شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)-|| امروز -دوم آوريل- روز جهاني درستيسنجي (fact-checking) است. سه سال پيش نهادِ نوبنياد «شبكه جهاني درستيسنجي» اين روز را به اين عنوان نامگذاري و معرفي كرد.
درستيسنجي (كه در فارسي راستيآزمايي هم ترجمه شده)، فرايند بررسي صحت گفتهها، اخبار و اظهارات با استفاده از فكتها و آمار و اطلاعات معتبر است كه در سالهاي اخير رشد قابل ملاحظهاي در جهان داشته است.
دروغگويي سياستمداران و پخش شايعههاو اخبار جعلي در تمام طول تاريخ وجود داشته است. اما هيچگاه به اندازه سالهاي اخير تاثيرگذار نبوده است. نظرها، شايعهها و عقايدي كه پيش از اين صرفا در يك دايره محدود باقي ميماندند، امروز در كمترين زمان ممكن به دست ميليونها كاربر ميرسند و فراگير ميشوند.
تكثير اطلاعات نادرست ميتواند منجر به تصميمهايي با عواقب زيانبار هم از سوي شهروندان و هم از سوي مسئولان و سياستگذاران شوند. شهروندي كه دسترسي به فكتهاي درست و بررسيشده نداشته باشد و اخبار جعلي را باور ميكند بعيد است بتواند چه در زندگي شخصي خود و چه در تصميمات اجتماعي خود بهترين انتخابها را بكند. نگاه كنيد به عاقبت جنبش ضد واكسن در آمريكا كه چند سال است خانوادههاي بسياري را در اين كشور از واكسن زدن كودكانشان بازداشته و امروز با ظهور مجدد سرخك مواجهيم.
انواع درستيسنجي
درستيسنجي عموما دو نوع است:
اول، «درستيسنجي مطبوعاتي» (اديتوريال) كه توسط سردبيران جرايد يا توسط پرسنل حرفهاي در بعضي نشريات مانند نيويوركر كه بخش ويژه درستيسنجي دارند، انجام ميشود. در اين فرايند، خط به خط مقالهها و گزارشها و اسامي و اعدادي كه در آنها آمده، پيش از چاپ و انتشار، بررسي ميشوند. توجه به اين موضوع اهميت زيادي دارد چرا كه وقتي اطلاعات غلط به چاپ ميرسند تا سالهاي سال در بايگانيها و كتابخانهها باقي ميمانند و به اشتباه مورد استناد پژوهشگران آينده قرار ميگيرند.
دوم، درستيسنجي ادعاهاي سياستمداران و ديگران است. اين روش كه شاخه كموبيش جواني در روزنامهنگاري است از اواخر دهه هشتاد ميلادي در واكنش به تبليغات كارزارهاي انتخابات رياست جمهوري آغاز شد. به طور ويژه آگهيهاي تلويزيوني و ادعاها و اطلاعات نادرستي كه ستادهاي نامزدها منتشر ميكردند باعث شد نياز به يك «درستيسنجي سياسي» و پاسخگو نگاه داشتن سياستمداران نسبت به آنچه ميگويند احساس شود.
درستيسنجي سياسي بعد از انتخابات رياست جمهوري ۲۰۰۸ آمريكا بود كه به تدريج مورد توجه جريان اصلي قرار گرفت. در اين مدت رسانهها و سايتهايي مانند FactCheck.Org، بخش Fact Checker روزنامه واشنگتن پست و سايت مشهور Politifact (كه در سال ۲۰۰۹ برنده جايزه پوليتزر شد) كار خود را در اين زمينه شروع كرده بودند و گسترش اينترنت هم امكان جذب مخاطبان پرشمار را فراهم آورد. به تدريج كشورهاي ديگر هم به اين جنبش پيوستند و سايتها و پروژههاي مشابه در ساير نقاط جهان ظاهر شدند.
درستيسنجي در ايران
شكي نيست كه فضاي رسانهاي ايران به طور جدي با فقر مطلق درستيسنجي (هر دو شكل آن) مواجه است. حتي مطبوعات و خبرگزاريهاي بزرگ ايران به وضوح فرايندي براي راستيآزمايي و سنجش صحت مطالب شان پيش از انتشار ندارند و اگر دارند عملا بيتاثير است...
در شرايطي كه اعتماد به رسانههاي رسمي كشور روزبهروز كمتر ميشود، شبكههاي اجتماعي براي بسياري تبديل به منابع خبري شده است. منابع خبرياي كه همان فرايند راستيآزمايي نيمبند رسانههاي رسمي را هم ندارند و يكي از بزرگترين عوامل گسترش خبرها و اطلاعات نادرستي شدهاند كه توسط ميليونها تن به عنوان فكت پذيرفته ميشود. همه دوست دارند نخستين كسي باشند كه يك «خبر داغ» را با دايره دوستان خود به اشتراك ميگذارد بدون آنكه در اصالت آن خبر ترديد و يا دربارهاش كمتر تحقيقي كرده باشند. متاسفانه اين روزها اين نوع رفتار و گزارشگري بين بسياري از روزنامهنگاران هم ديده ميشود...
درستيسنجي قرار نيست جلوي دروغگويي سياستمداران را بگيرد، اما وجود رسانههاي درستيسنج فعال و كارآمد دستكم ميتواند آن را برايشان كمي پرهزينهتر كند و موجب كمي درنگ در آنان شود پيش از آنكه هر آمار و ادعاي بياساسي را بر زبان بياورند.
در اين ميان، در شرايط بحراني مانند وقوع بلاياي طبيعي است كه ميتوان تاثيرگذاري شايعههاي بيپايه و اساس را ديد كه چطور در عرض چند ساعت در گوشيهاي هوشمند دست به دست ميشوند. ميليونها تن كه مجهز به مهارتهاي لازم براي بازشناسي اطلاعات درست از نادرست نيستند اين شايعات يا اطلاعات نادرست را باور و در گسترششان سهيم ميشوند.
به عنوان نمونه در همين روزهايي كه كشور به سختي درگير سيلهاي سراسري است، شايعهها و ضداطلاعاتها (counter-information) به گردش درآمدهاند. شايعاتي مانند نقش «سلاح هارپ» در به وجود آمدن سيلهاي فروردين و يا بحث غيرعلمي «آغاز دوره ترسالي در ايران» از نمونههاي اطلاعات نادرستي است كه در روزهاي گذشته بهشكلي فراگير منتشر شدهاند.
در عصر نوين اطلاعات و فناوري، بار مسئوليت ما براي يادگيري و آموزش مهارتهايي كه بتوانيم خبرها و منابع جعلي و غيرقابل اطمينان را از واقعيات تميز بدهيم، سنگينتر از هر زمان ديگري است. اين موضوع احتياج به اطلاعرساني و فرهنگسازي دارد، اما متاسفانه كمتر به آن توجه شده است و منابع آموزشي فارسي زيادي در اين باره نميتوان يافت. اهميت اينگونه آموزشهاي سواد رسانهاي زماني روشنتر ميشوند كه بدانيم چنين آموزشهايي در دبيرستانهاي بسياري از كشورها در سراسر جهان آغاز شده است؛ امري كه هماكنون در ايران مهجور مانده است.
منبع: وله- فرهاد سوزنچي