شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : فستيوال پروپاگاندا
یکشنبه، 19 مرداد 1399 - 08:06 کد خبر:44120
«يك دروغ هيچ‌گاه پايدار نخواهد ماند». شايد سياست‎مدارها بتوانند با تصويرسازي و پيام‌‎رساني هوشمندانه، رهبري ضعيف يا برنامه‎‌هاي شكست‌‎خورده‌‏ي خود را بپوشانند و سرپوش موقتي را بر روي آن‎‏‌ها بگذارند. اما معمولاً به مرور زمان است كه عموم جامعه، تاثير اقدامات آن‌ها را متوجه خواهند شد و ناكارآمدي سياست‌‎هاي‌شان را تشخيص مي‎‌دهند.



 

ديويد گرينبرگ، پروفسور تاريخ و خبرنگاري و مطالعات رسانه در راتگرز و يكي از سردبيرهاي همكار در مجله‎‌ي پاليتيكو است. او نويسنده‌‎ي چندين كتاب در حوزه‌‎ي تاريخ سياسي ازجمله جديدترين اثر خود تحت عنوان «جمهوري توجيه‌گر: تاريخچه‌‎ي داخلي رياست جمهوري در آمريكا» است.



شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)-|| شاهد گسترش سريع نوعي ترس و واهمه در ميان حلقه‌‎هاي ليبرال هستيم كه به‌اندازه‌ي ويروس كروناي جديد، سروصدا كرده است: پيش‌بيني‌هايي كه مي‌گويند نحوه‎‌ي مديريت رئيس‌جمهور ترامپ بر اين پاندمي، مي‌تواند موجب انتخاب مجدد او به‌عنوان رئيس‌جمهور آمريكا شود. البته نظرسنجي‌ها چنين موضوعي را نشان نمي‌دهند: اگرچه شاهد رشد آراي ترامپ هستيم (حداقل تا اين اواخر)، اما او كماكان از نامزد احتمالي دموكرات، جو بايدن، عقب‌تر است. اما اين حقيقت كه رهبري ضعيف ترامپ نتوانسته عمده‌‎ي آمريكايي‌ها را از او نااميد كند، يك پرسش نگران‎كننده را به وجود مي‌آورد: آيا اين بحران مي‌تواند راي‌دهندگان بلاتكليف را مجاب كند تا در انتخابات نوامبر، به‌پاي رئيس‌جمهور كنوني كشور بمانند؟


اولين نشانه‌ي بهره‌‎گيري احتمالي ترامپ از اين بدبختي‌ها، نشست‌هاي خبري روزانه‎‌ي او هستند. اين نمايش‌‎هاي تلويزيوني كه منتقدان ترامپ آن‌ها را فستيوال پروپاگاندا مي‌نامند و به استهزا مي‎‌گيرند، بينندگان بالايي دارند و پلتفرمي را در اختيار ترامپ گذاشته‌اند تا كنترل خود بر مسائل را نشان دهد. دموكرات‎‌ها مي‌ترسند كه اين نشست‎‌ها، نقش كنفرانس‌‎هاي خبري ترامپ در سال 2016 را ايفا كنند: ساعت‎‌ها رسانه‌‎ي رايگان را در اختيارش بگذارند تا از خودش تعريف و به منتقدانش حمله كند. به نظر مي‌رسد كه اين نشست‌‎ها و «اثر صف‌آرايي زير پرچم» (كه به افزايش موقت حمايت از رئيس‌جمهور در دوره‌ي بحران‌هاي بين‌المللي اطلاق مي‎‌شود)، به نفع ترامپ تمام شوند و عاملي براي برتري احتمالي او در نوامبر باشند.


