شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : يك گفتگوي منتشر نشده از استاد مطهري نژاد/ هيچگاه معلمي را رها نكردم!
یکشنبه، 14 مرداد 1397 - 01:03 کد خبر:34399
... بعد از دو سال تعهد دبيري در قالب معلم وظيفه در شهرستان درگز، ‌تعهد معلمي خودم را خريدم،‌ اما هميشه تحت تاثير آموخته ها و عمل دكتر شكوهي بودم و به نوعي هيچگاه معلمي را در قالب تدر يس و معلمي دردبيرستان هاي غير دولتي و بعدها در مركز آموزش مخابرات و مشاوره و مدرس امور فرهنگي و يا سخنراني و آموزش در انجمن هاي اولياء و مربيان در مدارس رها نكردم.


شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- محمد دشتي - حدود سال ۱۳۹۴ بود كه موسسه كارگزار روابط عمومي تصميم گرفت ضمن گفت و گو با بزرگان و پيشكسوتان حوزه روابط عمومي «تاريخ شفاهي روابط عمومي ايران« را مرور و آن را ثبت نمايد. يكي از بزرگاني كه از سوي آقاي باقريان با ايشان براي گفت و گو هماهنگي شده بود آقاي ميرزابابا مطهري نژاد بود. به سراغشان رفتم و استاد ضمن استقبال از چنين اقدامي و تاكيد بر ضرورت انجام آن در دو جلسه نسبتا طولاني بياد مانده ها و خاطرات سه دهه فعاليت هاي موثر خود را در زمينه روابط عمومي ايران برايم بازگو كرد. در نوبت دوم گفت و گو به مناسبتي صحبت از معلم و معلمي پيش آمد و من از استاد دكتر غلامحسين شكوهي فقيد ( چهره ماندگار تعليم و تربيت ) ياد كردم. آقاي مطهري نژاد خيلي ذوق زده شد و گفت مگر شما آقاي شكوهي را مي شناسيد؟ گفتم بله شاگردشان بوده ام! اما شما ايشان را كجا ديده ايد؟ استاد با ذوق زدگي و شوق فراوان گفت: من هم شاگرد استاد شكوهي بوده ام. همين موضوع باعث شد قراري بگذاريم و در خصوص ماجراهاي معلمي و خاطرات ايشان و آقاي دكتر شكوهي با يكديگر صحبت كنيم. آنچه در ادامه مي خوانيد متن كامل اين گفت و گو است كه در فراق داغ بزرگ و فقدان آن عزيز سفر كرده به همه علاقه مندان تقديم مي شود.

- آقاي مطهري نژاد ! در گفت و گوهايي كه در خصوص تاريخ شفاهي روابط عمومي داشتيم اشاره كرديد كه زماني معلمي را براي كارتان انتخاب كرديد و شاگرد بزرگان اين حوزه بوده ايد. خاطرتان هست چه سال هايي شاگرد استاد شكوهي بوديد؟ ‌
بله! بين سال هاي 1348 تا 1354 ـ كه سال دقيق آن خاطرم نيست ـ آن سال ها آقاي دكتر غلامحسين شكوهي در دانشگاه تربيت معلم فلسفه تعليم و تربيت به ما درس مي داد. شيوه تدريس ايشان خيلي كاربردي و خيلي جذاب بود به نحوي كه ما با علاقه و شوق در اين كلاس ها شركت مي كرديم.

- چه وجهي ا زكار معلمي ايشان براي شما جذابيت داشت؟
طرف مشورت بودن ايشان با دانشجويان. موضوع تا جايي پيش رفته بود كه آقاي شكوهي فراتر از يك استاد،‌ رفيق و طرف مشورت دانشجويان هم بود و اگر مسئله و مشكلي داشتند با ايشان طرح مي كردند.

- موردي را در خاطر داريد كه خودتان شخصا از مشورت و راهنمايي دكتربهره مند شده باشيد؟
يك مورد را كه همين الان به خاطرم آمد عرض مي كنم. آن زمان خانم دكتر طلعت بصاري استاد درس ادبيات ما بود ـ كه با توجه به سن بالاي ايشان در آن زمان به گمانم بايد به رحمت خدا رفته باشند كه برايشان آرزوي رضوان الهي داريم ـ گاهي اوقات كه كلاس درس تمام مي شد همكلاسي ها از من و آقاي دكتر رياضي كرماني ـ كه دكترا گرفتند و حالا هم استاد دانشگاه كرمان هستند ـ كه كمي تا اندكي هم طبع شعر داشتيم،‌ مي خواستند تا شعرهايي را كه سروده بوديم بخوانيم. اين موضوع گذشت و زماني كه نمرات اين درس اعلام شد، احساس كرديم اين نمره كمتر از نمره اي است كه ما بايد در اين درس مي گرفتيم.

 

 آقاي دكتر رياضي هم چنين حسي داشت. من نزد آقاي دكتر شكوهي رفتم و اين موضوع را طرح كردم و گفتم آقاي دكتر گمان من اين است كه چون ما به عنوان دانشجوي رشته رياضي قادر بوديم شعر هم بگوييم و اين موضوع به نوعي رقابت با استادي بود كه خودش دكتراي ادبيات داشت،‌ گمانمان اين است كه نمره كامل را به ما نداده اند. حالا من گلايه مند هستم كه وقتي شما از بحث معلمي و استادي و رعايت عدل و انصاف و تشويق دانش آموز و دانشجو براي شكفته شدن استعدادهايش صحبت مي كنيد و در درس فلسفه تعليم و تربيت و روش تدريس ما را به اتصاف به مسائل اخلاقي و انساني سفارش مي كنيد،‌ تكليف ما در چنين موضوعي چيست.


