شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : چشم سومِ The wire
پنجشنبه، 18 مهر 1398 - 13:29 کد خبر:40431
The Wire همان‌قدر كه داستاني است، يك كار ژورناليستي است، و به‌طور مداوم از خلال روايت‌ها سوال‌هايي را مطرح مي‌كند: چه چيزي در سيستم قرار است اصلاح شود؟ نهادها چطور مردم را با فريب و ارعاب به گرد سيستم جمع مي‌كنند؟ پول چطور ماشين نهادها و سازمان‌ها را به حركت در مي‌آورد؟



 

شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)-|| وقتي پيشنهاد ساخت سريال The Wire در سال ۲۰۰۱ از سوي ديويد سايمون مطرح شد، نه فقط بسياري از بازيگرها، كه حتي كانال HBO فكر مي‌كرد قرار است يك شوي پليسي پخش كند.

 

سايمون، خالق The Wire به ياد مي‌آورد كه «من واير رو به‌عنوان يه شوي پليسي فروختم، اما اون‌ها نمي‌دونستن كه اين واقعا يك شوي پليسي نيست». به گفته او The Wire چيزي بود بسيار جسورانه‌تر؛ يك «رمان تلويزيوني».

اما اين كار ساده‌اي نبود، به گفته كلارك پترز (بازيگر نقش لستر فريمن): «سايمون مجبور بود براي هر فصل بجنگه، هيچ چيز تضمين‌شده نبود.» اما در كمال تعجب پخش اين سريال پنج فصل از شبكه HBO ادامه پيدا كرد. خوش‌بين‌ترين هوادارانِ نه چندان زياد The Wire هم پس از اتمام هر فصل، فكر نمي‌كردند فصل بعدي‌اي در كار باشد. هرچند وفاداري همين معدود طرفدارها باعث شد بعدها پول خوبي به جيب HBO سرازير شود.

با اين‌حال، The Wire يك سريال مردمي نيست. نه در آمريكا، نه هيچ‌جاي ديگر. حتي اگر به انتخاب گاردين در ليست ۱۰۰ سريال برتر قرن ۲۱ جايگاه دوم را داشته باشد، باز هم در حد اندازه‌هاي سريال‌هايي مثل Friends يا Sopranos محبوبيت ندارد، هرچند كه بيش از همه اين مجموعه‌هاي پرمخاطب حرف براي گفتن دارد.

سرنخ ماجرا به سال ۱۹۸۴ بر مي‌گردد، زماني كه ديويد سايمون روزنامه‌نگار مجله The Baltimore sun بود و گزارش‌هايي در خصوص سازمان‌هاي توزيع مواد مخدر و پرونده‌هاي قتل مي‌نوشت. بالتيمور شهري با سابقه فرهنگي و سياسي قابل توجه در ايالت مريلند است، كه در زمينه پخش مواد مخدر و قتل هم شهره بوده و است. در بالتيمور آن زمان پرونده‌اي در دپارتمان پليس به سرپرستي اد برن در خصوص باند مواد مخدري در جريان بود كه باعث دوستي سايمون و برن شد.

در سال ۱۹۹۱ سايمون رمان Homicide: A Year on the Killing Streets را منتشر كرد كه شوي تلويزيوني بر اساس آن در NBC ساخته، و بين سال‌هاي ۹۳ تا ۹۹ پخش شد، زماني كه هر دو نفر از شغل‌شان استعفا داده بودند؛ برن معلم شد و بعد از آن به‌طور مشترك روي داستان/پروژه‌اي كار كردند كه نتيجه‌اش شد كتاب The Corner: A Year in the Life of An Inner-City Neighbourhood.

اين همكاري مشترك در نهايت سايمون را در آغاز هزاره جديد به سمت ساخت The wire سوق داد. پروژه‌اي كه داستان دلال‌هاي مواد مخدر، پليس‌ها، معتادها، وكيل‌ها، قاضي‌ها، كارگران بندر، تن‌فروشان، زنداني‌ها، معلم‌ها، دانش‌آموزان، سياست‌مداران و روزنامه‌نگاران را روايت مي‌كند. گروه‌هاي اجتماعي‌اي كه در ميان لايه‌ها و سطح‌هاي متعدد سلسله‌مراتب‌هاي نظمي زندگي مي‌كنند كه خود نقش چنداني در شكل‌گيري آن نداشته‌اند.

