شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- اگر بخواهيم در جامعه امروز كاربرديتر به نقشها و كاركردهاي روابط عموميها توجه كنيم، به 10 نقش ميتوان اشاره كرد كه اين ده نقش را ميتوان برآمده از همين مباني نظري و ويژگيهاي جامعه در وضعيت فعلي دانست:
اولين نقش اطلاع رساني است روابط عموميهاي ما از نقشي كه خيلي غفلت ميكنند، اطلاع رساني است. آنها معمولاً عنصر اول در اطلاعرساني نيستند. ما در عصري بسر ميبريم كه شفافسازي اطلاعات، يك ضرورت اجتناب ناپذير است. يعني هم مطلوب و هم ناگريز است و نمي توان از اين اصل تبعيت نكرد. اطلاعات را در زمان ما ديگر نميتوان محصور كرد. اگر ما بخواهيم اطلاعات را محصور كنيم، چون فقط ما ارائه دهندة اطلاعات نخواهيم بود، مخاطبان از راههاي ديگر اطلاعات مورد نظر خود را دريافت ميكنند.
دومين نقش روابط عموميها، كارآمد سازي نظام اجرايي است. نظام اجرايي يا نظام كارشناسي كشور ما به ميزان زيادي به دليل دور بودن يا ضعيف بودن ارتباط با جامعه، كارآمدي خود را از دست داده است. يعني بوروكراتيك و اداري شده و در فرآيند تصميمگيريها، حضوري ندارد. روابط عموميها ميتوانند زمينهاي فراهم كنند كه بدنه كارشناسي كشور را در تصميمگيريها مشاركت دهند.
سوم، نقد و نقادي است. جامعه ما به دلايل تاريخي، جامعه مطلقنگري بوده است يعني جامعهاي بوده كه همه چيز در آن سياه و سفيد ديده ميشده (يا پذيرش مطلق يا رد مطلق). به همين دليل فرهنگ نقد و نقادي به ميزان زيادي نفي شده روابط عموميها ميتوانند يك جريان انتقادي را در جامعه شكل دهند و جريان انتقادي حتماً زمينهساز رشد مدنيت ساخت.
چهارم، كاهش شكاف ميان جامعه و دولت است. به دلايل، تاريخي و سياسي در جامعه ما هميشه به سبب حاكميت دولتهاي غير مردمي، يك ديد منفي نسبت به دولت و كار دولتي وجود داشته است. اين بياعتمادي را كه به خصوص در طول رشد دولتهاي جديد ما شكل گرفته است ـ روابط عموميها ميتوانند به ميزان زيادي كاهش دهند كه به مشاركت جامعه در كارهاي دولت و مطلع ساختن دولت از كارهاي جامعه ميانجامد.
پنجم، دو سويه كردن ارتباطات است. به طور معمول ارتباطات در جامعه ما يك سويه است. ارتباطات يك طرفه، يعني از ادارات به طرف مردم بوده است و وظيفة روابط عموميها اين بوده كه مبلغ كار مديران شان و دستگاههايشان باشند، نه منعكسكنندة نقاط ضعفي كه در كار خودشان وجود دارد و نه مطلعكنندة مديران خود از آنچه در جامعه ميگذرد.
ششم، پاسخگو كردن دستگاههاي اجرايي است. دستگاههاي اجرايي در نظامهاي بوروكراتيك، خود را ملزم به پاسخگويي به مراجعه كنندگان از خدماتشان نميدانند. دستگاههاي اداري و اجرايي ما در 100 ـ 150 سال اخير، همين حالت را داشتهاند. يعني جز در حالتي كه مجبور شدهاند، حاضر نبودهاند كه پاسخگو باشند.
هفتم، عقلاني كردن توقعات است. يكي از مشكلات جوامع در حال گذر به طور عام و جامعة شتاباني مثل جامعه ما كه يك شرايط ويژه اي را پشت سر گذاشته مواجه بودن با توقعات فزاينده است. به خاطر اينكه در اين جامعه اطلاعات به طور وسيع پخش ميشود و تحرك اجتماعي، فرهنگي و طبقاتي زياد است. روابط عموميها ميتوانند با ارائة اطلاعات درست و عقلايي، توقعات موجود در جامعه را منطقي كنند.
هشتم، رهاسازي جامعه از شكل تودهوار است. به عبارت ديگر، همان بحث تقسيم مخاطبان كه گفته شد... معمولاً همه را يك شكل، يك فرم و يا يك پارچه ميبينند. روابط عموميها بايد مخاطبان را به گروههاي مختلف تقسيم كنند و ارتباطات را در بخشهاي مختلف شكل دهند.
نهم، انتقال بازخورد است. يكي از بخش هايي كه در آن ضعف داريم، انتقال بازخورد يا پس فرست پيامها يا اقداماتي است كه انجام ميگيرد. در حال حاضر به طور معمول بازخوردي به مسئولان، تصميمگيران و مجريان منتقل نميشود. در جامعة امروز كه پديدة افكار عمومي شكل گرفته، بازخوردها قابل سنجش و محاسبه است. در ايام حساسي مثل انتخابات تجربه اين را نشان داد كه افكار عمومي و بازخوردها به طور واقعي قابل شناخت و اندازهگيري است.
دهم، ثبت و ضبط حوادث و وقايع است. آنچه ما معمولاً به فراموشي ميسپاريم، اين است كه جامعة ما به سرعت در حال تغيير است. در چنين جامعهاي گسيختگي و ناهم زباني بين نسلها و فراموشي گذشته و ضعف حافظة تاريخي منظور است. براي اينكه حس تاريخ داشتن، همبستگي، معناداري فرهنگي و اجرايي و وابستگي به يك مجموعه ـ حتي اداري ـ حفظ شود، بايد براي ثبت و ضبط انعكاس وقايع و حوادث، در شكلهاي مختلف، جايگاه خاص قائل بود. به سبب همزماني با مسائل امروز اهميت شان را در نمييابيم، قطعاً زماني كه از آنها بگذريم خواهيم ديد كه چگونه اين مسائل تبديل به خاطره ميشود و ميدانيد كه هر چه جامعهاي به سن بلوغ بيشتر ميرسد، خاطرات براي او معنا دارتر ميشود.