- نظر و واكنش آقاي دكتر شكوهي چه بود؟
ايشان براي همه و بخصوص همكاران و اساتيد خيلي احترام قائل بود. با طرح اين موضوع، كمي تامل كرد و گفت: درست مي شود،‌ نگران نباشيد. اما من پيشنهادم اين است كه شما روش ديگري را در پيش بگيريد و به مناسبت هايي كه پيش مي آيد آنچه را كه از درس ايشان آموخته ايد كه برايتان منشاء اثر بوده است بازگو كنيد و اگرهم لازم باشد با كمي تعريف و تمجيد اين گونه اظهار كنيد كه كلاس درس خانم دكتر برايتان مفيد و فرصت مغتنمي بوده است و مثلا شما را به مطالعه و خواندن كتاب هاي ادبي علاقه مند كرده است حتما نتيجه خوبي مي گيريد.


- شما هم پذيرفتيد؟
بله! ما در اثربخشي صحبت هاي ايشان و راه حل هاي فكورانه و دلسوزانه اي ارئه مي كردند، شكي نداشتيم و الحق و الانصاف خودشان الگوي عملي همه توصيه هايي بودند كه ما را به رعايت آن سفارش مي كردند. ‌من اين موضوع و صحبت دكتر را با ديگر همكلاسي ها هم طرح كردم و همان گونه كه ايشان سفارش كردند، برخورد كرديم و جالب اين كه همين اتفاق رخ داد و علقه و علاقه خاصي بين ما و ايشان به وجود آمد.


- شعر چي؟ بعد از اين ماجرا باز هم براي همكلاسي ها شعر خوانديد؟
اتفاقا بخش جالب ماجرا همين است،‌يعني بعد ازسه جلسه كه از اين ماجرا گذشت، حالا خانم دكتر خودش به ما مي گفت: آقايان بيايند شعر بخوانند تا كمي رفع خستگي كنيم و ضمنا موضوع نمره هم حل شد. دكتر شكوهي خيلي احترام همكاران خودش را داشت و همين طور به دانش جويانش علاقه مند بود و به آن ها در هر زمينه اي كمك مي كرد.


- چه دروسي را با آقاي دكتر شكوهي گذرانديد؟
چون گرايش ما دبيري بود بايد در دانشگاه تربيت معلم درس فلسفه تعليم و تربيت را در سه ترم و شش واحد با آقاي شكوهي مي گذرانديم و البته درس روش تدريس ما هم بر عهده ايشان بود كه واقعا فرصت مغتنم و زندگي سازي براي ما بود. دكتر وقتي مي خواست يك رفتارتربيتي را بيان كند،‌ طوري و با همه وجود حرف مي زد كه انگار مي خواست وجودش ر ابشكافد كه اين حرف براي ما جا بيفتد و در ذهن ما ملكه شود. هميشه هم مستمرا به ما تاكيد مي كرد كه بچه ها شما قرار است معلم شويد و بايد علاوه بر سواد و دانش،‌ تعليم و تربيت بدانيد. اصلا تكيه كلام ايشان همواره اين بود كه شما قرار است معلم شويد و آنچه در اين كلاس ها مي آموزيد براي آن است كه بتوانيد معلم خوبي باشيد.


- اگر موافقيد،‌ اشاره اي هم به شيوه و روش تدريس آقاي دكتر شكوهي داشته باشيد.
خاطرم هست در كنفرانس هايي كه براي دانش آموزان تعيين مي كردند، ‌بسيار ريز وارد مباحث مي شدند تا دانشجويان عميق فكر كردن و دقت در كاري مثل معلمي را عملا تمرين كنند و بياموزند. موضوع به گونه اي بود كه ما اگر ذره اي نقص داشتيم از عهده اين كار برنمي آمديم.


- و لابد نگران نمره و ارزشيابي و اين ماجراها هم بوديد؟
نمره كه خودش يك ملاك است و كسي نمي تواند بگويد دنبال نمره نبوده ام. اماواقعا رابطه اي بين ما و استاد وجود داشت كه چنين وضعيتي كه شكوهي ا زما برنجد و يا نارحت شود و يا حتي گلايه كند،‌ برايمان غير قابل تصور و بدترين تنبيه بود. بعني مي توانستيم از خير نمره يك درس براي يك ترم بگذريم،‌ اما حاضر نبوديم كه نارضايتي و ناراحتي او را ببينيم. بچه ها دكتر را خيلي دوست داشتند،‌دوست داشتني كه نشان مي داد اگر كسي معلمي بداند محبوب دل ها مي شود.حقيقتا حاضر نبوديم لبخندرضايت دكتر شكوهي را با نمره 20 عوض كنيم.


- از ديگر صفات و و يژگي هاي موثر كلاس درس ايشان بگوييد.
آقاي شكوهي در كلاس درس هم خيلي با حوصله و صبوري با دانشجو رفتار مي كرد. وقتي دانشجو بخش اول كنفرانس خود را ارائه مي كرد،‌ دكتر چند سوالي مطرح مي كرد و و قتي مطمئن مي شد مطلب را خود يادگرفته ايم با تشويق و لبخند ـ كه براي ما بزرگترين پاداش بود ـ مي خواست كه ادامه دهيم و معمولا ما در چنين موقعيتي با بيم و اميد و اعتماد به نفس كارمان را دنبال مي كرديم. بيم از اين كه نتوانيم رضايت شكوهي را به دست آوريم و اميد به اين كه كار كنفرانس و ارائه درس را با لبخند رضايت دكتر شكوهي ـ كه در زير ابراوان پرپشت او ابهتي دو چندان داشت ـ به پايان ببريم و اعتماد به نفس براي اين كه اگر كارمان را درست انجام مي داديم حتما شكوهي تشويقمان مي كرد و نيت صادقانه دانشجو براي يادگيري و عمل به تكليف از ميزان يادگيري و نمره برايش مهم تربود.