نهادها به جمعيت‌ها شكل مي‌دهند، و افرادي كه از اين شكل‌دهي سر مي‌زنند، تنبيه مي‌شوند. دومينيك وست (مك‌ نالتي)، كاراگاه جواني كه در فصل‌هاي ابتدايي نقش محوري‌اي در داستان دارد در قسمت چهارم، در نتيجه سركشي‌هايش به حاشيه مي‌رود و محو مي‌شود. مسيري كه روشن است: “chain and command”؛ سلسه‌مراتب را دنبال كن. خارج از لاين حركت نكن. حتي در سيستمي كه سرتاپايش را كثافت برداشته و بد كار مي‌كند.

پليس‌ها در The Wire آنطور كه در شوهاي پليسي رايج است مدل‌هاي خوش بر و رويي نيستند كه از وقوع جرم جلوگيري مي‌كنند؛ پليس‌ها منتظر مي‌مانند تا جرمي اتفاق بيفتد، بعد از صندلي‌شان بلند مي‌شوند. نظم جاري در وضعيت مختل شده، توسط يك قتل يا تجاوز، بلافاصله پرونده تشكيل مي‌شود، تحقيقات در مسيري كه پزشكي قانوني نشان مي‌دهد حركت مي‌كند. با اين حال عموما اين‌طور است كه وقتي پليس‌ها به محل‌هاي مورد هدف‌شان يورش مي‌برند، همه فرار كرده‌اند. آندره روي (بابز) تجربه كار در The wire را با يكي ديگر از تجربه‌هايش در سريال پليسي Law and Order مقايسه مي‌كند: «در يكي از صحنه‌ها پليس‌ها به خانه من مي‌آمدند كه كسي در اون كشته شده بود. در حالي كه ما تير خورده بوديم، راهرو رو ديدم و به سمت اون دويدم، ناگهان كارگردان فرياد زد: «كات» و بعد گفت: ما اندازه واير باهوش نيستيم. در سريال ما، شما دست‌تان رو روي سرتان مي‌گذاريد و اجازه مي‌دهيد بهتان دست‌بند زده شه».

پليس‌ها الكلي هستند و به طور مكرر عرف‌هاي اجتماعي و قوانين حاكم را مي‌شكنند. اما داستان روي زندگي هيچ‌يك از آن‌ها تمركز نمي‌كند، كه همه كردوكارها در حول فشاري كه از بالا بر آن‌ها تحميل شده شكل مي‌گيرد. داستان هميشه در مورد سيستم حرف مي‌زند. سيستمي كه بد كار مي‌كند و فقط وقت نمايش و روي صحنه عملكرد درخشاني دارد؛ وقت انتخابات، در كنفرانس‌هاي مطبوعاتي و برنامه‌هاي تلويزيوني.

The Wire همان‌قدر كه داستاني است، يك كار ژورناليستي است، و به‌طور مداوم از خلال روايت‌ها سوال‌هايي را مطرح مي‌كند: چه چيزي در سيستم قرار است اصلاح شود؟ نهادها چطور مردم را با فريب و ارعاب به گرد سيستم جمع مي‌كنند؟ پول چطور ماشين نهادها و سازمان‌ها را به حركت در مي‌آورد؟

همين سوال‌ها هستند كه جايگاه درام در تلويزيون را به سطح ديگري مي‌برد. كلارك پترز (لستر فريمن) مي‌گويد: «وقتي ديدم صحبت‌ها در مورد The Wire شروع شد، در تمام جنبه‌هاي زندگي، به نظرم رسيد مردم نمي‌خوان با احساس فريب‌خوردگي كنار بيان. اون‌ها چيزي مي‌خوان كه ذهنشون رو به چالش بكشه، و به اون‌ها احساس زنده بودن بده. و اين مثل يك زنگ در گوشم صدا كرد كه من هم يك بخشي از اين كار بودم.»

