شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- با شروع دهة 1980، روابط عمومي پيشرفت زيادي در سراسر جهان كرده بود. براي اين رشته كه زماني فقط در امريكا و برخي كشورهاي اروپايي و استراليا داراي اهميت بود، حال در بيشتر كشورها مراكز مشاورة قابل رقابتي تأسيس شده بود. انجمنهايي مثل انجمن بينالمللي روابط عمومي اهميت بيشتري يافتند.
در مراكز آموزش هنگ كنگ، غنا، مالزي و نيجريه و در دبي دربارة روابط عمومي تدريس ميشد و شركت ها و رؤساي آنها به نحوي چشمگير تأكيد بيشتري بر روابط عمومي قائل ميشدند و به بخش روابط عمومي مسئوليتهاي بيشتري ميدادند.
همزمان، دولت ها و سازمان هاي دولتي به مسائلي چون صادرات، توسعه صنعتي، و توريسم توجه نشان دادند و نياز به برنامههاي وسيعتر را حس كردند. براي مثال هيت توسعة صنعتي ايرلند شمالي يك برنامة روابط عمومي ترتيب دادند تا مسائل را به نحو واقعي به سرمايهگذاران بالقوه از كشورهاي برجستة صنعتي ارايه دهند. نتيجة اين برنامه افزايشي قابل توجه در سرمايهگذاريهاي جديد بود. كشورهايي كه صنعت توريسم در آنها بر اثر گردباد، آلودگي، يا ساير بلاياي طبيعي مورد تهديد قرار گرفته بود، برنامهاي ترتيب دادند كه به محض مساعد شدن اوضاع، اين خبر به بازارهايي كه بيشترين ظرفيت توريست را داشتند برسد و مديريت بحران در دهة 1990 به عنوان يك مسئله مهم مطرح شد.
اما مهمترين تأثير روابط عمومي بينالمللي در آغاز دهه 1990 افزايش فعاليت برون مرزي بسياري از شركتها بود. بسياري از اين كشورها وارد نواحي چون حاشيه اقيانوس آرام، چين، روسيه و اروپاي شرقي بودند، جاهايي كه قبلاً هرگز چنين جسارتي به خرج نداده بودند. شركت ها شعب بيشتري در ساير كشورها ايجاد، و در نتيجه به ارتباط بيشتر با دولت، كارمندان، و جامعه محلي نياز بيشتري پيدا كردند. آنها همچنين بيشتر از كشورهاي خارجي قرض كردند و وارد بازارهاي بورس محلي بيشتري شدند، و لذا نياز آنها به خدمات روابط عمومي مالي بيشتر شد.
اين جريان فعاليتهاي جديد به طور كامل شرايط مورد نياز مديران روابط عمومي در سراسر جهان را تغيير داد. دورهاي كه شركت ها و مراكز مشاوره، خبرنگاران را منبع اصلي مهارت ها ميدانستند سر آمد. روابط عمومي در بسياري از كشورها جايگاهي يافته است كه بسياري پذيرفتهاند كه مشاوران روابط عمومي باشند.
درك مردم آن سوي مرزها
شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- مهمترين نياز فرد يا شركتي كه در سطح بينالمللي تجارت ميكند درك فرهنگ محلي و توانايي استفادة مؤثر از آن درك است. براي مثال، در خاورميانه روابط شخصي بسيار بيشتر از قيمت بر تصميم خريد تأثير ميگذارد. اين امر غالباً براي بازرگانان غربي غير قابل درك است. اما در ميان اعراب دوستي و اعتماد بر دادوستدهاي متقابل بازار ارجحيت دارد.
فرهنگ ژاپن ممكن است خسته كننده باشد، چرا كه تصميم گيري يك فعاليت فردي نيست، بلكه روندي است كه در كميته صورت ميگيرد. اين بدان معناست كه هر كاري بسيار وقت گير است و مخاطبين پيچيدهتر هستند. اما روابط استخدامي در ژاپن بسيار آسانتر از غرب است، چرا كه در كارمندان نوعي وفاداري دروني وجود دارد. اين امر تدريجاً در حال تغيير است. كارمندان ژاپني آغاز به تغيير شغل، هر چند به ندرت، نمودهاند. پيش از اين، يك كارمند ژاپني براي تمام عمرش به يك شركت ملحق ميشد. در واقع بسياري از ژاپنيهايي كه براي اولين بار ملاقات ميكردند، هنگام معرفي خود نام شركت شان را پيش از نام خودشان ذكر ميكردند.
برخي شركت هاي غربي به تقليد از روش ژاپنيها آغاز به استفادة مؤثر از كارمندان شان در گروه هايي مثل گروه كيفي نمودهاند، در حالي كه كار كردن در خط توليد بخشي عظيمتر از روند برنامه ريزي توليد ميگردد.