جالب اين كه وقتي يك دانشجو مي خواست موضوعي را به صورت كنفرانس ارائه كند،‌ از او مي خواست كه خلاصه و جدول نحوه ارائه موضوعات و زمان ارائه هر بخش را روي تخته بنويسد و مقيد باشد كه در قالب همان نوشته كارش را انجام دهد كه اين موضوع هم درس آموز بود و ما عادت مي كرديم با برنامه، منظم،‌ وقت شناس و دقيق و پاسخگو باشيم و اين ها همه صفاتي بودند كه براي شغل معلمي ضروري و حتي واجب بودند تا بتوانيم معلم موفقي باشيم.


ضما در حين اجراي كنفرانس هاي كلاسي از دانشجويان مي خواستند سوالات خود را مطرح كنند و ضمنا خودشان هم سئوالاتي را مطرح مي كردند تا ميزان آمادگي و تسلط فرد را بر موضوعي كه دارد كنفرانس مي دهد، بسنجند و ارزيابي دقيقي از فعاليت دانشجو را ارائه و در باره او قضاوت كنند. موضوعات كنفرانس را در درس فلسفه تعليم و تربيت خودشان مشخص مي كردند،‌ اما در درس روش تدريس اجازه مي دادند كه دانشجو مرتبط با رشته تحصيلي خود كه مثلا رشته ما رياضي بود،‌ انتخاب و كنفرانس خود را ارائه كند. ‌آقاي دكتر غلامحسين شكوهي خيلي مورد احترام بچه ها بود و دانشجويان خيلي به ايشان احترام مي گذاشتند.


- آقاي شكوهي تا چه حد به حوزه عمل و توجه به واقعيات كلاس درس عنايت داشتند؟
ايشان به ميدان عمل و تجارب عيني معلمي توجه ويژه اي داشت، ‌يعني آنچه را كه مي گفت و مهم تر از آن،‌آنچه را كه از دانشجو مي خواست و او را ارزيابي مي كرد حتما به توانايي او در صحنه عمل توجه داشت،‌ به گونه اي كه در موضوع روش تدريس هميشه يكي از سئوالات امتحاني ايشان اين بود كه بدون ذكر نام و با مشخص كردن فرد به عنوان الف و ب و امثالهم،‌ يك ساعت درسي كلاس يكي از اساتيد خود در دبيرستان و يا دانشگاه را مطرح،‌ تحليل و بر اساس آنچه آموخته ايد نقاط ضعف و قوت آن را بيان كنيد.


- دوران وزارت آقاي دكتر شكوهي در آموزش و پرورش را هم به خاطر داريد؟
بله خاطرم هست. اتفاقا وقتي كه بعد از انقلاب و همان اوايل شروع به كار دولت آقاي بازرگان آقاي شكوهي به عنوان وزير آموزش و پرورش انتخاب شد، به اتفاق 5 نفر ا زهمكلاسي هاي سابق و دانشجويان ايشان يعني آقاي دكتر رياضي كرماني،‌آقاي معلميان ـ كه در بهبهان معلم شده بود ـ و يك خانم و آقاي ديگر ـ كه دانشجوي دكتر بودند ولي چون همكلاس نبوديم اسمشان خاطرم نيست ـ در ساختمان خيابان بهارستان ( تالار آئينه ) به ديدار آقاي دكتر شكوهي رفتيم.


- حتما برايشان جالب بود كه شما را مي ديدند،‌ برخوردشان چگونه بود؟
آقاي دكتر از ديدن ما خيلي خوشحال شد و تا آن جايي كه در خاطرشان بود احوالات تك تك بچه ها را پرسيدند و جالب اين كه شكوهي در مقام وزير هم همان شكوهي استاد درس فلسفه تعليم و تربيت بود، بدون هيچ گونه تشريفات و تغييري كه بخواهد نشانه اي از تغيير در نگاه و رفتار معلمي ايشان باشد.


- خب! بقيه ديدار چگونه گذشت،‌ شما گفتيد كه معلمي را رها كرده ايد؟
‌بله خب! دوستان خودشان را و وضعيت شغلي خودشان را بيان كردند كه چون اكثرا معلم شده بودند،‌ براي آقاي دكتر شكوهي خوشايند بود و مايه خوشحالي ايشان شد،‌ حالا خيلي جاي توضيح دادن و بيان جزئيات كه نبود و به همين دليل وقتي كه نوبت به من رسيد گفتم تعهد دبيري خودم را خريده ام و در مخابرات مشغول به كار هستم.

- برخورد دكتر در اين خصوص چي بود؟ آيا مي توانستيد آن را حدس بزنيد؟
حدس زده بودم. با علاقه و اعتقادي كه ايشان به معلمي داشت مي دانستم ناراحت خواهند شد. همين بود كه مثل همان زماني كه پاي تخته كلاس درس بود،‌ مكثي كرد و با تاثر و ناراحتي كه از فحواي كلامش مشخص بود گفت: كاري خوبي نكرديد آقا! شما درس خوانديد و تربيت شديد كه معلم شويد، اشتباه كرديد كه معلمي را رها كرديد.


- پاسخ و يا واكنش شما چي بود؟
دراين گونه مواقع دكتر دنبال پاسخ نبود ونمي خواست طرف مقابل را تحت فشار بگذارد و يا ناراحت و شرمنده كند. همين است كه باز هم مانند همان لحظات مهرباني كلاس درس خيلي زود از اين مسئله گذشت، آن قدر زود كه انگار خواب ديده بودم. بعد هم در مورد اوضاع و احوال كارها با هم حرف زديم.