در حالي كه عموما درام‌ها حول ضدقهرمان‌هاي كاريزماتيك، يا جمعي از آن‌ها شكل مي‌گيرد، The wire هيچ شخصيت مركزي ثابتي به جز خود بالتيمور ندارد. در هر فصل، شخصيت‌هاي جديدي در متن داستان بزرگ شده و در جريان داستان ميان حاشيه و مركز حركت مي‌كنند. بالتيمور در متن داستان واقعا يك شهر است، و داستان در مسيري حركت مي‌كند كه همه زشتي‌هايش را نمايندگي كند. داستاني كه نه فقط مردم بالتيمور، كه عموم ببينده‌ها مي‌توانند خود را بخشي از آن بدانند؛ آندره روي (بابز) كه نقش معتاد بي‌جا و مكان رنگين‌پوست را در سريال بازي مي‌كند مي‌گويد «براي طرفداران واير، يك عالمه نفرت وجود دارد. من نمي‌خواهم بحث را نژادي كنم، براي قشر سياه متوسط جامعه، واير داستان «ما» محسوب مي‌شه. واير «سوپرانوز» و «سيكس فيت آندر» ماست.»

احساس اينكه كشمكش‌هاي‌شان در زندگي واقعي، با همه پيچيدگي‌هايش حالا به روي صحنه آمده است. دومينيك وست (مك‌نالتي) به ياد مي‌آورد كه چطور پليس‌ها از مشكلات‌شان با آن‌ها صحبت مي‌كردند. حتي يك‌بار يكي از پليس‌ها به جان دومين (رئيس پليس ويليام رالز) مي‌گويد: «من هم براي يه عوضي كار مي‌كنم كه درست مثل توست».

فقط نويسنده‌ها مي‌دانستند قرار است در ادامه چه پيش بيايد. بازيگرها مدام در تعليق بودند و هر هفته متن جديد مي‌گرفتند، تا مبادا از زمان حال كنده شوند. خيلي‌هاشان آن‌طور كه كلارك پيترز (لستر فريمن) مي‌گويد، متعجب بودند كه آيا در بعدي جان به در خواهند برد؟ «كافي بود فيلم‌نامه قسمت بعد را بردارم تا يك‌نفر بپرسد؛ شنيدي قراره چي به سر فريمن بياد؟ اين شبح هميشه حاضر بود. به‌طور كلي اين چيزيه كه بر زندگي در بالتيمور حاكمه».

در لابه‌لاي داستان‌هاي موازي‌اي كه در هر فصل روايت مي‌شود، آنچه از خود بالتيمور به عنوان شخصيت اصلي همواره حفظ مي‌شود، تقلاي گروه‌هاي اجتماعي براي اثرگذاري بر ساختار محكمي است كه از سوي انواع نهادها بر جامعه تحميل مي‌شود. نظم جديد مسلط نه فقط از سوي سازمان‌هاي دولتي و شركت‌هاي خصوصي، كه در شبكه‌هاي زيرزميني توزيع مواد مخدر به بي‌رحمانه‌ترين شكل ممكن اجرا مي‌شود.

The Wire بالعكس روال جاري در تلويزيون به جاي تمركز بر افراد، چشم بيننده را به سوي شكل و كاركرد سازمان‌ها خيره نگه مي‌داد. افراد وجود دارند، اما در باتلاقي نامرئي دست و پا مي‌زنند؛ تلاش مي‌كنند بر محيط پيرامون تاثير بگذارند، در دپارتمان پليس يا شهرداري، خيابان‌ها، مدارس و در شبكه‌هاي توزيع مواد مخدر.

چشم‌گيرترين ويژگي The Wire درگيري و كشمكش سازندگانش است با خيابان‌ها، و آنچه كه در متن خيابان در جريان است. سايمون و برن، هر دو سال‌ها تجربه كار مستقيم در خيابان‌ها را داشتند. در نتيجه، شخصيت‌ها و شكل كاركرد سازمان‌ها را مي‌شناختند. با افراد ارتباط داشتند، و اين احساس نزديكي را به تيم نويسندگان و بازيگران منتقل مي‌كردند. همه در فشار بودند تا به‌طور مداوم تصوير باورپذيرتري از آنچه در جريان است، بدست بدهند.

