يكشنبه شب اين هفته (نهم نوامبر 2008) استيو كرافت گزارشگر اينوستيگيتيو شبكه تلويزيوني «سي بي اس» آمريكا، در برنامه مصور خود گوشه اي از راز انتخاب شگفت انگيز «باراك اوباما» را ضمن مصاحبه با چهارتن از اعضاي تيم روابط عمومي و مشاوره او عيان ساخت. كرافت از اين چهار تن (ديويد آكسلرود، ديويد پلوفه، رابرت گيبز و بانو «آنيتا دان») پرسيده بود كه اين تيم چگونه موفق شد كه يك فرد غير معروف، بي پول، با نامي نامانوس براي آمريكائيان و پوستي تيره و بدون داشتن تجربه سياسي و اداري كه تنها دو سال از سناتور شدنش گذشته بود به جايي برساند كه 64 ميليون راي به دست آورد.
مهارت و هنر اين تيم بود كه موفقيت حاصل كرد، چگونه؟
از پاسخ هاي اين چهار تن كه بعيد نيست يكي از آنان سخنگوي كاخ سفيد شود چنين استنباط مي شود كه:
زودتر از نامزدهاي ديگر يعني از 22 ماه پيش از انتخابات كار را شروع كرده بودند. آخرين روش هاي حرفه روابط عمومي و تبليغ را بكار برده بودند. نزديك به يك ميليون نفر را بكار گرفته بودند (از جمع شدن در جلسات سخنراني ها و شعار دادن و كف زدن و ابراز علاقه به اوباما، تا تلفن به راي دهندگان بويژه زنان و جوانان كه تعصب نژادي ندارند و مراجعه حضوري به آنان و جلب كمك)، با كساني كه سابقه در دادن كمك مالي داشته اند ملاقات و نزديك به يك ميليارد دلار جمع آوري كرده بودند.
همچنين توجه خود را روي اعلان اينترنتي متمركز كردن و به همه سايت هاي پربيننده اعلان دادن و جاي شان را براي مدتي طولاني خريداري كردن (كه قبلا سابقه نداشت). از همه رويدادهاي روز براي نوشتن نطق و قراردادن مطالبي كه مردم انتظار شنيدن شان را داشتند استفاده كردن. مطالبات طولاني مردم از قبيل بيمه درماني، افزايش ماليات ثروتمندان، كاهش بهاي دارو، كاهش شهريه مدارس تعليمات عاليه و افزايش وام هاي دانشجويي، دادن مهلت به بدهكاران رهني و ... را به صورت وعده و شعار درآوردن. ضعف هاي نامزدهاي ديگر و رقيب اصلي را با مراجعه به آرشيوها به دست آوردن و تبليغ منفي كردن. حتي گوش به پيش بيني هواشناسي داشتن و اطلاع از توفان احتمالي و بزرگ كردن كوتاهي دولت در توفان هاي قبلي و ....
بحران مالي جاري و كاهش درگيري هاي دو جنگ جاري (عراق و افغانستان) به تيم تبليغات «اوباما» كمك بسيار كرد. كمك شبكه هاي تلويزيوني (كه هنوز از صورت معما خارج نشده است) به تيم تبليغ «اوباما» سخت موثر بود. اشتباه رقيب اصلي كه «اوباما» را سوسياليست خوانده بود. غافل از اينكه نسل جوان جهان «چپگرا» است.
اين تيم در طول اين 22 ماه چند بار دچار مشكل شده بود. يك بار اظهارات ضد آمريكايي واعظ كليسايي بود كه باراك براي عبادت به آنجا مي رفت، بارديگر چاپ كاريكاتور باراك و زنش با لباس چريك و تفنگ در صفحه اول يك نشريه چاپ نيويورك بود. در آخرين روزهاي مسابقه هم ماجراي عمه «باراك» بود كه دادگاه اداره مهاجرت وابسته به وزارت امنيت ملي قبلا درخواست پناهندگي او را رد كرده بود و به او اخطار شده كه از امريكا خارج شود كه نشده بود. در عوض، درگذشت مادر بزرگ «باراك» در روز راي گيري باعث جلب احساسات عاطفي برخي از راي دهندگان شده بود و ....
ـ نقش روابط عمومي در جلب راي براي انتخاب يك فرد، آن چيزي نيست كه پدران دمكراسي در جستجويش بودند. كار اصلي روابط عمومي هموار ساختن زمينه براي اجراي سياست ها و برنامه هاست. شناسانيدن يك فرد به جامعه به زور تبليغ، انتخاب «بهترين» نيست كه مطمح نظر انديشمندان بوده است. طبق نظر فلاسفه علم حكومت، اين مردمند كه بايد بروند و بهترين فرد جامعه را بيابند، نه اينكه يك فرد با پول و تبليغ و تشكيل اجتماع از افرادي كه براي صرف وقت خود پول و ... دريافت كرده اند خودرا بقبولاند. اين انحطاط و زوال دمكراسي است و زوال دمكراسي يعني افزايش مشكلات جامعه و گاهي فروپاشي. مقايسه آمريكاي امروز با امريكاي هشت سال پيش.