- با توجه به اين كه مسئوليت وزارتخانه اي مهم مثل آموزش و پرورش بر عهده ايشان گذاشته شده بود،‌ آيا دراين خصوص هم صحبتي مطرح شد؟
ادامه صحبت ها در همين خصوص بود. مورد اوضاع و احوال آموزش وپرورش كه صحبت شد،‌ از ايشان در مورد شرايط بعد از انقلاب سئوال كرديم كه آقاي دكتر شكوهي اظهار خوشحالي كرد و گفت: خدا را شاكريم كه جريان تعليم و تربيت در اين كشور خيلي از جريان شاهنشاهي و حكومت سلطنتي تاثير نپذيرفته است و آرزو كرد كه : خدا كند بگذارند من با همين نيروها آموزش و پرورش را پيش ببرم زيرا نيرو پيدا كردن براي آموزش و پرورش خيلي كار سختي و مهمي است. ضمنا آقاي شكوهي از نيروهاي بدنه آموزش و پرورش كه آن زمان تشكيلات آن سازمان را شامل مي شدند و كساني كه قرا بود به عنوان معلم خدمت كنند، ‌راضي بود و اعتقاد داشت كه بايد فضاي كافي و مناسب كاري در اختيار آنان قرار گيرد تا بتوانند وظيفه خودشان را انجام دهند كه متاسفانه به نظر مي رسد آنچه كه مورد نظر اين بزرگوار بود به شايستگي اتفاق نيفتاد.

اما همان جا هم معلوم بود كه دكتر شكوهي هميشه در انديشه معلمي است. مي گفت و تاكيد مي كردكه بايد براي معلمان كاري كرد. و همين است كه مي گويم مسئله مهم در مورد استاد شكوهي همان چيزي بود كه به شدت از ان دفاع مي كرد. آن مسئله هم تاثير گذاري ايشان به عنوان يك معلم است. يعني همه كساني كه او را مي شناسند، اولين تصويري كه دارند تصوير معلمي دكتر شكوهي است.

- درصحبت هايتان به اين موضوع اشاره كرديد كه دانشجويان به دليل اعتماد و علاقه اي كه به ايشان داشتند،‌ مسائل خصوصي و شخصي خودشان را هم با آقاي دكتر شكوهي درميان مي گذاشتند،‌ موردخاصي را هم دراين خصوص به خاطرداريد؟
آن سال ها تحصيلات من در دانشگاه تربيت معلم به دليل اعتصابات و اعتراض هاي دانشجويي و فضاي سياسي كه در سال هاي تحصيل در اين دانشگاه وجود داشت و البته منحصر به دانشگاه تربيت معلم نبود و در اكثر دانشگاه ها اين اوضاع برقرار بود،‌ حدود شش سال طول كشيد و اين زمان طولاني كه مصادف با حضور آقاي دكتر شكوهي هم بود،‌ يادمانده هاي زيادي را از ايشان برايمان به همراه داشته است كه به يكي دو نمونه اشاره كردم و موضوع ديگري را كه خوب در خاطره مانده است بازگو مي كنم تا از بهره گيري از هنر برقراري ارتباط كه شايد جوهره معلمي است، درمورد كسي كه بحق معلم است، ‌يادي كرده باشيم.


شكوهي از جمله اساتيدي بود كه بسياري از دانشجوها در فرصت هاي بين كلا سهاي درس و يا ديگر اوقات غير كلاسي مسائل خصوصي و شخصي خودشان را با او در ميان مي گذاشتند و استا مانند يك پدر مهربان و يا برادر بزرگ دلسوز به حرف و درد دل آن ها ـ كه هيچ ارتباطي هم به درس و مشقشان نداشت ـ گوش مي داد و مانند يك سنگ صبور امين و صادق آن ها را كمك و راهنمايي مي كرد. نمي دانم چرا ولي همواره وقتي صحبت از استاد راهنما مي شود ـ جداي از معناي آكادميك و آموزشي و مصطلح آن ـ چهره و ياد دكتر شكوهي در نظرم مي آيد.


- در اين مورد خاطره اي درذهن داريد كه بيان كنيد؟
ادامه صحبتم درهمين خصوص است. خاطرم هست كه يكي از همكلاسي هاي من ـ كه البته به دليل حضور در گروهك ها و مسائل جاري ابتداي انقلاب مشكلاتي برايش پيش آمد و دراين ماجراها كشته شد ـ نزد آقاي شكوهي آمده بود. دانشگاه تربيت معلم آن زمان يك درب رو به خيابان دكتر مفتح (روزولت سابق) داشت و درب ديگر آن روبروي خيابان خاقاني بود. اين دانشجو بين اين دو درب و زماني كه آقاي دكتر از آن جا عبور مي كرد،‌ مسئله اي را با ايشان مطرح كرد و در ميان گذاشت. آقاي دكتر شكوهي مقداري توضيح داد و كم كم وقتي صحبت طولاني شد،‌آرام آرام حركت كردند و به سمت باغ دانشگاه تربيت معلم كه درخت هاي سرسبز و قديمي داشت آمدند و روي يكي از صندلي ها نشستند و صحبت ادامه پيدا كرد.
- ببخشيد شما كجاي ماجرا بوديد؟ ‌ خيلي دقيق جزئيات آن را در ياد داريد.


يادم رفت كه بگويم هم زمان من هم به واسطه كاري كه درارتباط با درسم با آقاي دكتر شكوهي داشتم،‌ همان نزديكي منتظر بودم تا صحبت ايشان تمام شود و مسئله ام را مطرح كنم. فاصله زيادي نداشتم و نه البته به قصد فضولي كه از روي كنجكاوي مترصد موضوع بودم و منتظر بودم كه نوبت به من برسد. گاه گاهي نگاهي به چهره دكتر و اين دختر خانم كه در حال صحبت كردن با استاد بود،‌ مي انداختم و جالب اين كه هر چه زمان مي گذشت،‌ چهره او شكفته تر و آرام تر مي شد.

