شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- دانش يا معرفت، ساختاري است براي توليد و ساماندهي يافتهها دربارهٔ جهان طبيعت، در قالب توضيحات و پيشبينيهاي آزمايش شدني.
علم دانششناسي، با سه عنصر داده، اطلاعات و دانش سر و كار دارد. به عبارت ديگر، دانششناسي به بحث و بررسي پيرامون دانش و عناصر سازنده آن، يعني داده و اطلاعات ميپردازد.
در يونان باستان، سقراط، سپس افلاطون و پس از او، ارسطو؛ به مخالفت با آراء پيشينيان پرداخته و اصول و قواعدي را به منظور مقابله با مغالطات و براي درست انديشيدن و سنجش استدلالها تدوين كردند.
مقارن با قرن پانزدهم ميلادي، پژوهشگران در سراسر اروپا و خاورميانه، قفسههاي غبار گرفتهٔ ساختمانهاي قديمي را جستجو كردند و دستنوشتههاي يوناني و رومي را پيدا كردند. در نتيجه، نوشتههاي باقيمانده از نويسندگان كلاسيك از جمله افلاطون، سيسرو، سوفوكل و پلوتارك به دوران رنسانس رسيد. مطالعهٔ اين آثار، دانش نو نام گرفت.[۵] در آن زمان، ضمن احياي علاقه به نوشتههاي كلاسيك، به ارزشهاي فردي نيز توجه شد. اين گرايش، انسانگرايي نام گرفت. زيرا طرفداران آن، به جاي موضوعات روحاني، بيش از هر چيز، مسايل انساني را در نظر گرفتند. انسانگرايي نيز مثل رنسانس، از ايتاليا ظهور كرد.
در رنسانس، گاليله، فيزيك (علم طبيعت) را سكولار كرد و آن را از الهيات (علم فراطبيعت) مستقل دانست. از آن پس، تكيهگاه فيزيك، خرد انسان بود. گاليله ميگفت :
حقيقت طبيعت همواره در برابر چشمان ماست. اما، براي فهم اين حقيقت بايد با زبان رياضي آشنا بود. زبان اين حقيقت، اشكال هندسي، يعني دايره، بيضي، مثلث و امثالهم است.
پس از آن، جريان فكري اصالت عقل، تحت تأثير افكار افلاطون، توسط رياضيدان و فيلسوف فرانسوي، رنه دكارت كه پدر فلسفه جديد لقب گرفته، به وجود آمد. دكارت، خرد بشري را به جاي كتاب مقدس، سنت پاپ، كليسا و فرمانروا قرار داد. دكارت، با اين كار خويش، سوژه بزرگي آفريد.
يكي ديگر از انديشمندان اين جريان فكري، لايبنيتز (۱۶۴۶–۱۷۱۶) فيلسوف، رياضيدان و فيزيكدان آلماني، ميباشد كه نخستين كسي بود كه ميان حقايق ضروري (منطقي) و حقايق حادث (واقعي) تمايز روشني قائل شد. بعد از جدا شدن راسل و جي.اي. مور از ايدهآليستها و با پيگيري ويتگنشتاين كه شاگرد راسل بود، اثبات گرايي شكل گرفت و تا دهه ۱۹۲۰ ميلادي، در اتريش، اين جريان فكري ادامه داشت.
طبق نظرات ايشان، فقط، معرفتي، معنادار و مطابق با واقع است كه تحقيق پذير تجربي باشند. به قول آگوست كنت، پدر پوزيتويسم، چون گزارههاي متافيزيكي قابل تجربه حسي نيستند، فلذا غير علمي بوده و مربوط به تاريخ هستند. اين جريان فكري، توسط اعضاي حلقه وين تأسيس شد و فلسفهاي را كه به وجود آوردند كه پوزيتويسم منطقي نام نهاده شد.
دانِش عبارت است از مجموعه دانستنيهايي كه بشر براي زندگي خود از آنها بهره ميگيرد. در زمانهاي قديم دانش بشر محدود بود و گاهي حتي يك نفر ميتوانست بيشتر دانش بشري را در حافظه خود جاي دهد. اما به تدريج با رشد معلومات، دانستنيهاي بشر طبقهبندي شدند و حوزههاي مختلف و تخصصي دانش شكل گرفت.