سايمون نويسندگان و بازيگران را به سمت تحقيقات ميداني هل مي‌داد. دومينيك وست (مك نالتي) به ياد مي‌آورد كه «من و وندل پيرس (بانك) سوار ماشين‌هاي پليس بالتيمور در شهر گشت مي‌زديم. پليس‌ها خيلي بي‌تفاوت بودند. يك‌بار رفتيم به بيمارستان. يكي از اون‌ها ۱۳ بار تير خورده بود. بقيه پليس‌ها در اطرافش قهوه مي‌خوردند. چشمان ما از حدقه بيرون زده بود در حالي كه براي اون‌ها اين فقط يك روز كاري بود.»

اما داستان فقط روي بخشي از بدن بالتيمور، يعني پليس، شهرداري و سازمان‌هاي مواد مخدر متمركز نبود. پس از پايان فصل سوم، همه‌چيز مي‌رفت با پرونده‌هاي تمام شده و نيمه‌كاره به پايان برسد. اما سايمون و برن هنوز چيزهايي براي گفتن داشتند. تجربه برن در مدرسه و تجربه سايمون در روزنامه بخش مهمي از داستان The Wire در فصل‌هاي چهار و پنج است. اين ماشين بزرگ چطور كار مي‌كند، يا چطور كار نمي‌كند؟ در اين دو فصل، ادامه مسير پول را دنبال مي‌كنيم. گردش مالي بزرگي كه در تن بالتيمور جريان دارد و ماشين‌هاي كوچك‌تر را به حركت در مي‌آورد.

اگر سايمون مي‌توانست شكل كاركرد اين ماشين را در بالتيمور را توضيح دهد، توانسته بود در كل ايالات متحده اين كار را بكند. يا شايد در بسياري ديگر از نقاط جهان. و لازمه اين، نشان دادن كاركرد بخش‌هاي متنوعي از اين دستگاه پيچيده بود. سايمون توضيح مي‌دهند كه بالتيمور به نوعي «تمثيلي از زيست قريب به اتفاق انساني در جامعه شهري است كه با نهادها و مسائل كم‌وبيش مشتركي سروكار دارند» و همين دليلي است كه مردم با متن داستان ارتباط برقرار مي‌كنند.

در جامعه‌اي كه داستان روي آن متمركز است، همه ارزش‌ها و كيفيت‌ها به اعدادي تبديل مي‌شوند تا معادل پولي براي‌شان سنجيده شود. سيستمي كه بي‌آنكه نفع گروه‌هاي متنوع موجود را نمايندگي كند، مسير خودش را مي‌رود و پيامدهاي كاركردش را به مردم مي‌قبولاند و با روش‌هاي تنبيهي و تشويقي ياد مي‌دهد كه بهترين حالت آسيب نديدن، بخشي از آن بودن است.

آيزاك ويتلاك (كلايو ديويس) مي‌گويد: «يكي از مشكلات ما اينجا در آمريكا اين است كه تلاش مي‌كنيم با راه‌حل‌ها كنار بياييم بدون آنكه بفهميم چرا. هميشه فكر مي‌كردم واير همين چرايي را توضيح مي‌ده.» او مي‌گويد چطور با ساده گرفتن معادلات، پيامدها رو قبول مي‌كنيم و The Wire همين نكته را به‌طور مداوم گوشزد مي‌كند.

يك دهه بعد از پايان، The Wire تكرارناشدني به نظر مي‌رسد. حالا سايمون روي پروژه ديگري كار مي‌كند به نام The Deuce كه تاكنون سه فصل آن از HBO پخش شده است. اين مجموعه شايد به پاي The Wire نرسد، اما به نوع خودش نشان مي‌دهد كه چرا سايمون يك نويسنده تلويزيوني متفاوت است.


منابعي كه در نوشتن اين گزارش از آن‌ها استفاده شده:


– Andre Royo on Playing Bubbles on ‘The Wire,’ Snitching, and His Emmy Speech
– ‘The Wire, 10 years on: ‘We tore the cover off a city and showed the American dream was dead
– Listening In to The Wire: Part IV
– The Wire – David Simon And Dominic West Interview

منبع: ميدان