 

 اين موضوع حدودنيم ساعتي طول كشيد تا زمان ساعت كلاس بعد فرا رسيد و آن دانشجو در حالي كه بسيار آرام و راضي از صحبت با استاد به نظر رسيد،‌ ضمن تشكر و قدرشناسي با آقاي دكتر شكوهي خداحافظي و رفت. من هم جلو آمدم و سريعا مسئله ام را كه خيلي خاطرم نيست در موردچه درس و موضوعي بود طرح كردم ـ چون آقاي دكتر شكوهي بدون اين كه فرصت تجديد قوا و استراحت و حتي نوشيدن يك چاي را داشته باشد،‌ بايد سر كلاس بعدي حاضر مي شد ـ همان روزآن همكلاسي را ديدم و از او كه خانم محترمي هم بود پرسيدم: موضوع چي بود؟ در مورد درستان با آقاي دكتر شكوهي صحبت مي كرديد؟ ايشان اظهار كرد نه من مسئله و يا در واقع يك مشكل خانوادگي و خصوصي داشتم كه از دكتر مشورت و راهنمايي گرفتم.

- به نظرشما چرا دانشجويان آقاي دكتر شكوهي را براي مشورت گرفتن انتخاب مي كردند؟ ضمنا اگر در اين خصوص كه چرا دكتر اين همه براي دانشجويان وقت مي گذاشت هم نظري داشته باشيد بفرماييد.
به گمان من انتخاب آقاي دكتر شكوهي براي مشاوره گرفتن دقيقا تحت تاثير كلاس هاي ايشان بود و اين موضوع به تاثيري كه مشي و شيوه و روش تدريس و مهم تر ازهمه شخصيت علمي، ‌فرهيخته و جذاب دكتر بر روي ذهن وروان دانشجويان مي گذاشت، ارتباط داشت. ‌البته اين طور هم نيست كه دانشجو براي طرح مسائل خودش و بخصوص مسائل خانوادگي و خصوصي به هر استادي مراجعه كند و شكوهي در اين ميانه جايگاه و موقعيت ويژه اي داشت. اما دليل اين كار آقاي شكوهي همان تربيت و مرام شخصي و شخصيتي ايشان بود كه مي خواست باري ازدوش ديگران بردارد.

 

چنين جايگاه و موقعيتي، شايد به لحاظ ظاهري و عرف و رسوم دانشگاهي و اجتماعي،‌ هيچ امتياز و فضيلتي براي او محسوب نمي شد،‌ اما در واقع به لحاظ انساني و ارزشي بزرگترين فضيلتي بود كه ايشان بدون هيج چشمداشت و انتظار پاداش و امتياز رسمي و اداري، ‌رضايت و آرامش خاطر خود را نه در برق نگاه و تشويق مديران و مسئولان بلكه در شكفتن چهره يك دانشجو و لبخند رضايت او براي حل مشكلش،‌ پدرانه و برادرانه جستجو مي كرد. موضوعي كه از وقتي معلم كلاس اول دبستان در روستاي دور افتاده گل بود،‌ تا هنگامي كه در ساختمان تالار آئينه، رداي وزارت آموزش و پرورش را بر تن كرد، ‌هيچ تغييري درمنش و رفتار او ايجاد نكرد.


- از رابطه دكتر با دانشجويان صحبت كرديم و البته شما اشاره اي هم به توجه و احترام ايشان به همكاران و اساتيد ديگر در دانشگاه داشتيد،‌ اما اگر مايل باشيد دراين خصوص هم از شما در مورد منش و رفتار آقاي شكوهي دراين زمينه بيشتر بشنويم.
دكتر شكوهي خيلي با معرفت بود و بخصوص نسبت به كساني كه صادقانه براي كشور خدمت مي كردند، خيلي قدرشناس بود. خاطرم هست كه ‌آن زمان آقاي دكتر غلامحسين مصاحب رئيس دپارتمان رياضي دانشگاه تربيت معلم بود. درموقعيت هايي كه پيش مي آمد، آقاي دكتر شكوهي آن قدر به آقاي مصاحب احترام ميگذاشت كه گاه باعث تعجب و حيرت ما مي شد كه چرا كسي كه خيلي توجهي به مناصب و مقامات اداري ندارد و ضمن اين كه احترام همه را نگه مي دارد،‌ روشش و منشش تمجيد و تعريف ازديگران نيست، ‌نسبت به دكتر مصاحب اين گونه قدرشناس و قدردان است.


- بالاخره دليل اين رفتار و قدرشناسي دكتر را نسبت به ايشان متوجه شديد؟
بله ما كم كم دليل اين احترام و قدرشناسي را متوجه شديم،‌ دكتر شكوهي وقتي صحبت ازآقاي مصاحب مي شد،‌ مي گفت مي دانيد ارزش كار آقاي مصاحب در چيست؟ ارزش كار و اهميت حضور ايشان در اين دانشگاه اين است كه دكتر الان مي توانست وزير فلان وزارتخانه و يا سناتور باشد،‌ اما آن مقام ها را به خاطر خدمت به فرزندان اين آب و خاك رها كرده است و معلمي را بر گزيده است. آن زمان خواهر ايشان، خانم شمس الملوك مصاحب هم سناتور و كلا به صورت خانوادگي جايگاه بالايي داشتند، ولي دكتر مصاحب دانشگاه تربيت معلم را برگزيده بود و صحبت آقاي دكتر شكوهي اين بود كه آقاي مصاحب به خاطر عشقي كه به تعليم و تربيت و معلمي دارد، از آن مقام هاي به ظاهر با شكوه و بالا گذشته است و وقت و عمر خود را صرف تعليم و تربيت مي كند.


