنان شكاك بود. به مادرش گفت: «واقعا؟ فكر مي‌كني مردم براي اين چيزها پول مي‌دهند؟» ما اكنون جواب سوال او را مي‌دانيم اما معما چو حل گشت، آسان شود. در آن زمان واكنش ليسا كاملا طبيعي بود. او بايد به تبديل سرگرمي شخصي‌اش به محصولي براي بازار فكر مي‌كرد. بايد آن را به چشم يك ايده كسب‌وكار مي‌ديد.

اما در نهايت، او هم مانند خوزه آندرس، كسب‌وكاري موفق را راه‌اندازي كرد. آندرس فعالانه به‌دنبال ايده‌اي خوب براي بهبود شيوه فعاليت رستوران‌هاي آمريكايي مي‌گشت و ذهنش را به روي ايده‌ها باز گذاشته بود. با اين حال، شباهت‌هايي با يكديگر داشتند. هر دوي آنها به فعاليت در حوزه‌اي پرداختند كه در آن تخصص و علاقه داشتند و هر دوي آنها مي‌توانستند قالب‌ها را شكسته و شيوه جديدي براي فعاليت كسب‌وكارها متصور شوند.
 

مترجم: مهدي نيكوئي

برگرفته از كتاب: چگونه اين كسب‌وكار را ساختم

https://donya-e-eqtesad.com