اما اين ديدگاه كه محبوبيت رئيس‌‎جمهور را به مهارت‎‌هاي ارتباطي و نحوه‌ي عملكرد او در رسانه‌‎هاي خبري نسبت مي‌دهيم، يك سفسطه و خيال خام است كه ظاهراً نمي‌توانيم آن را رها كنيم. تصور مي‌‎كنيم كه سياست‎مدارهاي بي‌كفايت مي‌توانند با بهره‎‌گيري از هنر روابط‌عمومي، عموم جامعه را اغفال كنند و با توجيه‌گري، شكست‌‎هاي‌شان را همچون پيروزي جلوه دهند. اما عكس اين موضوع صدق مي‏‎‌كند. به‌طوركلي هيچ سياست‎مداري را به خاطر نمي‌آوريم كه صرفاً به خاطر مهارت‌هاي ارتباطي خود، موفق قلمداد شود. بلكه به خاطر موفقيت‎‌هاي‌شان است كه مهارت‎‌هاي ارتباطي آن‎‎‌ها را به خاطر مي‌آوريم و شايد رئيس‌جمهورهاي ناموفق را با ناتواني‎‌شان در ترغيب افكار عمومي به خاطر بياوريم – اما معمولاً نقصان‎‌هاي ارتباطي آن‎ها ريشه در شكست‌هاي بزرگ‌ترشان دارد.


به‌عنوان يك نمونه، مي‌توان به رئيس‎‌جمهور هربرت هوور اشاره نمود. به‌واسطه‌ي بي‌كفايتي عجيب هوور در واكنش به ركود كبير، معمولاً او را همچون فردي به ياد مي‌آورند كه مهارت‎‌هاي ارتباطي مناسبي نداشت – فردي كه بر خلاف جانشينش فرانكلين روزولت، فاقد دلسوزي، صميميت و توان گفتمان با آمريكايي‌‌هاي معمولي بود. اما هوور قبل از انتخاب به‌عنوان رئيس‌جمهور، هيچ‌گونه بي‌كفايتي را در حوزه‎‌ي ارتباطات نداشت؛ حتي او را يك جادوگر حقيقي در زمينه‌ي بهره‌‎برداري از هنرهاي نوين همچون «تبليغات» يا «پروپاگاندا» مي‌دانستند. والتر ليپمن كه از متخصصان آن دوران بود، نوشت: «ارتقاي آقاي هوور به جايگاه رياست جمهوري، كاملاً برنامه‌‎ريزي‎‌شده بود و از جديدترين و قدرتمندترين نسخه‎‎‌هاي پروپاگاندا براي كمك به او بهره گرفتند».

 

درو پيرسون كه يكي ديگر از روزنامه‌‎نگاران برجسته‌ي آن دوران بود نيز هوور را «يكي از بزرگ‌ترين تبليغ‌كننده‌‎هاي آن دوره مي‎‌دانست، مردي كه مي‌توانست با بهره‌‎گيري از تبليغات و وجهه‌‎ي عمومي خود، توهم قهرمان‎‌بازي و بزرگي را به وجود بياورد تا تحسين جهانيان را برانگيزد».


هوور بخش قابل توجهي از مهارت‌‎هاي خود در زمينه‎‌ي كار با رسانه‎‌هاي خبري را در هنگام كار به‌عنوان دبير روابط عمومي روساي جمهور آمريكا در دهه‎‌ي 20 ميلادي، وارن هاردينگ و كلوين كوليج، كسب كرد. در حين طغيان مي‌‎سي‌سي‌پي در سال 1927 – احتمالاً بدترين فاجعه‎‌ي طبيعي آمريكا تا زمان وقوع طوفان كاترينا – كوليج به هوور اجازه داد كه مسئوليت امور را بر عهده بگيرد، حتي با اينكه عمدتاً مخالف دخالت دولت فدرال در امور ايالت‎‌ها بود. دبير روابط عمومي، دفتر خود را در ممفيس تنسي برپا و به مدت سه ماه به اين منطقه رفت‌وآمد كرد و توانست تيتر رسانه‎‌ها و نقدهاي اغراق‌آميزي را دريافت كند. مجله‌‎ي نيويورك‌‎تايمز او را «نابغه» ناميد و نشنال جئوگرافي نيز از قهرماني‎‌هايش گفت و تصاوير متعددي از هوور را در كنار آقايان، خانم‎‌ها و كودكان بي‌خانمان يا آسيب‌ديده منتشر كرد.


