شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : اقتصاد ارگوديسيتي
یکشنبه، 7 مهر 1398 - 22:17 کد خبر:40320
از منظر اصولي، شراكت در منابع براي تمام طرف‌هاي تعامل نوعي اطمينان خاطر ايجاد كرده و به منزله‌ي بيمه‌نامه‌اي عمل مي‌كند كه از آنان در مقابل عوايدِ بعضاً اندك در مواجهه با مخاطرات محافظت خواهد كرد.

شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)-|| اصول علم اقتصاد فضاي فكري‌اي ايجاد مي‌كند كه اكثر بحث‌هاي سياسي در حيطه‌ي آن به جريان مي‌افتد. ايده‌هاي غالب علم اقتصاد را اغلب براي توجيه آرايش جامعه‌ي مدرن به كار مي‌گيرند، و همچنين براي توجيه جايگاه‌ها و مواضعي كه ثروتمندترين و قدرتمندترين اعضاي جامعه دارند. هر خطري كه متوجه اين ايده‌ها شود ضمناً خطري است كه متوجه قدرت اقتصادي، و دارندگان آن، مي‌شود ــ و واكنش آن‌ها ممكن است بسيار بي‌رحمانه باشد.

و همين اتفاق هم مي‌افتد: به دنبال انتشار شايعاتي مبني بر اين كه يك اقتصاددان سرشناس به نوسازي بخش عمده‌اي از نظريه‌ي اقتصادي پرداخته و به نتايجي رسيده است كه نشان مي‌دهد با بازآرايي اساسي دنياي اقتصاد وضعيت اقتصادي به شدت بهبود خواهد يافت. محتواي كار اين اقتصاددان پيش از انتشار رسمي‌اش به بيرون درز كرده، و موجب جلب توجه شديد اقتصاددانان، سياست‌مداران، و كنشگران اجتماعي‌اي شده است كه احساس مي‌كنند اين اثر مي‌تواند اهميتي عظيم، در حد دگرگون كردن دنيا، داشته باشد. اما اين اقتصاددان، درست ساعاتي پيش از آن كه نتايج كارش را به مخاطبان جهاني عرضه كند، بر اثر يك تصادف مشكوك در برلين درگذشته است. دست‌نوشته‌هاي او هم گم شده‌اند. البته آن تصادف تصادفي نبوده: آن اقتصاددان با دسيسه‌ي صاحبان منافع سياسي و مالي‌اي به قتل رسيده است كه مصمم بوده‌اند از طرح افكاري كه مي‌توانسته قدرت آنان را نابود كند جلوگيري كنند.

ماجراي بالا داستان است ــ اما داستاني قابل توجيه كه در ملتقاي مرموز قدرت، ايدئولوژي، و اقتصاد اتفاق مي‌افتد. اين ماجرا محور رماني به زبان آلماني با عنوان طمع (۲۰۱۹)، نوشته‌ي مارك اِلسبرگ، نويسنده‌ي اتريشي است و از تحقيقاتي الهام گرفته است كه اول بي. پيترز (از «آزمايشگاه رياضي لندن») و ماري گِل-من فقيد (از «انستيتوي سانتافه» در نيومكزيكو، و برنده‌ي جايزه‌ي نوبل) نتايج آن را در مقاله‌اي در سال ۲۰۱۶منتشر كرده بودند. در اين رمان، السبرگ تلاش مي‌كند تا تجسم كند كه چگونه رويكرد تازه‌اي به اقتصاد مي‌تواند واكنش شديد و خشونت‌بار كساني را به دنبال بياورد كه از توهمات غالب كنوني در اين عرصه سود مي‌برند. داستان مهيج السبرگ ماجراي دراماتيكِ رديابي و گردآوريِ سرنخ‌ها و شواهدي در سراسر برلين است و به تلاش‌هاي مسئولان براي حل اين معما مي‌پردازد كه چه‌كسي طراح قتل بوده ــ و، از اين مهم‌تر، ايده‌هاي به شدت بحث‌انگيزي كه آن اقتصاددان مي‌خواسته ارائه كند چه بوده است.

در دنياي واقعي، در لابه‌لاي صفحات مجلات علمي، نوشته‌هاي وبلاگي، و تبادل نظر‌هاي داغ در توئيتر، اكنون اين مجموعه ايده‌ها با عنوان «اقتصاد ارگوديسيتي» مورد بحث قرار مي‌گيرد و در حال براندازي يكي از مفاهيم بنيادي در بطن علم اقتصاد است، كاري كه پيامدهايي اساسي براي رويكرد ما به موضوعات «عدم‌اطمينان» و «تعامل» خواهد داشت. گروه اقتصاد «آزمايشگاه رياضي لندن» در حال تلاش براي بازآرايي بنياديِ نظريه‌ي اقتصادي است، و اساس كار خود را از اصل آغاز مي‌كند كه افراد براي بهره‌برداري بيشينه از آن‌چه برايشان در طول زمان اتفاق مي‌افتد تلاش مي‌كنند، نه از آن‌چه به شكل ميانگين در مجموعه‌اي از دنياهاي موازي برايشان اتفاق مي‌افتد.