حتي در ژاپن نيز روابط استخدامي را نبايد ساده انگاشت. در بسياري موارد، آنچه ژاپنيها آن را «وا» (هماهنگي) مينامند، بسيار مهمتر از حقوق پرداختي است. چنانچه اين هماهنگي مختل شود، كل روابط كاري متأثر ميشود. اين «وا» ممكن است با قرار دادن فردي نامناسب براي يك پست به وجود آيد. در مورد شركتهاي چند مليتي، اين امر ممكن است در اثر قرار دادن يك «گايجين» (خارجي) كه اهميت نظرات محلي را درك نميكند در پستهاي مديريتي باشد.
در يك كشور خارجي، حتي داشتن اطلاعات دربارة زبان بدن نيز اهميت مييابد. گرفتن انگشت شصت و اشاره و ايجاد يك دايره در ايالات متحده به معني «بسيار خوب» است، اما در فرانسه اين علامت به معناي «صفر» در ژاپن به معني «پول»، و در تونس به معني «تو را خواهم كشت» است.
در صورت انجام تجارت در جوامع چند نژادي درك مخصوصي مورد نياز است. بدون درك تمايل دولت به افزايش مشاركت محلي در شركتهاي عملياتي، و نقش بامپيوتراس (فرزندان خاك)، صنعتي كه براي بوميان مالزيايي بكار ميرود، هيچ كس نبايد در مالزي اقدام به فعاليت نمايد. هر چند تمايل به جذب سرمايهگذاري جنبههاي اين سياست را كاهش داده است، اين ديدگاه هنوز وجود دارد و در فعاليتهاي روابط عمومي بايد در نظر گرفته شود. اخيراً هر دو دولت محلي در اثر اختلافات بين دو جامعه دچار معضل شدهاند. چنين مشكلاتي فقط در شرق وجود ندارند. در كشور بلژيك، اختلافات مستمر بين بخشهاي والونز، (فرانسه زبانها) و فلاندرز (هلندي زبانها) مشكلي پايان ناپذير براي بخش روابط عمومي به وجود آورده است.
زماني كه در بروكسل زندگي ميكردم، در ابتدا تصميم گرفتيم كارت دعوت براي افتتاحية يك كارخانه را به يكي از زبانهاي فرانسه يا فلاندرز بنويسيم، اما در مواردي از روي اسم فرد مدعو معلوم نبود كه او فرانسوي است يا فلمنگي، بنابراين به ما توصيه شد كه به جاي اينكه ريسك ايجاد سوء نيت را بپذيريم، دعوتنامهها را به انگليسي بفرستيم.
تمركز بر روسيه و اروپاي شرقي در حال سرعت يافتن است، و اين به معناي فرصتهاي جديد است. در سال 1989 ما دفتري در مسكو تأسيس كرديم كه توسط اولين خبرة غربي تمام وقت روابط عمومي در روسيه اداره ميشد. از زمان اولين ملاقاتم از اتحاد جماهير شوروي.
زمانيكه سخنراني من بايد از قبل فرستاده ميشد تا توسط سازمان محلي كه اسپانسر بازديد من بود ترجمه ميشد تا مبادا كلمات من با عقايد تعصب آميز محلي مغايرتي باشد، تغييرات بسزايي رخ داده است.
روابط با مطبوعات آسانتر شده است و لازم نيست هر آنچه گفته ميشود محدود و بسته باشد. توجه به روابط عمومي، بخصوص در مورد استفادههاي آن براي فروش محصولات، در روسيه بيشتر شده است. سه مشتري اول سازمانهاي روسي بودند كه مايل بودند فروش شان به غرب را افزايش دهند. با اين حال هنوز بايد واقع بين بود. ملاحظات قومي بيشتر شدهاند.
اين بدان معني است كه برنامههاي روابط عمومي نبايد فقط بر روسيها تمركز كنند، بلكه، بايد ساير مليتها را نيز در نظر بگيرند. حتي حسن نيت هم فوراً مسائل را تغيير نميدهد. گرچه روسيه و اروپاي شرقي كم كم به جوامع اطلاعات و ارتباطات باز تبديل ميشوند، اما شركتهايي كه در آنها فعاليت ميكنند همچنان با موقعيت سياسي در حال تغيير مواجهند. براي شركتهايي كه در اين كشورها فعاليت ميكنند بسيار ضروري است كه بطور مستمر تغييراتي كه در افراد و ديدگاههاي اصلي رخ ميدهد ميتوانند در ارائة اطلاعات مورد نياز براي تصميم گيري درست ياري رسان باشند.
پذيرش سنن محلي
شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- زماني كه در كشورهاي خارجي فعاليت بازرگاني داريد، موفقيت شما ميتواند بسته به اين باشد كه با چه سرعتي جزئي از آن بازار ميشويد و اين امر غالباً بستگي به پذيرش سنن محلي آنجا دارد. اين كار غالباً براي امريكاييها، كه اصولاً در روابطشان راحتند و غيررسميترند كار سختي است.