هوور كه يكي از پيشگامان حل‌وفصل اين بحران در راديو بود، سخنراني‎‌هايش را در شبكه‎‌هاي ملي پخش و آن‌‎ها را به‌گونه‌اي صحنه‌آرايي كرد تا مخاطبانش در جاي‎‌جاي كشور، بتوانند صداي غرش رودخانه را در پس‌زمينه بشنوند و چهره‌ي هوور را به‌گونه‌اي تصور كنند كه راست‌قامت در ميان بحران ايستاده است.


هوور و تيمش، مهارت خود را در رسانه‎‌ي جديدي همچون سينما نيز نشان دادند. در انتخابات سال 1928 و نامزدي كانديداي حزب هوور، او از تيمش خواست كه يك فيلم يك‎‌ساعته به نام «استاد بحران» را بسازند و حرفه‌ي او تحت عنوان نجات‎‌دهنده‌‎ي رنج‎‌ديدگان را به تصوير بكشند. اين فيلم از نقش او در تغذيه‎‌ي اروپايي‎‌هاي درمانده پس از جنگ جهاني اول تا رشادتش در مي‌سي‌سي‌پي را نشان مي‎‌داد. اين فيلم تصاوير هوايي شهرهاي مدفون در زير آب، نماهايي از حضور هوور در اين صحنه‎‌ها و كلوزآپ‎‌هايي از كودكان خوشحال را نمايش داد. ويل اروين، خبرنگار و دوست دوران دانشگاه هوور، به او كمك كرد تا سناريوي اين فيلم را بنويسد. او به نامزد انتخابات گفت: «مخاطبان در سرتاسر فيلم گريه مي‌‎كردند و وقتي گريه كنند، تو قلب آن‎ها را تصاحب خواهي كرد».


بنابراين از هوور انتظار مي‌‎رفت كه بتواند در دوران رياست جمهوري خود نيز رسانه‌‎هاي خبري را كنترل كند، درست همانند ساير افرادي كه در كاخ سفيد خدمت كرده‌اند. اما پس از فرا رسيدن ركود كبير، هوور نتوانست اقدامات جسورانه‌‎ي لازم را انجام دهد و وقتي نتايج درخور توجهي حاصل نشدند، مهارت‎‌هاي ارزشمند او در زمينه‎‌ي كار با رسانه‌‎ها و جرايد نيز بي‌ثمر بودند. در واقع نمي‌توان مشكل او را به ارتباطات ضعيف نسبت داد؛ او مدرن‌ترين رئيس‌جمهور آمريكا تا آن دوران محسوب مي‎‌شد كه خود را وقف بهره‌‎برداري از روابط عمومي كرده بود؛ فردريك اساري كه خبرنگار واشنگتن بود، «دستگاه روابط عمومي كاخ سفيد در دوران هوور» را «بزرگ‌ترين تشكيلات پروپاگاندا در كل دنيا» ناميد.

 

او با تحير (و بدون اندكي استهزا) اشاره كرد كه «سخنراني‎‌ها، پيام‌‎ها، اعلاميه‌ها، بيانيه‌‎ها، دستورات اجرايي، قرارهاي ملاقات و ساير مسائل مربوط به رئيس‌‎جمهور ... فهرست مهمانان، تمهيدات مراسم شام و پذيرش (حتي گل‌هاي روي ميز) و اداي احترام به مربيان فوتبال فوت‏‌شده و سياست‌مدارهاي خارجي، توسط اين دستگاه صورت مي‌گرفت». مشكل اينجا بود كه هوور، تمايلي نداشت تا اقدامات جسورانه‎‌ي لازم براي تحريك اقتصاد يا تسلاي بيكارشدگان را انجام دهد و با عنايت به تداوم اخبار بد اقتصادي، تقلاي هوور در حوزه‌‎ي روابط عمومي نيز نتوانست محبوبيت او را بازگرداند.