اين مفهوم جديد از مضامين اصلي تحقيقاتي است كه پيترز يك دهه پيش آغاز كرده بود و سپس آن را با همكاري گل-من و كن اَروي فقيد در «انستيتوي سانتافه» و الكس آدامو و يوناتان برمن و بسياري ديگر در «آزمايشگاه رياضي لندن» گسترش داد. اين ديدگاه عمدتاً بر نقد دقيقي از يك الگوي تصميم‌گيري انساني اتكا دارد كه با عنوان «نظريه‌ي منفعت مورد انتظار» (expected utility theory) شناخته مي‌شود. هركسي همواره با عدم‌اطمينان‌هايي روبرو مي‌شود، در اين باره كه به فلان كار بپردازد يا به يك كار ديگر، يا اين كه دارايي‌اش را در كجا سرمايه‌گذاري كند ــ تحصيلات، سفر يا مسكن. ديدگاه متكي به «نظريه‌ي منفعت مورد انتظار» اين است كه افراد اين تصميم‌گيري را با محاسبه‌ي منفعت مورد انتظاري كه از هريك از گزينه‌ها عايدشان مي‌شود و سپس انتخاب بيشترين منفعت انجام دهند. به لحاظ رياضي، «بازده» مورد انتظار از گزينه‌ها را مي‌توان با تجميع نتايج ممكن آن‌ها و سپس سنجش عوايد آن‌ها با اتكا به احتمال وقوع‌شان محاسبه كرد.

اين چارچوبِ انتظارات البته يك ويژگي عجيب هم دارد، و آن اين كه اساساً «زمان» را در محاسبات خود لحاظ نمي‌كند. اما هركسي كه در طول زمان در موقعيت‌هاي مخاطره‌بار قرار مي‌گيرد، در مجموع بايد با مخاطرات هم دست‌وپنجه نرم كند، مخاطراتي كه در محور زماني و در پي هم اتفاق مي‌افتند. كارآيي و جاذبه‌ي شديد مفهوم «احتمال» در اين است كه اين جنبه‌ي تاريخ‌دار را با تجسم دنيايي از ميان بر مي‌دارد كه با احتمالات مشخص به عوالم موازي تقسيم مي‌شود، و هر احتمال در يكي از آن‌ها اتفاق مي‌افتد. در اين‌جا ارزش مورد انتظار از ميانگينِ محاسبه‌شده بر اساس گذر زمان حاصل نمي‌شود، بلكه با ميانگين محاسبه‌شده بر اساس عوايد ممكنِ مختلف بدون لحاظ كردن زمان برآورد خواهد شد. در نتيجه، مسئله آسان مي‌شود، اما اين به حل مسئله‌اي كمك مي‌كند كه اساساً سواي مسئله‌ي واقعاً موجود بوده، يعني مسئله‌ي عاقلانه عمل كردن در طول زمان در دنيايي كه با عدم‌اطمينان همراه است.

«نظريه‌ي منفعت مورد انتظار» آن‌چنان براي كارشناسان اقتصادي، و به طور كلي متخصصان امور مالي و مديريت مخاطرات، مأنوس به نظر مي‌رسد كه اكثر آنان اين نظريه را شيوه‌ي بديهي استدلال به حساب مي‌آورند. بسياري از آنان اصلاً بديلي براي اين نظريه نمي‌بينند. اما اشتباه مي‌كنند. همين نكته به محققان «آزمايشگاه رياضي لندن» انگيزه داد تا به بازنويسي مباني نظريه‌ي اقتصادي روي آورند، به دام ميانگين‌گيري از عوايد ممكن نيافتند، و در عوض به ميانگين‌گيري از عوايد در طول زمان، عوايدي كه در محور زماني حاصل مي‌شوند، مطابق با آن‌چه در دنياي واقعي اتفاق مي‌افتد، بپردازند. بسياري از افراد ــ از جمله اكثر اقتصاددانان ــ ساده‌انگارانه بر اين باورند كه اين دو رويكرد حتماً به نتايج يكساني مي‌رسند، اما چنين نيست. تفاوت‌هاي اين دو پيامدهاي عظيمي دارد، نه فقط براي افرادي كه در مواجهه با عدم‌اطمينان‌ها تمام تلاش خود را براي موفقيت مي‌كنند، بلكه همچنين براي جهت‌گيري اصلي كل نظريه‌ي اقتصادي و رهنمودهاي آن براي اين كه حيات اقتصادي را چگونه مي‌توان به بهترين شكل سامان داد.

خلاصه اين كه، يك رويكرد كمتر برجسته و عمدتاً ازيادرفته در علم رياضي كه قرن‌ها قدمت دارد مدت‌ها است كه علم اقتصاد را به مسير عجيبي كشانده است. و ما تازه الان كم كم متوجه اين نكته مي‌شويم كه وضعيت مي‌توانسته به شكل ديگري باشد ــ و يك رويكرد واقع‌گرايانه‌تر مي‌تواند به بازآرايي سنت اقتصادي و همسوسازي آن با واقعيت، به سود همگان، كمك كند.