در ژاپن، چين، بخش اعظم اسكانديناوي و آلمان، و بسياري جاهاي ديگر دنيا حتي اگر چند باري فردي را ملاقات كرده باشيد نبايد اسم كوچك افراد را صدا كنيد. در بسياري كشورهاي دنيا نبايد از همسران طرف تجاري براي شام دعوت نمود. اين ديدگاه لزوماً مرد سالارانه نيست. در اغلب موارد خود زنان بيش از شوهرانشان معذب هستند.
درك سنن محلي در چين اهميت بيشتري مييابد، چرا كه اين كشور هنوز براي غرب به صورت معما باقي مانده است. بدون راهنمايي درست، يك مدير غربي چطور ميتواند بفهمد كه هيچ گاه يادداشت رسمي براي تشكر نوشته نميشود، و هميشه بايد چيزي كنار بشقاب تان باقي بگذاريد – والا ممكن است ميزبان فكر كند كه به اندازة كافي براي شما سرو نكرده است؟ بعد از شام نبايد زياد در مهماني بمانيد (بعد از آنكه در ساعت حدود 8:30 با ميوه پذيرائي شديد، معمولاً مهماني تمام شده است).
پرسروصدا بودن موقع غذا خوردن اصلاً ايرادي ندارد (ميزبان شما با دهان پر از غذا با شما حرف ميزند، سوپش را هورت ميكشد، عطسه و سرفه ميكند، و همچنان به خوردن ادامه ميدهد). رفتارهاي زشت در فرهنگهاي مختلف متفاوتند و آنچه درست ميدانيد ممكن است در واقع توهينآميز به نظر آيد، و بالعكس.
موقعيت شركتهاي چند مليتي
شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- در دهه شصت و اوائل دهة هفتاد بسياري از مردم اروپا از تأثيرات شركتهاي چند مليتي هراسان بودند. "ژان ژاك سروان شريبر" در كتاب معروفش «چالش آمريكايي» بيان نمود كه قدرت شركتهاي چند مليتي آنقدر زياد است كه آنها داخل كشورها، كشورهاي جديدي خلق ميكنند و در واقع ساختار سياسي محلي را ضعيت ميسازند. اين امر با گرايش به سرمايهگذاري بيشتر شركتهاي آمريكايي و ساير شركتهاي چند مليتي در اروپا همزمان شد. لذا نه فقط افراد بانفوذي مثل "سروان شريبر"، بلكه توليد كنندگان محلي كه نگران ورشكستگي خود بودند نيز شروع به اعتراض كردند.
اما در دهه 80 شرايط اقتصادي تغيير كرد. در برخي كشورها تعداد كارخانههاي شركتهاي خارجي كه بسته ميشد بيش از تعدادي بود كه تأسيس ميشد و كشورهاي سراسر جهان براي جلوگيري از بيكاري به دنبال جذب سرمايهگذاري خارجي بودند. در عين حال، شركتهاي چند مليتي، كه ميدانستند مورد بدگماني قرار دارند، سعي نمودند شهروندان حقوقي محلي خوبي باشند. شركتهايي مثل لوي استراس در بسياري كشورها برنامههاي خدمات اجتماعي ترتيب دادند، بدون آنكه هياهوي چنداني ايجاد كنند، چرا كه معتقد بودند كه اين بخش از مسئوليت شركت آنهاست.
شركتهايي مثل IBM، هر چند سرمايهگذار خارجي به حساب ميآيند، تبديل به جزء قابل قبولي از فرهنگ محلي شدهآند. شركتهاي ديگر توانستهاند در نماي محلي ذوب شوند. براي مثال بسياري از امريكاييها نميدانند كه نسكافه يك محصول آمريكايي نيست، بلكه سوئيسي است، يا اينكه الكترولوكس آمريكايي نيست بلكه سوئدي است.
همچنان كه شركتها خارج از مرزهاي كشور خود مستقر شدند، كمكم به اهالي آن كشورها مسئوليت بيشتري دادند. در هيئتهاي آمريكايي تعداد اروپائيان بيشتر بود. شركتهاي اروپايي كمتر اعضاي هيئت مديره را از ساكنان ساير كشورها انتخاب كردند. با شروع دهة نود، هنوژ ژاپنيها بيش از همه توسط مركز كنترل ميشدند، اما حتي آنجا هم شكافهايي ظاهر شد و برخي شركتهاي ژاپني بخشي از كنترل را از توكيو دور كردند.
سازمانهاي خدماتي در گماشتن كاركنان محلي براي مديريت دفاتر خارجيشان پيشرو بودند. در سال 1990، 26 دفتر از دفاتر خارجي، توسط اهالي همان كشورها اداره ميشد. هر چه يك شركت تبديل به جزئي از جامعة محلي شود، بيشتر ميتواند در سياستهاي محلي مشاركت كند، بدون آنكه ناراحتي ايجاد شود. كاركنان محلي ماهر، با كمك مشاوريني از خارج از شركت ميتوانند به شركت اصلي اطلاع دهند كه در كوتاه مدت و بلند مدت چه اتفاقاتي در حال وقوع است، و چه گزينههايي پيش روي آنهاست.
منبع مرجع: شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)