- گمان نمي كنيد،‌ دراين موضوع و جه ديگري از دليل توجه آقاي شكوهي،‌ مقتضيات و مسائل اداري بوده باشد؟
نخير! نه آقا. ما شاهدبوديم و بارها شنيده بوديم كه هر كس كه به بچه ها،‌ دانش آموزان و دانشجويان خدمت مي كرد در نظر و نگاه دكتر خيلي جايگاه بالا و والايي داشت و او قدرشناس چنين كساني بود، ‌اين فرد مي توانست آقاي سيد رضا هاشمي مدير دبستان ابن حسام خوسف باشد كه شكوهي شاگرد و بعدها همكار او شد و يا دكتر غلامحسين مصاحب كه چنين جايگاهي داشت. او بدون خست و با تمام عشق و بزرگي و بدون جايگاه اجتماعي و طبقه اجتماعي افراد،‌ صفت و عمل معلمي آنان را با تمام وجود گرامي مي داشت.


- چون بنده و شما ـ البته با فاصله حدود 20 سال ـ شاگرد دكتر بوده ايم مي دانيم كه كلاس درس صحنه هنرمندي و تاثير گذاري عملي ايشان بود،‌ لطفا دراين خصوص هم بيشتر توضيح دهيد.
شما كه خودتان كلاس درس ايشان را تجربه كرده ايد و مي دانيد، ‌اما چون سئوال كرديد و براي اطلاع خوانندگان اين گفت و گو عرض مي كنم كه دكتر شكوهي در كلاس درس خيلي عملي و كاربردي هم با موضوعات روبرو مي شد و ا زجمله اين كه سفارش اكيد مي كرد: وقتي با دانش آموز روبرو مي شويد،‌ سعي كنيد صفات و نكات مثبت او را ببينيد و يادداشت كنيد و نكات احيانا منفي او را فراموش كنيد و در ذهن نسپاريد. ضمنا تاكيد مي كرد كه يادداشت كنيد،‌ نمي گويم به خاطر بسپاريد،‌ چون به مرور زمان در خاطر مانده ها از ذهنتان مي رود،‌ اما آنچه مي نويسيد براي هميشه مي ماند.


- به گمانم دكتر بر دوري و پرهيز از تصورات ذهني و پيشداوري در برخورد و روبروشدن با دانش آموز در كلاس درس هم خيلي تاكيدداشتند.
دقيقا. به موضوع خوبي اشاره كرديد. واقعا ايشان مكرر در مكرر تاكيد مي كرد،‌ بر اساس تصورات و گمانه هاي ذهني خودتان در مورد دانش آموزان قضاوت نكنيد،‌ و معمولا هم مثالي م يزد و مي گفت: شايد تصور شما اين باشد كه بچه ها فلان درس را خوب فهميده اند و بايد درس ديگري را تدريس كنيد، كه نبايد به اين ذهنيت توجه كنيد و ملاكتان اين باشد كه درس را از چند نفر از شاگردان برسيد و ملاك تصميم گيري شما پاسخ اين پرسش ها باشد. دكتر به شدت قضاوت ذهني و پيشداوري بدون شاهد را در زمينه هاي مختلف در مورد دانش آموزان نهي مي كرد.

- چندي قبل دفترچه اي تحت عنوان "دفترچه تمرين آموزگاري" كه مربوط به سالهاي 1322 و 1323 است به دستم رسيد كه آقاي دكتر شكوهي به نوعي طرح درس و برنامه روزانه كلاسي خودشان را به صورت روزانه و مرتب دردروس مختلف در آن نوشته بودند،‌ در اين خصوص و سفارش ايشان براي نوشتن چيزي در خاطرتان مانده است؟
يكي از ويژگي ها و صفات ايشان دقت و نظم و تاكيد بر نوشتن بود و مي دانيد كه خودشان هم خيلي اهل نوشتن،‌ منظم نوشتن و تميز و پاكيزه نوشتن بود. به همين دليل هم در همان جلسه اولي كه در كلاس حاضر مي شدند، ‌14 يا 16 جلسه اي را كه قرار بود در يك ترم تدريس كنند،‌ روي تخته مرتب و به صورت جدول و ريز و ريز، اما مرتب و شكيل مي نوشتند و مي گفتند ما يك جلسه رفع اشكال و يك جلسه امتحاني داريم و 14 جلسه ديگر را هم به ترتيب و با همكاري شما در خصوص اين موضوعات صحبت خواهيم كرد.

 

اين چنين دقت ونظم و طرح درسي به ما نشان مي داد كه قرار است در اين ترم و در كلاس درسي آقاي دكتر شكوهي با چه مطالب و موضوعاتي آشنا شويم. البته همه اين كارها با يك نقشه ذهني و برنامه حساب شده بود،‌ يعني در عين حالي كه ما از متون و مطالب طرح شده در كلاس درس دكتر شكوهي كه در نوع خود بديع و اصيل و پر مغز بود،‌ استفاده مي كرديم در فرآيند اجراي كلاس درس هم از منش و رفتار و شيوه منحصر بفرد غلامحسين شكوهي مي آموختيم به گونه اي كه لحظه لحظه بودن با شكوهي آموزنده بود و اين موضوع درنگرش و رفتار و آينده همه دانشجويان ايشان تاثير داشت.


- شما خودتان شخصا از اين آموزه ها و درسها چه برگرفتيد كه بعدها مورد استفاده واقع شده باشد؟
عرض كردم كه به دلايلي ـ از جمله اين كه قصدادامه تحصيل در خارج از كشور را داشتم، ‌ولي با شكل گرفتن انقلاب عملا اين ايده ام محقق نشد ـ بعد از دو سال تعهد دبيري در قالب معلم وظيفه در شهرستان درگز،‌تعهد معلمي خودم را خريدم،‌ اما هميشه تحت تاثير آموخته ها و عمل دكتر شكوهي بودم و به نوعي هيچگاه معلمي را در قالب تدريس و معلمي در دبيرستان هاي غير دولتي و بعدها در مركز آموزش مخابرات و مشاوره و مدرس امور فرهنگي و يا سخنراني و آموزش در انجمن هاي اولياء و مربيان در مدارس رها نكردم.


