شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : بريتانيا هم بريتانياي قديم
جمعه، 24 آذر 1396 - 14:40 کد خبر:32049
به موازات نزديك تر شدن زمان خروج عملي بريتانيا از اتحاديه اروپا، نيمي از مردم اين كشور بيشتر دچار هراس شده اند. اما نيمي ديگر مشتاقانه منتظر اين خروج هستند.

پسرفت همه جانبه
شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- به موازات نزديك تر شدن زمان خروج عملي بريتانيا از اتحاديه اروپا، نيمي از مردم اين كشور بيشتر دچار هراس شده اند. اما نيمي ديگر مشتاقانه منتظر اين خروج هستند. ولي واقعيت اين است كه اينك در اين كشور ارزش پوند كاهش، و بهاي كالاها افزايش يافته اند. تكليف قيمت مسكن هم كه روشن است. كمااينكه پيشترها يعني در هنگام روبه راهي اوضاع هم، بهايش سر به فلك كشيده بود. حالا كه ديگر جاي خود دارد. خدمات درماني نيز، ثباتي ندارد. ميزان جنايت افزايش پيدا كرده، و كار پليس به اندازه اي زياد شده، كه به ندرت فرصت مي كند در مورد هزاران خلاف دست به تحقيق بزند. اضطراب حتي از اين هم بيشتر شده است. بله اوضاع چنان قمر در عقرب مي باشد، كه مشكل موش و فاضلاب ها ديگر به چشم كسي نمي آيد.


برنده اي كه همه چيز را مي بازد
حتي دشمنان ترزا مي نيز، تا اندازه اي دلشان براي او مي سوزد. زيرا در مخمصه اي گير افتاده، كه به نظر مي رسد تنها رو به بدتر شدن دارد. واقعيت اين مي باشد، كه خانم مي هرگز به طور طبيعي رهبر نبوده است. اما به نوعي سكان اداره كشور را به دست گرفت، و اينك دارد در مسئوليت خود غرق مي شود. البته مقصر اصلي ديويد كمرون مقام پيشين وي است، كه سال گذشته بي پروا همه پرسي جدا شدن بريتانيا از اتحاديه اروپا را برگزار كرد. اما نه از آن رو كه مي خواست، به خواسته مردم پاسخ مثبت بدهد. بلكه از اين جهت كه در پي جلب رضايت جناح راست تندروي حزب خود بود. در حالي كه همه نخست وزيران پيشين كه هنوز در قيد حياتند، افراد بانفوذ حوزه تجارت، هنر و… ، همه از مخالفان اين جدايي بودند. جالب اينكه خود كمرون فرداي روز همه پرسي استعفاء داد، و دردسر عظيم رويارويي با پياهدهاي اقدام غلط خود را براي نخست وزير بعدي يعني خانم مي گذاشت.


هيچ راه خروجي وجود ندارد
ييشتر نمايندگان مجلس با خروج كشورشان از اتحاديه اروپا مخالف بودند. اما در سطحي گسترده به آن روي خوش نشان داده اند. زيرا بيم آن دارند، كه در دوره بعد مردم به آنها رأي ندهند. به عبارت ديگر دو حزب اصلي دارند، با چشم بسته به سوي اين خروج مي روند. بنابراين اين پرسش مهم مطرح مي شود، كه آيا يك سياستمدار بايد واقعا بدون انديشه در مورد پيامدهاي منفي اقدام خود و صرفا براي رضايت خاطر رأي دهندگان موضعگيري كند؟ اگر چنين تصميمي كشورها را به سوي نابودي سوق دهد، چه؟ اما اينگونه پرسش هاي منطقي در هياهوي رسانه هاي هوادار اين خروج گم مي شوند. بنابراين بسياري از آگاهان بر اين باورند، كه هنوز مردم و سياستمداران انگليسي آنگونه كه بايد و شايد آگاه نيستند، كه چگونه در وضعيتي گير افتاده اند، كه هيچ راهي براي خروج از آن ندارند.


بريتانيا را دوباره بريتانياي كبير كنيم
انگليسي ها عاشق تكرار تاريخ هستند. به ويژه اينكه بگويند كشورشان روزگاري امپراطوري بزرگي بود، كه دنيا را تغيير داد. در همين راستا احتمالا هواداران خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا بر اين باورند، كه چنين اقدامي شكوه و عظمت پيشين را به بريتانيا بازمي گرداند. آيا چنين است؟ كساني كه براي اين خروج تلاش مي كردند، مي گفتند پيوستن به اتحاديه اروپا هزينه مالي گزاف و ورود صدها هزار پناهنده به بريتانيا را به همراه داشته است، و شعارشان به دست گرفتن كنترل بود. در حالي كه كنار كشيدن از اين اتحاديه، در حال حاضر به معني و مفهوم محروميت از قرار گرفتن در معرض زبان ها، تاريخ ها، فرهنگ ها و حتي غذاهاي گوناگوني است، كه زندگي انگليسي ها را غني مي كرده اند.