واژهشناسي
اين بخش به هيچ منبع و مرجعي استناد نميكند. لطفاً با افزودن يادكرد به منابع قابل اعتماد برطبق اصول تأييدپذيري و شيوهنامهٔ ارجاع به منابع، به بهبود اين بخش كمك كنيد. مطالب بدون منبع ممكن است به چالش كشيده و حذف شوند.
از لحاظ لغوي دانش اسم مصدر است و بن مضارع آن «دان» است (اسم مصدر حاصل مصدر است و بنابراين در فارسي دانش چيزي است كه حاصل دانستن است) اما در اصطلاح ابتدا بايد بين دانش (Knowledge) و علم (Science) تفاوت قائل شد. از نظر رابطه منطقي ميتوان گفت كه دانش (معادل Knowledge در فلسفه و شناختشناسي حوزهٔ زبان انگليسي) مجموعهٔ جامعتر و كلّيتري نسبت به علم (فقط معادل Science) بوده و علم ميتواند به نحوي زير مجموعهٔ دانش به عنوان تمامي آگاهيهاي انساني تلقي شود.
در حوزهٔ زبان فارسي، دانش يا علم دربرگيرندهٔ تمامي گونهها و حوزههاي شناخت و آگاهي در عامترين معناي خويش است.
در يك نگاه كلّي ميتوان گونهها و حوزههاي دانش بشري را به سه حوزهٔ كلان تقسيم نمود: ۱- هنر، ۲- فلسفه، و ۳- علم. براي آشنايي با هر حوزه از دانش بشري فراگيري مفاهيم، مباني و نظريههاي رايج در آن حوزه از دانش ضروري است.
زوجيّت دانش
چنانچه دانش را داراي طبيعتي زوج و دوگونه در نظر بگيريم، هر دانشي هم از نوع سخت است (يعني دانش قابل تعريف و نمايش)، و هم از نوع نرم (يعني گونه غيرقابل ساختاردهي، بيان، و نمايش). تنها ميزان و درجهٔ اين اختلاط دو گونه است كه در دانشهاي گوناگون با هم تفاوت پيدا ميكند.
دادهها - اطلاعات - دانش
مفاهيم سه گانهٔ دادهها، اطلاعات، و دانش، و نيز نسبتها و روابط آن سه با يكديگر با ابهام و عدم شفافيت زيادي براي افراد گوناگون همراه است.
دادهها
نسبت به اطلاعات، و دانش، دادهها در بالاترين تراز تجريد قرار دارند. اين بدان معناست كه واژه دادهها بسيار كلي ست و هر چيزي را شامل ميشود كه داشته باشيم. براي دادهها بودن و دادهها خطاب شدن صفات يا خصوصيات زيادي لازم نيست.
مثال براي دادهها: شن، ماسه، ريگ، و خاك مخلوط با هم كه از محل طبيعي آن برداشته شده، و با كاميون به ايستگاه شستشو و تفكيك حمل ميشود.
اطلاعات
جهت تبديل دادهها به اطلاعات بايد تغييرات، پردازشها، يا اصلاحاتي روي آنها صورت داده شود.
مثال براي اطلاعات: شن، ماسه، سيمان، تيرآهن، ميلگرد (آرماتور)، لوله، رنگ، و گچ كه به محل اجراء پروژه ساختماني حمل گرديده و در محلهاي جدا جدا بهطور موقت انبار و نگهداري ميشود. ودر انتظار تفكري است براي ساماندهي لازم درآنها
دانش
عبور وگذار از اطلاعات به دانش، محتاج اعمال تغييراتي از نوع آفرينش و خلق، ايجاد زندگي و منظورداري، و در كنار يكديگر نهادن هدفدار قطعات پراكندهٔ اطلاعات ميباشد.
مثال براي دانش: خانه، بيمارستان، يا كودكستاني كه با اهداف، جهت گيريها، و منظورهاي ويژه و آگاهانهاي ساخته شده و مهياي انجام و ارائه همان وظايف ميشود.
نمايش دانش
يكي از اصول بنيادين در زمينهٔ وسيع و همهجاگير هوش مصنوعي را نمايش دانش تشكيل ميدهد. با پيدايش و تولد اينترنت در آخرين سالهاي سدهٔ بيستم ميلادي و اولين سالهاي قرن جديد، نمايش دانش هم زندگي و حياتي تازه يافتهاست، و در مقياسي وسيع در ميدانها و عرصههاي علمي و فني نويني حضور و لزوم پيدا كردهاست.
منبع: ويكيپديا