- آيا مي توانيد شخص ديگري را هم نام ببريد كه در گرايش شما به معلمي ـ با همان تعريف خودتان از معلمي ـ اثر گذاشته باشد.
براي گرايش من به معلمي ـ به معناي ذهن و نگاه معلمي كه هميشه تلاش كرده ام مبناي كارم باشد ـ دو نفر،‌ يعني آقاي دكتر غلامحسين شكوهي و آقاي غيور نجف آبادي خيلي روي من تاثير مثبت گذاشتند. آقاي نجف آبادي فوق ليسانس رياضي بود و به ما هندسه تحليلي درس مي داد و دبير دبيرستان هاي هدف و خوارزمي بود. روش تدريس آقاي غيور نجف آبادي آنقدر عالي بود كه دانشگاه تربيت معلم از ايشان دعوت مي كرد تا ساعاتي را در دانشگاه تدريس كنند تا دانشجويان هم آن درس را خوب فرا بگيرند و هم از رفتار و شيوه موثر ايشان روش تدريس آن درس را به نحو موثري ياد بگيرند. اين دوبزگوار در كلاس هاي روش تدريس چنان تاثيري در وجود دانشجويان و ا زحمله بنده گذاشتند كه ما جرات تدريس و حضور در كلاس را پيدا كرديم و همان طور كه عرض كردم عليرغم اين كه به طور رسمي و مستمر معلم نشدم،‌ اما هيچگاه هم ازمعلمي دور نبودم و به نوعي در طول دوران خدمتم يكي از كارهايم همواره معلمي بوده است.


آقاي دكتر شكوهي آنقدر در مورد تاثير گذاري معلم و شيوه هاي معلمي و كليد هاي موفقيت در زمينه برخورد و رفتار با دانش آموزان حرف هاي عملي و اساسي و كابردي مي زد كه ما واقعا در آن دوره به معناي واقعي معلم شديم و همه دوستان من هم كه بعدا اين راه را ادامه دادند معلم هاي موفق و تاثير گذاري شدند. آموخته ها و آن چه از اين اساتيد ياد گرفته بوديم آنچنان در وجودمان رسوخ كرده و ريشه دوانيده بود كه در همه اين سال ها هم هر گاه در كلاس و يا صحنه تدريس،‌ برايم مشكل و مسئله اي پيش مي آمد،‌ پاسخ و كليد آن را در رفتار و منش و در يادمانده هاي اين دو بزرگوار جستجو مي كردم و اين تجربه زيسته آن چنان غني و قوي بود كه همواره و براي هر موقعيت دشواري پاسخ و كليدي راهگشا در آن نهفته بود.


- آيا شما تجربه تحصيل در دانشگاه و يا مركز آموزش عالي ديگري هم داريد كه بخواهيد شيوه تدريس و روش هاي مرسوم در دانشگاه تربيت معلم را با آن مقايسه و تحليل كنيد؟
بله اتفاقا! جالب است كه بگويم براي اين كه در دروس عقب نمانيم به ما اجازه داده بودند كه در تابستان ها بتوانيم چند واحدي از دروس مرتبط را در ديگر دانشگاه ها و با اساتيد ديگر بگذرانيم. يادم هست كه خودم دردانشگاه تهران درس تاريخ علم را با دكتر محسن هشترودي و درس فيزيك نوري را با پروفسور حسابي گذراندم. اين آقايان هم در جايگاه خودشان افراد معتبر و موفق و تاثير گذاري بودند، اما آن تاثير و تاثري كه به عنوان يك استاد در گرايش به معلمي بايد مي گذاشتند،‌ به اندازه اساتيد دانشگاه تربيت معلم و از جمله آقاي نجف آبادي و دكتر شكوهي نبود. به طور مثال آقاي دكتر هشترودي اساسا چيزي به عنوان حضور و غياب نداشت و يا آن اصراري كه آنجا برا ييادگيري دروس داشتند در درس ايشان نبود و عليرغم تدري ستاثير گذار و موثري كه داشتند از اين بابت دانشجو را تحت فشار و يا حتي مراقبت قرار نمي دادند و اين موضوع امري بود كه ما آن را به عنوان يك تفاوت تاثير گذار بخصوص در كار معلمي درك و احساس مي كرديم.


- آقاي دكتر شكوهي ضمن احترام به همه افراد ،‌ براي دانشجومعلمان شخصيت و جايگاه خاصي قائل بودند،‌ دراين زمينه نظرشما چسيت و چه برداشتي داريد؟
اساسا ايشان براي ارتباطات انساني و ديالوگ با ديگران و همچنين ارتباطات فردي و گروهي خيلي جايگاه قائل بود و نشان مي داد كه بخصوص شان و جايگاه و شخصيت دانشجو ـ عليرغم همه تاكيدي كه بر درس و آموزش داشت ـ برايش خيلي اهميت دارد. آقاي شكوهي اعتقاد داشت معلم بايد از همان دوران دانشجويي احساس شخصيت و ارزشمندي كند و خودش با دانشجويانش مانند معلم فرزندانش برخورد مي كرد و جداي از سختگيري لازم در آموزش و رعايت قوانين و مقررات،‌ خيلي به آنان احترام مي گذاشت. خوب به خاطرم هست كه در همان طرح درس و يا جدول دروس يك ترم هم در كلاس روش تدريس و هم در كلاس فلسفه تعليم و تربيت ايشان موضوع جلسه اول را "آشنايي با دانشجويان و تبادل نظر و توافق در مورد موضوعات ترم " مي نوشت.