نكته‌ي به ويژه بااهميت اين است كه، اين رويكرد چشم‌انداز جديدي براي فهم تعامل و رقابت به روي ما باز مي‌كند، و شرايطي را نشان مي‌دهد كه فعاليت‌هاي تعامليِ سودآور در چارچوب آن ميسر مي‌شود. طرز فكر مرسوم و استاندارد اقتصادي مجال اندكي براي تعامل دارد، و بر اين باور است كه هر فرد يا هر كسب‌وكاري كه به دنبال منافع خاص خود مي‌رود فقط در صورتي بايد از تعامل استقبال كند كه در نتيجه‌ي همكاري بتواند به منفعتي بيشتر از تك‌كاري دست پيدا كند ــ براي مثال، در صورتي كه طرف‌هاي تعامل مهارت‌ها يا منابعي مكملِ يك‌ديگر داشته باشند. اگر احتمال تبادلِ منافع وجود نداشته باشد، معنا ندارد كه طرفي كه منابع بيشتري دارد آن منابع را با طرفي سهيم يا شريك شود كه منابع كمتري دارد. اين رويكرد رايج و استاندارد اقتصادي، طبعاً، حامي خرد كردن جامعه به افرادي است كه فقط به تأمين منافع خاص خودشان مي‌انديشند، و بر اين باور است كه چنين كاري با چنين رويكردي بهتر انجام خواهد شد.

اما اگر اين نكته را مد نظر بگيريم كه طرف‌هاي تعامل در مواجهه با عدم‌اطمينان‌ها و مشاركت مكرر در فعاليت‌هاي مخاطره‌بار در طول زمان در چه وضعيتي قرار مي‌گيرند، اوضاع به شكل چشمگيري عوض خواهد شد. همان‌گونه كه السبرگ در رمان‌اش به تصوير مي‌كشد، چنين شرايطي دامنه‌ي اين امكان را به شدت گسترش مي‌دهد كه شراكت و به اشتراك گذاشتن منابع به سود همه‌ي شركا باشد. از منظر اصولي، شراكت در منابع براي تمام طرف‌هاي تعامل نوعي اطمينان خاطر ايجاد كرده و به منزله‌ي بيمه‌نامه‌اي عمل مي‌كند كه از آنان در مقابل عوايدِ بعضاً اندك در مواجهه با مخاطرات محافظت خواهد كرد. ممكن است كه شماري از شركا با مخاطرات مجزا مواجه شوند، اما بسيار بعيد است كه همگي همزمان به بازده منفي برسند. حتي طرف‌هايي كه منابع بيشتر دارند در تعامل با طرف‌هايي كه منابع كمتر دارند عملكرد بهتري خواهند داشت. اين نگرش نيازمند پرداخته‌تر شدن است، اما نشان مي‌دهد كه دامنه‌ي تعاملات سودآور بسيار گسترده‌تر از آن چيزي كه پيش‌تر تصور مي‌شد.

ايده‌هاي در حال پرداخته شدن در خصوص «اقتصاد ارگوديسيتي» در مجموعه‌اي از مطالب مكمل براي مقاله‌ي پيش‌گفته (۲۰۱۶) تشريح شده‌اند، و همچنين در برخي نوشته‌هاي اينترنتي كه بعضي از اين ايده‌ها و پيامدهاي آن‌ها را شرح مي‌دهند. اين ايده‌ها چشم‌انداز كاملاً تازه‌اي در مورد موضوعات متنوع ارائه مي‌كنند، از بهينه‌سازي سبد سرمايه‌گذاري تا سازوكار اختلاف ثروت، و شرايط لازم براي آن كه شراكت و به اشتراك گذاشتن منابع بتواند به سودآوري براي همگان برسد. اين ايده‌ها، اگر به شكل گسترده انتشار پيدا كنند، مي‌توانند بر عالم اقتصاد اثر بگذارند و دولت‌ها را به اتخاذ رويكرد اساساً متفاوتي در زمينه‌ي سياست‌گذاري ترغيب كنند. از همين رو، مي‌توان انتظار داشت كه اين ايده‌ها به شدت مناقشه‌انگيز باشند و حتي شايد با مقاومت قهرآميز مواجه شوند ــ همچنان كه رمان طمع به اين ماجرا مي‌پردازد.

برگردان: پيام يزدانجو

مارك بوكانان فيزيكدان انگليسي و نويسنده‌ در حوزه‌ي علوم است. مقالات او در نشريات ساينس، نيويورك تايمز و وايرد منتشر شده است. آخرين كتاب او پيش‌بيني: آنچه فيزيك، هواشناسي، و علوم طبيعي مي‌توانند درباره‌ي علم اقتصاد به ما بياموزند است. آن‌چه خوانديد برگردانِ اين نوشته‌ي اوست:

Mark Buchanan, ‘How ergodicity reimagines economics for the benefit of us all,’ Aeon, 14 August 2019.

www.aasoo.org