شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : 5 توصيه براي اداره يك بنگاه تبليغاتي
سه شنبه، 28 آبان 1398 - 11:25 کد خبر:40828
رهبران بزرگ تقريباً هميشه روح اعتماد به نفس را در فضاي شركت مي‌پراكنند. آنها هيچ وقت كوته‌نظر نيستند. هيچ‌كس را بيجا مقصر نمي‌شناسند و بعد از هر شكستي باز برپا مي‌خيزند.



وليعهدها
آن‌هايي را كه به شركت تان وارد مي‌شوند نشانه بگيريد و شغلشان را برنامه‌ريزي كنيد. شركت رويال داچل شل به اين اعتقاد رسيده است كه مطمئن‌ترين پيش شرط‌ها براي انتخاب آنچه آنها وليعهدها مي‌خوانند از اين قرار است:


1- قدرت تحليل
2- تخيل
3- حس واقعيت
4- “كيفيت هلي‌كوپتر” – توانايي نگرش به واقعيت‌ها و مسائل از يك منظر بالا و عمومي.


جان لودون، مدير برجسته قبلي شل، اعتقاد دارد كه هنگام انتخاب افراد براي شغل‌هاي رده بالا، شخصيت از همه اين كيفيت‌ها مهمتر است. نمي‌دانم جرأتش را دارم اعتراف كنم كه خط‌شناسي را به عنوان ابزاري براي ارزيابي شخصيت افراد، تأييد مي‌كنم؟ اين كار را در ايالات متحده، حقه‌بازي مي‌دانند ولي در بازار فرانسه، اين كار معمول است. همسرم قبل از قبول كردن پيشنهاد من براي ازدواج، دستخط مرا توسط دو خط‌شناس، تحليل كرده بود. گزارش‌هاي آنها كامل و دقيق بود.


ارتقاء در داخل يا استخدام از خارج؟ اندرو كارنگي مي‌گفت: “آقاي مورگان، ياران و شركايش را مي‌خرد، اما من شركايم را پرورش مي‌دهم.” در روزهاي اول فعاليت شركت اگيلوي و ماثر، كمبود نقدينگي مجبورم كرد كه حقوق‌هاي ناچيزي بپردازم.

چه كسي را استخدام نكنيم
هيچ‌گاه دوستان خود را استخدام نكنيد. اين اشتباه سه بار از من سر زد و مجبور شدم هر سه نفر را اخراج كنم. آنها ديگر دوستان من نيستند.


هيچ‌گاه فرزندان مشتريتان را استخدام نكنيد. اگر مجبور به اخراجشان بشويد، مشتريتان را از دست مي‌دهيد. اين، اشتباه ديگري بود كه مرتكب شدم.


هيچ‌گاه فرزندان خود يا فرزندان شركاي خود را استخدام نكنيد. آنان هر اندازه هم كارآمد باشند، افراد جاه‌طلب و بلندپروازند و در كاري كه طرفداري از خويشاوندان در آن رايج است نمي‌مانند. اين اشتباه از من سر نزده است. پسر من در كار خريد و فروش املاك است و با علم به اينكه چيزي از موفقيت خود را به پدرش مديون نيست، ‌احساس امنيت مي‌كند.


قبل از استخدام افرادي كه در زمينه‌هاي ديگري موفق بوده‌اند، دو چندان فكر كنيد. يك نويسنده مجلات، يك وكيل و يك اقتصاددان را استخدام كردم ولي هيچ‌يك، علاقه‌اي به تبليغات نشان ندادند و هيچ‌گاه مشتريان را استخدام نكنيد. معيارهايي كه باعث مي‌شوند يك نفر، مشتري خوبي باشد، شرايطي نيستند كه براي موفقيت در كار بنگاه‌هاي تبليغاتي به كار آيند. من اين اشتباه را دو بار مرتكب شده‌ام.

سياستمداران شركت
جو متشنج در بنگاه‌ها مي‌تواند منجر به بروز جنگ‌هاي رواني شود. جنگ‌هايي كه مي‌توانند با دانشكده‌هاي دانشگاه رقابت كنند. سياست بازي آن چنان در بنگاه ميلتون بيو بالا گرفت كه او مجبور به تعطيل كردن شركت شد. من هفت راه براي درهم شكستن اين بحث‌ها دارم:


1. بدترين سياستمداران را اخراج كنيد. براي شناسايي آنها ببينيد چند دفعه رونوشت يادداشت زهرآگيني را كه به رقبايشان نوشته‌اند، برايتان فرستاده‌اند.


2. وقتي كسي وارد دفترتان مي‌شود و رقيبش را به عنوان يك كلاهبردار بي‌قابليت معرفي مي‌كند، رقيب را فرا بخوانيد و از فرد مذكور بخواهيد تا آنچه را كه همين الان گفت تكرار كند.


3. عليه نبردهاي كاغذي قيام كنيد. افرادتان را مجبور كنيد كه دعواهايشان را رو در رو حل كنند.


4. يك نهارخوري در داخل شركت برپا كنيد. اين امر دشمنان را به دوستان تبديل مي‌كند.


5. دخالت در كار ديگران را نكوهش كنيد.


6. پارتي‌بازي نكنيد.


7. سياست‌بازي نكنيد. اگر هنر شيطاني “تفرقه بينداز و حكومت كن” را به كار بنديد، بنگاه شما دود مي‌شود و به هوا مي‌رود.