- تكيه كلام آقاي دكتر يادتان هست؟ و خاطرتان هست كه چقدر تاكيد داشت كه بگويد من جز معلمي هيچ شغل ديگري ندارم.
بله! آقاي دكتر شكوهي در پايان هر بخش از صحبت ها و براي تاكيد بر اهميت موضوع مي گفتند : اينه داستان! و همان طور كه اشاره كرديد خيلي تلاش مي كردند كه به بچه ها تفهيم كنند من بجز اين شغل هيچ شغل ديگري ندارم. اين موضوع الان اهميتش خيلي قابل لمس تر است. يعني در اوضاع و احوالي كه برخي و يا شايد بسياري از اساتيد ما در حوزه هاي ديگري هم به فعاليت اشتغال دارند ـ كه اين موضوع جاي بحث ديگري دارد،‌ اما به عنوان يك وافعيت تلخ مطرح است ـ دكتر شكوهي سخت مقيد بود كه جز معلمي هيچ شغل ديگري نداشته باشد و اين موضوع را براي دانشجويانش و بخصوص دانشجومعلمان بارها و بارها مطرح و بر آن تاكيد مي كرد.


گاهي اوقات پيش مي آمد و معمولا هم مرسوم بود كه مثلا دانشجويان مطرح مي كردند،‌ استاد جلسه بعدي كلاس شما بين دو تعطيلي قرار گرفته است،‌ اگر اجازه بدهيدكلاس را تعطيل كنيم تا شما هم كمي به كار و زندگيتان برسيد،‌ و ايشان هم در پاسخ به چنين پيشنهادي مي گفت: كار و زندگي من همين معلمي است و كاري جز اين ندارم كه بخواهم به آن برسم،‌ حالا اگر خودتان مايل هستيد اين كلاس تشكيل نشود،‌ زمان جبراني آن را مشخص و روي آن توافق كنيد، در چنين شرايطي نيامدن شما هم مانعي ندارد.آقاي دكتر شكوهي و مرحوم دكتر جهان شاهلو استاد رياضي ـ كه از معلمان خوب رياضي بود و موقع تدريس چنان بادقت و وسيع و دقيق روي تخته سياه مي نوشت كه تا مچ دستش گچي مي شد ـ ا زجمله اساتيدي بودند كه دانشجويان براي تعطيل كردن كلاس در جلسه قبل از عيد و يا مواقع ديگرحتما نظر ايشان را به احترامي كه برايشان قائل بودند جلب مي كردند.


- دكتر در موضوع حضور دانشجويان در كلاس و حضور و غياب هم دقت نظر خاصي داشتند،‌دراين مورد چي در خاطرتان مانده است؟
همين طوراست. آقاي دكتر شكوهي در حضور و غياب و مسئله حضور دانشجو در كلاس درس هم خيلي دقت داشت و معمولا چند دقيقه مانده به پايان كلاس حضور و غياب مي كرد. دقت در اين اين موضوع هم به گونه اي بود دانشجويان هم به آن احترام مي گذاشتند و اين دقت نظر و وقت شانسي و مداومت استاد برايشان جالب. به همين جهت يك بار نزديك لحظات پاياني و در حالي كه استاد حضور و غياب نكرده بود،‌ يكي ازدانشجويان به گمان اين كه استاد ليست حضور و غياب را فراموش كرده اند،‌ گفت: استاد فرصتي تا پايان زنگ نيست اگر ليست حضور و غياب را فراموش كرده ايد،‌ برويم بياوريم. آقاي دكتر شكوهي لبخندي زد و گفت: نه!‌ متشكرم. ليست هم همراهم است،‌ اما امروز كه غايب نداريم نيازي هم به حضور وغياب نيست و ما تازه متوجه شديم كه استاد با چه دقت نظري متوجه شده است كه همه دانشجويان حاضر هستند.


- شما مدت زمان زيادي را بخصوص در شوراي ارتباطات وزارت پست و تلگراف وتلفن با آقاي پروفسور معتمدنژاد كه همشهري آقاي دكترشكوهي بودند،‌ مراوده و ارتباط داشتيد،‌ در آن زمان مطلبي و يا موضوعي كه مرتبط با دكتر باشد،‌ از ايشان نشنيديد؟
چرا خاطرم هست كه يك بار از آقاي معتمد نژاد شنيدم كه مي گفتند: به من،‌ دكتر شكوهي و دكتر گنجي در اين كشور ظلم شد،‌ چون ما واقعا با تلاش و كوشش و زحمت فراوان خودمان را به مدارج بالاي علمي رسانديم،‌ اما اين گونه مطرح مي شود كه تحت حمايت اعلم به جايي رسيده ايم. ما هر سه به نوعي روستا زادگاني بوديم كه با سختي و مرارت و تلاش درس خوانديم و عليرغم برخي زمينه هاي فراهم شده در مدرسه شكوتيه و ديگر مراكز علمي ـ كه جاي قدرشناسي دارد ـ وامدار سخت كوشي و زحمات خودمان هستيم. ضمنا مرحوم زنده ياد پروفسور معتمد نژاد از آقاي دكتر غلامحسين شكوهي به عنوان انسان وارسته وبزرگي كه نقشي موثر درتعليم و تربيت اين آب و خاك دارند،‌ياد مي كردند.


- سپاسگزارم. اگر نكته ديگري مانده كه مايليد بدان اشاره كنيد بفرماييد.
متشكرم. من هم بابت اين فرصت كه ايجاد شد تا از آن دوران خوب و تاثير گذار و از معلم بزرگ آقاي دكتر غلامحسين شكوهي با هم صحبت كنيم، ممنونم و براي شما و همه تلاشگراني كه مي خواهيد گوشه اي از خدمات بزرگ و موثر علمي و حرفه اي ايشان را در حوزه تعليم وتربيت ومعلمي بازگوكنيد آرزوي موفقيت دارم.