شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)-|| ايدهآلترين بخش يك گفتوگو، رسيدن به توافق روي نكات و ارزشهاي مشترك است. شما به عنوان يك ليبرال خيلي مشتاقيد - و حتي اين را ماموريت تاريخي و انساني خود ميدانيد، كه نهايتاً دوستان محافظهكار و مذهبي خود را متقاعد به اين نكته سازيد كه ايجاد يك جامعه باز و آزاد به سود انسان و پيشرفت جامعه بشري است. همان طوري كه دوستان كمونيستتان شديداً علاقه دارند كه شما به عنوان يك ليبرال، دفاع از «جامعه بورژوايي و طبقاتي» را كنار گذاشته، به «جبر تاريخ» تن داده و از جامعه بيطبقه استقبال نماييد.
اما مسئله دشوار تنها اين نيست كه چطور در مواضع و ديدگاههاي جانب مقابل تغيير ايجاد كنيد، بلكه دشوارتر از آن اين نكته است كه با سخنرانيهاي طولاني و جدلهاي پرشور كه گاه به تنش و تحقير و توهين نيز ميانجامد، دوستان خود را از دست ميدهيد، و مخاطبان خود را خسته و عصباني ميكنيد.
گفتوگو با ديگران بهرغم سادگي ظاهرياش، ميتواند خيلي زود به مباحثات خستهكننده و بيفايده منجر شود. شايد يك دليلش اين باور جاافتاده باشد كه مواضع ما برحق است و ميتوانيم – به زعم خود، با منطق و استدلال قوي جانب مقابل را متقاعد كنيم. بر همين اساس، جيمز ليندسي، پژوهشگر، و پيتر باغوسيان، استاد فلسفه در دانشگاه پورتلند آمريكا، در كتاب جديد خود بر اين باورند كه شما با گفتوگو و استدلال به تنهايي نميتوانيد ذهنيت افراد را تغيير دهيد. گفتوگو زماني سازنده و موثر خواهد بود كه ديدگاه شما به از حالت دشمني با مخالفتان بيرون آمده، و قصد نهاييتان روشن شدن مسائل باشد تا زمين زدن حريف.
شگردهاي گفتوگو هم مهماند.
باغوسيان و ليندسي ميگويند در يك گفتوگو كسي به سخنراني و حرفهاي از بالا به پايين شما علاقهاي ندارد. زيرا، حرفهاي يكجانبه و خطابه اي، هر چقدر بليغ و مبتني بر شواهد و قوي هم باشد، موثر نيست؛ چرا كه مخالف گفتوگوي همدلانه است. گفتوگو به عنوان امري دوجانبه، بايد استوار بر اين ديدگاه باشد كه «جانب مقابل شريك شماست، نه دشمنتان.» براي همين، براي تاثيرگذاري و تغيير ذهنيتها، نياز به «ايجاد روابط و حفظ دوستي از طريق مهرباني و همدلي، و برخوردي توام با كرامت و احترام با افراد است.»
باغوسيان و ليندسي اعتقاد دارند كه انگ زدن، متهم كردن و تاختن به مخالفان، راه به جايي نميبرد. پيشنهاد آنها، «همانديشي همدلانه» است كه در اين روند ميتوان از يكديگر آموخت و به كمك هم تغيير كرد. اگر مردم احساس كنند به حرفهايشان گوش ميدهيد و براي آنها اهميت قائل هستيد، حرفهاي شما را نيز جدي ميگيرند. ضربالمثلي در جنوب آمريكا ميگويد: «براي هيچكس مهم نيست كه چقدر ميدانيد، تا زماني كه بدانند چقدر به آنها اهميت ميدهيد.»
اين دو نويسنده بر اين باورند كه براي درك مواضع جانب مقابل، بهتر است بدانيم كه چرا به اين طرز فكر رسيدهاند، خاستگاه و تجاربشان چيست. از همه مهمتر، بيان و حتي دفاع از يك موضع به اين معنا نيست كه گوينده در مورد آن اطلاعات كافي دارد و يا استدلالهايش سنجيده است. درك اين روند به ما كمك ميكند سئوالها و نقدهاي دقيقتري ارائه دهيم.
البته، ليندسي و باغوسيان به ما هشدار ميدهند كه ارائه استدلالها و اطلاعات مبتني بر شواهد الزاماً به تغيير ذهنيتها منجر نخواهد شد. زيرا، باورها و ارزشها با شخصيت، عواطف و هويت انسانها گره خورده است و به همين خاطر يك فرد در مواجهه با استدلالها و شواهد تازه، خود را در خطر ميبيند. از اين رو، آنان گوشزد ميكنند كه «مردم براي هضم ترديدهاي خود، اطلاعات جديد و متعاقباً تجديدنظر در ديدگاههايشان، به زمان نياز دارند. تغيير ذهنيتها همگام با روان، تجارب و عادات يك فرد است.»
نويسندگان اين كتاب، بحث و گفتوگو روي موضوعات در شبكههاي اجتماعي را مفيد نميدانند. از نظر آنها « مردم در شبكههاي اجتماعي نميخواهند نظراتشان توسط ديگران اصلاح شود... هدف شان تاييد آن از سوي ديگران است.... گفتوگو در شبكههاي اجتماعي پيچيدگيها و موانع خود را دارد. زيرا ميتواند حرفهاي تحريكبرانگيز و خصمانه ديگران را جلب كند.»
مشخصات كتاب
چطور گفتوگوهاي دشوار را انجام داد: يك راهنماي كاربردي/ پيتر باغوسيان و جيمز ليندسي/ نشر دي كاپو لايف لانگ بوكس/ ۲۷۲ صفحه/ ۲۰۱۹.
متبع: www.independentpersian.com