جايي در برابر همه جاهاي ديگر
در مجموع مردم لندن برغم ساكنان بسياري از نقاط ديگر بريتانيا، مايل به خروج كشورشان از اتحاديه اروپا نبودند. كمااينكه به آن رأي منفي دادند. نكته جالب ديگر اينكه بسياري از انگليسي ها به دلايل گوناگون از جمله نقش توني بلر – نخست وزير بريتانيا بين سال هاي 1997 تا 2007- در جنگ عراق، ديدگاهش درباره جهاني شدن، و تصميمش براي گشودن درهاي كشور به روي مهاجراني كه از ساير كشورهاي اتحاديه اروپا وارد بريتانيا شدند، از او نفرت داشتند. شايد از جمله به همين سبب بود، كه به همه پرسي جدا شدن كشورشان از اتحاديه اروپا كه از سوي ديويد كمرون نخست وزير وقت برگزار شد، رأي مثبت دادند. اما به اين ترتيب خود را از لندن، و در مقياسي بزرگتر كشورشان را از اتحاديه اروپا، جدا كردند.


سوزاندن و خاكستر كردن مجلس
در دهه 1990 كه جنگ سرد پايان يافته، سخن در مورد تجارت آزاد فراوان به گوش مي رسيد، و تنها مساله اساسي براي مردم بريتانيا گسترش دمكراسي خود به ساير نقاط بود، بسياري از آنها مي گفتند ديگر رأي دادن به يكي از دو حزب كشور چه لزومي دارد؟ وقتي عصر ديجيتال از راه رسيد، اين برداشت تقويت هم شد. چراكه از جمله شبكه هاي اجتماعي مجازي نيز، به لوازمي جهت تغيير دنيا تبديل شدند. اما نه آنگونه كه آنها مي پنداشتند. زيرا اين دمكراتيزه شدن به معني اين هم بود، كه قدرت با عدالت بيشتري تقسيم خواهد شد. سرانجام كار به جايي رسيد كه براي مردم بريتانيا اينكه فلانكس چه گفت، از اينكه سيستم موجود در راهي قرار گرفته كه ساختارش به زيان دلسوزان اصلي شده، اهميت بيشتري پيدا كرد…. و در نهايت منجر به رأي دادن به خروج كشورشان از اتحاديه اروپا گشت. در اين ميان افرادي مانند لوك نش- جونز نقش پررنگي دارند، كه جلو افتاد، تقريبا صد نفر در پي اش روان شدند، و در برابر مجلس با سخنانش مردم را تهييج و تحريك كرد، كه به خروج كشورشان از اتحاديه اروپا رأي مثبت بدهند. اينك ساختمان هاي مجلس به اندازه روند دمكراتيكي كه در آنها در جريان است، بي ثبات مي باشند.


در خلاف جهت عقربه هاي ساعت
البته ساختمان مجلس يك بار (نه به صورت نمادين، كه به شكلي واقعي) در سال 1834 در آتش سوخت، و خاكستر شد. اينك نيز خطر آتش سوزي در اين بنا به اندازه اي است، كه بيست و چهار ساعته و هفت روز هفته يك گروه كارشناس آتش نشاني مراقبت از آن را به عهده دارند. اما به سبب چگونگي ساختار زيربناي آن، حتي دسترسي به بسياري از مشكلاتش غيرممكن است. بنابراين افرادي مانند تام هيلي مدير برنامه نوسازي و بازسازي بر اين باورند، كه تنها راه چاره نقل مكان به ساختماني ديگر مي باشد. اما به گفته وي، گوش شنوايي پيدا نمي شود.


پيشنهادهايي كه از دهه 2000 به اين سو براي رفع مخاطرات موجود مطرح شده اند، از جمله شامل هزينه كردن 3 ميليارد و 500 ميليون پوند در خلال شش سال، و يا بازسازي و نوسازي 32 ساله، مي باشند. نمايندگان مجلس بايد به زودي و احتمالا دقيقا در همان هفته نشست كليدي اتحاديه اروپا، در اين مورد تصميم بگيرند. اما مشكل بتوان تصور كرد، كه بريتانيا در چنان برهه اي بر دلنگراني كوچكي مانند آتش در ساختمان مجلس تمركز نمايد.