يكي ديگر از حركات رئيس‌جمهور، انتشار يك هفته‎‌نامه‎‌ي 12 هفته‌اي – اساساً يك ابزار پروپاگاندا – بود كه انواع و اقسام مقالات در تمجيد از رئيس‎‌جمهور را منتشر مي‌كرد. سياست انتشار اين نشريه كه «واشنگتن: ژورنالي از اطلاعات و عقايد مرتبط با عمليات دولت ما» نام داشت، به‌گونه‌اي بود كه خبرنگاري همچون ويليام آلن وايت، رئيس‌جمهور را تحت عنوان «غيب‌گوي بابصيرت» و «برادر خوني ايده‌آل‌گرا‎هاي بزرگ اين نسل» مي‎‌ناميد. دريغا كه اين نشريه پس از سه شماره شكست خورد.


همچنين هوور فهرستي از متخصصان روابط عمومي و تبليغات موفق آن دوران را در اختيار داشت. آلبرت لاسكر از آژانس تبليغات لورد اند توماس كه مديريت كمپين هاردينگ در سال 1920 را بر عهده داشت و بروس بارتون از BBDO كه همكاري نزديكي با كوليج داشت، به هوور مشاوره دادند. اما هيچ‌كدام از اين دو نفر نتوانستند كمك چنداني به او داشته باشند. لاسكر به هوور گفت كه «تو هيچ شانسي براي انتخاب شدن نداري» و بدين ترتيب، ديگر از او مشاوره نگرفت. بارتون به او گفت كه «براي يك مدت، تا مي‌تواني ماهي بگير» تا نشان دهي كه اوضاع در واشنگتن آرام است. پرواضح است كه اين رويكرد هم جواب نداد.


همچنين هوور «كميته‌‎ي استخدام براي دوران اضطرار» را تشكيل داد و يك متخصص روابط عمومي معروف، ادوارد برنيز، را به مسئوليت آن گماشت – مردي كه اعتقاد داشت يك مسئول روابط عمومي، مي‌تواند با ترفندهاي خود هر مشكلي را حل كند. اما وقتي هوور توصيه‌‎هاي كميته نظير سرمايه‌‎گذاري در يك پروژه‌‎ي چندميليون دلاري براي ساخت بزرگراه و خدمات عمومي را ناديده گرفت، او هم تسليم شد. برنيز با دلسردي نتيجه گرفت كه «اين كميته هم صرفاً براي برآورده‎‌سازي اهداف روابط‌عمومي تشكيل شده بود».


مجله‎ي نيشن، سياست «تسلي از طريق تبليغات» هوور را به سخره گرفت و اين تلاش‌ها را محكوم كرد، زيرا فاقد يك برنامه‎‌ي نظام‌مند براي ايجاد ثبات اقتصادي و كمك به آمريكايي‌هاي درمانده بودند. در سال 1932، او شكست سنگيني را از روزولت پذيرا شد كه وعده‌‎‏ي مداخله‎‌ي جدي در وضعيت اقتصاد و كمك به رفع افسردگي مردم آمريكا را داده بود.