به كارها نظم بدهيد
تأكيد كنيد كه كاركنان به موقع سر كار خود حاضر شوند. براي تحقق اين امر، اگر لازم آمد مبالغي هم به عنوان تشويق به آنان پرداخت كنيد. تأكيد كنيد كه تلفن‌ها سريعاً پاسخ داده شوند. شديداً درباره امنيت اسرار مشتريانتان سختگير باشيد. تشريح كارهاي مشتريان در آسانسورها و يا سالن غذاخوري، استفاده نامطمئن از حروفچين‌هاي بيرون از بنگاه، و نمايش آگهي‌هاي آينده روي تابلوي اعلانات مي‌توانند ضربات جبران‌ناپذيري به مشتريان بزنند.


بر ضرورت حفظ استانداردهاي حرفه‌اي كاركنانتان پافشاري كنيد. پذيرش يك اجراي درجه دو، نوعي خودكشي است و از همه مهمتر تأكيد كنيد كه تاريخ‌هاي قول داده شده بايد حفظ شوند، حتي اگر اين به معني كار در سرتاسر شب و روزهاي تعطيل آخر هفته باشد. يك ضرب‌المثل اسكاتلندي مي‌گويد: “كار سخت هيچ‌كس را نكشته است”. مردم از بي‌حوصلگي و مريضي مي‌ميرند.

 

هيچ‌چيز به اندازه يك تلاش شبانه‌روزي براي ترغيب ديگران به كار و همت براي اتمام آن مؤثر نيست، به شرطي كه شما هم بخشي از اين تلاش باشيد. هرگز پلي را هنگام توفان ترك نكنيد. سنت آگوستين درباره فشار چنين مي‌گويد: “گريزي از تحت فشار بودن نيست. فشار در تمامي دنيا وجود دارد: جنگ، اشتغال، نگرانيهاي دولت. همه ما كساني را مي‌شناسيم كه تحت اين فشارها غر مي‌زنند و دست به شكايت مي‌برند. آنها بزدل هستند و هيچ جذابيتي براي كسي ندارند. اما گروه ديگري از افراد تحت همان فشارها هيچ شكايتي ندارد. چون همين فشار و اصطكاك است كه آنان را صيقل مي‌دهد و غنا مي‌بخشد. اين فشار، آنها را تصفيه مي‌كند و اصالت و شرافت به آنان مي‌دهد.”


بايد اعتراف كنم كه من هم گاهي فشار را غيرقابل تحمل يافته‌ام. اشتباهي كه به علت آن، زمان زيادي را صرف كارهايي كرده‌ام كه هيچ سودي دربر نداشته است. اين فكر خوبي است كه سال را با نوشتن آنچه مي‌خواهيد انجام دهيد شروع كنيد و با اندازه‌گيري ميزان تحقق آنها به پايان برسانيد. مك كينزي چنين قانوني را براي شركايش اجباري مي‌داند و فقط براساس ميزان تحقق كارهاي محوله به آنان حقوق مي‌پردازد.

رهبري
من فرصت‌هاي بي‌همتايي براي مشاهده افرادي داشته‌ام كه شركت‌هاي عظيمي را اداره مي‌كنند – مشتريانم. بيشتر آنها مشكلات را به خوبي حل مي‌كنند و تصميم‌گيران خوبي هستند، اما تعداد كمي از آنان رهبران واقعي و ممتازند. برخي از آنها به جاي روحيه دادن و تحرك بخشيدن به زيردستانشان، استعداد خاصي در سركوب آنها دارند.


رهبري شايسته، اثري معجزه‌آسا بر عملكرد هر شركتي دارد. من بخت كار كردن براي سه رهبر الهام‌بخش و برجسته را داشته‌ام: موسيوپيتار كه رئيس من در آشپزخانه‌هاي هتل ماژستيك در پاريس بود، جرج گالوپ و سر ويليام استفنسون از سازمان اطلاعات بريتانيا.


تحقيقات زيادي درباره رهبري انجام گرفته است. اتفاق آراي دانشمندان علوم اجتماعي بر اين است كه موفقيت در رهبري بستگي به اوضاع و شرايط دارد. براي مثال، فردي كه در شركتي صنعتي به صورت يك رهبر قوي ظاهر مي‌شود وقتي به عنوان وزير بازرگاني وارد هيئت وزيران مي‌شود دست و پاي خود را گم مي‌كند. همچنين نوع رهبري و مديريتي كه در يك شركت تازه تأسيس يافته به خوبي عمل مي‌كند، بندرت مي‌تواند در يك شركت باسابقه و توسعه يافته، كارآمدي داشته باشد.


بهترين رهبران را مي‌توان به راحتي در ميان مديراني يافت كه سرش سنت شكنانه قوي در شخصيت شان شكل گرفته است. آنان به جاي مقاومت در برابر ابداع، آن را تحسين مي‌كنند و هيچ شركتي بدون ابداع رشد نمي‌كند.


رهبران بزرگ تقريباً هميشه روح اعتماد به نفس را در فضاي شركت مي‌پراكنند. آنها هيچ وقت كوته‌نظر نيستند. هيچ‌كس را بيجا مقصر نمي‌شناسند و بعد از هر شكستي باز برپا مي‌خيزند.


رهبران بزرگ به طور سنتي متعهد به كار خويشند. آنها هيچ اصراري ندارند كه همه دنيا آنان را دوست بدارد. آنها جرأت اتخاذ تصميماتي را دارند كه مطلوب خيلي‌ها نيست.

 

ترجمه: كوروش حميدي، علي فروزفر