هوور آخرين رئيس‌جمهوري نبود كه به خاطر نبوغ فراوان در حوزه‌‎ي روابط عمومي، با تمجيد و ستايش‌هاي اوليه مواجه شد و بعدها فهميد كه اين مهارت‎‌ها نمي‌‎توانند جايگزين سياست‎‌هاي صحيح شوند. درحالي‌كه هم‌اكنون ليندون جانسون را هم‌تراز با جان كندي، ازجمله روساي جمهوري مي‎‌دانند كه در آغاز كار خود، به‌عنوان چهره‌‎هايي تله‌ژنيك و فرمان‎‌دهنده شناخته مي‎‌شدند (اين بار هم ليپمن طلايه‌دار بود و پس از مصاحبه‌‎ي يك‎‌ساعته‌ي مارس 1964 با خبرنگاران سه شبكه‌‎ي تلويزيوني بزرگ، گفت: «هيچ دليلي ندارد كه رئيس‌جمهور، خود را در قامت يك بازيگر و شومن تلويزيوني ببيند»). اما تلاش مداوم جانسون براي جلب توجه رسانه‌‎هاي خبري، نتوانست سياست‌هاي فاجعه‌‎بار او در زمينه‎‌ي تشديد جنگ ويتنام را جبران كند و پايه‎‌هاي رياست جمهوري او، به‌تدريج مستهلك شدند.


شايد باور نكنيد، اما حتي جيمي كارتر را هم تحت عنوان يك «نابغه‌ي رسانه‌اي» مي‌شناختند؛ جلد مجله‎‌ي نيويورك‌‎تايمز در مه 1977، كارتوني از كارتر را نشان داد كه يك جادوگر قدرتمند در پشت پرده بود، يك استوديوي تلويزيوني را تحت كنترل خود داشت و تصاوير نشان داده شده در هر يك از شبكه‎‌ها را تعيين مي‌كرد. اما وقتي مشخص شد كه نمي‌تواند چاره‎‌ي خاصي را براي بحران انرژي، ركود تورمي يا گروگان‌گيري آمريكايي‌‎ها توسط دولت ايران بينديشد، ديدگاه‌‎ها عوض شد و او را فرد كم‌تواني مي‌‎ديدند كه نمي‌تواند وظايفش را انجام دهد.


جرج بوش نيز پس از حضور با لباس خلباني در عرشه‌ي يك ناو هواپيمابر و استفاده از عبارت «ماموريت به پايان رسيد» براي سقوط بغداد، خود را در نقش يك استاد تصويرسازي جا زد كه انتخاب مجدد او به‌عنوان رئيس‌جمهور حتمي بود – تنها پس از خراب شدن اوضاع در جنگ عراق بود كه اين تصوير جعلي سرنگون شد. اگرچه بوش توانست با اختلافي نزديك انتخابات را برنده و مجدداً به‌عنوان رئيس‌جمهور انتخاب شود، اما روند نزولي او به‌سرعت آغاز شد: اگر انتخابات يك سال ديرتر برگزار مي‌شد، محال بود كه جرج بوش بتواند مجدداً به‌عنوان رئيس‌جمهور انتخاب شود – و در اعتبارسنجي انجام‌‎گرفته در انتهاي كار، امتيازي بسيار ننگين در حد 25 درصد را دريافت كرد.


همان‌طور كه سوفوكلس گفته، «يك دروغ هيچ‌گاه پايدار نخواهد ماند». شايد سياست‎مدارها بتوانند با تصويرسازي و پيام‌‎رساني هوشمندانه، رهبري ضعيف يا برنامه‎‌هاي شكست‌‎خورده‌‏ي خود را بپوشانند و سرپوش موقتي را بر روي آن‎‏‌ها بگذارند. اما معمولاً به مرور زمان است كه عموم جامعه، تاثير اقدامات آن‌ها را متوجه خواهند شد و ناكارآمدي سياست‌‎هاي‌شان را تشخيص مي‎‌دهند.


هوور اين موضوع را متوجه شد و صرف‌نظر از نتيجه‎‌ي انتخابات نوامبر، ترامپ نيز اين موضوع را متوجه خواهد شد. اگر نظرسنجي‎‌هاي اخير را يك نشانه بدانيم، مي‌توانيم نتيجه بگيريم كه مردم آمريكا، توجيه‌گري رئيس‌جمهورشان را متوجه شده‌‎اند.
 

منبع مرجع: شبكه اطلاع رساني روابط‌عمومي ايران (شارا)